شناسهٔ خبر: 22953823 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: مشرق | لینک خبر

گزارش مشرق از همایشی در دانشگاه تهران؛

پرفسور جان مرشایمر: راهبرد بوش در قبال خاورمیانه در دولت اوباما تغییر نکرد، فقط باراک هوشمندتر بود/ رقابت ایران با عربستان و ترکیه به منافع ملی ایران مرتبط است نه ایدئولوژی+ صوت کامل و تصاویر

پرفسور آمریکایی تعداد جمعیت و حجم اقتصاد را دو عامل اصلی قدرتمندی در نظام بین‌الملل دانست و بر این اساس به تحلیل رقابت آمریکا و چین در شرق آسیا و خاورمیانه پرداخت.

صاحب‌خبر -

سرویس جهان مشرق- جان مرشایمر پرفسور علوم سیاسی در دانشگاه شیکاگو است. وی که با کتاب‌های جنجالی خود مانند «تراژدی سیاست قدرت‌های بزرگ»، «چرا راهبران دروغ می‌گویند» و «لابی اسرائیل و سیاست خارجی آمریکا» خبرساز شده است، به دعوت مؤسسه ایران-یوریکا به کشورمان سفر کرده و در چند نشست تخصصی و همایش علمی به سخنرانی پرداخت. او مبدع نظریه رئالیسم تهاجمی است. در ادامه، خلاصه‌ای از سخنان وی را که در دانشگاه تهران به تاریخ ۲۰ آذر ۱۳۹۶ شمسی در همایش «چشم‌انداز سیاست قدرت‌های بزرگ در قرن ۲۱» بیان شد، در اختیار مخاطبان مشرق قرار می‌دهیم.

دانلود صوت کامل سخنرانی جان مرشایمر در دانشگاه تهران به تاریخ 20 آذر 1396

**سه پرسش اصلی در مورد سیاست قدرت‌های بزرگ

پرفسور جان مرشایمر پس از عذرخواهی مؤدبانه از کمبود جا برای مخاطبان و اینکه امکان نمایش پاورپورینت در آمفی‌تئاتر دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران برای وی مقدور نشده است، سه محور سخنان خود را در سه پرسش بیان کرد:

۱- قدرت‌های بزرگ، کدامند؟

۲- کدام یکی از ایم قدرت‌ها قوی‌تر و کدام‌یک ضعیف‌تر است؟

۳- روابط این قدرت‌ها چگونه بر سایر بازیگران بین‌المللی از جمله ایران اثرگذار است؟

**قدرت‌های بزرگ قرن جدید کدامند و کدام‌یک قوی‌تر خواهد بود؟

پرفسور با اشاره به اینکه از ۱۹۸۹ میلادی جهان در یک نظام تک‌قطبی قرار گرفت، گفت به نظر او از ۲۰۱۲ میلادی جهان وارد نظام دوقطبی شده است. او گفت البته اکنون سه قدرت بزرگ در جهان وجود دارد:‌ آمریکا، چین و روسیه، اما روسیه رو به افول است. به نظر او دو مؤلفه اصلی در شناسایی قدرت‌های بزرگ، تعداد جمعیت و حجم اقتصاد است:

۱- آمریکا: هم‌اکنون ۳۲۴ میلیون جمعیت دارد که همچنان رو به رشد است. اقتصاد آن نیز در رتبه نخست جهانی قرار دارد و هیچ نشانه‌ای از شکست و افول در آینده اقتصاد آن دیده نمی‌شود.

۲- چین: حدود ۴ برابر آمریکا جمعیت دارد اما طی دهه‌های آتی رشد چندانی در تعداد شهروندانش را شاهد نخواهیم بود و نهایتاً تا ۲۰۵۰، احتمالاً ۳.۵ برابرِ جمعیت آمریکا را خواهد داشت. اگر در آن سال‌ها، سرانه تولید ناخالص ملی در چین به اندازه سرانه تولید در کره جنوبی شود، با آن جمعیت بزرگ، قدرت عظیمی با دو تا سه برابرِ حجم اقتصادیِ آمریکا خواهد شد. البته پرفسور میرشایمر افزود چین برای رسیدن به این جایگاه، باید موانعی را از سر راه خود بردارد که برآورد او نشان می‌دهد توانش را ندارد، از جمله پیری جمعیت، کمبود آزادی‌های داخلی و تلاش‌های آمریکا برای مهار آن.

