شناسهٔ خبر: 23612308 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: فرهیختگان آنلاین | لینک خبر

گفت‌و‌گوی «فرهیختگان» با فریدون آسرایی

کنسرت‌ها محلی شده برای دورهمی، دوست‌یابی و عقده‌گشایی قشر مرفه/ افراد تحصیلکرد به کنسرت نمی‌روند/ بیشتر مردم موسیقی شاد می‌خواهند/ برنامه‌ای برای سرگرم کردن سالم مردم عادی نداریم

کنسرت‌هایی که شلوغ می‌شوند به خاطر هنر خواننده نیست، به خاطر مسائل حاشیه‌ای است. حتی خود شلوغی‌ها باعث اقبال بیشتر یک خواننده می‌شود. کنسرت‌ها محل دورهمی و دوست‌یابی شده است. بخشی از شلوغی و هیاهو را هم خودشان انجام می‌دهند.

صاحب‌خبر -
به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، ‍۶۱ سالش شده، اما این عدد نه به چهره‌اش می‌آید نه به طرفدارانش. خواننده‌ پاپی که نوستالژی جوانان دیروز و سلبریتی جوان‌های امروز است. «فریدون آسرایی» در همه اعصار موسیقی پاپ حضور داشته و در عین حضور، خود رقیبی جدی برای همه خوانندگان این اعصار بوده است. او تمام موج‌ها و فرازونشیب‌های موسیقی را درک کرده است. خوانندگان زیادی به صحنه آمده و رفته‌اند ولی او همچنان جزء خوانندگان تراز اول باقی‌مانده است. این دلیل کافی‌است تا با تاریخ زنده‌ و همچنان فعال موسیقی پاپ، گفت‌وگو کنیم.

جناب آسرایی معمولا گفته می‌شود که ذائقه‌ موسیقایی نسل جدید تغییر کرده است. اگر به یاد داشته باشید یکی از اساتید جامعه‌شناسی-آقای اباذری- در مراسم تحلیل مساله‌ «مرتضی پاشایی» جوان سالم را جوانی می‌دانست که «موتزارت» و «باخ» گوش بدهد. سوال ما از شما این است که آیا واقعا ذائقه‌ نسل جدید تغییر کرده و رو به افول است؟

در این سال‌ها اتفاق‌هایی افتاده است که اگر به آن دقت کنید کاملا متوجه خواهید شد. مردم خود را با نسل‌هایشان طبقه‌بندی می‌کنند و به همین واسطه به تقابل یکدیگر می‌روند. دهه‌ شصتی، دهه هفتادی و از این قبیل موارد. در زمان ما اصلا چنین پدیده‌ای وجود نداشت. این اتفاقی است که در سال‌های اخیر رخ داده است.

این مساله بابت شکافی است که بین نسل‌ها ایجاد شده است. در هر نسل چیزی مد می‌شود و لباس، تغذیه و سبک زندگی متفاوتی را تجربه می‌کنند. من از آن سالی که به ایران آمدم تاکنون تغییرات بسیاری را در پوشش و سبک زندگی جوان‌های هر نسل دیده‌ام. از آن موقع تاکنون نحوه‌ پوشش آدم‌ها را نگاه کنید. لباسی که در ابتدای انقلاب و زمان جنگ می‌پوشیدند و لباس‌هایی که الان می‌پوشند، کاملا متفاوت است. ذائقه به‌طورکلی تغییر کرده و موسیقی هم از جامعه جدا نیست و درگذر زمان تغییر می‌کند و ذائقه‌ مردم عوض می‌شود. هر دوره‌ای یک نوع موسیقی مد می‌شود.  یک دوره پاپ، یک دوره تکنو، ‌یک دوره ترنس‌. موسیقی هم روزبه‌روز تغییر می‌کند. ‌امروز هم بخش زیادی از نوجوان‌ها به‌دنبال موسیقی ریتمیک و هیت هستند. در واقع این جوانان هستند که سالن‌های کنسرت را پر می‌کنند و به یک نوع موسیقی بهای بیشتری می‌دهند. نه همسن و سال‌های من، هر فردی متناسب به سنش ذائقه‌ای دارد و یک نوع موسیقی را می‌پسندد.

آنچه من در جوانی می‌پسندیدم را نمی‌توانیم جایگزین موسیقی‌ای مثل «رپ» کنیم.

برای جوان نسل جدید که درگیر غرور جوانی و هیجانات هستند، رپ مفهوم دیگری دارد. شاید او چیزهایی را در رپ به‌دست می‌آورد که در موسیقی‌های دیگر نیست. همین جوان ممکن است وقتی وارد دانشگاه شود و تحصیلات عالیه‌اش را پی بگیرد، موسیقی مورد علاقه‌اش تغییر کند.

