شناسهٔ خبر: 23637853 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

تهاجم نظامی آمریکا به عراق و ﺗﺄثیر آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران - بخش دوم و پایانی

جمهوری اسلامی ایران و تحوّلات عراق

در این مقاله عوامل و عناصر ﺗﺄثیرگذار بر امنیت ملی ایران بعد از اشغال عراق مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.

صاحب‌خبر -

 

چالش ها و رویکردهای امنیتی ایران در عراق پس از بحران 2003

عراق طی دهه های گذشته همواره به عنوان یکی از پایه های اساسی امنیت در منطقه مطرح بوده و به مثابه تهدید امنیتی عمده علیه ایران عمل کرده که بارزترین نمونه آن تحمیل جنگ 8 ساله به ایران از سوی رژیم بعث در دهه 1980 است.

با فروپاشی حکومت صدام در سال 2003 و شرایطی که از نظر امنیتی در چند سال گذشته در عراق به وجود آمده، ﺗﺄثیرگذاری تحوّلات عراق بر مسائل امنیتی منطقه بسیار افزایش یافته و از همین رو لازم است مسئله عراق مورد بررسی قرار گیرد.

به نظر می رسد که حداقل تا آینده قابل پیش بینی، تهدیدات امنیتی از جانب عراق به شدت کاهش یافته باشد. سقوط حکومت صدام با ایجاد ساختارهای متکثّر و دموکراتیک در عراق همراه شده که فاقد ویژگی های تهاجمی و تهدید آمیز رژیم سابق است.

اما با وجود این، شرایط جدید عراق پس از صدام به شکل گیری تهدیدات نوینی علیه ایران نیز منجر شده که در این خصوص می توان به گسترش افراط گری، تروریسم و تنش های قومی-مذهبی در عراق و احتمال سرایت آن به منطقه، همچنین تشدید حضور نظامی آمریکا در نزدیکی مرزهای ایران اشاره کرد.

ایران معتقد است شکل گیری ساختار جدید دموکراتیک در عراق می تواند فرصت جدید برای کشورهای منطقه باشد و آنها را اقلیّت لازم برای توسعه صلح و ثبات منطقه ای برخوردار سازد. بر این اساس، حمایت از دولت مرکزی عراق و کمک به آن برای کنترل ناامنی و بی ثباتی و مدیریت تنش های قومی- مذهبی، حمایت از وحدت و حفظ یکپارچگی و تمامیت ارضی عراق و مدیریت متعادل گرایش ها و اختیارات واحدهای فدرال موجود بر اساس قانون اساسی عراق و نیز واحدهایی که احتمالاً در آینده شکل خواهد گرفت، در کانون سیاست خارجی ایران در قبال عراق پس از صدام قرار دارد. در این میان، مبارزه با تروریسم و افراط گرایی که می تواند به تدریج همسایگان عراق را تحت ﺗﺄثیر قرار دهد نیز اهمیّت بسزایی دارد.

در خصوص حضور نیروهای خارجی در عراق نیز، ایران بر این باور است که با استقرار و تحکیم دولت جدید در بغداد و افزایش تدریجی ظرفیت ها و توانمندی های نیروهای انتظامی و امنیتی جدید عراق، نیروهای آمریکایی باید به حضور نظامی و سیاسی خود در این کشو پایان دهند.

هر گونه تداوم حضور نیروهای آمریکا در عراق همگام با تقویت ساختار های سیاسی و نظامی- امنیتی این کشور، موانع و چالشهایی را برای مدیریت و عملکرد بهینه دولت عراق برای حل وفصل چالش ها و معضلات این کشور ایجاد خواهد کرد. تقویت و حمایت از دولت مرکزی  عراق از این منظر نیز اهمیّت خواهد داشت.

حمایت ایران از دولت جدید عراق و تلاش های آن برای ایجاد ثبات و امنیت در این کشور از ابتدای اعلام موجودیت ساختار سیاسی نوین آغاز شده است و دولت ایران با حمایت های سیاسی و اقتصادی خود از دولت عراق و اعطای کمک های انسان دوستانه به مردم این کشور سیاست کاملاً متفاوتی را نسبت به اغلب کشورهای منطقه در خصوص عراق پس از صدام در پیش گرفته است. این کشورها نه تنها از دولت عراق، حمایت سیاسی نکرده اند، بلکه شواهدی از حمایت آنها از تروریسم و بی ثباتی نیز مشاهده می شود.

در مجموع، ایران مشارکت و همکاری کشورهای منطقه در حل و فصل چالش  ها و مشکلات کنونی عراق را در غالب حمایت از دولت مرکزی عراق به عنوان راه حلّی عمده برای کاهش بی ثباتی، تروریسم و افراط گرایی در کل منطقه می داند و معتقد است که مذاکره و توافق بازیگران منطقه ای در این حوزه می تواند پیش زمینه ای برای همکاری های وسیع تر برای ایجاد چهارچوب امنیتی منطقه ای پایدار و مورد توافق می باشد.[2]

جمهوری اسلامی ایران و تحوّلات عراق

روند تحوّلات عراق، افزایش نقش و قدرت شیعیان و کردها و کاهش نقش اعراب سنّی را در پی داشت. از منظر اعراب این تحوّل باعث کم رنگ شدن هویت عربی عراق و نقش آن به عنوان دولت حایل و توزان بخش در مقابل ایران شده است. به باور آنها این واقعیت به ایجاد زمینه هایی برای تغییر توازن قدرت منطقه ای به نفع ایران و به ضرر عربستان سعودی و جهان عرب منجر شده است. بر این اساس، رویکرد آنها در قبال واقعیّت های جدید عراق، مخالفت با روند سیاسی دولت جدید و سعی و تلاش برای تزلزل ساختار قدرت کنونی است.