۳- روسیه: جمعیت آن ۱۴۵ میلیون است و تازه تعداد آن تا ۲۰۵۰ به کمتر یعنی حدود ۱۲۹ میلیون می‌رسد. از نظر ثروت‌های اقتصادی نیز تا ۲۰۶۰، منابه نفت و گاز آن تمام می‌شود ضمن اینکه به خاطر رقابت‌ها، از الان تا آن دهه نیز مجبور است عمده بودجه خود را خرج تسلیحات کند.

رقابت آمریکا و چین در شرق آسیا و حوزه خلیج فارس

پرفسور در ادامه سخنرانی خود، شرق آسیا و سپس خلیج فارس را دو حوزه‌ای دانست که به ترتیب در اولویت سیاست خارجی آمریکا قرار دارند. او گفت تعجب نکنید که نامی از اروپا نیاوردم زیرا به تدریج تعهد راهبردی فراآتلانتیک رو به افول است. وی افزود آمریکا در منطقه خود یعنی دو قاره اروپا و آمریکا هژمون خواهد بود و چین نیز هژمونی آسیا و خاورمیانه را در دستور کار قرار داده است. در این میان، آمریکا هم در شرق آسیا و هم در خاورمیانه با چین رقابت خواهد کرد تا او نتواند هژمونی خود را تکمیل کند.

به نظر او روسیه به تدریج نقش موازنه قوا در آسیا را به نفع آمریکا بازی خواهد کرد و علاوه بر آن، کره جنوبی، ژاپن، ویتنام، فیلیپین، مالزی و هند به متحدان آمریکا در آسیا تبدیل می‌شوند با این امیدِ واشینگتن که چین مهار شود، همانند راهبردی که در دوره جنگ سرد علیه شوروی به کار برد. از آن سو، کره شمالی، لائوس، کامبوج، پاکستان و ایران به احتمال زیاددر جبهه چین قرار می‌گیرند. مرشایمر افزود سیاست‌های سست و متغیر ترامپ متحدان آمریکا در شرق آسیا را مطمئن نکرده و آنها فعلاً نمی‌توانند بر پشتیبانی آمریکا برای تقابل با چین حساب باز کنند.

توجه چین به خاورمیانه بیش از هر چیز به دلیل نیاز به نفت و گاز و در کل، منابع طبیعی و مواد اولیه است. اکنون فقط ۲۵%‌ از نفت مورد نیاز چین از این حوزه تأمین می‌شود اما تا نیمه قرن، ۵۵% خواهد بود. بنابر این بدیهی است که چین برای امنیت اقتصادی خود خواهان نفوذ و سلطه بر خاورمیانه به ویژه حوزه خلیج فارس باشد. بنابر این همان‌گونه که در دوره جنگ سرد، ۱۰ رقابت امنیتی در منطقه خاورمیانه میان شوروی و ایالات متحده در جریان بود، به زودی ۱۰ رقابت امنیتی میان واشینگتن و پکن در این منطقه به جریان می‌افتد.

پرفسور گفت فعلاً سیاست ترامپ در مورد خاورمیانه مشخص نیست و احتمالاً به سمت راهبرد «حفظ غیرمستقیم موازنه قوا» (offshore balancing) خواهد رفت اما بوش و اوباما مداخله مستقیم در خاورمیانه را برگزیدند و هر دو این راهبرد، تغییر رژیم را در دستور کار داشتند، چه در عراق و افغانستان در دوره بوش و چه در سوریه و لیبی در دولت اوباما، فقط با این تفاوت که اوباما هوشمندانه‌تر عمل می‌کرد.

روابط آمریکا و اسرائیل

مرشایمر اعلام قدس از سوی ترامپ به عنوان محل سفارت آمریکا در اسرائیل را «اشتباهی بزرگ» خواند که نه فقط او، بلکه عمده صاحب‌نظران و تحلیلگران مسائل بین‌الملل در این زمینه اتفاق نظر دارند. او گفت این تصمیم، نتیجه فشار لابی اسرائیل و همچنین تندروهای اطراف ترامپ بود، در حالی که وی بدترین جایگاه را در افکار عمومی نسبت به رؤسای جمهور گذشته دارد.

