شناسهٔ خبر: 22890986 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

تبیین و بررسی اراده و انواع آن در قرآن کریم (با تکیه بر اراده انسانی) - بخش اول

ارتباط اراده انسانی با اراده الهی

اراده در مواضع خیر و شر به کار می‌رود که اراده خیر شامل اراده اصلاح و تغییر، نصحیت، تلاش برای آخرت، شیردهی مادر و خویشتنداری (شکیبایی) می‌گردد.

صاحب‌خبر -

 

چکیده

اراده به معنای خواستن، محبّت، طلب و امر و دستور آمده است. در قرآن کریم به انواع مختلفی از اراده اشاره شده است که اراده الهی در بالاترین سطح آن قرار دارد و پس از آن اراده انسانی، فطری و شیطانی قرار دارند. اراده انسانی به فرد این اختیار را می‌دهد که اعمال خیر و شر انجام دهد و خویشتن مسئول پاسخگویی به این اعمال در روز قیامت باشد.

 اراده در مواضع خیر و شر به کار می‌رود که اراده خیر شامل اراده اصلاح و تغییر، نصحیت، تلاش برای آخرت، شیردهی مادر و خویشتنداری (شکیبایی) می‌گردد و نیز اراده شر شامل اموری مانند اراده گمراهی، نیرنگ و فریب، خیانت، فجور، قتل و جبروت، فرار از امر واجب، کفر و الحاد و ولایت کافران می‌شود. مقاله حاضر می‌کوشد با بررسی متن قرآن کریم و با بهره‌گیری از روش توصیفی ـ تحلیلی و به شیوه کتابخانه‌ای، انواع اراده را در قرآن کریم با ذکر مثال‌هایی درباره هر یک، مورد تبیین و بررسی قرار دهد.

کلیدواژگان

قرآن کریم؛ اراده؛ اراده خداوندی؛ اراده انسانی

اصل فعل از «رَوَدَ» به معنی «آمدن، رفتن و مطمئن نبودن» است و علمای لغت گفته‌اند: «اراده به معنای خواست و مشیّت است و الف آن در اصل واو است» (ابن‌منظور، 1408ق.، ج 3: 191؛ فیروزآبادی، 1352: 257 و زمخشری، 1972م.: 275). اراده در کنار اینکه به معنای «خواستن» است، در المعجم الوسیط به معنای محبّت نیز آمده است: «و أَرَادَ الشَّیءَ: یعنی آن را خواست و نیز آن را دوست داشت و به آن توجّه کرد» (انیس و دیگران، 1972م.، ج 1: 381).

همچنین اراده در لسان‌العرب به معنای طلب و خواستن آمده است: «وَ رَادَ الکَلأَ یَرُودُهُ رَوداً وَ رِیَاداً وَ ارتَادَهُ اِرتِیَاداً: یعنی آن را خواست» (ابن‌منظور، 1408ق.، ج 3: 87) و نیز به معنای قصد و هدف آمده است: «إِرَادَتِی بِهَذَا لَکَ: یعنی آن را برای تو خواستم» (همان، ج 3: 188). نیز به معنی امر و دستور آمده است: «أُرِیدُ مِنکَ کَذَا: تو را به آن امر می‌کنم» (راغب ‌اصفهانی، 1430ق.: 207 و زمخشری، 1972م.: 257).

2ـ1) اراده در اصطلاح

نظرات علما و متفکّران درباره اراده انسانی فراوان و متفاوت است و این امر به فهم هر یک از آنها از اراده موجود در انسان برمی‌گردد که خداوند با آن انسان را آزمایش نموده است. ایجی می‌گوید1: «اراده صفت ویژه هر یک از توانمندان است» (ایجی، 1373: 148). امام فخر رازی آن را چنین تعریف کرده است: «ماهیّتی است که فرد عاقل در وجود خویش می‌یابد و تفاوت بدیهی بین آن و علم، قدرت، درد و لذّتش می‌یابد» (فخر رازی، 1413ق.، ج 2: 137).

3ـ1) پرسش‌های پژوهش

این مقاله در پی پاسخگویی به پرسش‌های زیر است:

1ـ اراده انسانی چه جایگاهی در قرآن کریم دارد؟

2ـ اراده انسانی شامل چه مواضعی است؟

3ـ متعلّقات اراده انسانی در قرآن کریم کدامند؟

2ـ پیشینه پژوهش

با جستجویی در مجلّه‌ها و سایت‌های معتبر علمی، مقاله‌ای که به بحث مورد نظر ما پرداخته باشد، دیده نشد و تبرّک به قرآن کریم و نیز پرداختن به اراده انسانی، ضرورت اصلی در این پژوهش می‌باشد.

3ـ انواع اراده در قرآن کریم

1ـ3 اراده الهی

در قرآن کریم و سنّت نبوی بر اراده الهی اشاره شده است؛ همانند آیه شریفه ﴿یُرِیدُ اللّهُ أَن یُخَفِّفَ عَنکُمْ وَخُلِقَ الإِنسَانُ ضَعِیفًا: خدا می‌خواهد (با احکام مربوط به ازدواج با کنیزان و مانند آن،) کار را بر شما سبک کند و انسان، ضعیف آفریده شده است (و در برابر طوفان غرایز، مقاومت او کم است)﴾ (النّساء/28)؛ ﴿إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَیْءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَن نَّقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ: (رستاخیز مردگان براى ما مشکل نیست؛ زیرا) وقتى چیزى را اراده مى کنیم، فقط به آن مى گوییم: موجود باش! و بلافاصله موجود مى شود﴾ (النّحل/40)

و ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَمَن کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّه مِّنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُرِیدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُواْ الْعِدَّه وَلِتُکَبِّرُواْ اللّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ: (روزه، در چند روز معدودِ) ماهِ رمضان است؛ ماهى که قرآن براى راهنمایى مردم، نشانه هاى هدایت و نیز فرق میان حقّ و باطل در آن نازل شده است. پس آن کس از شما که در ماه رمضان در حضر باشد، روزه بدارد و آن کس که بیمار یا در سفر است، روزهاى دیگرى را به جاى آن روزه بگیرد. خداوند راحتى شما را مى خواهد، نه زحمت شما را! هدف این است که این روزها را تکمیل کنید؛ و خدا را بر اینکه شما را هدایت کرده، بزرگ شمارید؛ باشد که شکرگزارى کنید﴾ (البقره/185).

