شناسهٔ خبر: 22589524 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

پویایی در تفکر مسکویه

تهران- ایرنا- پویایی در مقابل ایستایی و بی تحرکی و عدم اثربخشی است، تفکر پویا، تفکر واجد تحرک و فعالیت مستمر برای نیل به پیش رفت و برتری و ترقی و تعالی است ؛ بنابراین، پویایی و قدرت تفکر همواره نسبت حقیقی و عینی دارند.

صاحب‌خبر -

محمدعلی نویدی در ادامه این یادداشت در روزنامه ابتکار می نویسد: توان تفکر به عمق تعلیمات و ژرفای تامل و قدرت استدلال و استنتاج و ارایه طریق و بن بست شکنی و راه حل یابی و تحلیل دقیق و مدلل بستگی دارد. فلذا، پویایی تفکر با وسعت و فراخی تفکر و تعقل مناسبت دارد، مثلا، اگر تفکر ابوعلی مسکویه، پویا است، بخاطر عمیق تفاسیر و الهام از تعالیم تبارگذاران تفکر و تایید گرفتن از آموزه های قرآن مجید و سنت پیامبر(ص) و امام علی(ع) و در نهایت، از نگرش واقع بینانه و روح انتقادی او بوده است.

در تبارشناسی تفکر، درک و فهم مزاج و گونه افکار متفکران هر عصری امری حیاتی و مهم است، مثلا، مزاج و طعم اندیشه ورزی در یونان، از جنس نظری و ذهنی و برهانی بوده است و در روم از جنس قدرت جسمانی و لشکری و در هند و چین از جنس و مزاج اخلاق و در ایران از جنس و طعم نور و روشنایی و در اسکندریه از جنس و مزاج علمی و فنی و غیره بوده است، یعنی، درک این طعم و مزاج و فضای کلی و زمینه اساسی تفکر در دوران ها و زمان ها و مکان ها متفاوت بوده است و این به پویایی تفکر مدد می رساند؛ تبارشناسی تفکر، به دنبال این
مزاج ها و روش ها و مسیرها و راه ها و ریشه های تفکر است؛ و تفکر به قوه عاقله و ناطقه گره و پیوند خورده است، تفکر فعالیت این قوه است و انسانیت انسان به رشد و نمو و پیش رفت این قوه عاقله بستگی دارد. در جهان اسلام و دوره طلایی فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی، مقوله تفسیر و تعبیر نقش برجسته در توسعه و تولید علم داشته است، اساسا، تداوم و استمرار تبار تفکر، در این دوره با ترجمه و تفسیر و تولید و خلاقیت و نوآوری و پویایی شروع شد و پیش رفت.

مثلا، ابو علی مسکویه، در تمام تفکر و نظام فکری خود تفسیر آراء و اندیشه های اسلاف خود را بطور جد مورد توجه و اهتمام قرار داده بود و از دل این تفسیرها، تفکرها و اندیشه های نو پدید آمده است. او تفکرات افلاطون و ارسطو و افلوطین فرفوریوس و ابوعثمان الدمشقی و غیره را به نقد و تفسیر می کشید و بر میراث گذشتگان می افزود.

مسکویه، اساسا، یک متفکر اخلاقی و تاریخی است و مباحث نظری در مقابل موضوعات عملی از وزن کمتری برخوردار است ؛ حتی، می توان گفت، اندیشه ها و آراء نظری وی در خدمت افکار عملی او بوده است و در تبار تفکر وجه و حکمت نظریات عملی او ارزش والا و اثربخشی متقن داشته است ؛ سه کتاب عمده و اصلی مسکویه، یعنی، ترتیب السعاده، تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق و جاویدان خرد، در موضوع و مقوله حکمت عملی و اخلاق عملی می باشد؛ چنانکه گذشت، رساله الفوز الاصغر، یک رساله نظری و عمومی است که از لحاظ مفهومی به قسمت های اولیه کتاب آراء اهل المدینه الفاضله فارابی، شباهت زیادی دارد ؛ در واقع، در بحث های فلسفی و عقلانی، مسکویه مدیون فارابی است، این مطلب را از بحث غالب در تبارتفکر جهان اسلام، یعنی، تلاش برای توافق و اتحاد نظریات افلاطون و ارسطو و افلوطین و تعالیم دینی، از جمله در نظام فکری مسکویه، می توان مشاهده و معاینه کرد.

گرایش مورخانه مسکویه، برای او بسیار سودمند بوده است زیرا، در آثار و نوشته های خود به منابع تاریخی مراجعه و به دقت ذکر کرده است ؛ گویی، تفکر خود را در فرایند تاریخ جاری و ساری کرده است و به تماشای جلوه های آن نشسته است و این مطلب در تفکر آیندگان بسی سودمند افتاده است.

روان شناسی مسکویه، بر پایه مذهب روحی قدیم است یعنی به وسیله افلاطون و ارسطو بنیاد نهاده شده است، لیکن، جنبه و صبغه افلاطونی آن غالب است تهذیب الاخلاق و نیز ابوعلی مسکویه، این مطلب را مضاف بر تهذیب الاخلاق، در کتاب الفوز الاصغر، مورد بحث قرار می دهد. مسکویه یک متفکر مسلمان و شیعی است، لذا، در بحث روان شناسی در برابر ماده انگاران وجود روح را بر این اساس ثابت می کند که در انسان چیزی وجود دارد که صورت های مختلف و حتی متضاد را در آن واحد می پذیرد، این چنین چیزی نمی تواند مادی باشد ؛ زیرا ماده در لحظه ی معین تنها یک صورت را می پذیرد.

