در ادامه این گفت وگو آمده است: حالا یکسال از ریاستجمهوری ترامپ میگذرد و حتی برای بدبینترین مخالف ترامپ نیز قابل تصور نبود که در طول یکسال، کاخ سفید با حدی از تنش مواجه شود که در تاریخ آن بیسابقه است. حالا پس از یکسال تا حدودی روشن شده ترامپ چه میخواهد و چه نمیخواهد. آنچه او میخواهد از بین بردن میراث باراک اوباما رییسجمهور پیشین ایالات متحده و آنچه او نمیخواهد آرامش و ثبات در امریکا و حتی جهان است.
به طور میانگین میتوان گفت دونالد ترامپ طی یک سال هر هفته با یک تنش و چالش جدید مواجه بود که مکان و زمان مشخصی نداشت. حتی نزدیکترین متحدان نیز از زبان تند ترامپ در امان نبودند. از استرالیا گرفته تا بریتانیا از کره شمالی تا ایران از مهاجران تا مالیاتدهندگان امریکایی همگی با چالشهایی مواجه شدند که زاییده عملکرد ترامپ بود. از همین رو گفتوگویی داشتیم با فرید مرجایی، تحلیلگر ارشد مسائل امریکا تا یکسال ریاستجمهوری ترامپ را مورد بررسی قرار دهیم.
**یک سال از ریاستجمهوری دونالد ترامپ میگذرد و جمهوریخواهان 3 نهاد اصلی قدرت امریکا را در اختیار دارند. به نظر شما آنها تا چه اندازه به اهداف از پیش طراحی شده خود دست پیدا کردند؟
جمهوریخواهان در طول یکسال گذشته سه ارکان اصلی قدرت در امریکا یعنی کاخ سفید، مجلس نمایندگان و سنا را در اختیار داشتند. شکی در این نیست که در این مدت برخی از شخصیتهای جمهوریخواه تنشهایی با شخص دونالد ترامپ به عنوان رییسجمهور ایالات متحده داشتهاند. ولی این موضوع ظاهر قضیه است. رسانهها از جنجالی بودن اوضاع خوراک خبری تولید میکنند و تا حدودی به آن دامن میزنند.
جنجالسالاری که در فضای عمومی وجود دارد یک نقاب روی شرایط واقعی میگذارد. ترامپ هر اقدامی که تاکنون انجام داده است در راستای سیاستهای کلی حزب بوده است. ولی به دلیل مشکلات صوری که میان طرفین وجود دارد جمهوریخواهان یک نوع جنگ زرگری با او به راه میاندازند. وقتی که شرایط را مرور میکنیم ترامپ نتوانست بیمه خدمات درمانی اوباما کر را از بین ببرد. اما ترامپ در این جریان تنها نبود.
بلکه تشکیلات حزب کل نیروی خود را بسیج کرد تا این موضوع را به سرانجام برساند. چندین سال بود که قول آن را داده بودند اما در نهایت نتوانستند این کار را انجام دهند و جامعه نیز با آن همراهی نکرد. تنها سیاست ترامپ که در جمع جمهوریخواهان استثنا بود خروج از پیمان تجاری آسیا پسفیک (TPP) بود. او برای راضی نگه داشتن حامیان خود طبق قولی که در کمپین داده بود مجبور شد برای نشان دادن تصویر پوپولیستی و ناسیونالیستی از خود از این قرارداد خارج شود. این در حالی بود که بسیاری از جهانیگرایان مخالف این عقیده بودند. زیرا اکنون چین این خلأ را به آسانی میتواند پر کند.
