شناسهٔ خبر: 22898826 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه شهروند | لینک خبر

روایت روزنامه گاردین از فعالیت دکتر مدز گیلبرت در بیمارستان شفای غزه در زمان محاصره

15‌سال امداد در غزه

پزشک نروژی 15‌سال از عمر خود را به صورت داوطلبانه در غزه به مداوای بیماران و مجروحان فلسطینی پرداخته است

صاحب‌خبر -

مجتبی پارسا| کتاب «شب در غزه» دکتر مدز گیلبرت، پزشک نروژی، حاوی تصاویری است که وحشت جنگ اسراییل با غزه را مستندسازی کرده است. او توضیح می‌دهد که چگونه تجارب وی در طول بمباران توسط اسراییلی‌ها، او را «کاملا عوض» کرد.
در میان خیابان‌های شلوغ و آپارتمان‌های پرجمعیت نزدیک ساحل، بیمارستان شفا، از بسیاری از جهات، قلب تپنده غزه است. مثل بسیاری از بیمارستان‌های دیگر، محلی برای زندگی و مرگ، درد یا تسکین، امید و ناامیدی است.
اما بیمارستان شفا، از اکثر آنها بیشتر قابل‌توجه است. در طی 10‌سال گذشته (2005 تا 2015)، این بیمارستان 4 جنگ شدید را به خود دیده است و از سال 2007 به دلیل محاصره، دچار کمبود منابع دارویی و تجهیزات، بحران‌های متداول برق و ناتوانی کارکنان پزشکی آن از ترک غزه شده است. بیمارستان شفا، بیمارستانی تحت‌محاصره است.
در طی جنگ تابستان 2014 در غزه، مانند سایر جنگ‌ها، افراد مرده و زخمی، روز و شب به مدت 7 هفته بمباران توسط نیروهای اسراییلی، به بیمارستان شفا آورده می‌شدند. پزشکان فلسطینی، اغلب به مدت 30ساعت پشت‌سر هم در یک شیفت فعالیت می‌کنند؛ آنها پس از استراحت‌های کوتاه به کار خود بازمی‌گردند. در میان آنها، دکتر مدز گیلبرت، پزشک نروژی متخصص بیهوشی بود. گیلبرت -که خود را به‌عنوان یک «پزشک سیاسی» توصیف می‌کند- کتابی را نوشته است با نام «شبی در غزه» و در آن کتاب، روزها و شب‌هایی را که در تابستان 2014 در بیمارستان شفا گذرانده بود، توصیف کرده است. او می‌گوید: «این جایگاه عظمت، رنج و استقامت انسان است و تقریبا وضعیتی است که مقابله با آن غیرقابل درک کرد. با این حال، آنها (پرسنل پزشکی) بلند می‌شوند، حتی یک مریض را رد نمی‌کنند و جراحی‌های فوق‌العاده پیچیده‌ای را به‌صورت کاملا حرفه‌ای انجام می‌دهند.» زمانی که تعداد زیادی از مصدومان را به بیمارستان می‌آورند، نخستین وظیفه پرسنل پزشکی، گرفتن تصمیماتی سخت بود. او می‌گوید: «این تصمیم، بسیار کارآمد است، اما در عین‌حال، بی‌رحمانه است.» با این حال، او می‌گوید: «شما باید اجازه دهید کسی که درحال مرگ است و شانسی برای زنده ماندن ندارد، بمیرد.» در شرایط جنگی و محدودیت منابع و دارو، نمی‌توان زمان و دارو را صرف افراد درحال مرگ کرد. این برخلاف وضع بیمارستان‌های نروژ است؛ جایی که پزشکان باید تا آخرین لحظات، برای نجات جان بیمارانی که حتی شانس بسیار اندکی برای زنده‌ماندن دارند، تلاش کنند. با وجود شرایط بسیار وحشتناک بیمارستان شفا و ترس مداوم پرسنل پزشکی از این‌که آنها ممکن است در میان مصدومان و افراد در حال مرگ، بستگان‌شان را ببینند، اما به‌صورت کاملا حرفه‌ای کار خود را انجام دادند.
گیلبرت، اگرچه نروژی است، اما برای فلسطینیان حکم یک قهرمان را دارد. ‌هزار بلیت یک برنامه مصاحبه او در لندن، تنها در 4ساعت فروخته شد. اما در دنیای دوتایی فلسطین و اسراییل، از یک طرف (از سوی فلسطینیان) مورد استقبال و از طرف دیگر (از سوی اسراییل) مورد تنفر است. گیلبرت مانند بسیاری از هم‌نسل‌هایش، دیر به سوی فلسطینیان شتافته است: «من با روایت‌های صهیونیستی بزرگ شدم. مادر من که یک پرستار بود، عقاید بسیار رادیکالی داشت. او همواره در مورد اسراییل و این‌که چگونه آنها بیابان را سرسبز کردند و از مزارع اشتراکی آن‌جا و سیستم نیمه‌سوسیالیستی‌اش سخن می‌گفت.»
