شناسهٔ خبر: 23604313 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

حد تعادل را نگه داريد

بايد‌ها و نبايدهايي كه كودك شما را خفه مي‌كند

روزنامه جوان

آيا شما هم از آن دست والدين «بكن / نكن» هستيد؟ والديني كه وقتي كودك يا فرزند يا فرزندان خود را مي‌بينند ارمغاني و پيشكشي جز بايدها و نبايدها براي آنها ندارند؟ اين به آن معنا نيست كه كودكان ما به بايدها و نبايدها نيازي ندارند اما سخن بر سر اين است كه همه غذاي روح كودك يا نوجوان بايد و نبايدهاي ما نيست

صاحب‌خبر -
آيا شما هم از آن دست والدين «بكن / نكن» هستيد؟ والديني كه وقتي كودك يا فرزند يا فرزندان خود را مي‌بينند ارمغاني و پيشكشي جز بايدها و نبايدها براي آنها ندارند؟ اين به آن معنا نيست كه كودكان ما به بايدها و نبايدها نيازي ندارند اما سخن بر سر اين است كه همه غذاي روح كودك يا نوجوان بايد و نبايدهاي ما نيست. مثل اين مي‌ماند كه شما فقط آب به كودك خود بدهي با اين استدلال كه كودك من به آب نياز دارد. بله كودك من به آب نياز دارد و نياز او به آب بسيار هم جدي و حياتي است اما اين به آن معنا نيست كه با همان آب كودك خودت را خفه كني و اين كاري است كه برخي از والدين با بايدها و نبايدها با بكن و نكن‌ها با كودكان و فرزندان خود انجام مي‌دهند و آنها را با اين بايدها و نبايدها به مفهوم كامل كلمه خفه مي‌كنند.
         
   چه شرطي براي استفاده از بايد و نبايدها داريد؟
والديني را در نظر بگيريد كه با خود شرط كرده‌اند فقط در صورتي از بايدها و نبايدها براي كودك يا فرزند خود استفاده كنند كه با او بازي كرده باشند. كودكان به ويژه در سنين پايين‌تر از يك و نيم سالگي تا پنج و شش سالگي بسيار نياز به بازي دارند. آنها در قالب بازي‌ها با خود و جهان پيرامون خود آشنا مي‌شوند و البته هر چقدر هم كه سن كودك بالا مي‌رود نياز به بازي در او كم نمي‌شود، منتها شكل بازي‌ها شايد به گونه‌اي باشد كه نياز چنداني به مشاركت شما نباشد بلكه نوجوان يا جوان دوست داشته باشد بازي‌هايش را با همسالان خود ادامه دهد، حتي در اين سن هم والدين پيش از ارائه بايدها و نبايدهاي خود نياز دارند با فرزندان خود گفت‌وگو كنند و حس همدلي و درك شدن را به او بدهند. اينجا در واقع بازي كنار مي‌رود اما چيز ديگري به نام گفت‌وگو و نياز به درك شدن جاي آن را مي‌گيرد.
پدر و مادري را تصور كنيد كه با خود شرط بسته‌اند به شرطي با كودك سه ساله خود بايدها و نبايدها را طرح خواهند كرد كه پيش‌تر با او بازي كنند، يعني دست كم يك تا دو ساعت از روز خود را به بازي با كودك بگذرانند. فرق نمي‌كند چه بازي‌اي! هر بازي‌اي كه او دوست دارد. از كشيدن نقاشي تا بازي تعقيب و گريز و گرگ شدن، بازي با جورچين‌ها تا بازي‌هاي بيرون از خانه، بازي در پارك، تاب بازي و سرسره بازي. وقتي كودك حس مي‌كند كه شما به او احترام مي‌گذاريد و در دنياي او حضور داريد در آن صورت او چيزي از شما گرفته است، حالا شما هم مي‌توانيد چيزي از او بگيريد، يعني مثل دو فردي كه وارد يك معامله و بده بستان مي‌شوند وارد يك بده بستان مي‌شويد و در عوض اينكه شما با او بازي مي‌كنيد توجه و تمركز او را براي ارائه يك نكته تربيتي از او مي‌گيريد.
   والديني كه با فهرست هزينه‌ها خود را تبرئه مي‌كنند
بسياري از والدين عادت دارند خود را تبرئه كنند. اين عادت اغلب ماست. آنها مي‌گويند ما براي فرزند خود كم نگذاشته‌ايم و بعد فهرست بلندبالايي از هزينه‌هايي كه براي او انجام داده‌اند به عنوان اسناد توجه به فرزند خود رو مي‌كنند، مثل اينكه او را در مدرسه غيرانتفاعي با شهريه بالا نام نويسي كرده‌اند، وسايل گراني براي او خريده‌اند، هزينه‌هاي قابل توجهي براي خورد و خوراك و پوشاك او صرف مي‌كنند و نظاير آن. اين فهرست اگرچه نشان دهنده تلاش‌هاي والدين است اما به هيچ عنوان كافي نيست. ممكن است والديني فرزند خود را به هر دليل در يك مدرسه غيرانتفاعي با شهريه بالا ثبت‌نام نكنند اما روابط صميمانه و دوستانه‌تري با فرزند نوجوان خود داشته باشند و براي او وقت بگذارند، عزت نفس و اعتماد به نفس او را مخدوش نكنند و دست او را براي انتخاب‌هاي معقول و منطقي باز بگذارند و سليقه و ذائقه شخصي خود را بيش از حد در انتخاب‌هاي او دخالت ندهند و برعكس والديني كه هزينه زيادي براي فرزند خود متحمل مي‌شوند ولي در عوض پدر در طول هفته يا حتي ماه يك ساعت كنار فرزند نوجوان خود ننشيند و با او همكلام نشود يا مادر با دخترش رابطه دوستانه‌اي برقرار نكرده باشد.
 