ذائقه‌ موسیقایی، یک بعدش معطوف به مصرف‌کنندگان است و یک بعد دیگرش معطوف به موزیسین‌هاست. مثلا گفته می‌شود چون تکنولوژی فرآیند تولید موسیقی را آسان‌تر کرده، موزیسین‌ها هم دیگر به غنای شعر و ترانه اهمیت نمی‌دهند. تا چه حد این گزاره را صحیح می‌دانید که عصر جدید ذائقه‌ موزیسین‌ها را هم دچار افول کرده است؟

یکی از بچه‌ها می‌گفت اگر شما یک شعر خوب داشته باشید و یک ملودی خوب و متناسب با ذائقه‌ جوانان بسازید، حتی اگر موسیقی آن با یک گیتار هم باشد، آن اثر کار خودش را کرده و از آن استقبال می‌شود و مثل سابق مواردی چون تنظیم و... تاثیرگذار نیست. اما حقیقت این است کارهایی که در گذشته از بزرگان شنیده می‌­شد، دیگر وجود ندارد. به نظر من آن تنظیم و آهنگ می‌توانست، موثر باشد اما الان ذائقه تغییر پیدا کرده است. شما الان می‌توانید در خانه‌تان بنشینید یک آهنگ بسازید و یک ترانه هم بگویید و با یک گیتار یا پیانو بخوانید و فردا بعد از انتشار آن مشهور شوید و به قولی کارتان بگیرد. «دهکده‌ جهانی» کار را راحت کرده و یک موزیک با همین شرایط هم ممکن است مورد استقبال قرار بگیرد و همه‌گیر شود. اما کسی که می‌خواهد خواننده باشد و روی استیج بماند، باید یک جامعه‌شناس خوب باشد تا بتواند جامعه‌ امروز خودش را خوب بشناسد. بتواند درک کند مشکلات مردم چیست و مردم چه می‌خواهند و بعد درون آن چارچوب کار خودش را عرضه کند.

به نظر شما اینکه موزیسین برای مسائل اجتماعی بخواند، چقدر اولویت دارد؟

بستگی دارد که مخاطب موسیقی چه قشری باشد. زمانی هست که مخاطب شما نوجوانان هستند و زمان دیگر مخاطب‌تان دانشجویان و جوانان هستند.

در حال حاضر پنجره‌ جمعیتی کشور ما قشر دانشجو هستند و خوانندگان هم معمولا ذائقه‌ این قشر را در نظر می‌گیرند و برای آنها می‌خوانند و باقی قشرها هم با این موسیقی که سلیقه‌ قشر جوان است، همراه می‌شوند.

بله؛ با این حال قشرهای متفاوتی مخاطب موسیقی ما هستند. در واقع می‌شود گفت مخاطب اصلی ما جوانان هستند و عمدتا زیر 30 سالند و با نگاه واقع‌گرایانه‌تری حتی زیر 20 سال هستند.

به‌هرحال جامعه در مواقع مختلف نوع خاصی از موسیقی را طلب می‌کند. آیا تا به حال پیش آمده که این مطالبه با خطوط قرمز شما در موسیقی و فرم و محتوا همخوانی نداشته باشد یا برعکس جامعه یک موسیقی را طلب نکند اما شما بگویید جامعه به این موسیقی نیاز دارد و آن را کار کنید؟

هر خواننده‌ای برای رسیدن به جایگاهی در عرصه‌ موسیقی زحمت می‌کشد. خواننده‌هایی هستند که موسیقی شاد و سبک می‌خوانند و مخاطبان خود را دارند. حالا اگر این خواننده سبکش را تغییر دهد، مخاطبانش را هم از دست می‌دهد. مثلا امید حاجیلی یک نوع می‌خواند و مازیار فلاحی نوعی دیگر. حالا اینها که در این مدت هواداران خودشان را جذب کرده‌اند اگر بخواهند سبک‌شان را به‌کلی عوض کنند، هوادارانشان هم ریزش می‌کنند. هرچند عوض کردن فضا گاهی اوقات می‌تواند خوب باشد؛ چون اگر بخواهی مثل همیشه بخوانی که یکنواخت می‌شوی.

درباره‌ شخص خودتان چطور؟ تا به حال پیش آمده این کار را بکنید.

بله، برای من هم بعضی اوقات پیش آمده است.