دیگر واقعیّت و تحوّل منطقه ای، پیروزی حزب اسلام گرای حماس در فلسطین و وارد شدن آن به ساختار قدرت در کنار جنبش فتح بود. این موضوع تا حدود زیادی موجب تقویت موضع جمهوری اسلامی ایران در موضوع فلسطین و نارضایتی آمریکا و برخی کشورهای عربی گردید. جنگ 22 روزه غزّه در تعطیلات کریسمس سال 2009 این امر را بیش از پیش تشدید نمود.

تحوّل دیگری که ﺗﺄثیرات قابل توجهی بر رویکرد آمریکا در منطقه خاورمیانه به ویژه در ارتباط با جمهوری اسلامی ایران داشت، جنگ 33 روزه حزب الله در مقابل اسرائیل در تابستان 2006 بود. این جنگ با توجه به نمایش قدرت بی سابقه حزب الله در برابر اسرائیل به عنوان یکی از نشانه های جدّی تهدیدپذیری امنیت اسرائیل تلقی شد. این مسأله در محاسبات آمریکا در خصوص تهدیدات فوری معطوف به امنیت ملی آن کشور و اسرائیل ﺗﺄثیری عمده داشت.

 از سوی دیگر، پیوند حزب الله با ایران، به زعم بسیاری از تحلیل گران، این جنگ را به عنوان حوزه جدیدی از گسترش نقش و نفوذ منطقه ای ایران مطرح ساخت؛ از سوی دیگر، پیروزی و افزایش نقش گروه های اسلام گرای حزب الله و حماس، به بحران اقتدار در کشورهای اقتدارگرا و محافظه کار عربی دامن می زد و با تحریک افکار عمومی و جنبش های اجتماعی، ثبات و امنیت این رژیم های سیاسی را در معرض خطر قرار می داد. تحوّلات و واقعیت های جدید خاورمیانه در عراق، فلسطین و لبنان، در مجموع برایند قابل توجه افزایش نقش و نفوذ منطقه ای ایران را در پی داشت، مسأله ای که احساس خطر را در آمریکا و اعراب برانگیخت.

 دولت آمریکا در مقطع کنونی، بخش عمده امکانات و سیاست خارجی خود را بر عراق و افغانستان متمرکز کرده است. با توجه به عدم موفقیّت در ایجاد دولتی باثبات و امنیت در این کشور، هزینه مادی و انسانی بالا و افزایش نارضایتی های داخلی، دولت بوش در سال پایانی زمامداری خود سعی کرد تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال 2008، به موفقیّت هایی در عراق دست یابد و بخشی ار نیروهای خود را از این کشور خارج سازد. در این راستا، کسب حمایت و همکاری همسایگان عراق از جمله ایران، سوریه و عربستان سعودی از اولویت های بالایی برای امریکا برخوردار شد و در این خصوص اقدامات متعددی صورت گرفت. از جمله این اقدامات مذاکره با ایران در بغداد و همچنین فشار بر سعودی ها برای حمایت از دولت مالکی و فشار متقابل بر دولت مالکی برای مشارکت دادن بیشتر اهل سنت و امنیت سازی در عراق بود.

با توجه به تحوّلات منطقه ای و افزایش نقش و ﺗﺄثیرگذاری جمهوری اسلامی در سطح منطقه، به نظر می رسد صف بندی جدیدی در منطقه در مورد نوع نگاه اسرائیل با شرکت کشورهای عربی در نشست آناپولیس به وجود آمده باشد. برخی ناظران معتقدند که اساساً کنفرانس آناپولیس به منظور ایجاد اتّحاد میان کشورهای سنّی عرب علیه جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت و هدف آن مهار قدرت یابی ایران در منطقه بوده است. آمریکا و اسرائیل از طریق برگزاری این کنفرانس، سعی در معرفی ایران به عنوان دشمن مشترک اعراب و اسرائیل داشتند.

این در حالی است که از مدتی قبل از دو جبهه بندی در منطقه خاورمیانه سخن گفته می شود که در یک طرف آن ایران، عراق، سوریه، حزب الله و حماس و در طرف دیگر آمریکا، اسرائیل و برخی از کشورهای عرب سنّی منطقه قرار دارند. در این چهارچوب یکی از اولویت های آمریکا جدا کردن سوریه از ایران است؛ هم چنین قراداد 20 و 13 میلیارد دلاری فروش تسلیحات آمریکا به عربستان و مصر و نیز قرارداد فروش تسلیحات به میزان 30 میلیارد دلاری طی 10 سال آینده به اسرائیل، در راستای تحرّکات و سیاست های جدید آمریکا در خاورمیانه ارزیابی می گردد.

ﺗﺄثیرات اشغال عراق بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران

به نظر می رسد در حال حاضر مشکل جمهوری اسلامی ایران، سلطه امنیتی قدرت های فرامنطقه ای بر عراق و تحمیل خواسته های خود در این کشور است که این خواسته ها می تواند اوضاع امنیت ایران را در سه حوزه سیاسی امنیتی، اقتصادی و نظامی تحت الشعاع خود قرار دهد که به تفصیل به هریک از آنها اشاره می کنیم.

1. ﺗﺄثیر امنیتی- سیاسی

جهت گیری منطقه ای عراق جدید می تواند انگیزه لازم را برای شکل گیری ترتیبات جدید امنیت منطقه ای همراه با واکنش مثبت ایران فراهم سازد. توافقات امنیتی عراق و آمریکا در سال 2008، نگرانی های جدی ایران را در خصوص نقش ویژه عراق در سایه حمایت آمریکا در تحقّق صلح و ثبات منطقه خلیج فارس فراهم کرده است. حضور آمریکا در عراق مایه نگرانی ایران است.

