شناسهٔ خبر: 22991807 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: مهر | لینک خبر

همایون همتی:

الهیات رهایی بخش الهیات ستمدیدگان و مستمندان است

همایون همتی گفت: الهیات رهایی بخش الهیات ستمدیدگان و مستمندان است و به دنبال مبارزه، آزادی خواهی، حق طلبی و عدالت جویی است.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار مهر، بیست و چهارمین نشست از سلسله نشست های آفاق اندیشه با موضوع «الهیات آزادی بخش» در حسینیه ارشاد با سخنرانی همایون همتی برگزار شد.

وی در این نشست گفت: الهیات آزادی بخش الهیات بافت گرا است. در یک بافت و منطقه خاصی بروز پیدا کرده است. امروز ۲۰ کشور آمریکای لاتین این دیدگاه را دارند. بعدها این دیدگاه به آسیا و آفریقا هم گسترش یافته است. آمریکای لاتین قرن ها زیر سلطه استعمار بوده است. همواره مبلغان مسیحی در کنار استعمارگران حضور داشته اند و کلیسا همواره از نخستین بناهایی بود که در هر جا که استعمار می شد، ساخته می شد.

همتی در ادامه گفت: در همان زمانی که آندلس از دست مسلمانان در می آید و به دست مسیحیان می افتد کریستف کلمب نامه ای می نویسد برای یکی از رهبران اسپانیایی که می گوید به نام تثلیث مقدس ما می توانیم برده های فراوانی را برای فروش بفرستیم یا در همین جزیره به بردگی بگیریم، چون این ها مهارت جنگیدن ندارند. به کریستف کلمب، کلمبوس می گفتند. به معنای پیام آور مسیح. چون او هم با کلیسا مرتبط بود و هم با حکومت اسپانیا.

وی سپس گفت: گسترش مسیحیت با اجبار و برده داری صدای برخی از کشیشان را درآورد و الهیات آزادی بخش شکل گرفت. گاهی به آن الهیات سیاسی می گویند که اشتباه است. الهیات سیاسی چیز دیگری است. در سال ۱۹۶۰ دو کنفرانس در کلمبیا و مکزیک توسط کشیش های مبارز شکل گرفت و رسماً اعلام کردند که ۴ قرن استعمار کافی است و باید چهره کلیسا را ترمیم کنیم. از همان زمان شروع کردند به تأسیس کلیساهای کوچک و آزاد تا از نفوذ واتیکان خارج شوند. توانستند یک میلیون کلیسای کوچک و خانگی به وجود بیاورند.

همایون همتی در ادامه عنوان کرد: چهره اصلی الهیات رهایی بخش، گوستاو گوتیرز است که کتابی دارد با عنوان «الهیات رهایی بخش» (Liberation Theology) که کتاب اصلی و مانیفست این جریان است. لئوناردو بوف دومین فرد این جریان است که به ایران نیز آمده است. کتابی دارد با عنوان «معرفی الهیات رهایی بخش». او به دستور پاپ ژان پل دوم از تدریس منع شد و چند سال اجازه سخنرانی نداشت.

وی افزود: الهیات رهایی بخش جریانی سیاسی بوده در درون کلیسای کاتولیک روم که آمیخته با مفاهیم مارکسیستی و ماتریالیسم تاریخی است. به همین دلیل از همان ابتدا مورد تأیید واتیکان قرار نگرفت. به آن ها می گویند شما مارکسیست زده هستید و آرمان های عیسی مسیح را فراموش کرده اید. الهیات رهایی بخش الهیات ستمدیدگان و مستمندان است و به دنبال مبارزه، آزادی خواهی، حق طلبی و عدالت جویی است. از حقوق بشر خیلی دفاع می کنند و مقید هستند در تمامی جلسات حقوق بشر حضور داشته باشند. هنوز هم واتیکان این جریان را تأیید نکرده است.

وی همچنین گفت: تنها کتاب ایرانی که در حوزه الهیات رهایی بخش نوشته شده خانم مصطفوی کاشانی نوشته است که سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی آن را منتشر نموده است. البته کتاب ضعیفی است. کتاب دیگری آقای یاسر عسگری نوشته است و چند مقاله هم شاگردانم در این زمینه نوشته اند. در کل خیلی کم در این زمینه کار کرده ایم. من معتقدم تفکر شریعتی را می توان با الهیات آزادی بخش مقایسه کرد. این مسأله را در ذهن داشته باشید خیلی جای تأمل دارد. آقای مجتهد شبستری می گفت وقتی کتاب های لئوناردو بوف را می خوانیم گویی داریم کتاب های دکتر شریعتی را می خوانیم. متأسفانه آثار شریعتی خیلی مستند و علمی نیست به همین دلیل آثار او هیچ گاه تبدیل به کتب دانشگاهی نشد. ای کاش فرزندان دکتر شریعتی به جای وارد شدن به بازی های سیاسی به جمع آوری منابع و استنادهای گفته های او بپردازند تا آثار او از حالت ارسال به اسناد تبدیل شوند. اگرچه الهیات سیاسی متفاوت است. به عقیده من امام خمینی معتقد به الهیات سیاسی بوده است.

