به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، در بخش اول گزارش مربوط به وضعیت کشورهای آمریکای لاتین و سیاستهای ایالات متحده در این منطقه به پارهای از نگرانیهای تاریخی آمریکاییها و البته دستاندازیهایشان به منابع غنی سرزمینهای جنوبی پرداختیم. همچنین وضع برخی کشورهای آمریکای لاتین و روابطشان با آمریکا و ابزارهای ایالات متحده برای کنترل هر چه بیشتر این بخش پهناور از کره زمین را بررسی کردیم. گزارشی که با عنوان عملیات پنهان در سرزمینهای جنوبی در شماره 2381 روزنامه «فرهیختگان»، روز 18 آذر منتشر شد.
در بخش دوم این گزارش، به تعدادی دیگر از کشورهای آمریکای جنوبی و رفتار آمریکا در قبال آنان نگاه میکنیم.
دلار مقدم بر ارزشهای غربی
پول حرف اول را در سیاستهای آمریکا در جهان میزند. ارزشهایی که آنان مدعی پرچمداریاش هستند، خوب یا بد، زیرمجموعه دلارهای سبز آمریکایی قرار میگیرند. آزادیبیان، دموکراسی یا هر چیزی که دشمنان و مخالفان آمریکا به نقض آن متهم هستند، در اولویتهای دست چندم سیاستهایشان قرار میگیرد و البته، همیشه بهعنوان ابزار اعمال فشار در دسترس هستند.
شاید کلیشهای شده باشد اما به روابط ایالات متحده آمریکا با عربستان نگاه کنید. به دنبال موج اصلاحطلبی ولیعهد سعودی، هفته گذشته سالنهای سینما در عربستان سعودی آغاز به کار کردند؛ یعنی نسل جدید حکمرانان سعودی میخواهند اوضاع را کمی عوض کنند. آمریکاییها هم خیلی از این تغییر و تحولات استقبال میکنند.
بمباران یمن و قراردادهای چند میلیاردی
همین حکمرانان اصلاحطلب سعودی، حدود سه سال است که شبانهروز در حال بمباران کردن یمن هستند. از زمین و آسمان بر مردم این کشور آتش میریزند اما دریغ از یک کلمه که از حلقوم سیاستمداران آمریکایی بیرون بیاید و به گوش جهان رسانده شود. چرا این سکوت مرگبار همه جا را فرا گرفته است؟ چون پای دلار در میان است و قراردادهای میلیاردی استخراج نفت و تسلیحات و البته تبادلات مالی پشت پرده که ارزش آن برای سیاستمداران، خیلی بالاتر از یکسری شعارهایی است که فقط در کتابهای علوم سیاسی دانشگاهها پیدا میشود.
ترس از بروز جنگ در آمریکای جنوبی
در گزارش قبلی، به رفتار متقابل ایالات متحده و کشورهای آمریکای لاتین پرداختیم. سیاست اصلی آمریکا این است که تا آن نقطه که امکان دارد، گروههای ضد امپریالیست را از گردونه سیاست در آمریکای جنوبی خارج کند. کشورهایی هم که با آمریکا ارتباط قوی دارند، سعی میکنند واشنگتن را به استفاده از ابزارهای سیاسی علیه کشورهایی مثل ونزوئلا یا بولیوی ترغیب کنند تا جنگ در همسایگیشان به راه نیفتد. برایشان مهم نیست که مثلا حکومت مادورو سر کار باشد یا نه، بلکه تا جای ممکن آمریکا را همراهی میکنند که به اهدافش برسد اما خواستار راه افتادند جنگ نیستند، چون خسارتهای خود را به جا میگذارد. در ادامه وضعیت تعدادی دیگر از کشورهای آمریکای جنوبی را بررسی میکنیم.
مکزیک
کشوری که غذاهایش از خودش معروفتر است و 23 میلیون کودک در آن در فقر و بیش از چهار میلیون کودک در فقر شدید به سر میبرند. کشور پهناوری در جنوب آمریکای شمالی که نقطه اتصال کشورهای بالا و پایین در قاره آمریکاست.
