شناسهٔ خبر: 22947637 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: خبرنامه دانشجویان ایران | لینک خبر

مشروح مناظره علی خضریان و حسین نقاشی درباره جنبش دانشجویی؛

خضریان: همانقدر که نگران مارکسیست‌ها هستید به بچه‌مسلمان‌ها توجه کنید/ نقاشی: برای ساکت کردن طیف مقابل، آنها را روبروی امام قرار می‌دهید

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛  علی خضریان عضو اسبق شورای مرکزی اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل و حسین نقاشی، دبیر اسبق انجمن دانشگاه تهران که از چهره‌های شناخته شده جریان دانشجویی در سال‌های گذشته محسوب می‌شوند، به مناسبت فرارسیدن روز دانشجو در برنامه تلویزیونی صدو هشتاد درجه به مناظره نشستند.

در این مناظره که به مناسبت روز دانشجو از شبکه افق پخش شد، چهار تن از فعالین فعلی فضای دانشجویی که در تشکل‌های دانشجویی مشغول به فعالیت هستند نیز حضور داشته و در خلال سخنان خضریان و نقاشی، نظرات و سوالات خود را مطرح کردند.

در هر قسمت از برنامه «180 درجه» با توجه به موضوع یک هیات همراه در برنامه حضور دارد که به تناسب بحث، نظر 2 مهمان برنامه را مورد سوال قرار می‌دهند و یا مخالفت و موافقت خود را با آنها اعلام می کنند که در این برنامه پیام مرادی دبیر سیاسی سابق اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل، محمدامین سلیمی دبیر شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی، امیر قاسمی فعال دانشجویی و وحید روحی فعال دانشجویی حضور داشتند.

فیلم مربوط به مناظره

مشروح این مناظره را در ادامه می‌خوانید:

علی خضریان:
بنده قائلم که جریان دانشجویی در دوگانه اصلاح طلبی و اصولگرایی نمی گنجد و نباید پیاده نظام احزاب باشد. ما در دانشگاه ها تشکل هایی را داریم که در جریان جبهه انقلاب اسلامی هستند اما با یکدیگر دیدگاه های عقیدتی، فکری و تشکیلاتی بسیاری دارند. ما در کشور انجمن های اسلامی متفاوتی داریم. به عنوان مثال در دانشگاه سمنان انجمن اسلامی وجود دارد که با مبنای رای بسیار بالا توسط اکثر دانشجویان این دانشگاه، شورای مرکزی آن انتخاب می‌شوند و با مصلحتی می‌تواند عضو یک اتحادیه دانشجویی کشوری شود و ممکن است که در مسئله ای موضع این انجمن اسلامی با بسیج دانشجویی این دانشگاه همسو شود. آیا این تشکل حق فعالیت ندارد؟

انجمن های اسلامی دانشجویان از سال 1321 در دانشگاه ها تاسیس شدند و در سال ها متمادی رشد کردند و بدنه دانشجویی پشتوانه آنها هستند و در سال 1378 از درون انجمن های اسلامی ای که عضو دفتر تحکیم وحدت بودند و یا به هر دلیلی هضو این دفتر نبودند و به این نتیجه رسیدند که نمی خواهند با یک اتحادیه دانشجویی کار کنند و قصد فعالیت در اتحادیه دانشجویی دیگری را دارند، مثل یک روند دموکراتیکِ آزاد اتحادیه دانشجویی جدیدی تاسیس می کنند. چرا ما باید به آنها که قصد جدایی از اتحادیه متبوع ما را دارند برچسب بچسبانیم؟   

