به بهانه صدور بیانیه فدراسیون فوتبال و انداختن همه چیز روی شانههای آقای خطیر و حمایت کامل از اوسیانو بابت حفظ اسرار تیم ملی، باید چند سطری نوشت.
1- اینکه میفرمایند در آن ساختمان اطلاعات محرمانهای وجود داشته البته امری است باورناپذیر. مثلا چه اطلاعاتی بوده که نباید توسط ناظر فیفا دیده میشده؟ نهایت مشتی آمار بوده و مقداری کاغذ شامل اطلاعات بازیکنان فوتبال که هیچکدامش محرمانه نیست. قد و وزن و میزان دوندگی هر بازیکنی در دنیا، با کمی تحقیق یا تماشای چند بازی به دست میآید. دیگر کدام اطلاعات محرمانه میماند؟ قرار نبوده که بازرسان فیفا وجب به وجب این ساختمان را بگردند و سطر به سطر کاغذها را ببینند. میشد برایشان توری گذاشت و در ساختمان چرخی بزنند و خلاص! این دیگر چه بازی کودکانهای است که طرف را به ساختمانی راه ندهیم؟ کدام اطلاعات محرمانه؟ سانتریفیوژ داشتیم؟
2- از همین بیانیه کاملا مشخص است که قبل از تشکیل هر جلسهای یا شنیدن صحبتهای طرف ایرانی، قرار است چه کسی مقصر شناخته شود. اوسیانو یک مربی است نه یک نیروی اداری یا رسمی. تیم ملی سرپرست و مدیری بومی دارد که میتوانسته این هماهنگیها را برعهده بگیرد. باور اینکه در خاک ایران یک خارجی به شما بگوید وارد این مکان نشوید ترسناک است. در مورد سفارت پرتغال صحبت نمیکنیم. در مورد خانه شخصی آقای اوسیانو صحبت نمیکنیم. در مورد کمپی صحبت میکنیم که با سرمایه ایرانی و توسط نیروی ایرانی و برای استفاده استعدادهای ایرانی ساخته شده. بحث نژادپرستی یا بیگانهستیزی نیست اما مسخره نیست که معاون اجرایی دبیرکل فدراسیون فوتبال میشود بیگانه و اوسیانو میشود نیروی حفاظتی بومی؟
3- در ضعف مدیریتی مهدی تاج شکی نداشتیم اما این یکی نوبر است. یا آقای خطیر به اعضای کادر فنی معرفی شده بوده یا نه. اگر معرفی شده بوده که آقای اوسیانو باید درک میکرده که در حال صحبت با مقامی بالای دست خودش است. اگر نمیدانسته هم وقتی خطیر خودش را معرفی کرده باید از کسی در این مورد سوال میکرده و بعد از مشخص شدن موضوع به او اجازه بازدید را میداده. این وسط محمدرضا ساکت مقصر است یا مهدی تاج؟ چگونه یک مربی – به صرف خارجی بودن - مقابل نیروی رسمی و مدیر ارشد فدراسیون میایستد؟
4- در دوران کاپیتولاسیون که قرار نداریم. در دوران ناصرالدینشاه هم نیستیم که هر کس خارجی بود میتوانست هر غلطی بکند. رفتار مربیان خارجی در تیم ملی از هر حد و مرزی گذشته. وقتی رئیس کمیته انضباطی را آقای کیروش در سر تمرین با بدترین توهینها خطاب میکند و دستور میدهد که از تمرین بیرونش کنند، لابد دستیارش هم باید با معاون اجرایی دبیرکل فدراسیون دهن به دهن شود و در را روی او قفل کند! چه مرگمان است که اینقدر باج میدهیم؟ واقعا چه مرگمان است؟ کدام مقام در فدراسیون فوتبال بالادست کارلوس کیروش به حساب میآید؟ جدا اعضای کادر فنی تیم ملی حاضرند به حرف چه کسی گوش بدهند؟ آقای کیروش الان کجای دنیاست و به چه کاری خودش را مشغول کرده؟ چرا در ایران و بالای سر تمرینات تیم ملی نیست؟ چرا نیست؟ مگر پول نمیگیرد که برای ما کار کند؟ چرا هیچوقت نیست؟ در کجای دنیاست و مشغول چه کاری است که مهمتر از تماشا کردن بازیهای لیگ و حضور در تمرینات تیم ملی باشد؟ در کجای دنیاست؟ چه میکند؟ با گرفتن بازیکنان از تیمهای باشگاهی برای ریکاوری و دادنشان به دست اوسیانو و حمام آفتاب گرفتن در هر کجای این دنیا، کم فوتبال ما و مربیان ما را تحقیر کرد که حالا دستیارش جلوی معاون اجرایی دبیرکل را میگیرد؟
خارجیندیده نیستیم. مربی بزرگ ندیده هم نیستیم. این چه رفتاری است؟ این چه خفتی است؟ این چه خودکوچکبینیای است که ما داریم؟ بدون کیروش در جام جهانی قرار است ما را بخورند که اینطوری به او چسبیدهایم و رهایش نمیکنیم؟ این حجم از خودکوچکبینی از کجا آمده؟ این بیانیهها علیه عضو ارشد فدراسیون و در حمایت از مربی بدنساز تیم ملی از کجا صادر میشود؟
5- کاش روزی برسد که تیم ملی یک مربی محترم داشته باشد. دارای کارنامه، باسابقه و محترم. آدمی که فکر نکند آمده تا بردگان را نجات دهد و تمدن را به کشوری بیفرهنگ بیاورد. ببخشید اگر اینقدر صریح نوشتیم اما سکوت در مقابل این رفتارها دیگر جایز نیست. کلمنته اگر چند سال قبل میآمد اینقدر غیبت داشت؟ اینگونه با اعضای فدراسیون ما سخن میگفت؟
* نویسنده : هومن جعفری روزنامهنگار
نظر شما