شناسهٔ خبر: 22577256 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: شبستان | لینک خبر

همزمان با سالروز شهادت امام رضا(ع)

یادواره شهید زین‌الدین و ۶ هزار شهید استان قم برگزار شد

خبرگزاری شبستان: یادواره سردار شهید زین الدین و ۶ هزار شهید استان قم با حضور سردار نقدی معاون فرهنگی و اجتماعی سپاه پاسداران برگزار شد.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری شبستان از قم، طی مراسمی با حضور خانواده شهدا و مسئولان، یادواره سردار شهید زین الدین و 6 هزار شهید استان قم در مجتمع امام خمینی گلزار شهدا برگزار شد.

در این مراسم سردار محمدرضا نقدی معاون فرهنگی و اجتماعی سپاه پاسداران، سید مهدی صادقی استاندار قم، احمد امیرآبادی نماینده مردم قم در مجلس شورای اسلامی، سردار فضلی و جمعی از فرماندهان دوران دفاع مقدس و خانواده معظم شهدا برگزار شد.

در ابتدای این مراسم آیت الله نوری همدانی از مراجع عظام تقلید به اقامه نماز جماعت پرداخت و در این مراسم سالگرد شرکت کرد.

شهید زین‏الدین در 18 مهر سال 1338 ، در خانواده‏ای مذهبی در شهر تهران، در خیابان ری دیده به جهان گشود. پدر و مادرش که از معارف اهل‏بیت برخوردار بودند، اسمش را «مهدی» نهادند. پدر شهید زین‏الدین از فعالان مذهبی و سیاسی زمان خود بود که بارها به خاطر فعالیت سیاسی، تبعید و در شهرهای مختلف کشور، طعم تلخ زندان رژیم طاغوت را چشیده بود. مادر آن شهید نیز از مربیان قرآن و اشاعه دهندگان معارف اهل‏بیت(ع) به شمار می‏رود.

شهید زین الدین از ابتدا با قرآن مانوس بود و پدر شهید زین‏الدین درباره آشنایی و انس فرزندشان با قرآن کریم از همان دوران کودکی می‏گوید: «مادر آقا مهدی معلم قرآن بود و همیشه در جلسات قرآن شرکت می‏کرد و به طورکلّی، قرآن جای‏گاه ویژه‏ای در زندگی ما داشت. بعد از مدتی، متوجه قرآن خواندن آقامهدی شدیم، در حالی که نزد معلمی برای یادگیری قرآن نرفته بود».

مادر شهید زین‏الدین درباره دوران تحصیل آقا مهدی می‏گوید: «در پنج سالگی به علت مسائلی از تهران به خرم‏آباد مهاجرت کردیم. در آن‏جا آقا مهدی را در کودکستانی که مسئولیت آن را یک فرد مذهبی برعهده داشت، ثبت نام کردیم. مهدی سال‏های ابتدایی را در مدرسه‏ای در همان شهر با موفقیت گذراند». پدر شهید نیز می‏گوید: «سال پنجم ابتدایی بود که روزی معلمش نزد من آمد و از نبوغ فوق‏العاده مهدی خبر داد و توصیه کرد که او کلاس ششم را هم به صورت متفرقه بخواند و امتحان بدهد. ما هم با مشورت بعضی از دوستان قبول کردیم و مهدی از اسفند تا خرداد همان سال، کتاب‏های کلاس ششم را هم خواند و با نمره خوب قبول شد».

با تشکیل سپاه پاسداران، شهید زین‏الدین جزء اولین کسانی بود که دعوت پیر مراد را لبیک گفته و داوطلبانه به عضویت سپاه پاسداران درآمد تا از دستاوردهای خونین انقلاب پاسداری کند. او در بدو ورود به سپاه، در قسمت پذیرش سپاه پاسداران شهرستان قم مشغول به خدمت شد و پس از مدتی، به علت تعهد، درایت و پشتکاری که از خود نشان داد، به پیشنهاد فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب‏اسلامی قم و حکم ستاد مرکزی سپاه، به عنوان مسئول واحد اطلاعات سپاه قم انتخاب شده و در این مسئولیت حساس انجام وظیفه کرد.

با پیروزی انقلاب اسلامی، منافع کسانی که در سایه استبداد و استعمار به نان و نوایی رسیده بودند، به خطر افتاد و نتوانستند بال‏های عدالت گستر این انقلاب مردمی را تحمل کنند؛ ازاین رو، درصدد انتقام برآمدند. در آن مقطع زمانی، حزب خلق مسلمان که آغاز فعالیت فتنه‏انگیز آن‏ها، هم‏زمان با مسئولیت شهید زین‏الدین در واحد اطلاعات سپاه قم بود، قصد اقداماتی مخرب داشتند که ایشان با تدبیری صحیح، تمام نقشه‏های آن‏ها را نقش بر آب کرد و مدارکی از این حزب به دست آورد که وابستگی آن‏ها را به بیگانگان روشن می‏ساخت. شهید زین‏الدین هم‏چنین در غائله کردستان در اواخر سال 1358، به آن‏جا رفت و با پاسداران دلاور قم، در آزادسازی شهرهای کردستان، به ویژه شهر سنندج مردانه جنگید. گویا از گروه هیجده نفری که مهدی و دوستانش به کردستان رفته بودند، چهار یا شش نفر بیش‏تر برنگشتند و بقیه، به درجه رفیع شهادت نائل شدند.