گیلبرت در طول جنگ 6 روزه 1967 میان اسراییل و همسایگان عربش، از او درخواست شده بود که به مزارع اشتراکی اسراییل برود و در آن‌جا کار کند تا کشاورزان اسراییلی به جنگ بروند. او قبول کرد، اما روزی که پذیرفته شد، مکالمه بسیار عجیبی داشت که نگرش او را تغییر داد: «دفعه اولی بود که در مورد فلسطینیان می‌شنیدم.» او سفرش را به اسراییل لغو کرد. 15‌سال بعد، او به‌عنوان پزشک برای رفتن به لبنان که اسراییل به آن‌جا حمله کرده بود، داوطلب شد: «من، نخستین قربانی جنگی‌ام را دیدم. تجارب وحشتناکی از بی‌رحمی دستگاه جنگی اسراییل داشتم.» اگرچه او سال‌ها به‌عنوان پزشک داوطلب در بسیاری از نقاط دنیا مثل کامبوج، برمه، افغانستان و آنگولا کار کرده بود، اما می‌گوید: «فلسطین همواره در هسته مرکزی تجاربم بوده است.» گیلبرت که گرایش‌های سوسیالیستی و انسانی خود را بیان می‌کند، خط واضحی را میان ضدصهیونیسم‌بودن با ضدیهودبودن رسم می‌کند: «من قویا ضدنژادپرستی هستم و هیچ رگه‌ای از ضدیهودیت در من نیست، اما من با آپارتاید و استعمار مخالفم.» او می‌گوید که این یک درگیری دشوار نیست، بلکه «یک اشغال غیرقانونی است که ادامه دارد، گسترش می‌یابد و جان هزاران فلسطینی بی‌گناه را می‌گیرد. این افراد حق دارند از خود دفاع کنند و حق مقاومت دارند. آنها حتی حق دارند در مقابل اشغال با اسلحه مقاومت کنند.»
در کتاب «شبی در غزه»، دکتر گیلبرت بارها و بارها به وحشیگری ارتش اسراییل اشاره کرده، اما چیزی از موشک‌های شلیک‌شده از سوی حماس و سایر گروه‌های مخالف اسراییل نگفته است؛ خبرنگار گاردین از او در این‌باره پرسید؛ گیلبرت، بخشی از مقدمه کتاب را نقل قول کرد و گفت که نمی‌خواهد طرف حماس یا فتح را بگیرد، اما مردم فلسطین، هیچ گناهی نکرده‌اند: «می‌خواهم کاملا واضح حرف بزنم؛ کودک اسراییلی هم جزو غیرنظامیان است و نباید کشته شود، اما اسراییل، در مقابل کشته‌شدن یک کودک، 550 کودک فلسطینی را به قتل رسانده است!»
او همچنین ادعای دولت اسراییل را مبنی بر این‌که بیمارستان شفا به‌عنوان پایگاه حماس و سایر شبه‌نظامیان استفاده می‌شود، رد کرد و گفت اسراییل حق ندارد به بیمارستان‌ها حمله کند. گیلبرت با اشاره به تعداد بیمارستان‌ها و مراکز درمانی که در طی جنگ تابستان 2014 مورد حمله اسراییل قرار گرفتند و همچنین پیروزی آزادانه و عادلانه حماس در انتخابات 2006گفت: «من هیچ‌گاه هیچ فعالیت مشکوکی را در بیمارستان شفا ندیدم که معاهده ژنو را نقض کند. اگر چیزی می‌دیدم که به نظرم تخلف معاهده ژنو بود، قطعا به خاطر «تقدس» یک بیمارستان، آن‌جا را ترک می‌کردم.»
کتاب دکتر گیلبرت، حاوی عکس‌های کودکان زیادی است که بشدت زخمی شده‌اند؛ این عکس‌ها توسط خود دکتر گیلبرت، در زمان ماندن در غزه در طول تابستان 2014 گرفته شده است. گرچه بسیاری از عکس‌ها حذف شده است. او دوربین خود را «کلاشنیکوف من» توصیف می‌کند و می‌گوید که این نوع اسناد پزشکی از جنگ، سلاحی قدرتمند است، سلاحی که اسراییل بشدت از آن می‌ترسد. سرانجام، اسراییل به دلایل نامعلوم امنیتی-سیاسی، از ورود به غزه منع کرد: «آنها حتی این دلایل را توضیح ندادند. این ممنوعیت غیرقابل تجدیدنظر، کاملا برخلاف دیدگاه‌ها و قوانین بین‌المللی است. این چشیدن طعم کوچکی از قوانین وحشیانه اسراییل است.»
گیلبرت پس از 15‌سال ماندن در غزه، تصمیم به بازگشتن گرفت. او می‌گوید که تجاربش در غزه، او را به‌عنوان یک انسان، «کاملا تغییر داده» است: «هرچه بیشتر می‌دیدم و بیشتر می‌دانستم، حساس‌تر می‌شدم و شرایط انسانی، بیشتر و بیشتر بر من تأثیر می‌گذاشت.» او مجبور بود که مکانیزم‌هایی را برای مقابله با این شرایط روحی ایجاد کند. او این مکانیزم‌ها را «تمرکز ادراکی برای مقابله با بدترین چیزها» مثل فشارهای عاطفی یا مشکلات جسمی می‌نامد: «باید خیلی آماده باشید؛ این‌جا مکانی برای گردشگری فاجعه نیست. ما زیاد نمی‌خوابیدیم، غذا یا آب نمی‌خوردیم (جنگ در ماه رمضان، ماهی که مسلمانان روزه می‌گیرند، آغاز شد)؛ استقامت وحشتناکی بود.»
او اما اضافه می‌کند که وی شاهد وحدتی «یکپارچه و فوق‌العاده» بود. پزشکان، پرستاران، کارکنان آمبولانس، بیماران، خانواده‌ها؛ همه آنها بخشی از استقامت بودند.» برای گیلبرت به‌عنوان یک پزشک، همبستگی یکی از وظایفش است: «من نمی‌توانم بی‌طرف باشم. وظیفه من به‌عنوان یک دکتر، این است که طرف بیمارم را بگیرم، حالا می‌خواهد آن بیمار، یک‌نفر باشد، یا خانواده باشد، یک روستا یا یک جامعه باشد. در غزه، اگر ما فقط به آنها بانداژ می‌دادیم، ما خود به بخشی از مشکل تبدیل می‌شدیم. اگر شما بی‌طرف باشید، خود شما بخشی از مشکل خواهید بود.»

نظر شما