به‌طور مثال شما در کارنامه‌ هنری خودتان هم آثاری با موضوع دفاع مقدس، موسیقی‌های به‌اصطلاح ارزشی دارید و پشت بسیاری از آنها هم مهر هیچ ارگان و نهادی نخورده که بگوییم آثار سفارشی هستند. انتشار این موسیقی‌ها درحالی که شما نیازی به شهرت ندارید یا عمدتا سود مالی هم از این موسیقی‌ها به دست نمی‌آید چه توجیهی دارد؟

من سال‌های جنگ و سال‌های بعد از جنگ را در ایران نبودم. وقتی به ایران برگشتم با این مسائل آشنا شدم و نمی‌دانستم چه چیزی بر این کشور گذشته و اتفاقا همین مساله باعث شده بود زیاد به این موضوعات فکر کنم. ترانه­ «بوی سیب» را کار کردم و اتفاقا بسیار هم دوستش داشتم. روحیه‌ مقاومت در ایرانی‌ها چیز جدیدی نیست، نیاکان ما در جریان جنگ مغول‌ها و... همواره دلیر بودند و هنرمندان هم به این از خودگذشتگی‌ها واکنش‌های لازم را نشان داد‌ه‌اند. زمان ما هم جنگ هشت ساله روی داد و این رسالت هنرمندان است که در برابر ظلمی که به آنها و کشورشان می‌شود، واکنش نشان دهند.

بخشی از این پرونده مربوط به صنعت موسیقی است. منبع اصلی درآمد شما از موسیقی است؟

من از وقتی به ایران آمدم، موسیقی منبع درآمدم نبوده و در کنار فعالیت‌های مستقل مالی خودم، موسیقی را به‌عنوان یک عشق و علاقه انتخاب کرده‌ام، اما از سال 90 به این سو دیگر موسیقی حالت منبع درآمدی به خود گرفته و شکر خدا می‌توانم از آن به‌عنوان گذران زندگی‌ام استفاده کنم.

به نظر شما پیامد انتخاب موسیقی به‌عنوان شغل چیست؟

اگر خواننده‌ معروف و مشهوری باشید، میزان درآمدتان خیلی هم خوب است. ما دو نوع خواننده داریم؛ خواننده­‌های درخشانی که اثرشان ماندگار است و دیگری خواننده‌هایی که یک آهنگ‌شان هیت می‌شود و به‌واسطه آن کنسرت‌هایشان پرفروش می‌شود. در این میان ممکن است یک موسیقی‌ای بسازید که هرچند از آن استقبال شود اما اثرش موقتی و فصلی باشد. مثل برگ خزان می‌آید و می‌رود. این بستگی دارد به اینکه شما می‌خواهید چه باشید؟ می‌خواهید چه جایگاهی را به خود اختصاص بدهید؟ یک خواننده باشید که در مدت کوتاهی روی بورس است و بعد از آن هم فراموش می‌شود یا بالعکس؟ در این میان کسی هم هست مثل استاد شجریان که از جوانی می‌خواند و هنوز هم می‌خواند و نام‌شان در تاریخ ماندگار خواهد ماند. باید دید که به شهرت و موقعیت در امروز موسیقی فکر می‌کنید یا به آینده‌ کاریتان می‌اندیشید‌؟

برویم سراغ کنسرت‌ها، اگر همین الان شما به‌عنوان یک شنونده‌ معمولی بخواهید یک ترک از فریدون آسرایی را بشنوید، به کنسرت می‌روید یا آن را در هندزفری پخش می‌کنید؟

همین الان پخش می‌کنم و گوش می‌دهم.

تا به حال کنسرت شما لغو شده است؟

بله، کنسرت من در همین ماه گذشته در کرج، لغو شد.

نظر شخصی شما به‌عنوان یک خواننده‌ باسواد و باتجربه که کنسرتش هم - به هردلیلی- لغو شده، درباره‌ وضعیت کنونی کنسرت‌ها در ایران چیست؟

یک نگاه این است که انواع موسیقی را آزاد اعلام کنیم. اما در این مساله عده‌ای فدای یک عده‌ دیگر می‌شوند. موسیقی‌های ما بسیار متنوع شده‌اند. در بعضی کنسرت‌ها مثل همین کنسرت‌هایی که اخبار بیست و سی چند وقت پیش پخش کرد و جنجال‌آفرین شد، محلی برای حرکات موزون و تخلیه هیجان است. من خودم بعضی اوقات می‌گویم آهنگ‌های لس‌آنجلسی باید جلوی بعضی آهنگ‌های ما لُنگ بیندازند. اکثر کنسرت‌هایی که مورد استقبال قرار می‌گیرند، کنسرت‌های شادند. باید جامعه‌شناسان بررسی کنند که چرا جوانان ما از این موسیقی‌های ریتمیک و ضربی استقبال می‌کنند. مردم بیشتر موسیقی شاد می‌خواهند و این خواست مردم، فریدون آسرایی را که حتی یک آهنگ شش و هشت در کارنامه‌اش ندارد مجبور می‌کند این آهنگ‌ها را بخواند و در کنسرتش هم تحت تاثیر جو، همین آهنگ‌ها را بخواند. میل مردم به این سمت است.

