شناسهٔ خبر: 22674042 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه کیهان | لینک خبر

از هراره تا تهران -49 خلاف حقارت بعضی از سران کشورهای اسلامی

در تریبونی جهانی به فرهنگ والای اسلامی خود افتخار کردیم

صاحب‌خبر -


ادامه خطبه‌های نماز جمعه آیت‌الله خامنه‌ای پس ار بازگشت از هراره: البته من لازم است از آن‌کساني‌که در اين سفر زحمت کشيدند، واقعاً و صميمانه و از ته دل تشکر کنم، خيلي تلاش کردند برادران ما در ارگان‌هاي مختلف، مخصوصاً در وزارت خارجه، همچنين اين برادران فيلمبردار و عکاس و خبرنگار، از صداوسيما و خبرگزاري جمهوري اسلامي که لحظه‌هاي حساس را اينها در تاريخ ثبت کردند با تلاش پيگير خودشان. برادراني که وسايل ارتباط ما را از مخابرات بين هراره و تهران فراهم کردند که ما هر لحظه مي‌خواستيم، از جريانات کشور مطلع بشويم، مي‌توانستيم و کشور را در جريان حوادث خودمان بگذاريم. واقعاً تلاش فراواني انجام گرفت و ارگان‌هايي که اسمشان را نبردم و يا به يادم نيامد.
سفر بحمدالله موفق بود، يک سفر کامل بود. گزارش‌هاي سفر را، خب شنيديد، هم در اثناي سفر، ملاقات‌ها و ديدارها و بعضي از صحبت‌ها و مذاکرات و هم بعد از آني که از سفر برگشتيم، چه من و چه بعضي از برادرها صحبت کرديم و در اختيار شما، اطلاعات عمومي و عمده قرار گرفت.
يک نکاتي را من به‌صورت جمع‌بندي عرض مي‌کنم و اگر يادم آمد، ان‌شاءالله در خلالش صحبت رهبران دنيا را و سران کشورهاي جهان سوم را، که صدويک کشور در اينجا جمع بودند را هم براي شما جا ‌به ‌جا عرض مي‌کنم. اميدوارم ان‌شاءالله طولاني نشود خيلي، خطبة اول هم طولاني شد؛ هرچه بتوانم کوتاه کنم.
اولين مسئله اين بود که ما توفيق پيدا کرديم مفاهيم جهاني اسلام را، مفاهيم قرآني را، بينش الهي را، در يک تريبون بين‌المللي، با کمال قدرت و صراحت و تبيين، به بهترين وجهي بيان کنيم. اين درمقابلِ احساس حقارت بعضي از سران کشورهاي اسلامي، که حتي حاضر نيستند اول نطقشان بسم‌الله بگويند، چيز ارزنده‌اي است. مي‌دانيد؛ استکبار جهاني، ملت‌ها را وادار کرده که از وضع خودشان، از عقايد خودشان، از آداب خودشان، احساس حقارت کنند و اين را وسيله‌اي قرار داده، براي اينکه آداب خودش، فرهنگ خودش، لاابالي گري خودش، فساد خودش را به اين کشورها سوق بدهد. ما درمقابلِ اين احساس حقارتي که ملت‌ها دارند، که همه مقيدند همان آداب اروپايي را به‌کار ببرند؛ بسم‌الله که حتماً نبايد گفته بشود، خطابه‌ها و گفته‌ها، تمام فرمول‌هايي است که هيچ تغيير نبايد بکند و بايستي خطاب به حضار، به يک شکل خاصي باشد؛ ما همة اينها را بر طبق الگو و روش اسلامي خودمان شروع کرديم. با نام خدا آغاز کرديم، آن آيه‌اي که از قرآن، ما را