شناسهٔ خبر: 22826545 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: فرهیختگان آنلاین | لینک خبر

یادداشت/ محمدرضا باقری روزنامه‌نگار

همه‌چیز غیر از دانشگاه

دانشگاه به‌عنوان گاه دانش و دانشجو به‌عنوان جوینده دانش، در سینمای ایران جایی نداشته است؛ فیلم‌هایی که این مضمون را دربر گیرد شاید به عدد انگشتان یک دست هم نرسد و «دیگه چه خبر» شاید آخرین اثری باشد که کمی هم حرف از نقش علم در دانشگاه زده باشد!

صاحب‌خبر -

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، دانشجو کیست و دانشگاه کجاست؟ تصور عمومی مردم از دانشگاه چیست؟ آدم‌ها چه نوع نگاهی به دانشجوها دارند؟ با شنیدن اسم دانشجو و دانشگاه اولین چیزهایی که به ذهن می‌رسد، کدام مفاهیم است؟ اینها سوالاتی است که در ذهن مخاطب ایجاد می‌شود و رسانه‌ها پاسخ می‌دهند و بازنمایی نقش دانشجو و دانشگاه، مخاطب را به باوری می‌رساند که این نقش‌ها را تعریف کند؛ اما سینما به‌عنوان یک رسانه موثر در این سال‌ها چه کرده است؟

در این سال‌ها نگاه سینما به دانشجو و دانشگاه نگاهی فانتزی، محدود و کلیشه‌ای بوده است. دسته‌ای از فیلم‌های سینمایی که اتفاقا نگاه کثیری از مردم را ساخته است، دانشگاه را محلی برای آشنایی دختر و پسر، عشق و عاشقی و رابطه‌های اخلاقی و غیراخلاقی به تصویر کشیده‌اند، از «شام آخر» جیرانی که بستر دانشگاه را محلی برای سوءظن همسر و عشق شاگرد به استاد زن قرار می‌دهد و «شب‌های روشن» موتمن که این‌بار عشق شاگرد دختر به استاد مرد را به تصویر می‌کشد، تا «دل‌شکسته» که پایان‌نامه فصل مشترکی برای عاشقی دختر و پسری متفاوت می‌شود، تا «آدت نمی‌کنیم» که رابطه استاد و شاگردی را چالشی برای خانواده طرح می‌کند. نمونه به‌روز‌تر این کلیشه در«طعم شیرین خیال» کمال تبریزی عیان می‌شود که این‌بار عشق شاگرد و استاد را از زاویه استاد روایت می‌کند.

عشق بین دانشجو‌ها هم که سوژه پرتکرار سینمای ایران است، از «دختران انتظار» گرفته تا «عصبانی نیستم».

اما نمایش ولنگاری و روابط آزاد بین دختر و پسر و اغراق در آن نیز یکی دیگر از سوژه‌های این ژانر در سینمای ایران است، روایتی که «گس» از روابط آزاد دانشجوها نشان می‌دهد، یا قصه فیلم اکران‌نشده «شیرین» یا موضوع فیلم «همخانه» که هم‌خانگی دختر و پسر را نمایش می‌دهد، جزئی از این فیلم‌ها هستند.

این فیلم‌ها که اکثریت نگاه‌ها به‌مقوله دانشجو و دانشگاه را در ذهن مخاطب ساخته است، دانشگاه را در حد کلاب و باشگاه دوستی تقلیل داده‌اند.

نگاه دیگری اما در سینما از دانشگاه به‌عنوان بستری برای نمایش معضلات اجتماعی یا درگیری‌های ذهنی و فردی دانشجوها استفاده کردند. آنچه در «دربند» اتفاق می‌افتد نمونه یک فیلم اجتماعی با نگاهی سالم و هشداردهنده است که روایتی نزدیک به واقعیت دانشگاه داشته است. «دوزن»، «آناهیتا»، «نفس عمیق» و «پری» هم از دسته فیلم‌هایی هستند که موضوع مدنظر خود را در قالب دانشجو یا در بستر دانشگاه روایت می‌کنند ولی اساسا نقش دانشگاه در آن محوری نیست و اگر فیلم در بستر دیگری هم اتفاق می‌افتاد، ثلمه‌ای به مضمون آنها وارد نمی‌شد.

دسته پررنگ دیگری که در بازنمایی دانشجو در سینما موثر بوده، نگاه سیاسی به دانشگاه بوده است. از«متولد ماه مهر» درویش و آن روایت عجیب و غریبش از اعتراضات دانشجویی گرفته و تصویر کاملا سیاسی از دانشگاه که حاتمی‌کیا در «به‌رنگ ارغوان» به تصویر می‌کشد و همه فعالیت‌های دانشگاه را سیاسی جلوه می‌دهد، تا «پایان‌نامه» و «ماه‌گرفتگی» و نحوه ورودشان به موضوع فتنه 88 از دریچه دانشگاه که مغلوط و حتی در مواردی خنده‌دار است، و «صدسال به این سال‌ها»ی سامان مقدم و نگاه سیاهش به کار سیاسی در دانشگاه، همه‌وهمه از فعالیت‌های سیاسی دانشجویان، تنها قسمت ضدیت با نظام را برجسته کردند و سهم فراوانی که به این عده قلیل دانشجو‌ها در سینما داده شده، موجب شده است تصور همگانی از دانشجو، یک عنصر سیاسی مخالف‌خوان معترض بی‌مغز! باشد.

گاهی هم از دانشگاه در سینما به‌عنوان یک ژست برتر استفاده شده است، مثلا ما در «50 قدم آخر» پوراحمد رزمنده‌ای را داریم که چون انتهای فیلم می‌خواهیم بگوییم خیلی موفق بوده، می‌شود استاد دانشگاه یا در «بادیگارد» حاتمی‌کیا نقش دانشمند هسته‌ای را با تدریسش در دانشگاه می‌خواهیم مهم‌تر جلوه دهیم.

اما دانشگاه به‌عنوان گاه دانش و دانشجو به‌عنوان جوینده دانش، در سینمای ایران جایی نداشته است؛ فیلم‌هایی که این مضمون را دربر گیرد شاید به عدد انگشتان یک دست هم نرسد و «دیگه چه خبر» شاید آخرین اثری باشد که کمی هم حرف از نقش علم در دانشگاه زده باشد!

نظر شما