  اگر« بايدِ پدر» همان«نبايدِ مادر» باشد كودك گيج مي‌شود
يك نكته مهم در زمينه ارائه بايدها و نبايدهاي زندگي اين است كه پيش از اينكه شما به عنوان پدر و مادر فرزند خود را در معرض بايد‌ها و نبايدها قرار بدهيد پيش خود به توافقي در اين باره برسيد. به اين معنا كه بايدها و نبايدهاي شما با همديگر هماهنگ باشد، اين طور نباشد كه بايدِ پدر همان نبايدِ مادر باشد، طوري كه مادر به فرزند خود بگويد بايد اين كار را انجام دهيد و پدر در مواجهه با همان كار از واژه نبايد استفاده كند. اين نوع ناهماهنگي‌ها براي كودكان ما به ويژه در سال‌هاي آغازين گيج كننده است و آنها را دچار سردرگمي مي‌كند، بنابراين مهم است كه روش‌هاي تربيتي ما به عنوان پدر و مادر همسويي داشته باشد. نكته مهم ديگر در اين باره ثبات قدم شما در ارائه بايدها و نبايدهاست. با خود فكر مي‌كنيد اين بايدي كه من مي‌خواهم به فرزند خود ارائه كنم آيا كاملاً به اين نتيجه رسيده‌ام كه يك بايد است؟ گاهي ما والديني را ديده‌ايم كه به صورت مرتب بايدها و نبايدهاي خود را عوض مي‌كنند. كودك خود را تنبيه مي‌كنند و بلافاصله احساس عذاب وجدان دارند و كودك خود را بغل مي‌كنند و اين سرد و گرم شدن‌هاي متوالي كودكان را آزار مي‌دهد. اگر شما تشخيص داده‌ايد كه كودك شما بايد تنبيه شود - منظور تنبيه بدني نيست - بسيار خب اجرايش كنيد اما چرا بلافاصله نظرتان برمي‌گردد و كودك را به شدت بغل مي‌كنيد؟ اين كار باعث مي‌شود كه كودك بداند كه شما اشتباه كرده‌ايد و چون اشتباه كرده‌ايد مي‌خواهيد با بغل كردن محكم، اشتباه‌تان را تصحيح كنيد، بنابراين اعتماد خود را به درستي تصميم‌هاي شما از دست خواهد داد. پس اگر مي‌خواهيد از بايدها و نبايدهاي لفظي يا رفتاري استفاده كنيد پيش از اينكه از اين بايدها و نبايدها استفاده كنيد كاملاً به نتيجه قطعي در اينباره برسيد و به درستي تصميم خود ايمان داشته باشيد.
   دلسوزي هم مي‌تواند نابودگر باشد
شما از بايدها و نبايدها بايد به اندازه در زندگي و رابطه‌تان با فرزندان استفاده كنيد. بدانيد حتي آب كه عنصر حياتي براي ماست اگر بخواهيم افسارگسيخته از آن استفاده كنيم ما را در خود غرق و خفه خواهد كرد. نكته مهم ديگر در اينباره پذيرش اين مطلب است كه اگرچه فرزند شما فرزند شماست اما او فرزند زمانه خودش هم است و فرديت خاص و منحصر به فرد خود را دارد. بپذيريد كه او براي خودش يك انسان ديگري است و همچنان كه شما در تصميمات خود مستقل از پدر و مادر خود عمل مي‌كنيد او هم مي‌خواهد كه همين راه را برود. بپذيريد و اجازه ندهيد دلسوزي شما رنگ و بوي نابودگري به خود بگيرد. گاهي ما به خاطر دلسوزي عملاً فرزندان خود را نابود مي‌كنيم. دلسوزي مي‌تواند مثل شعله‌اي ملايم رابطه ميان ما و فرزندانمان را گرم نگه دارد اما اگر اين شعله بيشتر و بيشتر شود آتشي مهلك و ويرانگر بر رابطه ما و فرزندانمان خواهد افتاد و همه چيز را خواهد سوزاند. به اين فكر كنيد كه چقدر زندگي‌ها در ايران به خاطر دلسوزي افراطي والدين از هم پاشيده است؟ چقدر حسرت‌ها و كينه‌ها در دل فرزندان ايجاد شده به خاطر اينكه پدر و مادر خواسته‌اند انتخاب‌هاي خود را در تحصيل يا ازدواج يا كار به فرزندان خود تحميل كنند.

نظر شما