ما باید ببینیم فلسفه تشکل انجمن اسلامی در دانشگاه در دهه20 چه بوده است. در خاطرات آقای حشمت الله آزاده که از موسسین انجمن های اسلامی بوده آمده است: «در دهه 20 در دانشگاه بچه های مسلمانی که قصد اقامه نماز داشتند مورد تمسخر مارکسیست ها بودند و برای همین آمدیم انجمن اسلامی ای را تشکیل دادیم که بتوانیم تشکیلات منسجمی شویم که بتوانیم حداقل های اسلامگرایی را در دانشگاه ها پیاده کنیم.» حالا با گذشت زمان این حداقل ها به حداکثر تبدیل می شود. در کتاب «دفاعیات نهضت آزادی» مرحوم بازرگان خاطره ای از تاسیس انجمن های اسلامی نقل می کند. مهندس بازرگان آنجا اشاره دارد که انجمن های اسلامی در دهه 20 ذیل کلاس های نهج البلاغه آقای طالقانی برای پیگیری اسلامی سازی دانشگاه ها شکل گرفته است. ایشان در ادامه می گویند که دانشجویان دو دسته بودند. چپ ها و بهایی یک طرف و مسلمان ها طرف دیگر که پای درس نهج البلاغه حاضر می شدند و دسته ای هم لاابالی بودند. اما بعد انقلاب اسلامی انجمن های اسلامی با پیروی از حضرت امام (ره) و بهره گیری نام «تحکیم وحدت» از ایشان هویت جدیدی را برای خود ثبت می کنند. امام خمینی (ره) که سازمان منافقین را فرزندان نامشروع مهندس بازرگان می داند، چه نسبتی با مهندس بازرگان دارد؟ مهندس بازرگان دردهه20 خدماتی را برای انجمن های اسلامی داشته است. ایشان تا سال 57 که منصوب امام به نخست وزیری هستند که مسئله ای نیست. اما چه سنخیتی بین آرمان های امام خمینی (ره) به عنوان یک معلم برای انجمن های اسلامی با تفکرات مهندس بازرگان وجود دارد؟

ما در داخل کشور حزب رسمی ای به نام حزب توده نداریم. اگر 3 نفر درخواست حزب توده با پسوند اسلامی دهند و مبانی آن اعتقاد به ولایت فقیه و قانون اساسی و .. باشد و مجوز فعالیت بگیرند، آیا اصالت حزب توده احیا شده است؟ بنده معتقدم در سال های دهه 70 که انجمن های اسلامی از اصول بنیادین خود که یکی از آنها قطعا پیاده سازی اسلام در دانشگاه بر مبنای تشکیلات بود، فاصله می گیرند در واقع دارند آنها جعل عنوان انجمن اسلامی می کنند حتی اگر دولتی بر سر کار باشد که مجوز انجمن اسلامی را به آنها داده باشد.

ما باید حواسمان به تشکیلاتی که در آن فعالیت می کنیم باشد. بنده در زمانی که در انجمن اسلامی بودم هیچ وقت اجازه نمی دادم که یک مارکسیست ورود پیدا کند در حالی که در یک دوره ای یک فردی که دبیر انجمن اسلامی بود در وبلاگ خود نوشت من یک مارکسیست هستم. کسی که مسئول انجمن اسلامی است نباید اجازه توهین به ائمه معصومین را در تشکیلاتش بدهد. نباید اجازه انجام خلاف شرع در تشکل مطبوعش را بدهد. ما ترسی از رو به رویی با لیبرالها نداریم چرا که بارها با افرادی در دانشگاه ها مناظره کردیم که صادقانه معترف بودند که لیبرال هستند.

ما باید نسبت جریان دانشجویی و تشکل دانشجویی مطبوع مان را با جمهوری اسلامی، امام خمینی و تفکرات ایشان مشخص کنیم. من خواهشم از آقای نقاشی و همفکران شان در دانشگاه ها این است که همان قدر که نگران مارکسیست ها هستند نگران دانشجویان مسلمان و اسلام در دانشگاه ها باشید. انجمن اسلامی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در بیانیه خودشان از خواننده هتاک به امام هادی (ع) دفاع می کند و کک همفکران آقای نقاشی در دانشگاه نمیگزد. اگر برخوردی هم با این نشریه شد توسط قانون مطبوعات بود و نه همفکران آقای نقاشی.