آقای خواجه امیری درباره‌ همین بخش خبری که شما فرمودید، گفت مسئولان باید ببینند جوانان در جامعه متحمل چه فشارهایی می‌شوند که در کنسرت‌ها به دنبال تخلیه آن هستند. نظر شما درباره‌ این گزاره چیست؟

بحث من همین است. می‌گویم برویم ببینیم چه مساله‌ای در جامعه باعث می‌شود که جوانان بیایند کنسرت تا خودشان را خالی کنند. مثلا می‌خواهند بروند کنسرت یک خواننده‌ خاص؛ نه به خاطر اینکه خواننده است یا صدای خوبی دارد، به خاطره چهره‌اش و خوش‌تیپی‌اش می‌روند. چراکه نه؟ مردم که هنر را نمی‌شناسند و عده‌ای هم از این آب گل‌آلود ماهی می‌گیرند. کنسرت‌هایی که شلوغ می‌شوند به خاطر هنر خواننده نیست، به خاطر مسائل حاشیه‌ای است. حتی خود شلوغی‌ها باعث اقبال بیشتر یک خواننده می‌شود. کنسرت‌ها محل دورهمی و دوست‌یابی شده است. بخشی از شلوغی و هیاهو را هم خودشان انجام می‌دهند. مثلا این تیتر خبری پخش می‌شود: «کنسرت فلانی در نیم ساعت پر شد.» این هیاهو و جوسازی‌ها کنسرت را شلوغ می‌کند. باید جامعه‌شناس بیاید و ببیند چرا این اتفاق‌ها می‌افتد؟ چرا جوانان به قول شما برای تخلیه‌ روحی می‌روند ارمنستان و ترکیه؟ این کنسرت‌ها هم نشانه‌ کوچکی مثل همین‌هاست. مردم به همان کنسرت نمی‌روند که یک آهنگ قشنگ احساسی گوش کنند، می‌روند که در کنسرت شهرام شب‌پره ایران تخلیه‌ هیجان کنند. چه کسی سبب‌ساز شده است؟ چه کسی ذائقه‌ مردم را به این سمت هدایت کرده است؟ کجا رفت موسیقی آقایان «اصفهانی» و «عصار»، اشعار خوب آقای «‌خشایار اعتمادی» و تنظیم‌های خوب کجا رفتند؟ این کنسرت‌ها شده محلی برای عقده‌گشایی قشر مرفه و جای قشر متوسط رو به پایین جامعه در آن نیست. یک دانشجو یا یک کارمند اصلا نمی‌تواند به این کنسرت‌ها برود. حالا بلافاصله می‌گویند بلیت‌های کنسرت آسرایی نمی‌فروشد و این حرف‌ها را می‌زنند.

البته شما طی این سال‌ها از محبوبیت‌تان کم نشده و همچنان جزء  اولویت‌های موسیقی هستید. برای همین اولین سوالم درباره‌ تغییر ذائقه‌ مردم بود.

بله؛ سلیقه تغییر می‌کند و دوره‌ این گروه‌ها هم خواهد گذشت. خود ما برعکس جو موجود دنبال تهیه‌ یک آلبوم بسیار احساسی هستیم. دوره­ کنونی، دوره‌ بی‌هدفی است. بخشی از جوان‌ها به اعتیاد پناه برده‌اند و بی‌هدفند. وضعیت اقتصادی به هم ریخته است، نظام بانکی ربا‌خواری علنی می‌کند، رانت‌خواری و اختلاس در کشور بیداد می‌کند و اینها ثابت شده است. فضای کشور در تلاطم است و ما برنامه‌ای برای سرگرم کردن سالم مردم عادی نداریم. استقبال از تلویزیون ملی چندان خوب نیست. درحالی کنسرت خواننده‌ درجه دوم پر می‌شود که مثلا کنسرت آقای «شهرداد روحانی» به زور یک تک سانس اجرا می‌رود. هنر بی‌ارزش شده و افراد تحصیلکرده به کنسرت نمی‌روند. دلایل مختلف می‌تواند به این کنسرت‌ها رونق بدهد. فرهنگسراها می‌توانند این جاهای خالی را پر کنند، برای همان قشری که حتی پول شرکت در این کنسرت‌ها را هم ندارند.

 

* نویسنده : محسن شهمیرزادی روزنامه‌نگار

نظر شما