جمهوریخواهان در حقیقت به دلیل بیادبی و شخصیت ترامپ در حوزه عمومی به ظاهر مجبور هستند از او فاصله بگیرند. ولی از سویی دیگر باید در نظر گرفت که از لحاظ تاریخی حزب جمهوریخواه در طول پنجاه سال گذشته و از زمانی که ریچارد نیکسون از کالیفرنیا کمپین انتخاباتی خود را آغاز کرد این استراتژی را در پیش گرفت که با نیروهای راست، نیمه نژادپرست و مسیحیان بنیادگرا و نیمهافراطی همکاری کند و آنها با این نوع ائتلاف راحت هستند و با آن همکاری میکنند. بحث دیگری که وجود دارد شخصیتهای حزب جمهوریخواه همواره در هالیوود حضور داشتند و حتی حزب سعی میکرد شخصیتهایی که وجهه عمومی بیشتری دارند و در حوزه سرگرمی فعالیت میکنند را وارد میدان کنند تا برنامه خود را پشت این شخص پیاده کنند.
سابقه این جریان را میتوان در دونالد ترامپ، رونالد ریگان و جورج بوش مشاهده کرد. حتی این جریان نیز در پشت انتخاب آرنولد شوارتزنگر بازیگر مشهور هالیوود به عنوان فرماندار کالیفرنیا مشهود بود. از سوی دیگر ترامپ به دنبال آن است که همه دستاوردهای دولت اوباما را از بین ببرد و جمهوریخواهان از آن استقبال میکنند. نکته دیگر لایحه مالیات بود که ماه پیش در کنگره به تصویب رسید. این لایحه به نفع شرکتهای ثروتمند و بخش بالای جامعه بود و تصویب آن برای حزب جمهوریخواه بسیار با اهمیت بود. اما آنها حاضرند تمام بیآبروییهای ترامپ را به جان بخرند تا این کارها به سرانجام برسد.
محور بعدی قوانین محیطزیست است که اوباما در آن دستاوردهای جدی داشت. به طور مثال وی در ایالت آلاسکا برنامهای به عنوان حفاظت از محیطزیست پیاده کرد ولی اکنون ترامپ آن را تغییر داد. همچنین لوله گازی که از ایالت داکوتا عبور میکرد و به دلیل اینکه سرزمینهای بومیان امریکا را تحتالشعاع قرار میداد جلوی آن را گرفته بود، اکنون ترامپ این جریان را تغییر داد.
همچنین اوباما قانون clean air act را به اجرا درآورد تا از آلودگی هوا کاسته شود و تولید زغالسنگ در امریکا تا حد زیادی کاهش پیدا کند. این قانون را نیز ترامپ عملا متوقف کرد. ترامپ همچنین امریکا را از معاهده پاریس خارج کرد. همه این اقدامات در راستای سیاستهای کلی حزب جمهوریخواه است. مشکلی که اکنون جمهوریخواهان دارند با شخصیت ترامپ و اطرافیان اوست که وجهه عمومی حزب را تضعیف میکند.
**در یکسال گذشته بیشترین تغییرات در کاخ سفید رخ داد، آیا این تغییرات دولت را تضعیف کرد یا شرایط به سمت بهبود پیش رفت؟
تغییرات در کاخ سفید طی یکسال گذشته بیسابقه بوده است. دلیل آن هم این بود که ترامپ هیچ سابقه سیاسی نداشت و از این جهت هیچگونه ارتباط قدیمی با یک گروه شناخته شده نداشت و اکثر افراد سیاسی اطراف ترامپ نفرات جدیدی هستند. اما در این جریان نیروی دیگری نیز وجود دارد که افرادی در حوزه عمومی هستند و جاه طلبی خاصی دارند و میخواهند پستهای خالی را پر کنند. در ماههای اول کاخ سفید آمیزشی بود از جمهوریخواهان سنتی، افراد خانواده ترامپ و استیو بنن که نماینده پوپولیستهای بومی حامی ترامپ شناخته میشد.
وقتی که بنن از کاخ سفید خارج شد و با انتشار کتاب آتش و خشم و حرفهای بنن در این کتاب به کلی رابطه قطع شده است و از این جهت نفوذ ساختاری گفتمان پوپولیستی در کاخ سفید تریبون خود را از دست داده است. اکنون نیز ترامپ با گفتارهای پوپولیستی خود طرفداران در این طیف را حفظ میکند. از سوی دیگر با نگاه به اشخاص در کابینه از جمله رکس تیلرسون (وزیرخارجه)، جیمز متیس (وزیر دفاع)، جان کلی (رییس کارکنان کاخ سفید) و نیکی هیلی (نماینده امریکا در سازمان ملل) این افراد نیز از طیفهای مختلفی هستند.