سوالی که مطرح است این است که چرا همفکران آقای نقاشی در سال های 78 و 79 از رای آوردن دانشجویان مسلمان در دانشگاه شهید چمران اهواز که عضو 3 حق رای دفتر تحکیم بودند عصبانی می شوند؟ چرا وقتی انجمن اسلامی دانشگاه علوم پزشکی و شهید چمران اهواز به اتحادیه انجمن مستقل می پیوندد و از هیات موسس این اتحادیه می باشد، همفکران آقای نقاشی با چوب و چماق به دفتر این انجمن حمله می کنند و آن دفتر را به آشوب می کشند که چرا در باند و تیمِ ما نماندید؟ همفکران آقای نقاشی در شورای مرکزی انجمن دانشگاه تهران در تابستان سال 87 به نشست سالیانه اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل که در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در حال برگزاری بود و به اسم امام خمینی بود و افتتاحیه آن در جماران بود حمله کردند و دانشجویان را ضرب و شتم کردند.

اگر آقای نقاشی خدای ناکرده در سالیان بعد از مسیر انقلاب اسلامی انحراف و گرایشات مارکسیستی پیدا کردند، آیا انجمن های اسلامی هم باید به همان مسیر بروند و یا اجازه انحراف به انجمن ها را که به آقای نقاشی وابستگی دارند ندهیم؟ ما نمی توانیم قائل به گفتمان امام خمینی باشیم اما ریزش های انقلاب مثل مرحوم بازرگان را نادیده بگیریم و همچنان بر مدار تفکرات آنها در دانشگاه ها حرکت کنیم.

حسین نقاشی:
جنبش دانشجویی یا هر تشکیلاتی سیاسی فرهنگی حامل یک گفتمان تاریخی است که هویت آن را برایش می سازد. پیش از مشروطه 3 جریان گفتمانی در کشور وجود داشته است. جریان غربگرا، جریان سنت گرا که منصوب به شیخ فضل الله نوری است و جریان میانه رو که نماد آنها آیت الله نائینی و آیت آلله خراسانی است. جریان دانشجویی در دهه 20 خروجی آن جریان میانه رو هستند.  انجمن های اسلامی ای که در سال 21 در دانشگاه شکل می گیرد تفاوت هایی را با جامعه سنتی زمان خود داشته است. با گذر زمان افرادی چون شریعتی، طالقانی، بازرگان معلمان این تشکل ها هستند و شاگردانی چون یزدی، صحابی و چمران را دارد.  در دهه ها 30 و 40 و 50 اختلافات زیادی بین هیات های موتلفه و جریان سنتگرای مذهبی با مهندس بازرگان و جریان روسنفکری و حسینیه ارشاد وجود داشته است. ما وقتی صحبت از انجمن اسلامی با یک پسوند مستقل می کنیم، هیچ ارتباط گفتمانی با آن انجمن اسلامی اصیل ندارد. چه در سال 78 و چه امروز. افرادی مثل چمران، طالقانی و شریعتی نماد یک روشنفکر و یا نواندیش دینی هستند. مفاهیم تاریخی این دو جریان را از یکدیگر متفاوت می کرده و انجمن های اسلامی تحت تاثیر جریان روشنفکری بوده است.

انجمن مستقل در سال 78 شکل گرفت. برخی از جریان های دانشجویی عضو تحکیم وحدت در دهه80 اعم از چپِ غیر مذهبی و لیبرال ها تحت شرایطی که بخشی از آن سهل انگاری مجموعه مدیریتی انجمن های اسلامی بوده و بخشی از آن به مجموعه های حاکمیتی مرتبط بوده به عنوان مثال شورایعالی انقلاب فرهنگی به جریان های غیر مسلمان اجازه فعالیت نمی داد و بخشی هم به دلیل سرکوب های سیاسی بوده، باعث شد که آنها به غلط در مقابل اسلام قرار بگیرند. در همین مسئله انجمن های اسلامی مثل انجمن تهران در مقابل انحرافات آن انجمن ها از اسلام با همان قرائتی که ما از اسلام داریم و نه اسلام سنتگرایی که انجمن های مستقل وارد انجمن های اسلامی کردند، قرار گرفتند. اتفاقا در دهه 70 همه انجمن ها در دفتر تحکیم از پلی تکنیک تا الباقی انجمن ها تحت تاثیر آموزه های روشنفکری و اسلامگرایی بوده اند. من خودم را یک مسلمان معتقد می دانم و انجمن های اسلامی را میراث یک گفتمان خاص و نه هر خوانشی از اسلامی می دانم.