در حدیث شریف نیز آمده است: «مَنْ یُرِدِ اللَّهُ بِهِ خَیْراً یُفَقِّهْهُ  فِی الدِّین: کسی که خداوند بخواهد به او خیر دهد، او را در دین فقیه می‌سازد» (بخاری، 1953م.، ج 1: 30) و « مَنْ یُرِدِ اللَّهُ بِهِ خَیْراً یُصِبُّ مِنهُ: خداوند برای هر کس خیری بخواهد، به آن خواهد رسید» (همان، ج 4: 26). همچنین لفظِ «المَشِیئَه» در قرآن و سنّت آمده است: ﴿وَلَوْ شَاء رَبُّکَ لآمَنَ مَن فِی الأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا أَفَأَنتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُواْ مُؤْمِنِینَ: و اگر پروردگارت مى خواست، تمام کسانى که روى زمین هستند، همگى به (اجبار) ایمان مى آوردند. آیا تو مى خواهى مردم را مجبور سازى که ایمان بیاورند؟! (ایمان اجبارى چه سودى دارد؟!)﴾ (یونس/99) و ﴿وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن یَشَاء اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ: و شما اراده نمى کنید مگر اینکه خداوند ـ پروردگار جهانیان ـ اراده کند و بخواهد﴾ (التّکویر/ 29).

یا سخن رسول‌الله(ص): «مَثَلُ الکَافِرِ کَمَثَلِ الأَرزَه صَمَّاءِ مُعتَدِلَه حَتَّی یُقصمُهَا اللهُ إِذَا شَاءَ: و حکایت کافر چون درخت صنوبر است استوار و بر جا، تا وقتی که خدای والا خواهد، درهمش شکند» (بخاری، 1953م.، ج 4: 443). در خلال آیات و احادیث ذکر شده، لفظ «الإراده» و «المشیئه» هم‌معنا هستند. ابن‌تیمیه در منهاج السّنّه ‌النّبویّه آورده است: «گاهی منظور از اراده، مشیّت است» (ابن‌تیمیه، 1989م.، ج 1: 266). تفتازانی2 آورده است: «کارهای بندگان همگی با اراده مشیّت است که قبلاً ذکر شده است که یک معنای واحدند» (تفتازانی، 1988م.: 124).

1ـ1ـ3) انواع اراده الهی

الف) اراده کَونیّه (ایجاد کردن)

این اراده مترادف با مشیّت عامه است و امر و قضاء کَونی با آن کامل می‌گردد (ر.ک؛ حکمی، 1431ق.، ج 1: 230 و ابن‌قیّم، 2008م.: 495) که قول الهی ﴿إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَیْءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَن نَّقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ﴾ (النّحل/40) از آن جمله است. این اراده، اراده خلقت و ایجاد است که خداوند با آن اشیاء را از عدم به وجود آورده است و درباره این اراده گفته می‌شود: «هر آنچه خدا بخواهد، می‌شود و آن چه نخواهد، نمی‌شود. پس هر آنچه را که خواسته است، خلق نموده است» (ر.ک؛ سفارینی، 1991م.، ج 1: 156 و ابن‌تیمیه، 1989م.، ج 1: 266).

در این نوع اراده، مجالی برای عصیان‌ کسی نیست و در هیچ حالتی تغییر نمی‌یابد؛ زیرا اساس نظام هستی و نشانه خداوندی و موجب الوهیّت الله است، برخلاف اراده شرعی تکلیفی که متعلّق قابل تغییر است و متعلّق به افعال اختیاری بندگان است که خداوند انسان را بر آن قادر ساخته است و در مقابل آن بازخواست می‌کند (ر.ک؛ الجزائری، 1421ق.: 290).

ب) اراده تشریعی

اراده‌ای الهی است که با آن امتحان و آزمایش می‌کند و نیز تکلیف انسان و ثواب و عقاب وی را با آن مشخّص می‌سازد. بر بنده لازم است که در این اراده، پروردگارش را پرستش کند و از او اطاعت کند و تمرّد، سرکشی و خروج در آن بر او ممنوع است. کتب الهی و انبیای مبعوث شده (علیهم‌السّلام) به بیان و تفصیل این نوع اراده پرداخته‌اند که شامل تمام قوانین است که خداوند از عقاید، عبادت‌ها، احکام، حدود، آداب، محاسن و اخلاق برای انسان قرار داده است.

خداوند به موجب این نوع اراده، به انسان قدرت، اراده و اختیار بخشیده است تا بدین گونه وی را امتحان کند که آیا بنده‌ای شاکر است و شایستگی آنچه را خداوند به وی داده است دارد یا کافر است و استجابت را ردّ می‌کند. آیات فراوانی در قرآن کریم در این باره آمده است؛ مانند (النّساء/ 26، 27 و 28 و البقره/ 185) که اجازه افطار در بیماری و سفر در آن، دالّ بر این است که اراده در اینجا تشریعی است؛

 زیرا اگر اراده کَونی بود، آسانی برای هیچ کس میسّر نمی‌شد. از آیات پیشین مشخّص می‌شود که اراده تشریعی به اوامر، نواهی، احکام شرعی، عبادات، معاملات و ... تعلّق می‌گیرد و این اراده، در بر گیرنده محبّت و رضایت است» (الصّاوی، 1990م.: 56) و نیز این اراده در گفتار مردم وجود دارد؛ مثلاً به کسی که فاحشه‌گری می‌کند، می‌گویند: «این کاری است که خداوند آن را اراده نکرده است» (ابن‌تیمیه، 1989م.، ج1 : 266)؛ یعنی دین و شرع آن را نمی‌پسندد و بدان رضا نمی‌دهد.

