شناسهٔ خبر: 23053754 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

تحکیم جمهوریت در سایه تقویت احزاب

تهران- ایرنا- فرآیند تحکیم جمهوریت از رهگذر تقویت احزاب سیاسی، تجربه ای آزموده و ثمر بخش در نظام های مردم سالار است؛ تجربه ای که آسیب های آزمون و خطا در عرصه کنشگری سیاسی را از سطح ملی به سطح حزبی کاهش و نهاد قدرت را از تکصدایی نجات می دهد.

صاحب‌خبر -

به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری ایرنا، «تحزب» در بسیاری از مردم سالاری های موفق به عنوان یکی از ارکان حکومت تحکیم یافته است. سال ها و شاید قرن هاست که حکومت ها در جوامع توسعه یافته بر ضرورت حضور احزاب در قدرت سازی مهر تایید زده اند. این رکن غیرقابل انکار در ایران اما همچنان با پرسش هایی در زمینه ضرورت و کارکرد مواجه است.
اگرچه در قانون مشروطه اشاره ای هرچند کوتاه به موضوع تشکیل احزاب نشده بود؛ اما گوناگونی های فکری، ایدئولوژیک، منافع جناحی و حتی تفاوت های قومی در برهه های مختلف تاریخ معاصر ایران شکل گیری گروه ها و اجتماعاتی را ناگزیر ساخت. گرچه نوع شکل گیری، کارکرد و وظایف تعریف شده برای این گروه ها و تجمعات با آنچه در دموکراسی های غربی روی می داد و تعریف می شد متفاوت و حتی گاهی متناقض می نمود اما همین حضور پر نقص هم در برخی موارد با استیلای تک گویی صاحبان قدرت تا حد توان تقابل می کرد.
همزمان با تغییر رژیم سیاسی و انقلاب اسلامی، نوع حکومت در ایران از سلطنتی مشروطه به جمهوری اسلامی تغییر کرد. تاکید بر جمهوریت نظام تازه تاسیس موجب شد احزاب و گروه های سیاسی در قانون اساسی تدوین شده جایگاه بهتری به دست آوردند. اصل 26 قانون اساسی جمهوری اسلامی احزاب را به عنوان یک نهاد سیاسی به رسمیت شناخته و فعالیت آن را آزاد اعلام نموده است.
طی چهار دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی گرچه نزدیک به 200 حزب در وزارت کشور به عنوان متولی احزاب به ثبت رسیده است اما حضور کم رمق، موسمی و حتی کاغذی این احزاب نشان می دهد که دموکراسی در ایران تا رسیدن به حداقل استانداردهای تحزب راه طولانی در پیش دارد. «بدنه» و «شناسنامه» دو معیار مهم در تعیین میزان موفقیت و اثرگذاری احزاب تعریف می شوند.
جامعه پذیری یک حزب از میزان اقبال جامعه به حضور در آن مشخص می شود و هر اندازه عضویت افراد حقیقی و اثرگذار در سازمانی بیشتر باشد بدنه آن تشکل قوی تر و اثرگذاری آن بر جامعه فزونتر خواهد بود. از دیگر سو هرچه افراد حاضر در کادر و راس یک حزب، در عرصه سیاست صاحب فکر و ایده و شناخته شده برای جامعه باشند، مسیر پیموده شده از سوی آن حزب به موفقیت نزدیک تر خواهد بود. در ایران امروز اما اگر 200 حزب ذکر شده را در بوته آزمون این معیارها قرار دهیم، به سختی و با مسامحه دو یا سه حزب موفق به کسب استانداردهای موردنیاز خواهند بود.
به نظر می رسد در چنین شرایطی سخن از حضور و فعالیت چهار حزب فراگیر قدری با واقعیت های موجود فاصله دارد اما عدم حضور و تعدد احزاب هم روز به روز مسیر سیاست ایران در رسیدن به دموکراسی را پیچیده تر و دورتر می سازد. از این رو باید برای تسهیل مسیر و رسیدن به حداقلی از آرمان های مردم سالارانه، از فاصله واقعیت موجود و آرمانی کاسته شود.