بنده معتقد هستم که در دانشگاه ها 1+4 تشکیلات دانشجویی وجود دارد. انجمن مستقل، بسیج دانشجویی، جامعه اسلامی و جنبش عدالتخواه قرابت گفتمانی و سیاسی شدیدی با هم دارند و این موضوع از اردوهای تشکیلاتی این تشکل ها و محتوا و پیام ها و دیدار با مراجع تقلید و ایدئولوگ های حاضر در این اردو ها می توان فهمید و در کنار آنها دفتر تحکیم که با همان ایدئولوژی 4 تشکل قبلی فعالیت می کند و در واقع فقط اسم تحکیم را یدک می کشد. ما معتقد هستیم که این 5 تشکل یک گفتمان را در دانشگاه ها ترویج می کنند و بسیاری از بودجه بیت المال به این 5 تشکل اختصاص یافته و یک تکثر مصنوعی به وجود آمده اما در نقطه مقابل تشکل های اصلاح طلب مذهبی تا تشکل های معتقد به رفرمیست و لیبرال و غیرمذهبی یک تکثر واقعی را ایجاد کرده است. این دانشجویان منتقد حق دارند که اتحادیه های دانشجویی مختلف داشته باشند در حالی که امروز فقط یک اتحادیه دانشجویی به نام آنها تاسیس شده و مسئولین امر در دانشگاه به تاسیس این اتحادیه رای مخالف می دهند.      

نقش حضرت امام خمینی در رهبری و هدایت جریان دانشجویی در پیروزی انقلاب روشن و وضح است. در بحث جنبش دانشجویی باید نگاه کرد که کدام به آرمان های انقلاب پایبند بوده و کدام پایبند نبوده است. برای مشخص شدن آنکه یک تشکل دانشجویی به آرمان های انقلاب پایبند مانده یا خیر باید به 4 ستیز و 4 سازش اشاره شود. ستیز با سلطه، استبداد، فقر و فساد و تبعیض و سازش با استقلال، دموکراسی آزادی خواهی، پاکدستی و برابری. این ویژگی ها در جریان دینی نواندیش متبلور است.  1+ 4 تشکل دانشجویی محافظه کار در دانشگاه ها قائل به این 4 ستیز و 4 سازش با هم نیست و آنها را "یوم ببعض و یکفر ببعض" می دانند. آنها همین دیدگاه را نسبت به گفتمان و تفکرات امام خمینی و رهبر انقلاب دارند. بعضی صحبت های رهبری را پر رنگ و برخی را کمرنگ جلوه می دهند. این تشکل ها باید پاسخگو باشند که چرا به گفتمان دموکراسی و جمهوریت امام خمینی در نوفلوشاتو اعتقادی ندارند و آن را کمرنگ جلوه می دهند. حضرت امام در پاریس صحبت از جمهوریت به معنای جمهوریت در آنچه که در باقی کشور هاست البته با مظروفیت اسلامی در مهد جمهوریت یعنی فرانسه می کنند و نقشه راه انقلاب اسلامی را در آنجا ترسیم می کند. جریان انجمن های اسلامی اصیل معتقد به این 4 ستیز و 4 سازش است ولو اینکه ممکن است برخی از تشکل های آن خلاف آن را انجام دهد. همانطور که تشکل های همفکر بسیج دانشجویی و انجمن مستقل و جامعه اسلامی و ... از انحرافات برخی افراد خود تبری می جویند، جریان انجمن های اسلامی اصیل هم از طیفی که لائیک شدند خود را مبرا می کند.