روایتها از ارتباط مکزیک و آمریکا متفاوت است و البته این دو کشور که بیش از سه هزار کیلومتر مرز مشترک دارند، روابط پرفراز و نشیبی دارند. نکتهای که درخصوص مکزیک باید بدانیم این است که همیشه بین سه کشور اول لیست واردات و صادرات آمریکا قرار دارد. یعنی طبق اعلام دفتر تجاری، زیرمجموعه دفتر اجرایی رئیسجمهور آمریکا، مکزیک در سال 2016 با صادرات 294.2 میلیارد دلار کالا به ایالات متحده، دومین صادرکننده به آمریکا بود. مکزیکیها همچنین در همین سال، 231 میلیارد دلار کالا از آمریکا وارد کردهاند و رتبه دومین کشور خریدار کالاهای آمریکایی را به خود اختصاص دادهاند.
کشوری با چنین روابط تجاری گسترده، نمیتواند برای آمریکاییها دردسر درست کند، چون رگ حیاتیاش در دست ایالات متحده است. آمریکاییها هم تلاشی برای تغییر وضعیت در مکزیک نمیکنند، بلکه در تلاشند وضع موجود را حفظ کنند، زیرا سیستم فعلی که حاکم بر مکزیک است راه را برای این حجم از مبادلات باز میکند.
زمانی که منافع این کشورها اینگونه به هم گره میخورد، ضعفهای مکزیک و حتی بیعدالتیهایی که نسبت به مردم این کشور وجود دارد، به چشم نمیآید.
نیکاراگوئه
این کشور لاتین، یکی از محورهای ضد آمریکایی در قاره جنوبی است. سال 2013، دولت اکوادور همراه ونزوئلا به اسنودن پیشنهاد اعطای پناهندگی داد. اقتصاد این کشور مبتنیبر صادرات موز، قهوه و تنباکو است. بخش دیگر صادرات این کشور مربوط به گوشت است.
امروز در نیکاراگوئه، حکومت در دست جناح چپ موسوم به ساندینیستهاست؛ ساندینیستها طی دوران جنگ سرد درگیر یک جنگ داخلی با کنتراهای مورد حمایت آمریکا بودند و البته خودشان، از طرف شوروی حمایت میشدند. آمریکاییها در آن برهه از زمان تصمیم داشتند که به ایران سلاح بفروشند و سود حاصل از آن را به جنگجویان کنترا در نیکاراگوئه را برسانند؛ طرحی که نام ایران – کنترا به خود گرفت.
دولت که دست جناح چپ نیکاراگوئه افتاده، کابوس آمریکایی برای نفوذ روسیه را محقق کرده است. امروز روابط بین مسکو و ماناگوآ بسیار گسترده است و در عوض، روابط بین آنها و واشنگتن در سطح تجاری و سیاسی خیلی وسیع نیست. نیکاراگوئه در سال 2016، تنها 1.5 میلیارد دلار کالا از ایالات متحده وارد کرد و البته صادرکننده سه میلیارد و 300 میلیون دلار کالا به آمریکا بود.
پاناما
یک نقطه کوچک است، اما اگر اهمیتش از تمام قاره آمریکا بیشتر نباشد، کمتر نیست. پاناما نقطه اتصال آمریکای شمالی به جنوبی و دو اقیانوس اطلس و آرام است و دریای کارائیب را از طریق کانال معروفی که نام همین کشور را بر خود دارد، به هم متصل میکند. کشتیها دیگر نیازی به دور زدن آمریکای جنوبی ندارند و کشتیرانی بین اروپا، آسیا و شرق و غرب آمریکا بسیار کوتاه شد.
شاید آمریکاییها قبول کنند که تمام آمریکای لاتین به دست دولتهای چپگرا بیفتد اما مطمئنا نمیپذیرند پاناما را از دست بدهند؛ کانالی که اوایل قرن بیستم توسط آمریکاییها تکمیل شد. آمریکاییها یکبار در سال 1989 به بهانه دست داشتن رئیسجمهور پاناما در قاچاق مواد مخدر در دوره جرج بوش پدر به این کشور حمله کردند، اما در واقع منافعشان در مورد کانال پاناما به خطر افتاده بود.