در تفکّر استراتژیک ایالات متّحده آمریکا، تداوم ترتیبات دوران گذشته یعنی حفظ ثبات منطقه ای برای تداوم صدور بی وقفه نفت و ﺗﺄمین امنیت عربستان به عنوان متّحد سنّتی دیده می شود.

نظم مطلوب منطقه

ای در خلیج فارس را نباید صرفاً در چهارچوب حسن روابط ایران و عراق ارزیابی نمود بلکه نقش قدرت های فرامنطقه ای را نیز باید در نظر گرفت. ایران و عراق دارای تضادهای منطقه ای هستند و عراق هنوز ثبات سیاسی و امنیتی خود را پیدا نکرده است، کشورهای عربی و به ویژه عربستان از پیوندهای شیعی عراق جدید با ایران ناخرسند هستند و شاید همین نگرانی موجب فشار عربستان به آمریکا در جریان مذاکرات هسته ای بود که ایران را به مثابه خطری بزرگ برای منطقه قلمداد می کرد.

محور راهکار مذکور تمرکز بر منافع مشترک دو کشور ایران، عراق و سایر کشورهای منطقه است. تفاهم که مقدم بر منافع مشترک است، بیشتر از طریق اعتمادسازی طرفین امکان پذیر است. نهادینه کردن دیالوگ مشترک در خلیج فارس و معماری امنیت منطقه ای در اولویت دادن به رویکردهای بومی- منطقه ای در مواجهه با چالش های پیش روی دو کشور در منطقه نهفته است.

مرکز ثقل معماری امنیت منطقه ای در خلیج فارس، پیشرفت روندهای تدریجی اعتمادسازی به لحاظ اقتصادی، سیاسی، امنیتی و نظامی است؛ همان گونه که جنگ و مناقشه نیز از بستر نظامی گری، ناامنی منطقه ای و سوء تفاهمات سیاسی بر می خیزد. تجارب تاریخی حاکی است که روندهای مذکور در تشکیل سازمان های همکاری های منطقه ای موفّق، موثّر بوده اند.

اما در این میان رویکرد اساسی سیاست های دولت اوباما در عراق مقابله با خطر تروریسم و حفظ موقعیّت آمریکا در منطقه حساس خاورمیانه، حفظ تداوم جریان صدور نفت از خلیج فارس به کشورهای صنعتی و حمایت از امنیت اسرائیل و متّحدان منطقه ای آن است که با رویکرد دولت بوش تفاوت چندانی ندارد، اما ﺗﺄ دولت اوباما بر بهبود روابط جهان عرب با دولت جدید عراق از این منظر اهمیّت دارد که این بهبود ممکن است از طریق روی کار آوردن دولت سکولار و ملی گرا در عراق صورت گیرد و یا با گسترش ایران هراسی و ایجاد نوعی اجماع علیه ایران در منطقه از طریق برجسته سازی قدرت و نفوذ جمهوری اسلامی ایران در عراق، گروه های فلسطینی و لبنانی و طرح تهدیدات ناشی از فعالیت های موشکی ایران و نقض برجام عملی شود.

و تا زمانی که مناسبات ایران و آمریکا به شکل فعلی است آمریکا از عراق به عنوان نیروی مهار کننده ایران استفاده خواهد کرد. این سیاست در غالب مبارزه با تروریسم، مقابله با نیروهای تندروی اسلامی (داعش، النّصره و...) جلوگیری از گسترش سلاح های کشتار جمعی و یا به شکل ایجابی، ایجاد دولت های دموکراتیک میانه رو در برابر دولت های تندرو اعمال خواهد شد.

2. ﺗﺄثیر اقتصادی

به نظر محقّق بهتر است ﺗﺄثیر اقتصادی اشغال عراق در امنیت جمهوری اسلامی ایران را در مقیاس منطقه ای بررسی نمود، دلیل این موضوع نیز ﺗﺄثیرپذیری امنیت ملی ایران در این حوزه از ساختار امنیت اقتصادی منطقه است. یعنی امنیت ملی کشورمان به صورت مستقیمی از ساختار امنیت منطقه ای ﺗﺄثیر می پذیرد. به همین دلیل ما این موضوع را در مقیاس منطقه ای بررسی می کنیم.

از آنجایی که کشورهای این منطقه در حدود 90 درصد از درآمد ملی را از طریق نفت و گاز به دست می آورند (mess، 2004، 56) یقیناً تسلّط آمریکا بر این ماده حیاتی در خاورمیانه از طریق حضور مستقیم، تسلّط بر منابع مالی ﺗﺄمین کننده اصلاحات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی مورد نظر طرح خاورمیانه بزرگ نیز محسوب می شود. یعنی پیشبرد اهداف آمریکا در منطقه با بهره گیری از منابع انرژی خاورمیانه و در چهارچوب طرح خاورمیانه بزرگ معطوف به وجود اراده ای برای تحقّق شرایط یک نظام اقتصاد آزاد در خاورمیانه بزرگ است. منطق چنین نگرشی، در واقع سلطه لیبرالیستی اقتصاد بازار آزاد می باشد که ادعا می کند تحقّق آن منجر به صلح و امنیت خواهد شد.