اما باید تاکید کنم که افراد فرصتطلب کماکان هستندکه میخواهند در دولت حضور پیدا کنند. چرا که هم نامشان در تاریخ ثبت خواهد شد و هم در رزومه آنها ثبت میشود که در کاخ سفید و دولت فعالیت کردهاند. البته در حوزه عمومی نیز تحت عنوان خدمت حضور خود را توجیه میکنند. اما هرچقدر تصویر و اوضاع خراب باشد همچنان افرادی هستند که میخواهند ارتباط را حفظ کنند. از جمله آن میتوان به کسینجر وزیر خارجه اسبق امریکا اشاره کرد که تا چندی پیش به جرد کوشنر داماد و مشاور ویژه ترامپ مشاوره میداد. از طرفی با حضور جان کلی در راس مدیریت کاخ سفید اندکی ثبات به نهاد ریاستجمهوری امریکا بازگشت و رقابت جمهوریخواهان سنتی و پوپولیستها از بین رفت. ولی هنوز این تصور وجود دارد که کماکان کاخ سفید از ثبات لازم برخوردار نیست.
ولی در مناسبات واقعی و پنهانی باید در نظر گرفت که نیروهای مالی، اقتصادی، سیاسی به این نگاه نمیکنند که تا چه حد چارچوب کاخ سفید اخلاقی است و وجهه عمومی آن چگونه است. جمهوریخواهان و نهادهای قدرت در این فکر هستند که از شرایط تا چه حد میتوانند بهرهبرداری کنند. به همین دلیل هم میتوان انتظار داشت هرچند وقت یکبار افرادی جدید وارد کاخ سفید شوند.
**در بعد داخلی دونالد ترامپ تا چه حد توانست به وعدههایی که شخصا داده بود عمل کند؟
همانطور که در سوال اول اشاره شد تا جایی که اصول حزب جمهوریخواه را پیش برد موفق عمل کرده است. اما در سنت و تاریخ اجتماعی امریکا بیش از هرکشور دیگری دولت مستقر هرچقدر وجهه عمومی مناسبی نداشته باشد، جایگاهی قوی دارد. به خصوص زمانی که منافع دولت با منافع نهادهای قدرت گره خورده باشد قطعا جایگاه مستحکمتری را پیدا خواهد کرد. بطور مثال زمانی که ترامپ عنوان میکند ما مالیات را به نفع بازار کاهش میدهیم همین صحبت روی بازار سهام از لحاظ روانشناسی تاثیر میگذارد.
در مقایسه اگر سناتور سندرز به عنوان نامزد حزب دموکرات معرفی میشد ممکن بود بازار سرمایه عکسالعمل منفی نشان دهد. زیرا معتقد بودند که سیاستهای آن به نفع بازار نخواهد بود. حتی اگر رییسجمهور میشد نیز شرایط متفاوتی را ایجاد کند و ممکن بود به عنوان دولت مستقر جایگاه مستحکمی نداشته باشد. یکی از مهمترین پایههای کمپین ترامپ معاهدههای تجارت و تعرفههای گمرک بود. ترامپ TPP را لغو کرد. همچنین اعلام کرد قرارداد نفتا با کانادا و مکزیک و رابطه تجاری با کره جنوبی را مورد بازنگری قرار میدهد.
ولی نکته مهم دیگر کمپین او تغییر تعرفه گمرکی بود. اما دولت اکنون متوجه شده است که به سادگی نمیتواند با آن برخورد کند. چرا که آنها متوجه شدند ساختار اقتصاد جهانی بسیار پیچیده است و اگر بخواهد تعرفههای جدیدی را اعلام کند، روی قیمت محصولات و بخشهای دیگر امریکا تاثیر منفی میگذارد؛ موضوعی که آنها پیش بینی نکرده بودند. از طرفی دیگر افرادی که حامی سیاستهای ناسیونالیستی و پوپولیستی بودند از دولت رانده شدند و او دیگر نمیتواند سیاستهای اینچنینی را دنبال کند و باید دید چگونه میخواهد در قشر اصلی که به او رای دادند حمایت آنها را حفظ کند.