ما نباید عادت کنیم که برای از بین بردن طیف مقابلمان در دانشگاه به دروغ روی بیاوریم. با نشریه هتاک به امام هادی (ع) برخورد شد و نباید بدون اطلاع در این باره صحبت کنیم و این امر خلاف سیره پیامبر (ص) است. همفکران آقای خضریان سندروم استحاله دارند. آنها انجمن های مستقل را استحاله کردند و دفتر تحکیم و انجمن های عضو آن را به نوعی دیگر دچار استحاله کردند. شما با این خصلت نباید دیگران را متهم به استحاله کنید. شما برای اینکه طیف مقابل خود را ساکت کنید شخصیت هایی چون بازرگان و یزدی را در مقابل تفکرات امام قرار می دهید. ما که تاریخ را نمی توانیم عوض کنیم. دکتر یزدی و مرحوم بازرگان عضو انجمن های اسلامی بودند همان طور که حضرت امام هم تاثیر زیادی در انجمن های اسلامی داشتند ولی آقای خضریان با استبداد ذهنی که دارد یزدی را در مقابل امام قرار می دهد و می گوید یا امام یا یزدی و این استبداد ذهن در دانشگاه ها رواج پیدا کرده است.

متاسفانه همفکران آقای خضریان جمهوری اسلامی، قانونی اساسی و  امام خمینی را بر مبنای تفکرات خودشان می سنجند و ای یک اشتباه بزرگ است. ما باید جریان های دیگر که قائل به انقلاب هستند را از دایره انقلاب بیرون نرانیم و اجازه صحبت به آنها بدهیم. هر کسی که التزام عملی به قانون اساسی را دارد در دایره انقلاب می گنجد. اگر ملاک ما همان 4 ستیز و 4 سازش باشد نشان می دهد که انجمن های اسلامی مثل انجمن تهران و انجمن های اصلاح طلب مذهبی به آرمان های انقلاب پایبندی بیشتری دارند.

محمدامین سلیمی:
ما باید مشخص کنیم که وقتی درباره جنبش دانشجویی صحبت می کنیم درحقیقت از چه چیزی حرف می زنیم. دماسنجی و نسبت جنبش دانشجویی با مردم چیست؟ در گذشته جنبش دانشجویی می توانست مطالبات عامه جامعه را در دست گیرد و آن را پیگیری کند ولی در حال حاضر جنبش دانشجویی یک جنبش گلخانه ای است. جنبش دانشجویی در ارتباط گیری با عموم جامعه دچار مشکل شده است و یک عملکرد گلخانه ای در دانشگاه ها دارد. باید ببینیم  جنبش دانشجویی چه عملکردی باید در جامعه داشته باشد و اگر نباشد چه اتفاقی برای جامعه می افتد؟

آنچه که در تشکل های دانشجویی در چند سال اخیر اتفاق افتاده این است که تشکل هایی با اسم انجمن اسلامی شکل گرفته‌اند و پسوند هایی مانند پیرو خط امام و .. دارند اما در واقع تفکرات امام خمینی سهمی در آن ندارد. سیر تاریخی این طور نشان داده که اگر فردی با تفکرات امام خمینی به بن بست رسیده مثل مهندس بازرگان، دکتر مصدق، مرحوم منتظری و ... در آنجا تابلویی قرار گرفته و حامیانی برای این افراد ایجاد شده اند و انقلاب را منتسب به این نفرات می دانند. هم فکر های آقای نقاشی در دانشگاه ها بیشتر سعی می کنند بین آقای آقای طالقانی و شهید بهشتی، مرحوم طالقانی را به عنوان پدر معنوی خود معرفی کنند و بگویند که انقلاب را به نام او شناختیم چرا که از مواضع ایشان بیشتر نقد به حاکمیت یا انتقاد به شخص حضرت امام (ره) بیرون کشیده می شود.

هم تشکل های ارزشی و هم تشکل های غیر ارزشی در پیگیری مطالبات عموم جامعه مشکل دارند. بعد از جنگ تحمیلی هیچ دوره تاریخی وجود نداشته است که تشکل های دانشجویی در ریل صحیح خود حرکت کنند. نگاه انقلابی علاج این نقطه ضعف است. در جلسه ای با یکی از وزرای دولت فعلی، ایشان گفتند که چرا تشکل های دانشجویی مسئله حقوق های نجومی را دنبال می کنند. پیگیری حقوق های نجومی و اعلام عمومی آن به مردم باعث بدبینی مردم به جمهوری اسلامی می شود. در حالی که بنده معتقد هستم که اگر مردم به نظام بدبین شوند بهتر است تا مسئولین نظام مردم را دور بزنند. تمام قوا و مجموعه های تحت نظر رهبری نباید از انتقاد جریان دانشجویی مصون باشد ولی اگر بناست که صحبتی از طرف جریان دانشجویی شود که پازل دشمن را کامل می کند باید در بیان آن صحبت تغییر روش داد چرا که جنبش دانشجویی باید دلسوز نظام باشد.