به اين حرکت و اين جهت و به‌خصوص، مسئلة تبعيض‌نژادي که در اين اجلاس زياد مطرح بود، رهنمون مي‌شد، آن را مطرح کرديم. بر پيغمبران الهي درود فرستاديم، معنويت را ذکر کرديم، آيات قرآن را خوانديم، حديث را خوانديم. در تريبون جهاني، افتخار کرديم که به تفکر عالي و ارزش‌هاي والاي اسلامي، تا اين حد پايبنديم؛ اين يک دستاورد بود. و من ديدم که در بعضي از سران اسلامي اثر گذاشت.
البته اجازه بدهيد به من که ازکساني‌که مي‌خواهم از آنها چيزي نقل کنم، اسم نياورم. چون اگر بخواهم، بايد اسم چندين نفر از سران کشورها را بياورم، که خب، در اين تريبون نماز جمعه، از بعضي از جنبه‌ها که بر شما پوشيده نيست، مصلحت نيست. يکي از سران اسلامي، در نطق خودش که دو، سه روز بعد از ما ايراد شد، آية قرآن و کلام خدا را به‌کار برد. من به‌خاطر همين جهت، بعد از نطقش به او تبريک گفتم. گفتم: تو تنها کسي بودي از سران هيئت‌هاي اسلامي که آية قرآن در نطق خودت آوردي. گفت: من اين را از شما ياد گرفتم، از شما آموختم.
(تکبير نمازگزاران)
يک موفقيت ديگر، اين بود که ما همين تز حسيني را، همين درسي را که الان در خطبة اول، برايتان تشريح کردم، اين درس را ما براي سران دنيا، سران کشورهاي جهان سوم که جرم ستم‌پذيري‌ها، به ميزان زيادي به گردن خيلي از آنهاست، مطرح کرديم. سران کشورهاي جهان سوم، از قدرت‌هاي گردن‌کلفتِ دنيا، واقعاً تا مغز استخوانشان مي‌ترسند.
يکي از رهبران آفريقا که اتفاقاً رهبر مبارزي هم هست و کشورش کشور مبارزي است؛ آمد ديدن من و دربارة مسائل ايران و مسائل انقلاب و مسائل کشور خودشان و مسائل اجلاس با هم صحبت مي‌کرديم، تبادل‌نظر مي‌کرديم، او در ضمن صحبتش گفت: اينها همه از آمريکا مي‌ترسند. بعد گفت: من هم مي‌ترسم. صريح گفت: «من هم؛ من هم مي‌ترسم.» اگر بخواهد آمريکا به ما حمله کند، مي‌تواند. من گفتم ولي تو بدان! ـ‌يک خاطره‌اي برايش نقل کردم از سال پنجاه‌وهشت، که من و برادر عزيزم، آقاي هاشمي رفسنجاني و يک نفر ديگر رفتيم قم خدمت امام و يک صحبتي با امام کرديم که براي او نقل کردم من. حالا بخواهم بگويم طولاني مي‌شود. امام از ما پرسيدند شما از آمريکا مي‌ترسيد؟ يک سؤالي را از امام کرديم، ايشان مي‌خواستند جواب بدهند به ما، قبل از آنکه جواب بدهند، از ما پرسيدند از آمريکا مي‌ترسيد؟ ما گفتيم نه خير؛ ما از آمريکا نمي‌ترسيم. گفتند پس اگر نمي‌ترسيد، اين‌جوري عمل کنيد.ـ گفتم: ملت ما، نه اينکه امام ما که رهبر ماست و کوه عظمت و ابهت است و شجاعت، تمام آحاد ملت ما، بچه‌هاي ما، بزرگ‌هاي ما، زن‌هاي ما، مردهاي ما، مسئولين ما، من که رئيس‌جمهورم، ديگران که مسئولين ديگر هستند، هيچ‌کدام ما، يک ذره، نه از آمريکا و نه از هيچ قدرت جهاني نمي‌ترسيم.