2ـ3) اراده انسانی

آیات متعدّدی در مورد اراده و مشیّت انسانی در قرآن کریم آمده است؛ مانند: ﴿مَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَن یَکُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى یُثْخِنَ فِی الأَرْضِ تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیَا وَاللّهُ یُرِیدُ الآخِرَه وَاللّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ: هیچ پیامبرى حق ندارد اسیرانى (از دشمن) بگیرد تا کاملاً بر آنها پیروز گردد (و جاى پاى خود را در زمین محکم کند)! شما متاع ناپایدار دنیا را مى خواهید (و مایل هستید اسیران بیشترى بگیرید و در برابر گرفتن فدیه آزاد کنید، ولى خداوند سراى دیگر را (براى شما) مى خواهد و خداوند قادر و حکیم است﴾ (الأنفال/67).

این آیه در مورد اسیران بَدر آمده است، زمانی که مسلمین برای آزادی آنان فدیه خواستند (ر.ک؛ طبری، 1424ق.، ج 5: 3895) و نیز ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ إِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیَاه الدُّنْیَا وَزِینَتَهَا فَتَعَالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَأُسَرِّحْکُنَّ سَرَاحًا جَمِیلًا * وَإِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَه فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنکُنَّ أَجْرًا عَظِیمًا: اى پیامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگى دنیا و زرق و برق آن را مى خواهید، بیایید با هدیّه اى شما را بهره مند سازم و شما را به طرز نیکویى رها سازم * و اگر شما خدا، پیامبرش و سراى آخرت را مى خواهید، خداوند براى نیکوکاران شما پاداش عظیمى آماده ساخته است﴾ (الأحزاب/ 29ـ28).

این آیات در مورد زنان پیامبر(ص) نازل شد، زمانی که از ایشان خواستار افزایش نفقه شدند و نیز بعضی از آنان ایشان را با سخن از تعصّب نسبت به همسران دیگرش آزار دادند، پس خداوند آیه انتخاب بین دنیا و آخرت را نازل ساخت (ر.ک؛ واحدی، 1362: 133 و شوکانی، 1993م.، ج 4: 333).

آیات ﴿کَلَّا إِنَّهُ تَذْکِرَه * فَمَن شَاء ذَکَرَهُ * وَمَا یَذْکُرُونَ إِلَّا أَن یَشَاء اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَه: چنین نیست که آنها مى گویند، آن (قرآن) یک تذکّر و یادآورى است! * هر کس بخواهد از آن پند مى گیرد، * و هیچ کس پند نمى گیرد، مگر اینکه خدا بخواهد، چراکه او اهل تقوا و اهل آمرزش است﴾ (المدّثّر/ 55ـ54)، به وضوح، اراده و مشیّت انسانی را مشخّص می‌سازند. زمانی که خداوند متعال قبل از این آیات، حالت مجرمان و نترسیدن آنان را از آخرت بیان می‌سازد، سپس بیان می‌کند که قرآن کریم تذکّری است برای کسی که بشنود و انسان در این پند و اندرز مختار است و هرکس خواست، می‌پذیرد یا سر باز می‌زند (ر.ک؛ ابن‌عاشور، 2000م.، ج 29: 339).

1ـ2ـ3) ارتباط اراده انسانی با اراده الهی

خداوند به انسان اراده‌ای آزاد بخشیده تا اختیار وی را آزموده، سپس در روز قیامت وی را بازخواست کند و این اراده با اراده الهی تعارض و منافات ندارد، بلکه با اراده و مشیّت الهی در وجود انسان نهاده شده است. فاروق دسوقی در این باره می‌گوید: «تعارضی بین این دو اراده آزاد قرار ندارد؛ زیرا یکی از آنها (اراده الهی) مطلق است و دیگری (اراده انسانی) محدود و فقط منحصر به اختیار است» (دسوقی، 1996م.، ج 1: 231).

آیه ﴿وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن یَشَاء اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ﴾ (التّکویر/29) با صراحت توضیح می‌دهد که اگر خداوند متعال نمی‌خواست انسان از اختیار در اعمال و رفتار خویش بهره‌مند نمی‌شد و تنها با اراده الهی این امر ممکن است و این چیزی واضح است که هر انسان آن را احساس می‌کند (ر.ک؛ البوطی، 1989م.: 159). بنابراین، وجود این اراده آزاد در انسان از جانب خداوند آمده است و اوامر و نواهی در راستای اختیار انسان در اراده‌اش صادر شده است تا خداوند متعال پلید را از پاک تشخیص دهد و فرد سرکش و نیز فرد مطیع مشخّص گردد.

3ـ3) اراده فطری

در قرآن کریم آیات فراوانی بر این نوع اراده دلالت دارد؛ مانند ﴿تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَکِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا: آسمان‌هاى هفتگانه، زمین و کسانى که در آنها هستند، همه تسبیح او مى گویند و هر موجودى تسبیح و حمد او مى گوید، ولى شما تسبیح آنها را نمى فهمید؛ او بردبار و آمرزنده است﴾ (الإسراء/44؛ و نیز ر.ک؛ الحج/ 18).

در این آیات، خداوند خبر می‌دهد که شایسته عبادت است و تنهاست و هیچ شریکی ندارد و همه اشیاء با اختیار یا با کراهت بر او سجده می‌کنند، سیّد قطب در این باره می‌گوید: «قلب درباره این متن می‌اندیشد، آنگاه که جمعی از خلایق که انسان آنها را درک می‌کند یا درک نمی‌کند و نیز افلاک و اجرام سماوی که انسان آنها را می‌شناسد یا نمی‌شناسد و نیز کوه‌ها، درختان و چهارپایان در زمین، همگی خاشع و سجده‌کنان در برابر خداوند هستند و تنها به سمت او متوجّه هستند» (شاذلی، 1389، ج 4: 2414). پس هیچ مخلوقی وجود ندارد، مگر اینکه برای خداوند سجده می‌کند، امّا انسان‌ها تسبیح آنان را نمی‌فهمند؛ زیرا خلاف زبان آنهاست و این امر در میان حیوانات، جمادات و گیاهان عام است، آن‌گونه که ابن‌مسعود گفته است: «ما همراه پیامبر(ص) غذا می‌خوردیم، در حالی‌که تسبیح غذا را می‌شنیدیم» (ترمذی، 1987م.: 826).