هرچند این نوع هواداری بیشتر احساسی است و چندان به سمت سیاستهای ملموس سوق پیدا نمیکند از همین رو رای خود را جنبه هویتی میدانند و روی آن پافشاری خواهند کرد. نتایج انتخابات میاندورهای کنگره ممکن است نتایج ملموستری از شرایط را نشان دهد. در حال حاضر هرچند میزان محبوبیت ترامپ و دولت او پایین است اما در روز انتخابات ممکن است مردم باز به جمهوریخواهان رای دهند.
**به نظر میرسد روابط امریکا با اروپا در دوره ترامپ بهشدت تضعیف شده است. آیا شما هم بر این عقیده هستید؟
بله، باید گفت که در دوره ترامپ بهطور تعجبآوری رابطه امریکا و اروپا ضعیف شده است. ولی در خصوص زمینههای نزدیکی دو طرف باید گفت که از زمان انقلاب اکتبر ١٩١٧ روسیه به نوعی جنگ سرد آغاز شد. در این مدت اروپا به شکل ساختاری به صورت سیاسی-نظامی و از لحاظ فرهنگی با امریکا نزدیک بود. بخشی از این روابط استراتژیک به شکل سنتی آشکارا بود و بخشی دیگر از این ارتباطات پنهانی بود و پشت پرده انجام میشد.
به طور مثال در زمان دولت اوباما وقتی مذاکرات برجام به اتمام رسید، اگر کنگره میخواست تغییری در آن انجام دهد برخی دیپلماتهای بلندپایه اروپایی به طور پنهانی در کنگره حاضر شدند و به مخالفان برجام عنوان کردند که باید از آن حمایت کنید و اگر این کار صورت نگیرد دیگر با تحریمهای شما همراهی نخواهیم کرد. این موضوع چندان در رسانهها منعکس نشد ولی نشانه همکاری و ارتباطاتی است که چندان مشهود نیست. در زمان جنگ سرد اروپا یک هویت مسیحی کاتولیک از خود معرفی میکرد و از این جهت در مقابله با شرق یک همکاری جدی با امریکا از خود به نمایش میگذاشتند و بسیاری از این ارتباطات نزدیک بطور نانوشته بود ولی در حقیقت مشکلی که ترامپ با اروپا آغاز کرده چندین منشأ دارد.
این موضوع هم سیاسی است و هم فرهنگی؛ در زمان کمپین انتخاباتی ترامپ به دلیل دیدگاه خود در مقابل پیمان ناتو و نهادهای جهانگرا و اتحادیه اروپا قرار میگرفت. چرا که قصد داشت یک تصویر پوپولیستی در مقابل این گفتمان را ارایه دهد. ولی در نهایت قصد داشت خود را ناجی مردم امریکا جلوه دهد که منافع مردم امریکا را این نهادها پایمال کردند و ایشان قصد نجات مردم را دارد. این شروع فاصله بود و وقتی که به کاخ سفید آمد نتوانست شرایط را درست کند.
اما بعد دیگر فرهنگی است و به دلیل نوع رفتار ترامپ که تجربه لازم سیاسی را ندارد به اهمیت ارتباط با اروپا نمیتواند پی ببرد و نمیتواند آن را درست کند. البته باید گفت که کاخ سفید ارتباط لازم را با وزارت خارجه ندارد. اگر کاخ سفید ارتباط نزدیک با وزارت خارجه داشت عرفهای دیپلماتیک را میتوانستند رعایت کنند. از آنجایی که ترامپ فردی سرسخت و یک دنده است هنوز به این موضوع پی نبرده است که باید شرایط را بهبود ببخشد. بطور مثال دوماه پیش یک توییت نوشت و از نژاد پرستان و بیگانه هراسان بریتانیایی حمایت کرده بود.