استادتمام دانشگاه شیکاگو در مورد آینده اسرائیل در مناسبات قدرت‌های جهانی گفت این مسأله بیش از هر چیز به تحولات داخلی آن مرتبط است زیرا اسرائیل با توجه به بیشتربودنِ فلسطینیان نسبت به یهودیان، مجبور به تشکیل یک «آپارتاید» شده و از آنجا که تجربه آفریقای جنوی نشان داد تداوم یک نظام آپارتاید با چالش مواجه است، باید دید اسرائیل تا چه زمانی موفق به تداوم وضعیت فعلی است.

اشکالاتی که به دیدگاهِ مطرح‌شده وارد است

پرفسور در پاسخ به پرسش یکی از حضار، ایراداتی را که ممکن است به دیدگاه‌ او پیرامون رقابت چین و آمریکا مطرح شود را برشمرد:

* اول اینکه اگر چین طالب افزایش حجم اقتصاد خود باشد، چه بهتر که به جای رقابت امنیتی با آمریکا در نظام تک‌قطبی لیبرال که واشینگتن در حال تدارک آن است مشارکت کند، مانند وضعیتی که مثلاً آلمان یا بریتانیا دارند. پرفسور در پاسخ به این ایراد گفت اولاً تجربه نشان داده که قدرت‌ها، دغدغه امنیتی را بر شکوفایی اقتصادی ترجیح می‌دهند (همانند وضعیتی که در غرب در سال‌های پیش از جنگ جهانی اول وجود داشت و مانع تقابل نشد) و ثانیاً تجربه شخصی وی در صحبت با نخبگان چینی نشان می‌دهد به هیچ وجه حاضر نیستند آمریکا همه جهان را مدیریت کند.

* دوم اینکه تشدید ملی‌گرایی در کشورهای مختلف جهان اجازه احیای نظام دوقطبی و در واقع، حاکمیت دو قدرت بر مقدرات سایر کشورها را نخواهد داد.

* وجود بمب اتم در اختیار چین و آمریکا موجب خواهد شد که به جای تشدید رقابت امنیتی به سمت همکاری‌ اقتصادی و وابستگی متقابل حرکت کنند. وی فرصت نکرد به دو ایراد اخیر پاسخ گوید.

سیاست ایران در خاورمیانه

اساساً آمریکا اگر چه نمی‌تواند جلوی قدرت‌گرفتن ایران در خاورمیانه یا آلمان در اروپا را بگیرد اما تا بتواند، اجازه نخواهد داد هیچ دولتی در هیچ منطقه‌ای هژمون شود. الان ایران خواهان هژمونی در حوزه خلیج فارس است اما آمریکا نخواهد گذاشت. مرشایمر گفت ایران همچنین در حال نزدیک‌شدن به چین است و این با توجه به تشدید رقابت چین با دشمن ایران یعنی آمریکا، رویکردی منطقی است. وی در توضیح این دشمنی گفت ایران در دوره محمدرضاشاه، عامل تقویت سلطه آمریکا بر منطقه بود اما پس از وقوع انقلاب و زمانی که آمریکا متوجه شد مقامات ایران، عامل آمریکا در منطقه نخواهند شد، همه تلاشش را برای مقابله با روند قدرت‌گیری ایران در حوزه خلیج فارس صورت داده و می‌دهد.

مرشایمر در پاسخ به پرسش دکتر زهرانی از اساتید دانشکده وزارت خارجه پیرامون تغییر سیاست ایران در آینده در صورت تقویت روندهای دموکراتیک در کشور گفت: اینکه تهران خواهان هژمونی در منطقه باشد و برتری ترکیه و عربستان را تحمل نکند، ربطی به ایدئولوژی حکومت شما ندارد بلکه به منافع ایران مربوط است زیرا اگر چنین اتفاقی رخ ندهد، ایران با چالش‌های زیادی روبرو خواهد شد. بنابر این تقویت دموکراسی در ایران و تغییر نخبگان حاکم، لزوماً به تغییر سیاست منطقه‌ای آن ختم نخواهد شد.

وی در تأیید دیدگاه خود گفت آمریکاییان زمانی که به مکزیک و کانادا تجاوز می‌کردند، در داخل کشور خود رویکردهای دموکراتیک داشتند. البته مرشایمر تأکید کرد فعلاً در شرایطی که آمریکا در منطقه حضور دارد، در کوتاه‌مدت برای ایران بهتر است شرایط کنونی را حفظ کند و برای خود هزینه نتراشد.

نظر شما