این نقطه استراتژیک بیش از یک قرن است که میلیاردها دلار برای شرکتهای تجاری آمریکایی و دیگر بنگاههای اقتصادی بزرگ در جهان که نیازمند حملونقل دریایی از این منطقه بودند، صرفهجویی کرده است. همین صرفهجویی و سود کلانی که کوتاه شدن مسیر حملونقل کشتیها باعث آن شده، دلیلی است برای تلاش دولت آمریکا و تاجران بزرگ و پرنفوذ و لابیهای پشت پرده در آن کشور که وضع موجود در پاناما را حفظ کنند.
پاراگوئه
آمریکا در سال 2012 در پاراگوئه یک کودتای نرم کرد. فرناندو لوگو، رئیسجمهور وقت این کشور به دنبال یکسری اعتراضات که کشته شدن 17 کشاورز را به دنبال داشت، توسط پارلمان برکنار شد. از آن جهت میگوییم که آمریکاییها در پاراگوئه کودتا کردند، زیرا چند ماه قبل از این اتفاقات، لوگو با ساخت پایگاه نظامی آمریکا در پاراگوئه مخالفت کرد.
مخالفان وی میگویند که لوگو با چپگراهای پاراگوئه بیشتر ائتلاف میکرد و راستگراها را کنار میزد. نکته دیگر هم درخصوص وی این است که در سالهایی که ریاستجمهوری را در دست داشت (از 2008 تا 2012) با آمریکاییها کنار نمیآمد؛ یعنی اگر اجازه ساخت پایگاه نظامی به دولت اوباما را میداد، حداقل یک دوره پنجساله دیگر رئیسجمهور میماند.
با روی کار آمدن راستگراهای رادیکال پاراگوئهای مثل فدریکو فرانکو (معاون لوگو در زمان ریاستجمهوری) و بعد از آن تاجر تنباکوی میلیاردر یعنی هوراسیو کارتس، روابط با آمریکاییها بهتر شد. در واقع جناح لیبرال در پاراگوئه تا قبل از اینکه لوگو، که زمانی یک اسقف بود، پیروز انتخابات 2008 شود بیش از 60 سال قدرت را در دست داشتند و جای پای آمریکاییها در این کشور محکم بود. با برکناری لوگو توسط پارلمان که به دست نمایندگان همین جریان لیبرال کلید خورد، آنها تنها چهار سال بعد دوباره به راس کار برگشتند.
آمار حجم مبادلات پاراگوئه در سال 2016 با آمریکا، نشاندهنده وابسته شدن بیشتر این کشور به ایالات متحده و تلاش آمریکاییها برای حفظ لیبرالها در قدرت است. پاراگوئه در این سال، با دو میلیارد دلار واردات از آمریکا پنجاه و هفتمین بازار کالاهای آن کشور بود و در مقابل، تنها 157 میلیون دلار کالا در سال 2016 به آمریکا صادر کرد.
پرو
میگویند که پرو جایگاه تمدن در آمریکای جنوبی است. تا زمانی که اسپانیاییها در قرن 16 میلادی وارد این سرزمین شدند، پرو مرکز حکومت امپراتوری اینکاها بود. یک امپراتوری بزرگ با بناهایی که هنوز هم در دل جنگلهای انبوه پرو خودنمایی میکنند.
مرکز تمدن آمریکای جنوبی، امروز پیکره اقتصادش به آمریکا متصل است. سال 2006 بین این کشور و آمریکا یک قرارداد تجاری بسته شد و حجم معاملات دوطرف افزایش یافت. در سال 2016، پرو هشت میلیارد دلار انواع کالا از ایالات متحده وارد کرد و جایگاه سی و دوم را در لیست واردکننده کالاهای آمریکایی به خود اختصاص داد. در مقابل 6.2 میلیارد دلار کالا هم به ایالات متحده صادر کرد.
فقر در پرو بالاست، اما همراهی سیاستمداران و دولتهای در قدرت، دلیلی برای آمریکاییها است که دست به ترکیب قدرت در این کشور نزنند. آنها هیچ تلاشی برای فعال کردن اپوزیسیون نمیکنند و معضلات اجتماعی مثل فقر مردم این کشور را عاملی برای تضعیف دولتها قرار نمیدهند. دولت پرو، جایی در فهرست کشورهای ضدآمریکایی در سرزمین لاتین ندارد.