فلسفه اخلاقی مسکویه چنان با روان شناسی وی پیوند دارد که بزرگترین رساله خود، یعنی، تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق، را در باب روح و مباحث روحی نگاشته است. مسکویه، به پیروی از افلاطون، نقطه ی انتقال از روان شناسی به اخلاق را از آنجا آغاز می کند که میان قوای نفس و فضایل اخلاقی یک توازن و توافق برقرار می سازد؛ نفس دارای سه قوه اصلی و بنیادی است عاقله، غضبیه و شهویه. در مقابل این سه قوه، سه فضیلت وجود دارد حکمت، شجاعت و عفت؛ و با ایجاد هماهنگی میان این سه فضیلت، فضیلت چهارم یعنی عدالت، به وجود می آید.

ابوعلی مسکویه، انواع حکمت و فضایل را با تفسیر و تلقی خود چنین احصاء می کند و در این تحقیق و تفکر و تامل مسکویه، برای تفکر آینده تبارها نهفته است، و خود گویای پویایی تفکر وی می باشد. انواع حکمت عبارت است از ذکاء حدت هوش سرعت فهم، صفاء ذهن، تعقل، سهولت تعلم، جودت ذهن یادآوری. انواع فضیلت شجاعت کبرنفس بزرگواری عدم طیش تسلط بر خود عظم الهمه بزرگی همت ثبات استواری حلم خونسردی شهامت، فروتنی، حمیت و بخشش. انواع فضیلت عفت حیاء، دعه آرامی صبر، سخاء، حریت، قناعت، دماثت نرم خویی انتظام پیوند یافتن و منظم شدن حسن الهدی نیک راه بردن مسالمت، وقار، ورع. انواع فضیلت عدالت صداقت، الفت، صله رحم، مکافات، حسن شرکت همیاری نیکو حسن القضاءداوری درست تودد مهربانی ترک حقد کینه نداشتن مکافات بدی به نیکی کردن، استعمال لطف، مردانگی در همه احوال، ترک عداوت، ترک تقلید از ظالم و غیره، ابوعلی مسکویه در این مباحث از مکتب ابو سلیمان سجستانی المنطقی، استفاده کرده است به کتابBriffaul, The Marking of Humanity مراجعه شود.

از نگاه مسکویه، وجود یا تحقق جوهر انسان تابع اراده خداوند است؛ اما، بهبود و اصلاح حال او در اختیار خود او قرار دارد؛ کمال انسان دو نوع است نظری و عملی ؛ از طریق کمال نظری علم کامل حاصل می شود و از طریق کمال عملی منش کامل حاصل می گردد؛ خیر چیزی است که همه چیز بسوی او در حرکت و فعالیت است، و سعادت دارای طبقه بندی است مثل، صحت بدن، ثروت، احدوثه نیک شهرت و افتخار موفقیت و کامیابی و نیک رایی و درست اندیشی.

ابوعلی مسکویه، در کتاب تهذیب و ترتیب السعاده در خصوص عدالت و رفاقت و محبت بحث عمیق دارد که در تبار تفکر نقش اساسی دارد. در بخش های دیگر کتاب از عشق و لذت و عشق و فضیلت و خیر بحث می کند و با توجه به رویکرد کلی مسکویه، بحث عشق انسان به خدا نیز جایگاه ویژه دارد ؛ مسکویه، مخالف با ریاضت است، چون استدلال می کند، کدام یک از این فضایل با ریاضت حاصل می آید، اینها عمل لازم دارند، پس به عیب و نقص شناسی نفس توجه ویژه دارد، و اساسا، علاج عیبها نفس را مورد التفاوت قرار می دهد؛ ریاصت بی تحرکی و بی عملی و بی فعالیتی است در حالیکه سرتاسر تفکر مسکویه، پویایی و حرکت و جریان است و از جمله در مقوله تاریخ.

از نظر مسکویه، تاریخ جنبه فلسفی و علمی و انتقادی دارد، تاریخ داستان پادشاهان و برای سرگرمی نیست، بلکه، تاریخ آیینه ای است از بنیادهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جوامع ؛ تاریخ، بیانگر پیدایش و احوال ملت ها و تمدن ها و دولت ها است، بنابراین، تاریخ یک جریان و کلیت پویا و فعال است ؛ تفکر فعال است، اخلاق فعال است، تاریخ پویایی است، این است که در تفکر مسکویه تفکر و پویایی قرین هستند و در یک جریان به پیش می روند ؛ سعادت روحانی نیز در همین فعالیت و پویایی خیر نهایی و هدف غایی برای انسان به ارمغان می آورد و جنبه الهی انسان را رشد و ارتقاء می بخشد. نیون کایتانی، مقدمه بر تجارب الامم ج، اول تهذیب الاخلاق، جاویدان خرد.

*منبع:روزنامه ابتکار،1396،8،29
**گروه اطلاع رسانی**9117**9131**انتشاردهنده: شهربانو جمعه

انتهای پیام /*

نظر شما