شناسهٔ خبر: 23093061 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

پرحرفي عروس نقابدار راز سرقت او را برملاكرد

روزنامه جوان

راز عروس نقابدار كه يك‌سال قبل مادرشوهرش را هنگام بازگشت از بهشت زهرا مسموم و طلاهايش را سرقت كرده بود با پرحرفي‌هايش بر ملا شد.

صاحب‌خبر -
به گزارش خبرنگار ما، اواخر سال گذشته بود كه مأموران از كشف پيكر نيمه جان زن ميانسالي در يكي از خيابان‌هاي شرق پايتخت با خبر شدند. بررسي‌ها نشان داد رهگذري پيكر بي‌هوش اين زن را كنار خيابان خلوتي پيدا كرده و به بيمارستان منتقل كرده است. مردي كه موضوع را به پليس خبر داده بود، گفت: همراه خانواده‌ام در حال عبور از خيابان بوديم كه با پيكر بي‌هوش زن ميانسالي پشت شمشادها روبه‌رو شديم. بلافاصله با اورژانس تماس گرفتيم و زن بي‌هوش را به بيمارستان منتقل كرديم و بعد هم به پليس خبر داديم.  ساعتي بعد از اين حادثه زن ميانسال كه شهربانو نام دارد وقتي به هوش آمد، گفت كه زن پژو سواري او را با آبميوه مسموم بي‌هوش و اموالش را سرقت كرده است.  

شهربانو در توضيح ماجرا گفت: هر هفته پنج‌شنبه‌ها براي فاتحه‌خواني به آرامگاه شوهرم در بهشت‌زهرا مي‌روم. امروز هم مثل هر هفته به بهشت زهرا رفتم و هنگام بازگشت به تهران خودروي پژويي كه راننده آن زن جواني بود كنارم توقف كرد. زن جوان كه آرايش زيادي كرده بود و ماسك آرايشي به صورت داشت گفت که به تهران مي‌رود و وقتي مسيرم را به او گفتم مرا سوار كرد. راننده در راه خيلي با من حرف نزد و گفت دندانش درد مي‌كند و فقط دو عدد آبميوه از كيفش بيرون آورد و يكي از آنها را خودش خورد و ديگري را هم به من داد. لحظاتي بعد از اينكه آبميوه را خوردم ديگر چيزي نفهميدم تا اينكه در بيمارستان به هوش آمدم و متوجه شدم تمامي پول‌ها و وسايل گرانقيمتم را آن زن سرقت كرده است .  با طرح اين شكايت، پرونده به دستور داديار دادسراي ويژه سرقت براي شناسايي زن پژو سوار در اختيار تيمي از كارآگاهان پليس آگاهي قرار گرفت. پس از اين مأموران تحقيقات گسترده‌اي را آغاز كردند، اما هيچ سرنخي از سارق پيدا نكردند تا اينكه چندي قبل پس از گذشت حدود يك‌سال از حادثه، شاكي به اداره پليس رفت و سرنخ تازه‌اي از سارق در اختيار مأموران قرار داد. 

شهربانو گفت: عروسم كه زنی پرحرف است و پونه نام دارد يك‌سال قبل از پسرم جدا شد. آنها ابتدا زندگي خوبي داشتند، اما كم كم اختلاف‌هاي آنها زياد شد و از هم جدا شدند. يك روز قبل به صورت اتفاقي عروس قبلي‌ام را در خيابان ديدم. او هميشه فكر مي‌كرد من در زندگي‌شان دخالت مي‌كنم. به همين دليل داخل خيابان با من مشاجره لفظي كرد. او گفت كه تعجب مي‌كند كه من الان زنده‌ام و آبميوه مسموم مرا نكشته است. وقتي به حرف‌هايش دقت كردم، فهميدم كه زن ناشناس پژو سوار عروسم بوده كه به قصد قتل مرا بي‌هوش كرده است. بنابراين الان از او شكايت دارم. 

پس از طرح اين شكايت مأموران به دستور قاضي پرونده پونه را بازداشت كردند. وي ابتدا منكر جرم خود شد، اما وقتي با مدارك و دلايل روبه‌رو شد به جرم خود اقرار كرد.  وي گفت: من و شوهرم زندگي خوبي داشتيم، اما دخالت‌هاي مادر شوهرم باعث شد كه زندگي ما به طلاق كشيده شود. من از مادر شوهرم كينه به دل گرفتم و هميشه دنبال فرصت مناسبي بودم تا از او انتقام بگيرم. من نياز مالي نداشتم، اما نقشه سرقت طلاها و پول‌هايش را طراحي كردم تا از او انتقام بگيرم. از آنجايي كه هر هفته شهربانو به بهشت زهرا مي‌رفت آن روز تغيير چهره دادم و عينك آفتابي زدم و به بهشت زهرا رفتم و او را به بهانه رساندن به مقصد سوار خودروام كردم و با آبميوه مسموم بي‌هوش كردم. من هرگز فكر نمي‌كردم كه شناسايي شوم، اما وقتي بعد از يك‌سال مادر شوهرم را ديدم از حرصي كه گرفته‌بودم از دهنم پريد و به او گفتم تو بايد يك‌سال قبل به خاطر آبميوه مسموم فوت مي‌كردي و همين حرف مرا گرفتار كرد. متهم براي تحقيقات بيشتر در اختيار مأموران پليس قرار گرفت. 

نظر شما