 پیام مرادی:
در یک دوره ای جامعه اعتماد خاصی به جنبش دانشجویی داشتند و به تحلیل دانشجویان تکیه می کردند. به همین علت دوگانه نقد و رصد به خوبی توسط جنبش دانشجویی انجام می گرفت و مرجعی بود برای مردم و همین عاملی شد برای آن که احزاب سیاسی به فکر بیفتند که باید در دانشگاه پیاده نظامی را داشته باشند که افکار و عقایده آنها را نمایندگی کند. سوال اساسی آن است که چه اتفاقی افتاده است که چنین فاصله ای از آن فضا ایجاد شده و مردم دیگر به تحلیل جنبش دانشجویی اعتماد ندارند.

انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دقیقا در مقطعی شکل گرفت که انجمن های اسلامی عضو دفتر تحکیم هیچ نسبتی با انقلاب، مرحوم بازرگان و طالقانی و حتی اسلام نداشت و کسانی که در مقالاتشان پایه های اصلی اسلام را مورد نقد قرار می دادند از معلمین انجمن های عضو تحکیم بودند. در واقع تاسیس اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل واکنشی به شکاف ایجاد شده در گفتمان انجمن های عضو دفتر تحکیم وحدت بود.  

تفاوت گروه های انقلابی و غیر انقلابی در چند دوگانه است. دوگانه مبناگرایی و عمل گرایی، جریان انقلابی به اصول و مبانی همیشه پایبند است اما جریان عملگرا فقط به دنبال منافع خود می‌گردد. گروهی در ابتدای انقلاب ایدئولوژی های رادیکالیِ اسلامی داشتند و برحه دیگر به صورت رادیکالی اسلام را زیر سوال بردند و امروز دم از میانه روزی می‌زنند. دوگانه بعدی آرمانخواهی و مصلحت اندیشی است. وقتی حضرت امام معتقد است که اگر توده های مستضعف مسئولیت های کشور را در دست بگیرند کشور پیشرفت خواهد کرد و وقتی کشور به دست سرمایه سالارن بیفتد کشور دچار پسرفت می شود، چه طور برخی از تشکل های دانشجویی در مقابل ثروت های چند ده هزار میلیاردی وزرای دولت جمهوری اسلامی سکوت می کنند؟

وحید روحی:
ابتدا باید به تعریف ماهیت جنبش دانشجویی بپردازیم و خاستگاه آن را مشخص کنیم و حال ببینیم در بستر تاریخی از سال 1960 در امریکا تا به امروز چه تغییراتی رخ داده است. سپس باید ببینیم که نسبت جنبش دانشجویی با سایر جنبش ها در چیست؟ نقش آن در جامعه چیست؟ آیا جنبش دانشجویی مستقل است و آیا باید مستقل باشد یا خیر؟ آیا جایگزینی جنبش دانشجویی با احزاب سیاسی در مقطعی از تاریخ کار صحیحی بوده یا خیر؟

اختلاف نظر در تعریف ماهیت دانشجویی وجود دارد. جنبش یک ماهیت سلبی دارد خارج از کارکرد های نهادی. جنبش واکنش نسبت به یک اتفاق است نه آنکه بخواهد در دوره چیزی تاسیس شود. واکنش جنبش دانشجویی در دهه 20 مقابله با جریان چپِ مارکسیست در دانشگاه بوده است. چه فکتی در دهه 20 وجود داشته است که عده ای از دانشجویان به دنبال تاسیس یک تشکل اسلامگرا بودند؟