(تکبير نمازگزاران؛ شعار مرگ بر آمريکا)
خلاصه، مسئلة مشارکت ستمگر و ستم‌پذير و ناظر بي‌طرف در جرم را، ما در ذهنيت غيرمتعهدها جا انداختيم و اين را اعلام کرديم، گفتيم نمي‌توانيد شما ناظر بي‌طرف باشيد و ببينيد که در آفريقاي جنوبي مثلاً، اين‌قدر ظلم مي‌شود يا در جاهاي ديگر.
يک مسئلة ديگري که اين را بنده جزو موفقيت‌هاي بزرگ به حساب مي‌آورم، اين است که ما در يک مجمع جهاني که عده‌اي از آنها رسماً و به‌صورت ايدئولوژي مادي‌اند، يک عده‌اي از آنها اگر اسماً هم مادي نيستند، حقيقتاً و عملاً مادي‌اند؛ ما طرح اخلاق و ارزش‌هاي اخلاقي را کرديم. راجع‌به اخلاق ما صحبت کرديم، اخلاق خانواده، اخلاق اجتماعي، اخلاق ملت‌هاي جهان سوم و اين، عده‌اي از کساني را که خودشان تفکر مارکسيستي دارند، تحت‌تأثير قرار داد. يکي از سرجنبانان جنبش عدم‌تعهد که از برجستگان آمريکاي لاتين هست، به من گفت: در نطق شما مطالب مهمي بود و يکي از مطالب مهم، مسئلة اخلاق بود؛ ما بايد روي اين تفکر کنيم، ما بايد فکر کنيم. اين اولين باري است که سردمداران و تئوريسين‌هاي يک مکتب مادي، براي اخلاق اسلامي و معنويت که در اسلام مطرح‌شده، حسابي باز مي‌کنند و احساس مي‌کنند به آن نياز دارند.
يکي ديگر از رهبران آمريکاي لاتين، يک رئيس‌جمهور شجاعِ با فکري که توي مردم خودش هم محبوب هست، به من گفت که شما از ما خيلي جلوييد، گفت: ما در کشور خودمان يک تمدني داشتيم، يک فرهنگي داشتيم، قبل از آني‌که غرب به ما حمله کند و ما را در تصرف خودش دربياورد، مثلاً دويست، سيصد سال پيش. گفت: در فرهنگ ما و تمدن ما، مي‌گفتند دزدي نکن، خيانت نکن، دروغ نگو، و دست دزد را مي‌بريديم ما، غرب آمد، فرهنگ خودش را بر ما تحميل کرد. امروز ما اسير سرپنجة فرهنگ غربيم و هيچ کاري نمي‌توانيم بکنيم. هيچ تکان نمي‌توانيم بخوريم. به من گفت که آنجايي‌که شما رسيديد و انقلاب شما رسيده و ملت شما رسيده، ما حالا حالاها خيلي کار دارد که به آنجا بتوانيم برسيم. امام را کاملاً مي‌شناخت، خصوصيات امام را مي‌دانست. از امام يک قدري براي من گفت و من لذت مي‌بردم که يک رهبر جوان فعالي در آمريکاي لاتين، در آن گوشة دنيا، اين‌جور راجع‌به خصوصيات امام حرف مي‌زند. به من گفت که ما کاري نتوانستيم بکنيم. حکومت را از نظامي‌ها مثلاً گرفتند، خودشان قبضه کردند، غيرنظامي‌ها در آن منطقه؛ گفت: ما کاري نتوانستيم بکنيم. ما فقط يک دولت تشکيل داديم، اما شما، قدرت واقعي را شما داريد؛ يعني قدرت انسان‌ها، قدرت مردم، قدرت معنويت و اخلاق. اينجا بود که احساس مي‌شود اخلاق اسلامي و ارزش‌هاي اخلاقي، در ذهن سران جا افتاد و اينها دنيا را نزديک مي‌کند به آن تحول اساسي که ما به آن نياز داريم.

نظر شما