شناسهٔ خبر: 23116285 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: فولاد نیوز | لینک خبر

چرا کیهان از افشاگری احمدی‌نژاد نگران است؟

صاحب‌خبر - این روزها احمدی‌نژاد از چهره‌ای سیاسی به معمایی سیاسی بدل شده است و رسانه‌های اصولگرا با موضع‌گیری نه‌چندان تند و متناسب، و گاه با سکوتی ممتد، به رازوارگیِ این چهره سیاسی بیش از پیش دامن می‌زنند. روزنامه شرق نوشت: این روزها احمدی‌نژاد از چهره‌ای سیاسی به معمایی سیاسی بدل شده است و رسانه‌های اصولگرا با موضع‌گیری نه‌چندان تند و متناسب، و گاه با سکوتی ممتد، به رازوارگیِ این چهره سیاسی بیش از پیش دامن می‌زنند. یکی از موارد قابل استناد، گزارشِ پنج‌شنبه «کیهان» است که در برابر اتهامات این چهره سیاسی به اشخاص و نهادهای حقوقی، مَنشی مصلحت‌جویانه در پیش گرفت و ضمن دلجویی از اشخاص و نهادهایی که مورد اتهام واقع شده‌اند، به صبوری دعوت‌شان کرد و از آنان خواست با سکوت دربرابر احمدی‌نژاد آب به آسیاب دشمن نریزند. در گزارش آمده است که احمدی‌نژاد فریب حلقه انحرافی، فتنه‌گران و غرب‌گرایان را خورده، گرچه در برخی از سطرهای این گزارش از رئیس دولتِ نهم و دهم ستایش و حمایت هم شده است. این روش بی‌سابقه «کیهان»، معمای احمدی‌نژاد را پیچیده‌تر می‌کند و این شائبه را در ذهن خوانندگان و مردم به‌وجود می‌آورد که این رسانه نیز از ادامه افشاگری هراسان است یا به آغاز و سرانجامِ این «مهندسی تخریب» اشراف دارد. آنچه این روزها بیش از پیش عیان می‌شود این است که احمدی‌نژاد با مهندسی تخریب در پی قدرت است. اگر او تا دیروز با تخریب هاشمی رفسنجانی به قدرت می‌رسید، امروز با تخریب مدیران نهادها‌ی قضایی در پیِ بازسازی قدرت و رؤیای ازدست‌رفته خویش است و شاید حداقل دستاورد این حملات گریز از محاکمه باشد. تمام گروه‌های سیاسی و حتی خود احمدی‌نژاد می‌دانند با اندک پشتوانه مردمی، او در سیاست کاری از پیش نمی‌برد. پس در سطحی کلان‌تر نمی‌تواند آسیبی به ساختار نظام بزند و نهادهای رسمی را از کار بیندازد. احمدی‌نژاد چون گوی فولادی است که از آن برای تخریب ساختمان‌های فرسوده استفاده می‌کنند. اگر این طرز تلقی درست باشد استراتژی دوقطبی احمدی‌نژاد معنایی تازه پیدا می‌کند. استراتژی‌ای که سازوکاری ساده دارد، اما آنچه ساده نیست انتخاب و گزینش قطب دیگر این دوقطبی است. با بازگشت به تجربه‌ هاشمی‌‌- احمدی‌نژاد می‌توان عملکرد احمدی‌نژاد را بازشناخت. دوقطبی‌های که او می‌سازد، چندان با نظام مهندسی‌شده سیاست مغایرت ندارد. او زمانی به هاشمی رفسنجانی حمله كرد که بسیاری از دوستان «آیت‌الله» سكوت اختیار كرده بودند و ته دل‌شان از اینكه اسطوره هاشمی فرو بریزد، غنج می‌زد. در رمان «برادران كارامازوفِ» داستایفسکی، وقتی اسمردیاكف -پیشکارِ كارامازوف‌ها- پدرِ خانواده را می‌كشد، پسر بزرگ‌تر با خشم فریاد می‌زند، چرا پدرم را كشتی؟ اسمردیاكف با خونسردی پاسخ می‌دهد، من كاری را كردم كه تو می‌خواستی. ایوان می‌پرسد، من از تو خواستم پدرم را بكشی! و اسمردیاكف می‌گوید، به زبان نیاوردی ولی من می‌دانستم این را می‌خواهی...احمدی‌نژاد چون گوی تخریب عقب‌وجلو می‌رود و كارش تخریب سازه‌‌هاست. این گوی به دیوارهای قدیمی و نقاط حساس می‌خورد تا آن‌ها را فرو بریزد. اما اینکه بعد از آن چه رخ خواهد داد، چندان قابل پیش‌بینی نیست. اگر هاشمی‌رفسنجانی زیرك نبود و پروژه احمدی‌نژاد را ناكام نمی‌گذاشت، اکنون آینده پیش‌رو شفاف‌تر بود. اما این پیرِ سیاست آدمی نبود که با ترفندهای سیاست‌مداری تازه‌ به‌دوران‌رسیده پا عقب بكشد و برعكس به استقبالش رفت و از فرصت پیش‌آمده بیشترین بهره را برد تا مردمی را كه سال‌ها از دست داده بود، دوباره به‌دست آورد. احمدی‌نژاد در پروژه تخریبِ هاشمی شكست خورد و دلیل این شكست روشن است. از این منظر، تحلیل‌هایی از این دست كه احمدی‌نژاد در پی دیده‌شدن است، اگر هم واقعیت داشته باشد، تنها بخشی از ماجراست. همان‌قدر كه رسانه‌های اصلاح‌طلب از كنش‌های احمدی‌نژاد به نفع خود سود می‌برند، تا حرف‌های ناگفته را بگویند، سیاسیونِ كهنه‌كار نیز از این گوی تخریب سود خود را می‌برند. رئیس دولت نهم و دهم هرقدر پیش می‌رود چهره‌ای رازگونه و معمایی‌تر پیدا می‌کند و مردم بیش از آنکه به خود او باور داشته باشند به شعبده‌هایش چشم دوخته‌اند تا شاید بخشی از حقایقِ پنهان رؤیت شود. احمدی‌نژاد، هیچ خطری ندارد و بیش از آنکه در پی خلق سیاست باشد در خدمت سیاست است. مهم‌تر از همه اینها احمدی‌نژاد پشتیبانی چهره‌ای همچون آیت‌الله مصباح را از دست داده كه زمانی در تثبیت جایگاه سیاسی او نقش تعیین‌كننده‌ای داشته است. حالا رئیس دولت نهم و دهم بدون مردم و این عقبه سیاسی ابزاری در خدمت سیاست و سیاسیون است. ابزاری كه سیاست را نه در بیرون بلكه در درون و به نفع جریان‌های ذینفع تغییر خواهد داد. ابزاری كه روزی به جایگاه خویش بازخواهد گشت. احمدی‌نژاد هویت تاریخی‌ خود را این‌گونه رقم زده است و از بخت‌یاری اوست اگر سرنوشتی تلخ‌تر در انتظارش نباشد.

نظر شما