این درست که انجمن های اسلامی در دهه 20 در مقابل حزب توده شکل گرفتند اما این بدان معنی نیست که وقتی زمان رو به جلو می رود همزمان آن عصر را فراموش کرد و آن را استحاله کرد. اگر اینطور باشد گروهک فرقان را می توانیم امتداد یک جریان مشخص مذهبی بدانیم. به عنوان مثالی دیگر جنبش مسئولیت گرایی در دوره قبل جریان رادیکال محسوب می شدند در حالی که امروز یک جریان محافظه کار تعریف می شوند. بنابراین نمی توان گفت که آنها در گذشته یک اعتقادی را داشتند و الان به یک جریان دیگر آن را نسبت دهیم. آن پیوندی که آقای خضریان برای برقراری رابطه بین شکل گیری انجمن های اسلامی در دهه 20 و تاسیسی اتحادیه انجمن مستقل برقرار می کنید اشتباه است.

امیر قاسمی:
ما باید به موضوعات عینی بپردازیم. دانشگاهی که باید در آن فکر تولید شود چرا باید برای تشکل های دانشجویی یک دوگانه اصلاح طلب و اصولگرا تعریف شود. در دانشگاه گروه های فکری مختلفی با عِده و عُده گوناگونی وجود دارد. اگر بناست که در مسئله ای در دانشگاه تبادل نظر شود چرا باید 95 % گروه ها که نظرات مشترکی دارند باید 5 یا 6 تشکل داشته باشند اما باقی گروه ها نهایت یک تشکل آن هم با مشکلات عدیده داشته باشند. نظر ما این است که بین بسیج دانشجویی و انجمن مستقل چه میزان اختلاف وجود دارد که دو تشکل مختلف شوند؟ اگر قبول کنیم که تعدادی تشکل درون جبهه انقلاب اسلامی هستند و اختلاف تشکیلاتی دارند نمی توان همین دیدگاه را برای تشکل های مختلفی که در جبهه انقلاب اسلامی به فرموده دوستان و حاکمیت نمی گنجند در نظر گزفت و میزان دسترسی به بیت المال را به همان میزان برای آنها هم در نظر گرفت؟

گروهی در دانشگاه درس می خوانند و اشتراکات 80 درصدی دارند و واکنش شان به الباقی دانشجویان این است که این ها اصلا انقلابی نیستند. در حالی که ما معتقدیم اصول انقلاب چیز دیگری بود بود. شهید مطهری معتقد بود که مارکسیست ها باید در دانشگاه حق اظهار نظر و تریبون داشته باشند. اگر آقای خضریان معتقد است که تفکر برتر را دارد پس نباید ترسی از بروز باقی تفکر ها در دانشگاه داشته باشد. شیوه بحث جناب خضریان به طوری است که اجازه طرح بحث به باقی تفکر هایی که به زعم خودشان انقلابی نیستند را نمی دهد. آیا انقلاب فقط مختص امام خمینی بوده؟! آیا همه انقلاب را به نام امام خمینی می شناسند؟! شناخت ما از انقلاب با شناخت افرادی چون آقای خضریان از انقلاب متفاوت است و باید اجازه داده شود که باقی تفکر های هم نظراتشان را به بوته آزمایش بگذارند.  

انقلابی گری و یا ضد انقلاب بودن به شعار نیست. انقلاب در نفی یک حکومت مستبد شکل گرفته است پس ما باید استبداد ستیز باشیم. ما باید تعریف انقلابی بودن را روز به روز نو کنیم و ببینیم در چه جایی و فارغ از اینکه در کدام گروه و حزب سیاسی استبدادی رخ می دهد، باید جلوی آن را گرفت. اگر ظلمی می شود باید جلوی آن را گرفت. اینکه تعریف انقلابی گری هر روز تغییر کند تا با امیال و خواسته‌های ما یکی شود را ریا می‌گویند و نه انقلابی گری. نکته دیگری که در بعضی از تشکل ها وجود دارد این است که آنها خود را انقلابی و منتقد می‌دانند اما نوک پیکان انتقاداتشان رای مردم یعنی رئیس جمهور است در حالی که هیچ وقت حاضر نیستند مجموعه‌های درون حاکمیتی دیگر را نقد کنند.

نظر شما