خاورمیانه به چند جهت به عنوان این هدف انتخاب شده است، ازجمله وجود تهدید تروریسم علیه نظام سرمایه داری جهانی در این منطقه، ضرورت تضمین امنیت صدور و دسترسی به نفت، تضمین امنیت اسرائیل و سرکوب یا کاهش مقاومت اسلامی کشورهای منطقه و سیر گسترش فرهنگ غرب.

 در نگاه تصمیم گیرندگان، نظام سرمایه داری و قدرت های بزرگ جهانی به ویژه آمریکا راه حل حذف این موانع و مشکلات پیوند و ادغام این کشورها در اقتصاد جهانی به منظور تن دادن کشورهای منطقه به الزامات و مقتضّیات آن است. بدین ترتیب خاورمیانه همچون هر منطقه و یا نظام سیاسی دیگر در جهان، باید ظرفیتی برای این ادغام و پیوند داشته باشد، اما واقعیت های موجود سیاسی، فرهنگی و نیز اقتصادی خاورمیانه تا حدود زیادی چشم انداز این ادغام را مبهم جلوه می دهد.

در واقع، نه فقط به این دلیل که در دوران پس از جنگ سرد و در شرایط موجود نظام اقتصاد سیاسی جهانی، بیشترین آسیب پذیری امنیتی ایالات متّحده آمریکا از محل (تهدیدات نامتقارن) از سوی بازیگران بین المللی دولتی و غیردولتی است که عدم تقارن راهبردی برای مقابله با این کشور سود می برند (متقی،1382، 45).

بلکه همچنین به این دلیل که ویژگی های فرهنگی منطقه خاورمیانه تهدید علیه منافع لیبرال دموکراسی غرب و نظام سرمایه داری جهانی به رهبری آمریکا را تقویت می کند، تلاش آمریکا در جهت برخورد با این تهدیدات امری راهبردی برای کاخ سفید محسوب می شود (دهشیار، 1387،21).

به همین لحاظ، در چهارچوب راهبرد امنیت ملی آمریکا که اهداف و استراتژی های این کشور در قرن 21 میلادی را ترسیم می کند، یکی از راه های مقابله با این گونه تهدیدات نامتقارن (آغاز دوران تازه ای از رشد اقتصاد جهانی از طریق تجارت و بازار آزاد و گسترش چرخه توسعه از طریق ایجاد فضای باز و زیربنای دموکراسی) معرّفی شده است (کمیسیون امنیت ملی آمریکا، 1381).

اهداف راهبردی و در نتیجه غیر قابل تغییر آمریکا در خاورمیانه و زیر سیستم آن خلیج فارس این موارد را در بر می گیرد:

1- تضمین جریان انرژی منطقه به سوی غرب

2- پیشبرد فرایند به اصطلاح صلح خاورمیانه

3- ﺗﺄمین و تضمین منافع اسرائیل

4- ستیز با اسلام سیاسی با عنوان مبارزه با تروریسم و بنیادگرایی

5- مقابله و یا حداقل کنترل کشورهای مخالف منافع آمریکا

6- گسترش فرهنگ آمریکایی در پوشش ایجاد دموکراسی، اقتصاد بازار آزاد و سکولاریسم در منطق(جوادی فتح، 1384، 12).

با بهره گیری از رویکرد اقتصادی سیاسی بین الملل ایالات متّحده که در مطالب فوق ذکر شد، به این پاسخ می رسیم که محدود نمودن ایران در حوزه اقتصادی، از راهبرد امنیت ملی آمریکا نشأت می گیرد.

3. ﺗﺄثیر نظامی

در حال حاضر، عراق از لحاظ جمعیّتی، با شکاف های سیاسی، قومی و اقتصادی شدیدی مواجه است؛ همچنین در بین مردم این کشور انگیزه خدمت در نیروهای نظامی به شدت کاهش یافته است و یک فضای ضد جنگ و ضد نظامی گری در میان آنها حاکم است (لطفیان، بی تا). این عامل قدرت بسیج را از عراق می گیرد، در حالی که جمهوری اسلامی ایران، از قدرت بسیج کنندگی بسیار بالایی برخوردار است.

همچنین وضعیت عراق با دیگر کشورها یک تفاوت اساسی نیز دارد که همان عامل هم، بر ضعف بیشتر این کشور دامن می زند. بدین معنی که این کشور در اشغال نیروهای خارجی است و این بر آسیب پذیری های آن افزوده و از اهمیّت تهدیدهای نظامی آن نیز می کاهد. از طرفی چالش  حاکمیّت با تروریسم های داعش تحت عنوان دولت  اسلامی عراق و شام اکثریت نیروهای امنیتی و نظامی این کشور را درگیر خود کرده به گونه ای که توانایی تهدید کشور دیگری در این نیروها در وضعیّت کنونی غیرمحتمل است. مسأله دیگر دگرگونی در استراتژی امنیت ملی عراق است. عوامل مختلفی در دگرگونی سیاست های امنیت ملی عراق ﺗﺄثیر داشته است و علت آن نیز، روند فزاینده مشکلات و تهدیدهای داخلی است که موجب بروز شکاف های داخلی متعدّدی در آن گردیده که این موضوع به خودی خود می تواند از نقش تهدیدهای نظامی آن بکاهد.

 گروهی معتقدند که مشکلات درونی عراق (قومی، مذهبی، نژادی،تروریسم و...) روند فزاینده ای خواهد داشت و از این نظر این دولت در آینده، با تهدیدهای امنیتی رو به رشد داخلی مواجه خواهد بود. اختلافات قومی، سیاسی (میان کردها، عرب سنّی و شیعه) اختلافات مذهبی و به خصوص داعش مسائلی هستند که این کشور را از درون تضعیف کرده و در کاهش قدرت این کشور ﺗﺄثیر بسزایی داشته است.