 بنابراین، بر اساس این، مخلوق ضعیف (انسان) واجب است که در مقابل پروردگار جهانیان مطیع باشد و حقّ عبودیّت را به خاطر آن خلق شده محقّق سازد: ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ: من جنّ و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند)﴾ (الذّاریّات/ 56)؛ زیرا اگر در این دنیا بنده خدا نباشد و سرکشی کند، در قیامت حتماً بنده خداوند می‌گردد: ﴿إِن کُلُّ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمَنِ عَبْدًا: تمام کسانى که در آسمان‌ها و زمین هستند، بنده اویند﴾ (مریم/93).

4ـ3) اراده شیطانی

این اراده پس از آنکه شیطان از سجده بر آدم(ع) سر باز زد و از بهشت و رحمت الهی طرد شد، شکل گرفت. خداوند متعال شیطان را دشمن اوّل انسان دانسته است: ﴿إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا یَدْعُو حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ: البتّه شیطان دشمن شماست. پس او را دشمن بدانید. او حزب خود را فقط به این دعوت مى کند که اهل آتش سوزان (جهنّم) باشند!﴾ (فاطر/6).

اراده و هدف وی، بازداشتن مردم و دور ساختن آنان از راه مستقیم الهی است تا اصحاب جهنّم باشند و در آتش دوزخ جاودان بمانند. شیطان تنها انسان را به شر، فحشاء و بدی رهنمون می‌سازد: ﴿الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُم بِالْفَحْشَاء وَاللّهُ یَعِدُکُم مَّغْفِرَه مِّنْهُ وَفَضْلاً وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ: شیطان، شما را (به هنگام انفاق،) وعده فقر و تهیدستى مى دهد و به فحشا (و زشتی‌ها) امر مى کند، ولى خداوند وعده آمرزش و فزونى به شما مى دهد؛ و قدرت خداوند وسیع و (به هر چیز) داناست. (به همین دلیل، به وعده هاى خود وفا مى کند)﴾ (البقره/268).

شیطان از تمام جهات بر انسان وارد می‌گردد: ﴿قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ * ثُمَّ لآتِیَنَّهُم مِّن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَن شَمَآئِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ: گفت: اکنون که مرا گمراه ساختى، من بر سَرِ راه مستقیم تو در برابر آنها کمین مى‌کنم! * سپس از پیش رو و از پشت سر، و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغ ایشان مى روم و بیشتر آنها را شکرگزار نخواهى یافت!﴾ (الأعراف/17ـ16).

 تا وی را از اطاعت الهی و شکر بازدارد و راه وصول وی به الله را قطع سازد. پس شایسته است انسان از وی حذر کند. در باب پناه بردن به خداوند در برابر تسلّط شیطان از تمام جهات از پیامبر(ص) نقل شده است: «پروردگارا! من از تو در دنیا و آخرت بخشش و سلامتی می‌خواهم. پروردگارا! همانا من بخشش و سلامت را در دین و دنیا و نیز خانواده و مالم را می‌طلبم. پروردگارا! عیب‌هایم را بپوشان و ترس‌هایم را امنیّت بخش و از روبه‌رو و پشت سرم مرا حفظ کن و از سمت راستم، از سمت چپم و از بالایم! و به عظمت تو پناه می‌برم تا مباد که از زیر غافلگیر شوم» (ابو داوود، 1952م.: ح 5074 و ابن‌ماجه، 1395: ح 3871).

4ـ مواضع اراده انسانی

1ـ4) مواضع خیر

قرآن کریم در آیات فراوانی انسان را دعوت به خیر نموده است: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَافْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ: اى کسانى که ایمان آورده اید! رکوع کنید و سجود به جا آورید، و پروردگارتان را عبادت کنید، و کار نیک انجام دهید. شاید رستگار شوید﴾ (الحج/ 77). پس کار خیر، راه رستگاری و راه انبیاء و صالحان است که قرآن کریم به این امر اشاره نموده است: ﴿فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ یَحْیَى وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کَانُوا یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَیَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَکَانُوا لَنَا خَاشِعِینَ: ما هم دعاى او را پذیرفتیم و یحیى را به او بخشیدیم؛ همسرش را نیز (که نازا بود،) برایش آماده (باردارى) کردیم، چراکه آنان (خاندانى بودند که) همواره در کارهاى خیر به سرعت اقدام مى کردند و در حال بیم و امید، ما را مى خواندند و پیوسته براى ما (خاضع و) خاشع بودند﴾ (الأنبیاء/90).

خداوند متعال کسی را که اراده خویش را در خدمت کار خیر قرار دهد، ستوده است: ﴿ وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَه وَسَعَى لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ کَانَ سَعْیُهُم مَّشْکُورًا: و آن کس که سراى آخرت را طلبد، و براى آن سعى و کوشش کند، در حالى که ایمان داشته باشد، سعى و تلاش او (از سوى خدا) پاداش داده خواهد شد﴾ (الإسراء/ 19). این آیات دعوتی صریح به کار خیر و رقابت در آن است. در این بخش، از اراده انسانی درباره مواضع خیر سخن گفته‌ایم و سعی نموده‌ایم با ذکر مثال‌هایی قرآنی موضوع را تبیین و بررسی کنیم.