اروگوئه
ارتباط بین مونته ویدئو و واشنگتن محکم است؛ این جملهای است که در سایت وزارت امور خارجه ایالات متحده برای توصیف بخشی از ارتباط بین اروگوئه و آمریکا استفاده شده است. اروگوئه کشوری در جنوب آمریکای لاتین است. روابط میان دو طرف منحصر به مسائل سیاسی نیست. دولت اروگوئه در مباحثی مثل تلاش برای حفظ حاکمیت قانون، حفاظت از محیطزیست، بهبود شرایط اقتصادی و مبارزه با فساد با آمریکا در ارتباط است؛ یک کشور کوچک در حاشیه اقیانوس که اندازه یک ایالت برزیل است و مساحت و جمعیتی کمتر از چهار میلیون نفر دارد و دنبال دردسر نمیگردد. شاید این بهترین تعریفی باشد که بتوانیم از اروگوئه ارائه دهیم. میزان واردات این کشور از آمریکا در سال 2016، 1/1 میلیارد دلار بود و کمتر از این میزان، چیزی کمتر از 540 میلیون دلار در همین سال به ایالات متحده صادر کرد.
ونزوئلا
نام پرماجرای این روزها که البته جریان غالب بر رسانههای غربی، دوست دارند آن را اینگونه جلوه دهند؛ ونزوئلا در آینه تلویزیونهای کابلی آمریکایی و خبرگزاریهای بزرگ که به قول خودشان به جهان آزاد تعلق دارند، این روزها صحنه دموکراسیخواهی مردمش است؛ یعنی آنچه به جهانیان مخابره میشود، این است که هیچکس، نه در کاراکاس نه در دیگر نقاط ونزوئلا دولت حاکم را نمیخواهد.
ونزوئلا از چند طرف مورد تهاجم گسترده قرار گرفته است. لوله توپخانه رسانههای بزرگ دنیا که غالبا متعلق به جریانهای قدرت و ثروت هستند، به طرف کاراکاس چرخیدهاند. اخبار اعتراضها بهطور وسیعی پوشش داده میشود و در بخش دیگری از این جبهه، سیاستمداران پشت سر هم به مادورو و دولتش حمله میکنند. جایزه صلح پارلمان اروپا موسوم به «ساخاروف» در سال 2017 به اپوزیسیون این کشور رسید. همه طرفهای مخالف دولت از داخل و خارج در تلاش هستند که مادورو را سرنگون کنند و بعد از 17 سال نسخه انقلاب بولیواری را بپیچند؛ همان انقلابی که دست ایالات متحده، اروپاییها و شرکتهای چندملیتی را از منابع ونزوئلا کوتاه کرد.
این کشور پهناور قاره جنوبی، طبق آمارهای موجود درباره ذخایر نفت و گاز، بیشترین منابع زیرزمینی نفتی جهان را دارد. یعنی حکومتی مخالف سیاستهای آمریکایی یا بهطور کلی، سیاستهای استعماری بر سرزمینی مسلط است که میلیاردها دلار طلای سیاه را در دل خود جای داده است. بنابراین باید دسترسیها به این ذخایر دوباره اتفاق بیفتد و برای آنها که منافعشان زیر خاک ونزوئلا خوابیده، مهم نیست چه هزینهای برای رسیدن به این سود پرداخت میکنند.
ونزوئلا یکی از کشورهای اصلی منطقه آمریکای لاتین است که سیاستی ضدامپریالیستی دارد، اما به خاطر دلایلی که گفتیم، بیش از دیگران زیر فشار قرار دارد. از دریچهای دیگر که بخواهیم به این موضوع نگاه کنیم، ونزوئلا بیش از اندازه مجاز به ایران و پیش از آن به روسیه نزدیک شد و این روابط، زنگ خطر را برای کاخ سفید به صدا درآورد، تا جایی که در دولت دونالد ترامپ کار به تهدید نظامی هم کشید.
البته روابط با روسیه در آمریکای لاتین موضوعی طبیعی است، اما حد و مرز روابط برای آمریکاییها مهم است و دولتهایی که میخواهند همچنان پابرجا بمانند و اسمشان در لیست سیاه ایالات متحده نرود، بین روابط خود با مسکو و واشنگتن یک توازن نسبی ایجاد میکنند. برزیل اولین شریک تجاری روسیه در منطقه آمریکای لاتین است، اما تلاش میکند این ارتباط حساسیتی برای آمریکاییها به وجود نیاورد.
نظر شما