محمدرضا نیکنژاد روزنامهنگار
۱- یکی از برادرانم در مدرسه و در جریان استعدادیابی به سوی ژیمناستیک کشیده شد و من و برادر دیگرم نیز ژیمناستیک کار شدیم. در دوران مدرسه با امکانات کمِ شهرستان دستوپا شکسته ورزش میکردیم و عشقمان شده بود رفتن به مسابقههای استانی و کشوری. به جز سفرهای رایگان و دستهجمعی، یکی از انگیزههای مهم تلاش برای عضویت در تیم شهرستان و رفتن به مسابقه، امکاناتی مانند لباس ورزشی و ساک و... بود که آموزش و پرورش میداد- بهویژه برای بیشتر بچههای تیم ازجمله خود ما که توان مالی چندانی برای خرید آنها نداشتند. ورزش در دانشگاه هم کار خودش را کرد و برای 4سال دیگر نیز لباس و امکانات ورزشی تأمین بود؛ البته آن زمان هنوز دانشگاهها دولتی بود! چند روز پیش در یادداشتی از همکاران ورزشیام خواندم که حتی برای شرکت در مسابقههای آموزشگاهی در سطح منطقه و شهر و استان از خانوادهها پول میگیرند؛ پولِ اجاره سالن! تهیه لوازم ورزشی مانند لباس و کفش و... هم برعهده خانواده است. همکارم نوشته بود که پولیشدن ورزش در مدرسهها چندین سال است که استقبال از مسابقههای ورزشی در سطح آموزشگاهها را به کمترین میزان خود رسانده و...
۲- چند روز پیش خانمی از آموزش و پرورش برای پیگیری جشنواره خوارزمی به مدرسه آمده بود. جشنواره خوارزمی مسابقههایی در سطح مدرسههای کشور است که در آن دانشآموزان در رشتههای گوناگون مانند مقالهنویسی، آزمایشگاه، رباتیک و... به رقابت میپردازند و برای دستیابی به مقام کشوری تلاش و رقابت میکنند. آن خانم لابهلای سخنانش گفت: در این جشنواره هزینه تهیه لوازم برعهده دانشآموز و خانوادهاش است و... یکی از بچهها گفت: ساختن یک ربات ارزان دستکم ۲۰۰- ۳۰۰هزار تومان است! با اینکه علاقه بسیار دارم اما خانوادهام نمیتواند هزینه مورد نیاز را تأمین کند. خانم گفت که من نمیدانم! این برنامه از سوی آموزش و پرورش است؛ با اینکه من هم با آن مخالفم اما کاری از دستم برنمیآید و... به یاد سخن یکی از دانشآموزان پارسالم افتادم که میگفت؛ خانوادهام برای رقابت در بخش رباتیک جشنواره بیش از ۴۵۰هزار تومان هزینه کرد. در منطقه مقام آوردم، اما جایزهاش ۵۰هزار تومان بود! خانوادهام امسال نمیخواهد در این زمینه پولی هزینه کند و...
در شرایط اقتصادی کنونی برای بسیاری از خانوادهها امکان پرداختِ چنین پولهایی فراهم نیست. این روش بخش بزرگی از جامعه را از دو کارکرد بنیادین آموزش یعنی دانشافزایی و دستیابی به مهارتهای فنآورانه، تربیت بدنی و ورزش محروم کرده و زمینه حذف بخش بزرگی از استعدادهای کشوری را فراهم میکند. در چنین فضایی، راه برای بخش کوچکی که پول دارند و هزینه میکنند، باز میشود. با این کار، افزون بر اینکه چندان اطمینانی در برگزیدهشدنِ توانمندترینها وجود ندارد، بیش از پیش زمینه طبقاتیشدن آموزش- بهعنوان یکی از اخلاقیترین کنشهای انسانی- فراهم میشود. در زمانهای که حتی در لیبرالترین کشورهای جهان امکانات آموزشی به شکل رایگان و همگانی فراهم است و تلاش میشود تا زمینههایی درخور برای آموزش و پرورشِ همه گروههای اجتماعی پدید آورده شود، چنین رویکردی در کشور نه با روندهای جهانی همخوان است و نه با سندهای بالادستی مانند قانون اساسی. تجربههای جهانی نشان میدهد که انسان محورِتوسعه است. توسعه انسانی نیز تنها از رهگذر آموزش، آن هم آموزشی بر پایه اخلاق و غیرطبقاتی پا میگیرد و پیش میرود. محرومکردن طبقات پایین جامعه از آموزشِ بهینه و کارآمد افزون بر غیراخلاقی بودن، بیتوجهی به استعدادهای کشوری و... ما را از بزرگترین خزانه توسعه محروم میکند و این یعنی درجازدن و درجازدن و
درجازدن!
نظر شما