این موضوع ترزامی، نخستوزیر بریتانیا را در موقعیت بسیار بدی قرار داد و وی را مجبور کرد علیه ترامپ صحبت کند. نکته جالب این است که فاصلهگیری اروپا از امریکا تبعات غیر مستقیمی برای ایران داشته است. بطور مثال پیتر جنکینز که در سال ٢٠٠٧ هنگامی که پرونده ایران از شورای حکام آژانس به شورای امنیت سازمان ملل رفت، ایشان نماینده بریتانیا در شورای حکام وین بود، در مطلبی که اخیرا نوشته میگوید: رفتار اخیر ترامپ در رابطه با برجام نسبت به اروپا تهدیدکننده و توهینآمیز بوده است. یعنی ترامپ با لحن خود اروپا را تهدید کرده است که اگر شما برجام را تغییر ندهید از آن خارج خواهد شد.
آقای جنکینز تاکید میکند که چندین ماه است که رهبران اروپایی عنوان میکنند که اهمیت برجام برای ایران و غرب نیست، بلکه به عنوان یک توافق هستهای یک ابعاد جهانی پیدا کرده است. از طرفی وی تاکید میکند که ایران طبق NPT حق غنیسازی صلحآمیز اورانیوم را دارد. او با اشاره به قطعنامه ٢٢٣١ عنوان میکند که ایران حق توسعه دفاع موشکی خود را دارد و هیچ معاهده بینالمللی نیست که جلوی این حق ایران را بگیرد و قطعنامه سازمان ملل تاکید میکند که موشکها نباید قابلیت حمل کلاهک هستهای را داشته باشند.
وی همچنین عنوان میکند آزمایشهای موشکی ایران قطعنامه شورای امنیت را زیرپا نگذاشته است. بنابراین میتوان گفت ترامپ و همکارانش حق این را ندارند که فراتر از قوانین سازمان ملل چنین چیزی را از ایران بخواهند. از همین رو مشاهده میکنیم که نوع لحن اروپاییها به طور کلی تغییر پیدا کرده است.
**آیا رویکرد ترامپ در قبال کره شمالی منجر به از سرگیری مذاکرات مجدد میان دو کره شد؟
در مساله کره شمالی، دولت ترامپ به دو مشکل عمده برخورد کرد؛ یکی اینکه اول انتظار داشت کشور چین به پیونگ یانگ فشار وارد کند تا این کشور به نمایندگی از امریکا بتواند برنامه موشکی و هستهای کره شمالی را متوقف کند. به همین جهت دولت ترامپ لابی جدی را با چین برای این کار آغاز کرد. زیرا روابط اقتصادی چین و کره شمالی بسیار زیاد است، واشنگتن معتقد بود که پکن اهرم لازم را برای تاثیرگذاری بر پیونگ یانگ دارد.
ولی با این وجود چین منافع ملی خود را دنبال میکند و نماینده امریکا در منطقه نیست. از همین رو اینچنین رویکردی به نتیجه نرسید. از سوی دیگر استیو بنن هم به دولت ترامپ فشار وارد میکرد که موضوع کره شمالی را بزرگ نکنید. زیرا این هم موضوعی مشابه جهانی گرایی و جنگ سردی است. زیرا با فشارهای چین ما به این کشور مدیون میشویم و باید بتوانیم از نظر اقتصادی بدون بدهی سیاسی با چین بر سر مسائل تجاری برخورد کنیم. مشکل دیگر دولت ترامپ بر سر این موضوع واقع بینانه نبود و آن را میتوان یک مشکل استراتژیک دانست. آنها معتقد بودند که کره شمالی باید سلاح هستهای خود را کنار بگذارد و آن را نابود کند و این انتظار اصلی ما است.
ولی کره شمالی این کار را انجام نداد و به همین دلیل که این کار را انجام نداد، توپ در زمین امریکاییها قرار گرفت و دولت با این موضوع مواجه شد که یا باید حمله نظامی کند یا اینکه عقبنشینی کند و مساله را حل نشده بگذارد که چنین شرایطی امریکا را در حالت آچمز قرار داد. در این بین دولتی لیبرال در کره جنوبی روی کار آمد که علاقهای به درگیری نظامی نداشت و نمیخواست به عنوان خط اول آتش با کره شمالی وارد یک نبرد نظامی شود. مجموعه این اتفاقات زمینههایی را برای مذاکره میان دو کره فراهم کرد.