1ـ1ـ4) اراده اصلاح و تغییر

خداوند متعال حضرت شعیب(ع) را به سوی قوم مدین فرستاد بدین مفهوم که قبیله‌ای از اعراب بین شام و حجاز است و در نزدیکی سرزمین معان ساکن بودند و این سرزمین به نام آنان مشهور گشت (ر.ک؛ ابن‌کثیر، 1408ق.، ج 4: 199). حضرت شعیب(ع) از نظر اصل و نسب یکی از برترین‌های آنها بود. ایشان قوم خویش را به عبادت خدای یگانه دعوت نمود و از شرک و کم‌فروشی و نیز دخل و تصرّف در ترازو بازداشت: ﴿وَإِلَى مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْبًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ وَلاَ تَنقُصُواْ الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ إِنِّیَ أَرَاکُم بِخَیْرٍ وَإِنِّیَ أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ مُّحِیطٍ: و به سوى مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم).

گفت: اى قوم من! خدا را پرستش کنید که جز او معبود دیگرى براى شما نیست. پیمانه و وزن را کم نکنید (و دست به کم فروشى نزنید)! من (هم‌اکنون) شما را در نعمت مى بینم، (ولى) از عذاب روز فراگیر بر شما بیمناکم!﴾ (هود/84). دعوت شعیب(ع) از قوم خویش دو جنبه اصلاحی داشت؛ اصلاح عقیده و اصلاح زندگی اجتماعی. بنابراین، از جنبه اوّل آنان را به عبادت خدای واحد و بدون شریک فراخواند و از جنبه دیگر آنان را به درستی ترازو و پرهیز از کم‌فروشی و گرانفروشی دعوت کرد (ر.ک؛ الزّحیلی، 1424ق.، ج 12: 132).

حضرت شعیب(ع) آنان را از عذاب قیامت بیم داد و به آنان گوشزد نمود که اگر توبه نکنند، عاقبت بدی در پیش روی آنهاست، امّا مردمش وی را مسخره کردند و بر طریق مسخره و استهزاء گفتند: ﴿قَالُواْ یَا شُعَیْبُ أَصَلاَتُکَ تَأْمُرُکَ أَن نَّتْرُکَ مَا یَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَن نَّفْعَلَ فِی أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّکَ لَأَنتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ: گفتند: اى شعیب! آیا نمازت به تو دستور مى دهد که آنچه را پدرانمان مى پرستیدند، ترک کنیم یا آنچه را مى خواهیم، در اموال خود انجام ندهیم؟! تو که مرد بردبار و فهمیده اى هستى!﴾ (هود/87).

داستان شعیب نتایج خوبی برای انسان دارد:

1ـ اراده راستین و توجّه انسان به الله و دور شدن از گناهان و شک‌ها یکی از بزرگترین عوامل در تحقّق توفیق و تأیید الهی محسوب می‌شود و طبق فرموده پیامبر(ص) مبنی بر «مَا تَوفِیقِی إِلاَّ بِاللهِ»، توفیق الهی بعد از اراده راستین و خالص برای اصلاح آمده است (ر.ک؛ أبومور، 1430ق.: 96).

2ـ طبق فرموده قرآن کریم، عذاب اهل مدین که از زبان شعیب(ع) نقل شده (ر.ک؛ هود/84)، عذابی همه‌جانبه بود که شعیب(ع) آن را به خاطر احاطه عذاب بر آنان، «عَذَابَ یَوْمٍ مُّحِیطٍ» وصف کرده است (شوکانی، 1993م.، ج 2: 621).

3ـ شایسته است افرادی که به پرستش خداوند متعال دعوت می‌کنند، خود نمونه‌ای والا برای اوامر و نواهی الهی باشند.

2ـ1ـ4) اراده نصیحت

نمونه والای این اراده را می‌توان در داستان حضرت نوح(ع) در دعوت قوم خود به توحید مشاهده کرد. ایشان 950 سال از عمر خویش را صرف این کار نمود و آنان را به عبادت الهی و پرهیز از شرک و بت‌پرستی فراخواند، امّا جز اندکی، قوم او دعوت وی را نپذیرفتند و در مقابل دعوت حضرت نوح(ع)، دوری و فرار آنان از حق بیشتر شد: ﴿وَلاَ یَنفَعُکُمْ نُصْحِی إِنْ أَرَدتُّ أَنْ أَنصَحَ لَکُمْ إِن کَانَ اللّهُ یُرِیدُ أَن یُغْوِیَکُمْ هُوَ رَبُّکُمْ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ: (امّا چه سود که) هرگاه خدا بخواهد، شما را (به‌خاطر گناهانتان) گمراه سازد و من بخواهم، شما را اندرز دهم، اندرز من سودى به حال شما نخواهد داشت! او پروردگار شماست و به سوى او بازگشت داده مى شوید﴾ (هود/34).

بعد از آنکه حضرت نوح(ع) اعلام نمود که از جانب خداوند رسالت دارد تا بدون دریافت پاداش آنان را به دین حقّ و دوری از شرک دعوت نماید، قوم او از قبول اطاعت الهی سر باز زدند. حضرت(ع) اعلام نمود هر کس دعوت وی را اجابت کند، نجات خواهد یافت. ایشان به قوم خویش خبر داد که اجازه تصرّف در خزائن الهی در دست هیچ کس جز خدای متعال نیست و کسی جز خدا از اسرار غیب اطّلاع ندارد و ایشان (حضرت نوح(ع)) نیز تنها انسانی مثل آنان است که برای رسالت و دعوت مردم مبعوث شده است (ر.ک؛ ابن‌کثیر، 1408ق.، ج 4: 187). در مقابل، آنان به تهدید نوح(ع) پرداختند، امّا این تهدیدها نوح(ع) را از بیان حق به آنان و ارشاد ایشان به حقیقت که از آنان غافل بودند، بازنداشت و به امر الهی عذاب بر آنان نازل گشت. نکته‌ها و اشاره‌هایی ظریف و لطیف در خلال دعوت حضرت نوح(ع) در نصیحت قوم او نهفته است:

1ـ مشروع بودن جدال برای بیان حقّ و باطل ساختن باطل به شرط آنکه اسلوب و روش آن نیکو باشد که آیه 32 سوره هود و نیز آیه 125 سوره نحل بر این امر دلالت دارد.