پس از آن که استعمار، منافع خود را در سرزمین پهناور اسلامی از دست رفته دید و توطئه‏های ضد انقلاب کردستان و لانه جاسوسی و جریان طبس هیچ کمکی به او نکرد، به فکر توطئه‏ای افتاد که شعله‏های آن به مدت هشت‏سال دامن امت اسلامی را گرفت؛ جنگ تحمیلی عراق برضد ایران. در شهریور سال 1359 ایران آماج حملات وسیع نیروهای رژیم بعثی قرار گرفت و در مدت چند روز، چندین شهر ایران به تصرف قوای دشمن درآمد. در این زمان، مسئولیت مردان الهی و پیروان خمینی کبیر سنگین‏تر شد. در همان روزهای نخستین جنگ، شهید زین‏الدین به همراه صد نفر از دوستان خود عازم منطقه عملیاتی جنوب شدند و پس از گذراندن یک دوره آموزشی کوتاه مدت، خود را به خوزستان رسانده و دوران حماسه‏ساز و پرتلاش دیگری از زندگی خود را آغاز کردند.

استعدادها و خلاقیت‏های ذاتی انسان، در پیکار با رویدادها و حوادث آشکار می‏شود. با آغاز جنگ و رشادت‏های فراوانی که شهیدزین‏الدین از خود به ثبت رساند، فرماندهان را برآن داشت تا مسئولیت‏های حساس و کلیدی را به او واگذار کنند. بدین ترتیب، زین‏الدین، به عنوان مسئول شناسایی یگان‏ها انتخاب شد و پس از آن به عنوان مسئول اطلاعات عملیات سپاه دزفول و سپس مسئول اطلاعات عملیات محورهای سوسنگرد انتخاب شد. او در عملیات بیت‏المقدس و آزادسازی خرمشهر، مسئولیت اطلاعات عملیات قرارگاه نصر را پذیرفت و در عملیات رمضان، به سرپرستی تیپ 17 علی‏ابن ابی‏طالب قم و سرانجام به فرماندهی لشگر 17 علی‏ابن‏ابی‏طالب قم منصوب شد و در همین سمت به مقام والای شهادت رسید.

رهبر فرزانه انقلاب، که در زمان شهادت شهید زین‏الدین، ریاست جمهوری اسلامی ایران و ریاست شورای عالی دفاع را برعهده داشتند، برای ارج نهادن به مقام این شهید بزرگ و خدمات چندین ساله این فرمانده جوان طی پیامی به جانشین شهید زین‏الدین در لشکر 17 علی‏بن‏ابی‏طالب، از مقام ایشان تجلیل کردند که متن پیام بدین شرح است: «برادر اسماعیل صادقی، مسئول ستاد لشگر 17 قم (ایشان نیز در یکی از عملیات‏ها به شهادت رسید) متقابلاً شهادت سردار شجاع اسلام مهدی زین‏الدین و برادر فداکارش مجید را به یکایک افراد و فرماندهان آن لشگر و به همه فرماندهان سپاه پاسداران تبریک و تسلیت می‏گویم. بی‏شک این خون‏های پاک، همگان را در پی‏گیری هدف‏های بزرگ اسلامی مصمم‏تر و بازوی پرتوان رزمندگان را نیرومندتر می‏سازد». ایشان هم چنین در پیام دیگری خطاب به مسئولان لشکر 17 علی‏بن‏ابیطالب قم می‏فرمایند: «سردار شهید این لشگر، شهید مهدی زین‏الدین که به حق می‏توان گفت از ستارگان درخشان بود، با فقدان خود ما را داغ‏دار کرد».

شهید زین‏الدین، آن‏قدر خاکی و بی‏آلایش بود که بسیاری از اوقات، او را به عنوان فرمانده نمی‏شناختند. لباس‏های ساده بسیجی، و تواضع بسیار، از ویژگی‏های بارز اخلاقی او بود. یکی از بسیجیان در این باره می‏گوید: یک روز که برای نماز جماعت به حسینیه لشگر رفته بودم، پس از نمازظهر اعلام کردند که از سخن‏رانی برادر مهدی زین‏الدین فرمانده لشکر استفاده می‏کنیم. من هنوز ایشان را نمی‏شناختم با خود گفتم که فرمانده لشگر حتما با تشریفات خاصی می‏آید. در افکار خود بودم که ناگاه یک نفر از کنار من بلند شد و به راه افتاد و پشت تریبون قرار گرفت و مشغول صحبت شد. خیلی تعجب کردم؛ چون او تا چند لحظه قبل در کنار من نشسته بود و کسی هم همراهش نبود. صحبت ایشان که تمام شد، دوباره در کنار من نشست. این‏جا بود که شهید زین‏الدین را شناختم.

نظر شما