حکم مجتهد موقعیتشناس، آیتالله شهید شیخفضلالله نوری، درتحریم رفتن به حج از راه جبل
مقدمه
آیتالله شیخفضلالله نوری شاگرد ممتاز میرزای شیرزای(صاحب فتوای تحریم تنباکو)، رهبر پیشتاز عدالتخانه و طراح و پیشوای مشروطه مشروعه بود. وی از علما و شخصیتهای بنامی است که موقعیتشناسی او را آیندگان درک کردند؛ او که در زمانه خویش مظلوم واقع شد و مظلومیتش را باید در پروندهسازی و تاریخسازی مخالفانش جستجو کنیم.
کسی که مجتهد مشهور شیعه را روز ولادت مولای شیعه اعدام میکند، به یقین بعد هم برایش پروندهای ناجوانمردانه میسازد تا مجوّز قتل او را درست کرده باشد؛ باشد که خود را از نفرین و ناسزای خردمندان آینده و از ملامت ملامتگران، مصون بدارد و چهره و عملکرد خویش را موجّه نشان دهد. دروغها از قول و قلم مخالفان علما1 و تکثیر و استنساخ یا به عبارت امروزی؛ کپی پیست، دروغهای شفاهی و مکتوب در تاریخ مشروطه به حدی است که تاریخ مشروطه، به یک «خرمنگاه » دروغبافی و تهمتسازی تبدیل شده، به گونهای که استاد محیط در این زمینه مینویسد:
«وقتی رفتم سراغ خرمن تاریخ ایران، دیدم مجموعهای از دروغ را به لباس راست درآوردهاند. نمیدانم 50 یا 60 سال رویش کار کردم تا بتوانم از این دروغها بکاهم»2. همین دروغها ما را از برخی موقعیتها و موقعیتشناسی علما محروم کرده اما جای شکرش باقی است که برخی از برگهای تاریخ دچار طوفان مخالفان علمای شیعه نشده است.
یکی از مسائلی که در گذشته به عمد و شاید اکنون اندکی به سهو از آن غفلت یا تغافل میشود، مواضع و مبانی مجتهد نوری است. آیتالله شیخفضلالله نوری، به لحاظ موقعیتشناسی و تشخیص درست، «نبض زمان» را در دست داشت و بهموقع وارد میدان عمل میشد و هرگز از تکلیف کوتاه نمیآمد. او در این راه از کمبودِ همراهان ترسی نداشت؛ به لحاظ همین تشخیص درست و اقدام بهموقع او در طول نهضت (از عدالتخانه تا مشروطه) بود که امروز نام وی در تاریخ ماندگار است. او در طول این نهضت چهارگونه اقدام و عمل کرد که تفصیل آن را با اسناد مفصل با عنوان «بررسی مبانی نظری دو جریان مشروطهطلب و مشروعهخواه در نهضت مشروطه» تقدیم نسل کنونی کردهایم که به زودی به دست مخاطبان میرسد.
خلاصه مواضع چهارگانه مجتهد نوری که حاکی از موقعیتشناسی و اقدام بهموقع اوست، عبارتند از:
الف) رهبری عدالتخانه و کشاندن علمای دیگر، حتی آخوند خراسانی به میدان مبارزه؛
ب) همراهی محتاطانه با مشروطه و مجلس؛
پ) طرح مشروطه مشروعه؛ که مجتهد نوری پس از مشاهده انحراف نهضت، برای مهار اندیشههای سکولارها که خواستار تبدیل، حذف و اضافه به احکام دین بودند، مشروعه را قید مشروطه ساخت و اصل «هیات نظار»؛ شکل نخستین همین شورای نگهبان امروزی در اصل دوم متمم قانون اساسی که منتظر عمل به «قول آخوند: به آن ماده ابدیه» ماند، که مشروطهطلبان تندرو مجلس هرگز به آن اصل عمل نکردند؛
ت) حکم به حرمت مشروطه: وقتی مشروطهخواهان تندرو و سکولارهای مجلس به اصل دوم متمم نیز عمل نکردند و فقطـ به قول سفیر انگلیس «برای خالیکردن زیر پای مجتهد نوری» آن را تصویب کردند ـ شیخ تیزبین خطر را احساس کرد، حرف آخر را زد و حرمت مشروطه را اعلان و رساله «تحریم مشروطه» را منتشر کرد و ماهیت واقعی جریان نفوذ در نهضت را آشکار ساخت؛ جریانی که حرکت عدالتخواهانه علما و مردم را به حاشیه برد. موقعیتشناسی شیخ شهید به همین مواضع بجای او در مساله مشروطه ختم نمیشود، بلکه فتوای این عالم زمانشناس در تحریم حج، یکی دیگر از برگههای تاریخ است که از گزند دشمنان مصون مانده است.