به طور سنّتی تهدیدهای نظامی در کانون نگرش کشورها قرار دارد. اهمیّت تهدیدهای نظامی در آن است که این تهدید ها می تواند امنیت و بقای کشورها را بطور اساسی به خطر اندازد. برای درک بهتر ﺗﺄثیر اشغال عراق بر امنیت ملی ایران در حوزه تهدیدات نظامی، بهتر است که تهدیدات نظامی آمریکا بر امنیت جمهوری اسلامی ایران مورد توجه قرار گیرد.

تهدیدهای نظامی آمریکا هم می تواند عامل مهمی در تهدید امنیت ملی ایران قلمداد شود. از لحاظ تسلیحات متعارف و تسلیحات هسته ای، آمریکا برترین قدرت نظامی در جهان است.

به طور کلی در سال های اخیر عوامل تقویت کننده تهدید ایالات متّحده نسبت به امنیت ملی ایران افزوده شده است. اصولاً هر چه از میزان تهدیدهایی که متوجّه کشورهای همراه با آمریکا (اسرائیل) کاسته شود، تهدیدهای این کشور بر ضد ایران از شدت بیشتری برخوردار خواهد شد. در شرایط فعلی روند تحوّلات خاورمیانه به نحوی است که در مجموع از لحاظ امنیتی به نفع آمریکا است و این امر بر دامنه ی تهدیدهای نظامی آن کشور در مورد ایران نیز می افزاید.

یکی از مهمترین عوامل تقویت کننده ی تهدید این کشور بر ضد ایران ، حضور قدرتمندانه نظامی و استراتژیک آن در منطقه پس از تسخیر عراق می باشد و این موضوع، ضریب تهدید های امنیتی این کشور بر ضد ایران را به شدت افزایش می دهد. در وضعیت فعلی و در یک جنگ فرضی بین ایران و عراق نمی توان آمریکا را استثنا کرد و هرگونه درگیری با عراق موجب دخالت مستقیم آمریکا خواهد شد که این امر قدرت تهدید نظامی عراق بر ضد جمهوری اسلامی ایران را به شدت افزایش می دهد.

در مورد تسخیر عراق و نقش آن در مورد افزایش ضریب تهدید امنیتی جمهوری اسلامی ایران دو دیدگاه وجود دارد دیدگاه اوّل با ﺗﺄکید بر اینکه با سقوط رژیم صدام، موازنه قوا به نفع اسرائیل تغییر یافته است، وقایع اخیر را کاملاً به نفع اسرائیل می داند، اما «پیروز مجتهد زاده» از منظر دیگری سقوط صدام حسین را به ضرر اسرائیل می داند، چرا که دیگر کسی نیست که مثل صدام به این کشور خدمت کند؛ زیرا از این پس کشورهای مخالف و دشمن با اسرائیل یعنی عراق و همسایگانش، با یکدیگر درگیر نخواهند شد و این خدمت را به اسرائیل نخواهند کرد.

 بنابرین با سقوط صدام حسین، نه تنها عامل مهم بی ثباتی ها در جهان عرب و اسلام را از دست داد، بلکه تشکیل کشور فلسطین که از دید تل آویو؛ از میان رفتن حکومت بعثی عراق شمرده می شود باید از سوی اسرائیل پرداخته شود. در حالی که تشکیل کشور فلسطین ضربه مهلکی بر صهیونیسم و اسرائیل وارد خواهد کرد (مجتهدزاده، بی تا).

با وجود این تحلیل می توان گفت که حداقل در کوتاه مدت شکل گیری ساختار منطقه ای جدید از لحاظ توازن قدرت به نفع اسرائیل است و این موضوع علاوه بر اینکه تا حدی ناشی از سقوط رژیم صدام و تسخیر عراق از سوی آمریکاست، بلکه بیشتر به دلیل حضور نظامی آمریکا در منطقه و در همسایگی ایران است که بر اهمیّت تهدیدهای نظامی اسرائیل بر امنیت ملی ایران می افزاید؛ چراکه این رژیم را از لحاظ جغرافیایی به ایران نزدیک می کند.

اما مسئله بسیار مهم دیگر که نقش تهدیدهای نظامی آمریکا را به شدت افزایش می دهد، قدرت بلامنازع نظامی این کشور است. مقام های آمریکایی بر این عقیده بوده و هستند که در شرایط حاکم بر خاورمیانه تنها راه حضور آنان برتری مطلق تسلیحاتی، به ویژه در حوزه تسلیحات نظامی است. اهمیّت تسلیحات نظامی و برتری مطلق در این زمینه برای آمریکا به قدری زیاد است که مقامات این کشور در سالی که گذشت بیشترین بودجه نظامی تاریخ این کشور را تصویب نمودند (کاکایی، بی تا).

بنابرین به لحاظ مسلح  بودن آمریکا به تسلیحات هسته ای، این کشور از لحاظ نظامی به طور بالقوه تهدید بزرگی بر امنیت ملی ج.ا.ایران محسوب می شود؛ اما از سوی دیگر این کشور برای جلوگیری از دستیابی ایران به تسلیحات هسته ای به اقدامات مختلفی دست می یازد که این اقدامات، خود می تواند به طور مستقل از ابعاد مختلف امنیت ملی، کشور را در معرض تهدید قرار دهد.