**روابط امریکا و اسراییل در دوره ترامپ نزدیکتر از هر دورهای شده است. ترامپ مدعی توافق قرن بود. آیا با سیاست جدید امریکا در قبال فلسطین چنین موضوعی امکان پذیر است؟
در طول یکسال گذشته دونالد ترامپ نزدیکی کمسابقه و حتی بیسابقهای با رژیم اسراییل داشت. اما این نزدیکی بیشتر حالت فامیلی و هیاتی دارد. برای ناظرین این سوال به وجود آمده است که اگر ترامپ تا این حد به اسراییل نزدیک است و منافع این رژیم در برابر ایران را در نظر دارد، پس چرا نو محافظهکاران با آن همکاری نمیکنند و منافع مشترک ندارد؟ در رسانهها حتی برخی نومحافظهکاران علیه سیاستهای ترامپ انتقاد شدید میکنند.
مانند بیل کریستول و دیوید فرام از جمله نومحافظهکاران منتقد ترامپ به حساب میآیند. برخی از این نومحافظهکاران به خاطر ترامپ حزب جمهوریخواه را ترک کردند. از طرفی سیاست خارجی امریکا در خاورمیانه همواره تحتتاثیر صهیونیستها و نومحافظهکاران بوده است. ولی این یک ساختارو زیربنای مشخصی دارد. اینطور که به نظر میرسد ترامپ نتوانسته نوع سیاست خود با اسراییل را در این بستر قرار دهد و این موضوع برای دستگاه دیپلماسی مشکل جدی ایجاد کرده است.
اما در حقیقت مردم بطور دقیق نمیدانند که چرا نومحافظهکاران از ترامپ حمایت نمیکنند با وجود اینکه هردو هژمون اسراییل را میخواهند. سه ماه پیش برت استیون یکی از نومحافظهکاران که پیشتر سردبیر اورشلیم پست در مصاحبهای تلویزیونی عنوان کرد: بسیاری از صهیونیستها و دست راستیها در زمان انتخابات از دونالد ترامپ حمایت کردیم. ما حتی نژادپرستیها و رفتارهای زشت اورا تحمل کردیم به این امید که از اسراییل حمایت کند، برجام را برهم بزند و در سوریه نیز دخالت جدی داشته باشد.
اما ترامپ نهتنها برخی از این اقدامات را انجام نداد، بلکه ترامپ اطرافیان او یک نوع نگاه نژادپرستی سفید پوستی دارند و اسراییل را در چارچوب صهیونیستی ما نگاه نمیکنند، بلکه اسراییل را به عنوان یک جبههای در حمایت از تمدن سفید پوست مسیحی میدانند که در برابر مسلمانان از آنها حمایت میکند.
از طرفی دیگر تیم حوزه اسراییل دولت امریکا افراد نزدیک به شخص خود ترامپ هستند. سه نفر هستند که جریان اصلی مناسبات ترامپ با اسراییل و فلسطین هستند. این سه نفر شامل جرد کوشنر، داماد ترامپ، دیوید فریدمن، وکیل شخصی ترامپ که اکنون سفیر امریکا در سرزمینهای اشغالی است و شخص سوم جیسون گرینبالت است که وی نیز از جمله وکلای شخصی ترامپ بودند و همگی که جزو یهودیان ارتودوکس محسوب میشوند مامور پیشبرد صلح خاورمیانه شدهاند که رابطه با اسراییل را پیش میبرند.