2ـ اراده الهی بالاتر از هر چیزی است. پس آنچه خدا بخواهد، روی می‌دهد و اگر نخواهد، روی نمی‌دهد.

3ـ وظیفه و رسالت پیامبران (علیهم‌السّلام)، نصیحت مردم و راهنمایی آنان به راه خیر و عبادت الهی است. طبق گفته پیامبر(ص) «دین نصیحت است، گفتیم برای چه کسی؟ فرمود: برای خداوند، کتاب او، رسول وی، ائمّه مسلمین و عامه آنها» (مسلم نیشابوری، 1972م.: 55).

4ـ آیه 34 سوره هود ردّی است بر معتزله و قَدَریّه و کسانی که با آنها موافق هستند در اینکه خداوند متعال نمی‌خواهد کسی عصیان کند یا کفر ورزد و گمراه شود و خود انسان این اعمال را انجام می‌دهد، امّا در واقع، خداوند هادی و نیز گمراه‌کننده است و اراده الهی است که آنان را گمراه می‌سازد، خداوند راه هدایت و ضلالت را برای انسان بیان می‌کند و انسان با اراده الهی است که مختار است هر آنچه می‌خواهد، انجام دهد (ر.ک؛ آلوسی، 1978م.، ج 12: 47).

5ـ سخن حضرت نوح(ع) با قوم خود دلیلی است بر اینکه او آنان را فریب نداده است و گمراه نساخته، بلکه اختیار را به خود آنان تفویض نموده است.

3ـ1ـ4) اراده تلاش برای آخرت

بالاترین تلاش انسان، تلاش وی در اطاعت الهی و کسب رضایت خداوند است؛ زیرا خداوند در این دنیا وی را برای عبادت و طاعت خلق فرموده است که این امر با تبعیّت از قانون الهی صورت می‌گیرد. بنایراین، مردم در دنیا به دو دسته تقسیم می‌شوند: یک گروه مشغول کار دنیا هستند که از طاعت الهی دور شده‌اند و تمام تلاش آنان کسب مال، جاه، منصب و ریاست است، امّا گروه دیگر، یعنی صالحان‌، طالب خداوند و آخرت هستند که این امر را با اجرای اوامر و اجتناب از نواهی الهی نمایان می‌سازن: ﴿مَّن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَه عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَن نُّرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا * وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَه وَسَعَى لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ کَانَ سَعْیُهُم مَّشْکُورًا: آن کس که (تنها) زندگى زودگذر (دنیا) را مى طلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم ـ و به هر کس اراده کنیم ـ مى دهیم.

سپس دوزخ را براى او قرار خواهیم داد که در آتش سوزانش مى سوزد، در حالى‌که نکوهیده و رانده (از درگاه خدا) است. * و آن کس که سراى آخرت را طلبد و براى آن سعى و کوشش کند ـ در حالى‌که ایمان داشته باشد ـ سعى و تلاش او (از سوى خدا) پاداش داده خواهد شد﴾ (الإسراء/19ـ18). این آیات بعد از سخن خداوند به مردم است که آنان را ملزم ساخته که اعمال ایشان همراه آنان است: ﴿وَکُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَآئِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَه کِتَابًا یَلْقَاهُ مَنشُورًا: و اعمال هر انسانى را بر گردنش آویخته ایم و روز قیامت، کتابى براى او بیرون مى آوریم که آن را در برابر خود، گشوده مى بیند (این همان نامه اعمال اوست)﴾ (الإسراء/ 13).

خداوند امر بندگان را به خود آنان سپرده است. بدکار با بدکاری دیگری ضرر نمی‌بیند و گناه وی را بر دگران نخواهند نوشت و هر انسانی با اعمال خویش حساب پس می‌دهد و خداوند کسی را جز به خاطر اعمال بدش مجازات نخواهد نمود. پس «سعی مشکور» تلاش برای آخرت است و این کار با ایمان صحیح و عمل صالح موافق با قانون الهی که بر زبان پیامبران (علیهم‌السّلام) جاری گشته، صورت می‌گیرد.

آلوسی در باب فایده لام در (سعی لها سعیها) می‌گوید: «این لام جهت اعتبار نیست و درباره اخلاص برای خداوند در عمل آمده است و در آن تحقیری است برای دنیا و تعظیم شأن و منزلت آخرت که بر کسی که تأمل کند، پوشیده نیست» (آلوسی، 1978م.، ج 15: 47).

4ـ1ـ4) اراده نکاح

زمانی که حضرت موسی(ع) از ترس خشم فرعون و قتل فرد قبطی و طبق نصیحت فردی مؤمن از آل‌فرعون به سوی سرزمین مدین رفت و وارد آب مدین شد (چاهی که مردم از آن می‌نوشیدند). گروهی از مردم را دید که مشغول آب دادن گوسفندان خود بودند و در میان آنها، دختران شعیب(ع) بودند که موسی(ع) آنان را در این کار یاری کرد. آنان پس از بازگشت به خانه، ماجرا را برای پدر نقل کردند که حضرت شعیب (ع) نیز از آنان خواست تا وی را دعوت کنند و پاداش کارش را بدو بدهند.

با آمدن حضرت موسی(ع) و نقل داستانش، شعیب(ع) وی را از ترس ایمن ساخت و چون وی به عفّت، قدرت و پاکدامنی دخترانش ایمان داشت، یکی از دخترانش را به نکاح موسی(ع) درآورد. موسی(ع) نیز نکاح را پذیرفته است و به پاکدامنی دختر شعیب(ع) ایمان داشت: ﴿قَالَ ذَلِکَ بَیْنِی وَبَیْنَکَ أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلَا عُدْوَانَ عَلَیَّ وَاللَّهُ عَلَى مَا نَقُولُ وَکِیلٌ: (موسى) گفت: (مانعى ندارد،) این قراردادى میان من و تو باشد. البتّه هر کدام از این دو مدّت را انجام دهم، ستمى بر من نخواهد بود (و من در انتخاب آن آزادم)! و خدا بر آنچه ما مى گوییم، گواه است!﴾ (القصص/28).