در این زمینه و در مورد انواع اقدام ایالات متّحده در مورد جلوگیری از برنامه هسته ای ایران می توان سناریوهای مختلفی را پیش بینی کرد، یکی از محتمل ترین سناریوها و گزینه های آمریکا در این امر، حمله هوایی به تأسیسات هسته ای جمهوری اسلامی ایران است. این اقدام می تواند آثار ضد امنیتی گسترده ای را برای کشورمان داشته باشد. از لحاظ سابقه ای تاریخی، اسرائیل تأسیسات هسته ای عراق را در جریان جنگ عراق و ایران مورد حمله قرار داده است؛ همچنین یکی از بهانه های آمریکا برای حمله به عراق مقابله با تهدیدات هسته ای این کشور بوده است. بنابرین احتمال وقوع آن درباره ایران را نیز نباید منتفی دانست.

البته با توافق برجام نوع این تهدیدات فرق کرده است به گونه ای که اکنون ایران ملزم به اجرای پروتکل الحاقی شده است که با انتقادهای فراوانی از داخل روبروست و از طرفی این توافق احتمال حمله نظامی آمریکا به ایران را هرچند بسیار کاهش داده، اما هرگز از بین نبرده است؛ چرا که از منظر نظریه پردازان آمریکایی در شرایط پسابرجام و آنچه که آنان اطمینان خاطر از برچیده شدن سلاح های هسته ای ایران می نامند حمله نظامی به ایران را آسان تر می کند.

بین ایران و آمریکا در حضور نظامی این کشور در عراق یک اتّحاد ناخواسته بالفعل و ضمنی بین تهران و واشنگتن پس از چند سال شکل گرفت و آن حمایت آمریکا و ایران از نیروی مشابه در عراق یعنی دولت مرکزی در بغداد بوده است که به موجب آن حملات هوایی آمریکا علیه جنگجویان داعش دست به دست با همکاری ایران در میدان انجام می شد (انتصار، 1395، 56).

هرچند دولت آمریکا در مقابله با گروه های تروریستی افراطی در عراق رویکردی «دورو» داشته است و گرایش غالب در ایران نیز کمتر خوشبینانه بوده و آمریکا را متهم به بهره  برداری از داعش برای مقاصد شرور خود در بازگشت به عراق با استفاده از کارت «اسلام گراهای رادیکال» و نیز تضعیف دولت سوریه می داند، اما حضور نظامی سال 2014 ایران در عراق علیه تهاجم افراط گرایان داعش یک نوع «مداخله بشردوستانه» که بر اساس ضوابط بین المللی و هم چنین دعوت دولت عراق صورت گرفته است. و این نقش جدید ایران برای جلوگیری از وقوع احتمالی یک نسل کشی علیه شیعیان و دیگر گروه های مورد هدف تروریست های تکفیری با رویکردی «دفاعی» است.

گزینه سوم تلاش برای کشیدن ایران به مهلکه ای چون عراق و حمله به ایران است. به طور کلی از دیدگاه صاحب نظران، آمریکا پیش از آنکه عراق را دشمن خود بداند، ایران را دشمن تلقّی می کند. پیروز مجتهدزاده در این باره می نویسد: ایالات متّحده به سقوط رژیم بعثی عراق قانع نیست و به همین دلیل بارها پیشنهاد حمله به ایران و سقوط نظام این کشور را مطرح کرده است و تعدادی از صاحب نظران این کشور به جای حمله به عراق خواستار حمله به ایران بوده اند. چرا که سقوط ایران موازنه سیاسی در منطقه را به نحو وحشتناکی به نفع اسرائیل تغییر می دهد (مجتهد زاده، همان).

به علاوه یکی از متغیّر های اصلی استراتژی امنیت ملی ایالات متّحده، حفظ برتری تسلیحاتی اسرائیل در عرصه تسلیحات هسته ای است. قابلیّت های هسته ای اسرائیل نه تنها تهدید بر امنیت ملی ایران که بر امنیت کل منطقه قلمداد می شود و این امر از سوی استراتژیست ها و صاحب نظران مختلف مورد تأیید واقع شده است. «طنطاوی» وزیر دفاع پیشین مصر در این باره می گوید: «یک وضعیّت عدم توازن، اغلب به اتخاذ سیاست هایی می انجامد که به خوبی محاسبه نشده است.» چرا که در چنین موقعیّتی کشور برتر در غیاب یک موازنه قوا وسوسه می شود تا تجاوز را دائمی و جاودانه سازد و تلاش کند تا اهداف و جاه طلبی های خود را به بهای اهداف همسایگانش محقّق سازد (رحیمی، 1381، 34).

نتیجه گیری

در این مقاله زمینه های مفهومی- تاریخی و نظری ﺗﺄثیر تحوّلات عراق بر امنیت جمهوری اسلامی ایران و دیدگاه های منتقد به آن بحث گردید. وجوه مشترک تمامی دیدگاه های منتقد موجود در این زمینه عمدتاً بر محور ناهماهنگی موجود میان ایران و عراق در منطقه در زمینه هایی همچون ساخت قدرت و سیاست، شکاف های فرهنگی، اجتماعی و مذهبی، سیستم های حکومتی متفاوت،  ناهماهنگی در میزان و توانایی های توسعه یافتگی، دیدگاه های متفاوت در مورد تهدیدات امنیتی و ریشه های ناامنی در سطح ملی و منطقه ای و نهایتاً نوع روابط با قدرت های بزرگ غربی به خصوص آمریکا و میزان حضور این کشور در منطقه می باشد.

بافت اجتماعی موزاییکی عراق و حضور گروه های مختلف قومی- فرقه ای، این کشورها را به مثابه قطعه ای کوچک از پازل منطقه خاورمیانه به تصویر می کشد که عدم پیشرفت فرایند ادغام این گروه ها در غالب یک ملت واحد و شکل گیری هویت ملی، ابعاد واگرایانه و منازعه آمیز جامعه عراق را تشدید کرده است. پس آشکار است عراق پس ازصدام واجد مشخّصه ها و تحوّلاتی است که تغییر در ساختار قدرت و هویت آن باعث دگرگونی هایی در ژئوپلیتیک منطقه و رویکردهای بازیگران خاورمیانه ای نیز شده است.

