شناسهٔ خبر: 22953615 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه شهروند | لینک خبر

کوچه اول

صاحب‌خبر -

|  داود نجفی|  پدرم هر روز به من و برادرام صد‏تومان پول تو‏جیبی می‏داد، ولی با پولش فقط می‏شد دوتا شکلات یا یک آدامس خرید. همان صدتومان را هم هر روز تهدید می‏کرد اگر بفهمد ولخرجی کردیم، قطعش می‏کند. اگر می‏خواستم ساندویچ بخرم، به جای بقیه پول باید کل ظرف‏های مغازه‏ ساندویچی را می‏شستم تا یک فلافل به ‏من بدهد. بعد هم که به خانه می‏آمدم، مادرم سریع می‏فهمید که سیر هستم و به پدرم می‏گفت. پدرم که گمان می‏کرد من پولی دارم و از او پنهان کرده‏ام، مادرم را مامور کرد تا ته ماجرا را دربیاورد. مادرم طوری کتکم زد که ته ماجرا بالا آمد. پدر به همان یک ساندویچ من هم نظر داشت و قرار شد هر روز نصف ساندویچم را به‌عنوان عوارض خروج به خانه بیاورم، وگرنه پول توجیبی‏ام را قطع می‏کند. به صورت داوطلبی از پول توجیبی انصراف دادم. پدر گفت: «نگفتم تو پول داری» خنده‏ام گرفت. گفت: «بیا دیدی اگه نداشتی نمی‏خندیدی» گفتم: «وقتی می‌خندم سوزشم کمتر میشه.»

نظر شما