در خلال این داستان، احکام تشریعی نهفته است که سعی کرده‌ایم به آنها اشاره کنیم:

1ـ فرموده است: ﴿إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنکِحَکَ﴾ بر جایز بودن گفته پدر دختر برای عقد دخترش با جوان شایسته دلالت دارد و این مسأله سنّتی شایع و قدیمی بوده است.

2ـ فرموده است: ﴿أُنکِحَکَ﴾ دالّ بر این است که نکاح به‌وسیله پدر دختر است نه زن؛ زیرا که شعیب(ع) عقد دخترش را عهده‌دار شد و آن نظر جمهور علما است (ر.ک؛ زحیلی، 1424ق.، ج 20: 89).

3ـ ظاهر این آیه بر جایز بودن ازدواج با هدف پناه یافتن دلالت دارد.

4ـ عبارتِ ﴿وَمَا أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ﴾ دلالت بر اراده حضرت شعیب(ع) دارد که نیکو و پسندیده است و آن ازدواج حضرت موسی(ع) بدون هیچ مشقّت و سختی است.

5ـ1ـ4) اراده شیردهی

خداوند متعال در قرآن کریم زنان را ارشاد فرموده که فرزندانشان را تا اتمام شیردهی که دو سال است، شیر دهند. سپس بیان فرموده که بر پدر کودک واجب است هزینه مادر را بدهند و به آنها به مقدار توان و بدون اسراف اجرت دهند: ﴿وَالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَن یُتِمَّ الرَّضَاعَه وَعلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لاَ تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلاَّ وُسْعَهَا لاَ تُضَآرَّ وَالِدَه بِوَلَدِهَا وَلاَ مَوْلُودٌ لَّهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِکَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَن تَرَاضٍ مِّنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِمَا وَإِنْ أَرَدتُّمْ أَن تَسْتَرْضِعُواْ أَوْلاَدَکُمْ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ إِذَا سَلَّمْتُم مَّآ آتَیْتُم بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ: مادران، فرزندان خود را دو سال تمام شیر مى دهند. (این) براى کسى است که بخواهد دوران شیرخوارگى را تکمیل کند و بر آن کس که فرزند براى او متولّد شده [= پدر]، لازم است خوراک و پوشاک مادر را به صورت شایسته (در مدّت شیر دادن بپردازد، حتّى اگر طلاق گرفته باشد).

 هیچ کس موظّف به بیش از مقدار توانایى خود نیست! نه مادر (به‌خاطر اختلاف با پدر) حقّ ضرر زدن به کودک را دارد و نه پدر؛ و بر وارث او نیز لازم است این کار را انجام دهد [= هزینه مادر را در دوران شیرخوارگى تأمین نماید]؛ و اگر آن دو با رضایت یکدیگر و مشورت بخواهند کودک را (زودتر) از شیر بازگیرند، گناهى بر آنها نیست؛ و اگر (با عدم توانایى یا عدم موافقت مادر) خواستید دایه اى براى فرزندان خود بگیرید، گناهى بر شما نیست، به شرط اینکه حقّ گذشته مادر را به صورت شایسته بپردازید و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و بدانید خدا، به آنچه انجام مى دهید، بیناست﴾ (البقره/233).

این آیه به تناسب آیاتی آمده که متعلّق به نکاح، طلاق، عدّه، بازگشت و... است و در این آیه، حُکم شیردهی آمده است؛ زیرا بعد از طلاق، ممکن است زن، طفل شیرخواری داشته باشد که به خاطر انتقام‌گیری از شوهر و اذیّت وی، کودک را شیر ندهد. این آیه برای تشویق مادران طلاق گرفته به رعایت کودک و توجّه به امور آنان نازل شده است (ر.ک؛ صابونی، 1980م.، ج 1: 248) و ﴿وَالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ﴾ در واقع، خبر در معنای امر است؛ یعنی مادران باید فرزندانشان را دو سال شیر دهند و این امر به صورت تشویق است با تکیه بر وجوب زمانی که کودک جز پستان مادر نمی‌پذیرد یا پدر از استیجار وی عاجز باشد (ر.ک؛ حوّی، 1991م.، ج 1: 547).

مراجع

قرآن کریم.

آلوسی، محمودبن عبدالله. (1978 م.). روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المعانی. چاپ چهارم. بیروت: دارالفکر.

ابن‌تیمیه، احمد بن عبدالحلیم. (1989 م.). منهاج السّنّه النّبویّه. القاهره: مکتبه ابن‌تیمیه.

ابن‌حجّاج النّیشابوری، أبی الحسین مسلم. (1972 م.). صحیح مسلم. بیروت: دار إحیاء التّراث العربی.

ابن‌حجر العسقلانی، احمد بن علی. (1348). الدُّرر الکامنه. حیدرآباد: بی‌نا.

ابن‌عاشور، محمّدطاهر بن محمّد. (2000 م.). التّحریر و التّنویر. بیروت: مؤسّسه التّاریخ.

ابن‌عطیّه، عبدالحق بن غالب. (1993 م.). المحرر الوجیز فی التّفسیر الکتاب العزیز. بیروت: دارالکتب العلمیّه.

ابن‌قیّم الجوزیه الحنبلی، محمّد. (2008 م.). شفاء العلیل فی المسائل القضا والقدر والحکمه والتّعلیل. الرّیاض: دارالصمیعی.

ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر. (1408ق.). تفسیر القرآن العظیم. بیروت: دارالجیل.