در بعد سیاسی با همه تمهیداتی که آمریکا بعد از بحران عراق به کار گرفت تا ایران را در منطقه خلیج فارس منزوی سازد ولی ناکام ماند. آمریکا و متّحدانش قصد داشتند با اتّخاذ دیپلماسی گام به گام و صدور قطعنامه های زنجیره ای (1696،1737و 1747و 1929)، بر اساس بند 41 منشور ملل متّحد، جمهوری اسلامی ایران را در تداوم فعالیت های صلح آمیز هسته ای خود منزوی سازند و از طرفی با توجه به شاخصه تکثّر قومی- فرقه ای در ایران، همسو با افزایش تهدیدهای برون مرزی، محیط درونی را نیز از طریق تحریک گروه های قومی- فرقه ای، صنفی و دانشجویی و استفاده ابزاری از مفهوم حمایت از حقوق بشر به تنش و ناآرامی بکشانند تا ایران را در عرصه سیاست گذاری خارجی، به ویژه در چهار حوزه عراق، حمایت از جنبش های اسلامی، فرایند صلح خاورمیانه و نهادینه کردن دانش هسته ای بومی به دیپلماسی منفعلانه وادارد که در صورت تحقّق، می توانست جایگاه و نقش ایران را در برون داد معادلات سیاسی- امنیتی منطقه به شدت کاهش دهد، اما چنین نشد.

به همین دلیل با توجه به توافق برجام و صدور قطعنامه جدید شورای امنیت، ایران در میان همسایگان و بازیگران منطقه ای عراق، باید با بهره گیری از تهدیدات داعش علیه این کشور و استفاده از قدرت چانه زنی و ظرفیت های حاصل از برجام و با رویکرد مثبت نسبت به واقعیت ها و ساختار سیاسی جدید آن کشور، همواره از برقراری امنیت، ثبات، تمامیت ارضی و وحدت ملی در عراق پس از صدام حمایت بکند. هرچند که عراق پس از صدام به دلیل وجود فضای ناامنی، خشونت های فرقه ای، رشد افراط گرایی و حضور نیروهای آمریکایی واجد برخی تهدیدات نیز برای ایران بوده است.

پس از بحران عراق، آمریکا به بهانه اینکه ایران در آینده به عراق دیگر در منطقه تبدیل نشود، و به اتهام دستیابی ایران به سلاح های کشتار جمعی، سیاست تحریم اقتصادی ایران را همچنان در پیش گرفته و با ابزارهایی همچون قانون داماتو، ایسا و تصویب قطعنامه های ضد ایرانی توسط جمهوریخواهان و با اعمال فشار بر مجامع بین المللی و کشورهای طرف قرارداد همکاری با ایران، در تلاش است که علاوه بر انزوای ایران در صحنه بین المللی مانع بازسازی و رشد اقتصادی ایران شود، تا در این راستا باعث نارضایتی ملت در داخل شود و مسئولین ایران را وادار به تغییر در رفتار خودکند.

ابعاد امنیتی بحران عراق، برای جمهوری اسلامی واجد ابعاد فرصت/تهدید همزمان است. از طرفی عراق به عنوان همسایه اصلی ایران و یکی از اعضای جبهه مقاومت دچار تجزیه طلبی داخلی است. اشغالگران آمریکایی نیز به بهانه مبارزه با داعش تلاش می کنند، دوباره حضور نظامی خود را در عراق تثبیت نمایند. اماکن مقدسه شیعه و شیعیان عراق به طور فزاینده ای در معرض تهدید جریانات سلفی تکفیری قرار دارد. برخی مناطق عراق می تواند به عنوان مناطق پشتیبانی برای عملیات های اطلاعاتی و تروریستی علیه جمهوری اسلامی به کار رود. اینها همه موارد تهدیدآمیز بحران عراق است.

اما از سوی دیگر بحران عراق می تواند سکوی پرتابی برای اقتدار منطقه ای جمهوری اسلامی باشد. در واقع بحران های امنیتی علیرغم صحنه های ناگوار و جنایات انسانی آن، اما زمینه ساز تحولات عظیم در موازنه قدرت منطقه ای هستند. بر اساس همین منطق در صحنه شطرنج ژئوپلتیک خاورمیانه، ایران به سرعت ابتکار عمل در عراق را بدست گرفته است و اساساً منتظر عملکرد ائتلاف و یا نیروهای منطقه ای دیگر نظیر ترکیه و عربستان نشده است.

همانگونه که جمهوری اسلامی تهدید فزاینده اشغال عراق در سال 2003 و محاصره شدن توسط نیروهای آمریکایی را به فرصتی عظیم تبدیل نمود. به نظر می رسد نتیجه بحران فعلی عراق نیز، افزایش بیشتر قدرت جمهوری اسلامی است. مقامات جمهوری اسلامی و از جمله سردار پرافتخار اسلام و ایران، سردار سلیمانی به سرعت در صحنه عراق وارد عمل شدند تا ضمن حفظ امنیت تاکتیکی عراق و مصون داشتن اماکن مقدسه (جلوگیری از تهدیدآمیز شدن شرایط عراق)، زمینه های استراتژیک اقتدار ایران (استفاده از بحران به مثابه فرصت) را فراهم آورند.