همتی سپس اظهار داشت: الهیات رهایی بخش ۴ اصل اساسی دارد؛ یکی این که تمام آموزه های مسیح درباره دستگیری از مستمندان را از کتاب مقدس استخراج کرده اند و بسیار به آن معتقدند. به آن می گویند گزینه ترجیح فقرا، یعنی همیشه باید در کنار فقرا بود. معتقدند کلیسا خودش را از فقرا جدا کرده و ما باید طرفدار آن ها باشیم. شبیه شعارهای طبقاتی مارکسیست ها. در تحلیل طبقاتی جامعه بسیار از آموزه های مارکسیستی استفاده می کنند. خوب دقت کنید به این نکته که در مقابل کلیسا این دیدگاه را مطرح می کنند. چون معتقدند کلیسا به این تضاد طبقاتی کمک کرده و می کند. شبیه آن چه که دکتر شریعتی تحت عنوان دین علیه دین یا مذهب علیه مذهب گفته است.

وی در ادامه گفت: دومین اصل خشونت نهادین است. معتقدند ما خشونتی پنهان در نهادهای اجتماعی کشورهای آمریکای لاتین می بینیم که موجب گرسنگی و فقر است. پس این نهاد ها باید اصلاح شوند. سومین اصل گناه ساختاری است. معتقدند که تلقی ما از گناه یک تلقی فردگرایانه نیست. برخی گناه ها جمعی و ساختاری است. چهارمین اصل نیز اصل اورتوپراگسیس (Orthopraxis) است. این واژه را به جای واژه ارتودوکس به کار می گیرند. از طرفی به اصول مسیحیت قائل اند و از طرفی به عمل گرا بودن، اما تقدم عمل بر آموزه ها را تأکید دارند. تأکید دکتر شریعتی به عمل انقلابی را به یاد بیاورید. به ویژه جمله ای از مسیح که می گوید آمده ام تا شمشیر بیاورم را به عنوان مبارزه خواهی و عدالت خواهی به آن معتقدند. کسی که حاضر به زندان رفتن و سختی کشیدن نیست مسیحی نیست و تظاهر به مسیحیت می کند. حتی گروه های مسلح نیز دارند اما بیشتر به جنگ فرهنگی اعتقاد دارند. شکل افراطی تبعیت از این جمله را در الهیات رنگین پوستان (Black Theology) می بینیم.

همتی افزود: پیرامون مادی بودن و مارکسیست زده بودن طرفداران الهیات آزادی بخش، لئوناردو بوف مصاحبه مفصلی دارد که می گوید ما مادی گرا نیستیم و بنیان ضد الهی مارکسیسم را قبول نداریم اما در تحلیل های اجتماعی مان از مارکسیسم استفاده می کنیم. این بخش از دیدگاه های شان نیز با افکار دکتر شریعتی بسیار قابل مقایسه و تحلیل است. از دهه ۱۹۹۰ الهیات آزادی بخش به دلایلی رو به افول گذاشته است. یکی از این دلایل افول مارکسیسم است. دلیل دیگر ظهور نئولیبرالیسم و اهمیت بازار و تفسیر جدید از انسان است. دلیل دیگر نیز بهبود شرایط اجتماعی و اقتصادی در آمریکای لاتین است.

همایون همتی همچنین گفت: انواعی از مسیحیت در حال شکل گرفتن است که دارد الهیات رهایی بخش را کنار می زند. این است که الهیات آزادی بخش به آفریقا و آسیا آمده و از آمریکای لاتین در حال خارج شدن است. موضع واتیکان امروزه نسبت به جریان الهیات آزادی بخش مقداری تعدیل شده است و مخالفت شدید سابق وجود ندارد. معتقدند این جریان را باید حمایت کرد چون در راستای تعالیم مسیحیت است اما بخش تحلیل های مارکسیستی آن را نمی پذیرند.

نظر شما