ضرورت این همگرایی ایجاد بسترهایی برای فعالیت سودمند و اثرگذار تشکل های حزبی است؛ بسترهایی که برای ساختن آنها هم حاکمیت و هم جامعه باید تلاشگر باشند. تغییر باور و ذهنیت جامعه شاید مهمترین ضرورت و بستر مورد نیاز برای ریشه گیری تحزب در ایران باشد. ذهنیت فردگرای ایرانیان در طول تاریخ از ویژگی های جامعه شناختی آنها محسوب شده است؛ ذهنیتی که کمتر به تشکل های جمع محورفرصت ظهور و حضور داده است. اصلاح این ذهنیت و بازتعریف مزایای کارگروهی می تواند نیاز به حضور و فعالیت احزاب را بیش از پیش در ذهن جامعه ضروری جلوه دهد. با احساس چنین نیاز و ضرورتی مسیرهای رفع آن مورد بررسی قرار خواهد گرفت و می توان در درازمدت به ریشه گیری احزاب به عنوان نمادی از جمع گرایی و تحول فکری ایرانیان امیدوار بود.
همزمان با تغییر ذهنیت جامعه از فردمحوری به کارگروهی، اقبال عمومی به حضور و عضویت در احزاب افزایش می یابد. از رهگذر این اقبال، بدنه اجتماعی تشکل های سیاسی تقویت و تاثیر این تشکل ها در برهه های کنشگری سیاسی و هدایت جامعه ملموس خواهد بود. در کنار تغییر ذهنیت جامعه، تغییر در نگاه نهاد قدرت چه در سطح دولت و چه در سطح حاکمیت، به منظور بسترسازی رشد احزاب ضروری می نماید.
نسبت نهاد قدرت با احزاب نباید رقابتی و از منظر حذف باشد. در دموکراسی های توسعه یافته، افراد زمانی مشروعیت حضور در نهاد قدرت را می یابند که سیاست ورزی را در مکتب تحزب تمرین کرده باشند و به درجه ای از توانایی در کنشگری سیاسی دست یابند. در چنین شرایطی صاحبان قدرت، احزاب را پشتوانه حضور خود در سطح نخست حکومت داری می دانند نه ابزاری برای تحدید و تهدید قدرت.
جایگزینی تفکر حمایت به جای رقابت در تعامل نهاد حاکمیت و قدرت همان بستری است که می تواند تحرک فزاینده ای به احزاب دهد و دولت را به حمایت از این تحرک مشتاق کند. دولت در مفهوم نهاد مسوول در کنار پشتیبانی اعتقادی از احزاب، برای رشد و بالندگی تشکل های سیاسی باید حمایت مادی را نیز در اولویت قرار دهد. شماری از دبیران کل احزاب دولت را به فراموشی چنین حمایتی متهم و نتیجه این نسیان را عقب ماندن از مسیر نهادینه سازی تفکر حزبی در ایران عنوان می کنند. از منظر منتقدان، کمبود منابع مالی نیز امکان انتشار آرا و دیدگاه های احزاب را در سطح جامعه کاهش می دهد. بنابراین می توان گفت حمایت های مالی از گروه های سیاسی شناسنامه دار که از اقبال نسبی جامعه هم برخوردار هستند می تواند در مسیر نزدیکی آرمان تحزب و واقعیت های موجود راهگشا باشد.
مسیر تحکیم مردم سالاری در جمهوری اسلامی ایران گرچه پیچ و خم های متعددی دارد اما حضور و فعالیت تاثیر گذار احزاب ضرورت گام نهادن در این مسیر است. احزاب می توانند برای آینده سیاست ایران کادر سازی کنند. حزب فراگیر و پایبند به قانون در برهه های بحرانی اعتراض و انتقاد می تواند حلقه اتصال حاکمیت و مردم باشد و از تاثیرگذاری نهادهای غیرقانونی در این برهه ها بکاهد. فعالیت حزبی توانمندی های چهره های سیاسی را تقویت می کند تا عرصه آزمون و خطا از سطح ملی به سطح حزبی کاهش یابد و ازاین طریق آسیب های این آزمون خطا هم کمتر شود.


پژوهشم** 9402**9279**خبرنگار: لیلا واحدی** انتشار:سیدمحمد موسی کاظمی
ایرنا پژوهش، کانالی برای انعکاس تازه ترین تحلیل ها، گزارش ها و مطالب پژوهشی ایران وجهان، با ما https://t.me/Irnaresearch همراه شوید.

انتهای پیام /*

نظر شما