اما هیچ یک از اینها تجربه و ارتباطات دیپلماتیک ندارند. هرسه نفر نیز دیدگاههای افراطی دارند. پدر جرد کوشنر و شخص او روابط نزدیکی با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم اسراییل داشتند و گرینبالت نیز در سرزمینهای اشغالی تحصیل کرده است اما این افراد به دلیل عدم تجربه دیپلماتیک کاری نمیتوانند از پیش ببرند. وقتی که ترامپ از معامله قرن سخن میگوید بیشتر یک گنده گویی است که خاص افرادی است که تجربه حضور در بازار ساختمانی نیویورک را داشتهاند. ترامپ هنوز هیچ گونه مشورتی در این خصوص با اروپا و حتی روسیه در این زمینه نداشته است. حتی بعید میدانم ترامپ مطلع باشد اسراییل چگونه شکل گرفته یا اینکه اصلا بداند فلسطینیها به عنوان آوارگان در کشورهای مختلف پراکنده هستند.
افرادی که بیش از او بر اوضاع شناخت داشتند نتوانستند کاری در این راستا انجام دهند. او که دیگر جای خود دارد. اقدامی که او در راستای به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت رژیم اسراییل انجام داد، اما این قدم مثبتی برای حل بحران نبود و عملا کسی هم صحبتهای ترامپ در راستای صلح را جدی نمیگیرد.
**به نظر شما ترامپ از برجام خارج خواهد شد و اینکه در نهایت اروپا با وی همکاری خواهد کرد؟
شرایط در خصوص برجام اینگونه به نظر میرسد که رکس تیلرسون در وزارت خارجه و جیمز متیس در وزارت دفاع به ترامپ مشاوره میدهند تا امریکا در برجام بماند. زیرا خروج امریکا عواقب بسیار زیادی خواهد داشت. ولی امکان دارد که ترامپ از طرف محمد بن سلمان در عربستان و دامادش جرد کوشنر تحت فشار باشد که از برجام خارج شود.
ولی اروپا محکم در حمایت از برجام ایستاده و از آن به عنوان یک دستاورد جهانی یاد میکند که نهتنها برای ایران بلکه اکنون برای کره شمالی نیز میتواند به عنوان یک الگو باشد. تحت فشار برخی افراد، ترامپ قصد دارد با برنامه دفاعی موشکی ایران مقابله کند، از همین رو آن را به برجام گره بزند و ادامه حیات برجام را مشروط به توقف برنامه دفاع موشکی ایران کند. اما آنچه مشخص است چنین درخواستی مبنای قانونی ندارد و از حمایت سیاسی زیادی برخوردار نیست.
به عنوان مثال گرگ تیلمن از جمله کارمندان رده بالای دفتر اطلاعات وزارت امورخارجه طی مطلبی در لوبلاگ عنوان میکند که با آگاهی از وسعت سرزمینی ایران برنامه دفاعی موشکی ایران اصلا نامشروع نیست و در حقیقت متناسب با نیاز امنیتی ایران است. از سوی دیگر وی معتقد است که حق توسعه اقتصادی ایران باید تحت برجام به رسمیت شناخته شود.
تیلمن عنوان میکند که موشکهای ایرانی از موشکهای اسراییل و عربستان برد بیشتری ندارد و اگر بخواهد دستگاه دیپلماسی امریکا به صورت جدی با این مساله برخورد کند، محدودیت باید برای همه در خاورمیانه اعمال شود. از طرفی در این مقاله تاکید میکند که موشکهای ایران خطر حمل کلاهک هستهای مانند پاکستان و اسراییل را ندارند، پس باید واقع بین بود و به این موضوع یکجانبه نگاه نکرد. از طرفی وی عنوان میکند که تحقیقات ما نشان میدهد، توسعه برنامه موشکی ایران بیشتر روی دقت هدفگیری تمرکز دارد نه فاصله و شعاع پرتاب؛ این نشان میدهد که هدف برنامه موشکی ایران هستهای نیست.
فیلمن همچنین تصریح میکند که اگر ترامپ حرفی در خصوص برنامه موشکی ایران دارد، این توافق باید منفعتی دو طرفه داشته باشد که اسراییل و عربستان را نیز شامل شود. آن زمان میتوان حسن نیت در معاهده را مشاهده کرد. از طرفی این برنامه توازن قوا در منطقه را از بین نبرده است. همچنین برجام یک دستاورد جهانی است که نباید به بهانه برنامه موشکی آن را از بین برد.