در واقع تدبیر جمهوری اسلامی در حمایت گسترده نظامی از عراق و اثبات عزم راسخ جمهوری اسلامی در آزادسازی آمرلی و جوف الصخر، حکایت از آن دارد که؛ نظام تصمیم دارد نه تنها تهدید تجزیه عراق و ائتلاف ضد داعش را مرتفع نماید، بلکه از آن به عنوان فرصتی بی بدیل برای قدرت منطقه ای ایران بهره گیری نماید.

لذا بررسی بحران عراق، هم از منظر تهدیدآمیز آن و هم بررسی فرصت های این بحران نشان می دهد که اساسا باید امنیت عراق را به عنوان امنیت ایران به شمار آورده و حتی بالاتر از آن در اندیشه تحکیم اقتدار منطقه ای ایران و کاهش ضریب تهدیدات امنیت ملی بود. از طرفی این رویکرد با ارزش های اسلامی و امنیت عتبات عالیات به عنوان محور هویت شیعی نیز پیوند وثیقی یافته است، به گونه ای که جمهوری اسلامی نمی تواند نسبت بدان بی تفاوت بماند. حمایت جدی و حضور جمهوری اسلامی در عراق، نه تنها با هدف بالا بردن ضریب امنیت ملی کشور در برابر تهدیدات خارجی صورت می گیرد، بلکه جایگاه قدرت منطقه ای جمهوری اسلامی را به نحو فزاینده ای ارتقا می بخشد.

در واقع تعمیق پیوندهای امنیتی میان اعضای جبهه مقاومت در خلال درگیری های نظامی باعث می گردد: جمهوری اسلامی به عنوان ضامن بقاء و وحدت عراق و حتی سوریه و لبنان، زمینه های لازم برای ایجاد یک قدرت منطقه ای دست نیافتنی را ایجاد نماید. به هر تقدیر قدرت منطقه ای ایران باید با گذر از بحران های امنیتی، اثبات گردد.

مراجع

منابع

- انتصار، نادر، (1395). ماراتن مذاکرات هسته ای، تهران، نشر قومس.

- برزگر، کیهان، ایران، (1387). عراق جدید و نظام سیاسی- امنیتی خلیج فارس، تهران، دفتر گسترش تولید علم معاونت پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی

- تکمیل همایون، ناصر، (1380). گستره فرهنگی و مرزهای تاریخی ایران زمین، دفتر پژوهش های فرهنگی، تهران.

- کمسیون امنیت ملی آمریکا، (1381). استراتژی آمریکا در قرن 21، ترجمه جلال دهشتگی، بابک فرهنگی و ابوالقاسم راه چمنی، تهران، ابرار معاصر.

- لرنی، منوچهر، (1383). آسیب شناسی امنیت، تهران، پیام پویا. 

-  لرنی، منوچهر، (1383). امنیت ملی و دفاع از ارزش ها، تهران، سازمان عقیدتی سیاسی ناجا.

-  مجتهد زاده، پیروز، (1381). جغرافیای سیاسی و سیاست جغرافیایی، تهران، انتشارات سمت.

- معین، محمد، (1371). فرهنگ معین، تهران، انتشارات امیرکبیر، جلد اول.

- قرچانلو، حسین، (1385). جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی، تهران، نشر سمت.

- جوادی فتح، سارا، (1384). سوداهای ایالات متّحده در طرح خاورمیانه بزرگ، مجله راهبرد، شماره35، بهار

- دهشتیار، حسین، (1387). الگوهای امنیتی در خاورمیانه، فصلنامه مطالعات خاورمیانه،  سال چهاردهم و پانزدهم، شماره 52و53.

- رحیمی، علی، (1381). اسرائیل و بحران عراق، منافع و چالش ها، نگاه، شماره 32.

- فوزی، یحیی، (1387). پیامدهای بحث در مورد حد و حدود اختیار دولت بعد از انقلاب بر اندیشه سیاسی شیعه، فصلنامه علمی-پژوهشی متین، سال دهم، شماره 38.

- کریگ،ای، اسنایدر. (1380). ساختارهای امنیتی منطقه ای، ترجمه محمود عسگری، فصلنامه راهبرد، شماره 21، ص..295

-  مجتهدزاده، پیروز، جهان در سالی که گذشت، مجله اطلاعات سیاسی و اقتصادی، سال پانزدهم، شماره 7و8.

-  واعظی، محمود، (1385). ترتیبات امنیتی خلیج فارس، فصلنامه راهبرد، مرکز تحقیقات استراتژیک، شماره 40، ص. 27.

-  یزدان فام، محمود، (1389). چشم انداز مناسبات نظامی- امنیتی عراق و آمریکا، فصلنامه مطالعات راهبردی، دوره 13، شماره 47، ص. 151.

- سلامی، حسین، (1383). جزوه درسی ماهیت استراتژی نظامی دانشگاه عالی دفاع ملی.

- عکافان، حسین. (1388). ”بررسی ژئوپلتیک عراق، علل اشغال و خروج اشغالگران و راه های برون رفت آن“،  قابل دسترس در سایت خبری تابناک.

-  Michael Kraig. (2004). “Assesing Alternative Security frameworks for the Persian Gulf”, Middle East Policy, vol. 1(3).

-  James, zogby. (2014). “The US-Saudi Meeting”. available at: www. Huffingtonpost.com.

- Kugler R. (20010. “Globalization and National Security". available at: www.nbcnews,com.

نویسنده:

محمد سهرابی: عضو هیات علمی، دانشگاه عالی دفاع ملی و دانشگاه انتظامی، تهران، ایران

فصلنامه مطالعات روابط بین الملل – شماره 38

انتهای متن/

نظر شما