ابن‌ماجه، محمّد بن یزید. (1395ق.). سُنَن ابن‌ماجه. بیروت: دارالفکر.

ابن‌منظور، محمّد بن مکرم. (1408ق.). لسان‌العرب. بیروت: دار احیاء التّراث العربی.

ابوحیّان، محمّد بن یوسف. (1413ق.). تفسیر البحر المحیط. بیروت: دارالکتب العلمیّه.

ابوداوود، سلیمان بن اشعث. (1952 م.). سُنَن أبی‌داوود. القاهره: مکتبه مصطفی ألبابی الحلبی.

أبومور، زینب حسین موسی. (1430ق.). السرائر فی ضوء القرآن الکریم (دارسهموضوعیّه). رساله ماجستیر. غزّه: جامعه الإسلامیّه.

انیس، ابراهیم ‌احمد و دیگران. (1972م.). المعجم الوسیط. القاهره: مجمع اللّغه العربیّه.

ایجی، عبدالرّحمن بن أحمد. (1373).  الواقف. چاپ دوم. قم: الشّریف الرّضی.

بخاری، أبوعبدالله محمّد بن اسماعیل. (1953م.). الجامع الصّحیح.القاهره: مکتبه مصطفی ألبابی الحلبی.

بوطی، محمّد سعید رمضان. (1989م.). کبری الیقینیّات الکونیّه؛ وجود الخالق و وظیفه المخلوق. بیروت: دارالفکر المعاصر.

ترمذی، محمّد. (1987م.). الجامعه الصحیح و هو سُنَن التّرمذی. بیروت: دارالکُتُب العلمیّه.

تفتازانی، مسعود بن عمر. (1988م.). شرح العقائد النّسفیّه. القاهره: مکتبه الکلّیّات الأزهریّه.

ثعالبی، عبدالرّحمن. (1996م.). الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن. بیروت: دارالکُتُب العلمیَّه.

جزائری، ابوبکر جابر. (1416ق.).  أیسر التّفاسیر. بیروت: دارالفکر.

ـــــــــــــــــــ . (1421ق.). عقیده المؤمن. القاهره: دارالسّلام.

حکمی، حافظ. (1431ق.). معارج القبول؛ شرح سُلّم الوصول إلی علم الأصول. الرّیاض: المکتبه العصریّه.

حوی، سعید. (1991م.). أساس فی التّفسیر. الطّبعه الثّالثه. القاهره: دارالسّلام.

دسوقی، فاروق احمد. (1996م.). القضاء و القدر فی الأسلام. القاهره: دارالإعتصام.

راغب اصفهانی، حسین بن محمّد. (1430ق.). مفردات فی غریب القرآن. بیروت: الأعلمی للمطبوعات.

زحیلی، وهبه. (1424ق.). التّفسیر المنیر فی العقیده و الشّریعه و المنهج. دمشق: دارالفکر.

زمخشری، جارالله محمود. (1972م.). أساس البلاغه. چاپ دوم. القاهره: دارالکتب و الوثائق القومیّه.

ـــــــــــــــــــــــــ . (2000م.). الکشّاف عن حقائق التّنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التّأویل. القاهره: مکتبه مصر.

سبکی، عبدالوّهاب بن علی. (1999م.). طبقات الشّافیعه الکبری. بیروت: دارالکتب العلمیّه.

سعدی، عبدالرّحمن بن ناصر. (1419م.). تیسیر الکریم الرّحمن فی تفسیر کلام المنّان. ریاض: دارالمغنی للنّشر و التّوزیع.

سفارینی، محمّد بن احمد. (1991م.). لوامع الأنوار البهیّه و سواطع الأسرار الأثریّه. بیروت: المکتب الإسلامی.

السیوطی، عبدالرّحمن بن أبی‌بکر. (1410ق.). أسباب النّزول. بیروت: دارالهجره.

شاذلی، سیّد قطب. (1389). فی ضلال القرآن. تهران: احسان.

الشّوکانی، محمّد بن علی. (1993م.). فتح القدیر. القاهره: دارالحدیث.

ــــــــــــــــــــــــ . (1998م.). البدر الطالع. بیروت: دارالفکر.

الصّابونی، محمّدعلی. (1980م.). راوئع البیان تفسیر آیات الأحکام. دمشق: مکتبه الغزّالی.

صاوی، محمّد صلاح. (1990م.). تهذیب شرح العقیدهالطّحاویه. بی‌جا: دارالفرقان.

طبری، محمّدبن جریر. (1424ق.). تفسیرالطبری؛ جامع البیان عن تأویل آیّ القرآن. ریاض: دار عالم الکتب.

عبدالباقی، محمّد فؤاد. (1425ق.). معجم المفهرس لألفاظ القرآن الکریم. قم: نوید اسلام.

غزّالی، محمّد بن محمّد. (1971م.). المقصدالأسنی فی شرح معانی أسماء الله الحسنی. لبنان ـ بیروت: چاپ فضله شحّاده.

فخر رازی، محمّد. (1413ق.). التّفسیر الکبیر. تهران: مکتب أعلام القرآن.

فیروزآبادی، محمّدبن یعقوب. (1352). قاموس المحیط. القاهره: المطبعه المصریّه.

قاسمی، محمّد. (1975م.). محاسن التّأویل. القاهره: دار إحیاء الکتب العربیّه.

کحّاله، عمررضا. (1376). معجم المؤلّفین. بیروت: مکتبه المثنّی.

مراغی، احمد مصطفی. (1373). تفسیر المراغی. القاهره: مکتبه مصطفی ألبابی الحلبی.

واحدی، علیّ‌بن احمد. (1362). أسباب النّزول. قم: منشورات رضی.

نویسندگان:

نعیم عموری: استادیار دانشگاه شهید چمران، اهواز

مسعود باوان پوری: کارشناس‌ارشد زبان و ادبیّات عربی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اسلام‌آباد غرب، کرمانشاه

فصلنامه معارف قرآنی شماره 17

ادامه دارد...

نظر شما