**آیا حواشی اطراف ترامپ از جمله پرونده روسیه میتواند منجر به کنارهگیری وی یا اینکه متمم ٢٥ قانون اساسی فعال شود؟
در رابطه با پرونده روسیه، نتیجه آن میتواند از لحاظ سیاسی به ترامپ و دولتش صدمه وارد کند اما نه به نحوی که منجر به استفاده از متمم٢٥ برای برکناری وی شود. از طرفی دادستان ویژه و تحقیقات کمیته آن میتواند صدمه جدی به ترامپ وارد کند، اکنون ابعاد این تحقیقات به دلیل پنهانی بودن کماکان نامشخص است. وقتی به روز موعود برسیم بسته به محتویات و نتیجه آن باید دید تا چه حد میتواند به دولت ترامپ صدمه وارد کند.
ولی برای برکناری ترامپ دموکراتها نیازمند آن هستند که تعداد زیادی از نمایندگان جمهوریخواه را قانع کنند که از برکناری او حمایت کنند که اکنون امکانپذیر نیست. از آن جهت که ترامپ در حال پیادهسازی اکثر برنامههای جمهوریخواهان است و متحد آنها محسوب میشود و دلیلی برای برکناری وجود ندارد. از همین رو برخی نمایندگان و شبکه فاکس نیوز حمله به رابرت مولر، دادستان ویژه را آغاز کردند تا از مشروعیت او بکاهند تا وقتی که نتیجه پرونده منتشر میشود بتوانند آسیبهای آن را مدیریت کنند.
**حامیان برجام
شرایط در خصوص برجام اینگونه به نظر میرسد که رکس تیلرسون در وزارت خارجه و جیمز متیس در وزارت دفاع به ترامپ مشاوره میدهند تا امریکا در برجام بماند زیرا خروج امریکا عواقب بسیار زیادی خواهد داشت. ولی امکان دارد که ترامپ از طرف محمد بن سلمان در عربستان و دامادش جرد کوشنر تحت فشار باشد که از برجام خارج شود.
**تاثیر ترامپ بر بازار سرمایه
زمانی که ترامپ عنوان میکند ما مالیات را به نفع بازار کاهش میدهیم همین صحبت روی بازار سهام از لحاظ روانشناسی تاثیر میگذارد. در مقایسه اگر سناتور سندرز به عنوان نامزد حزب دموکرات معرفی میشد ممکن بود بازار سرمایه عکسالعمل منفی نشان دهد. زیرا معتقد بودند که سیاستهای آن به نفع بازار نخواهد بود.
**جملات کلیدی
ترامپ هر اقدامی که تاکنون انجام داده است در راستای سیاستهای کلی حزب بوده است.
تغییرات در کاخ سفید طی یکسال گذشته بیسابقه بوده است. دلیل آن هم این بود که ترامپ هیچ سابقه سیاسی نداشت و از این جهت هیچگونه ارتباط قدیمی با یک گروه شناخته شده نداشت و اکثر افراد سیاسی اطراف ترامپ نفرات جدیدی هستند.
در رابطه با پرونده روسیه، نتیجه آن میتواند از لحاظ سیاسی به ترامپ و دولتش صدمه وارد کند اما نه به نحوی که منجر به استفاده از متمم٢٥ برای برکناری وی شود.
*منبع: روزنامه اعتماد؛ 1396،10،30
**گروه اطلاع رسانی**2059**2002**انتشاردهنده: فاطمه قناد قرصی
ترامپ براساس اصول حزب جمهوریخواه موفق بوده است
تهران- ایرنا- روزنامه اعتماد در گفت وگویی با فرید مرجایی تحلیلگر ارشد مسایل امریکا، نوشت: روز ٢٠ ژانویه ٢٠١٧ هنگامی که دونالد ترامپ به عنوان چهل و پنجمین رییسجمهور ایالات متحده سوگند یاد میکرد، کمتر کسی میتوانست تصور کند که چه چیزی در انتظار ایالات متحده و حتی جهان در طول یکسال باشد.
صاحبخبر -
∎
نظر شما