حرمت حج از راه جبل
مجتهد نوری در رساله «تحریم رفتن حجاج به مکه معظمه از راه جبل»، ابتدا نظر خود را مبنی بر حرمت حجرفتن از آن راه بیان کرده که حتی در صورت رسیدن به مکه و به جا آوردن حج، حجشان به جای حج واجب پذیرفته نیست و این حج بر گردنشان باقی میماند. شیخ شهید پس از این، از ملاقات خود با علمای عتبات عالیات سخن میگوید و فتواهای آنان را در رسالهاش میآورد و در صدر رساله، اینگونه به موضوع و مؤلف آن تصریح شده است:
«صورت حکم شریف جناب مستطاب حجهالاسلام و المسلمین رئیس المله و الدین آقائی الحاج شیخ فضلالله النوری ادامالله ظلهالعالی بر حرمت استطراق جبل بمکه معظمه زاده االله شرفاً و تعظیماً ذهاباً و ایاباً از این قرار است:
بسمالله الرحمن الرحیم. الحمدلله ربالعالمین و الصلوه و السلام علی خیر خلقه محمد و آلهالطاهرین و لعنت الله علی اعدائهم الی یومالدین...
مخفی نماناد که رفتن در این صحراهای موحشه و این بیابانهای بیپایان با این اعراب خونخوار و این دشمنان بیشمار، عقلاً و شرعاً غیرجائز و حرام و از اظهر افراد القاء نفس در تهلکه است...
الیوم اقدام باستطراق از راه جبل ذهاباً و ایاباً و مظنونالضرر مالاً و عرضاً و نفساً بلکه مقطوعالضرر است و در اینصورت استطراق حرام است... و اگر برود کافی از حَجهالاسلام نخواهد بود و من حسنالاتفاق آنکه داعی وقتی که به نجف اشرف و عتبات عالیات مشرف شده و زیارت علمای اعلام و حجج اسلام آن بقاع شریفه مرزوق شد، دیدم که تمام آقایان از کثرت تظلمات حاج و تراکم شهادات آنها بر واردات متفقالکلمه حکم به حرمت و منع استطراق از جبل ذهاباً و ایاباً فرمودهاند»، که صورت حکم تمام آنان را در این رساله میآوریم3.
آزار حجاج ایرانی از مسیر جبل که به بیحرمتی به شیعیان ایرانی میانجامید، آیتالله حاج شیخ فضلالله نوری را بر آن داشت که برای حفظ آبرو و شأن شیعه، حکم به حرمت حج از آن مسیر بدهد و نهتنها خود وی رفتن از مسیر را حرام اعلام کرد، بلکه از تمام علمای آن زمان نیز حکم تحریم گرفت که امروز با مهر و امضای آن علما در تاریخ ثبت است. از جمله علمای بزرگی که به ندای شیخ لبیک گفتند و حکم به حرمت حج از مسیر جبل دادند، میتوان به مراجع عظام و آیات کرام ذیل اشاره کرد:
آخوند خراسانی(صاحب کفایه)، سید محمدکاظم یزدی(صاحب عروه)، شیخ عبدالله مازندرانی، محمد غروی شرابیانی، حاجی میرزا حسین طهرانی نجل میرزا، شیخ محمدحسن مماقانی، شیخ محمدطه نجفی، میرزا محمدتقی شیرازی، سید اسماعیل صدر، آخوند ملاعلی نهاوندی، محمدرضا همدانی، سید محمدطباطبایی آل بحرالعلوم، میرزا فتحالله شیرازی اصفهانی غروی مشهور به الشریعه، سید ابوالقاسم حسینی جیلانی(اشکوری رشتی)، شیخ عبدالحسن خلف شیخ راضی، شیخ عباس از آل کاشفالغطا، شیخمحمدتقی آل دزفولی، سید جعفر طباطبایی از آل مرحوم صاحب ریاض، شیخ زینالعابدین مازندرانی4.
حرکت عزتمندانه شیخ شهید به همراه مراجع عظام در آن مقطع، درسی است برای متصدیان حج و حاجیان ایرانی که در برابر اهانتهای آل سعود کوتاه نیایند. خبر ورود سرد دولتمرد تدبیر با ویزای کشوری ثالث و شرط و شروط دولتمردان آل سعود برای ایرانیان -به جای غرامت در عوض 470 حاجی کشتهشده و عذرخواهی به سبب تجاوز به دو نوجوان در حج- از جمله این که حجاج ایرانی حق ندارند وارد عربستان شوند مگر با ویزای کشور ثالث(سوئیس) و باید دستبند الکترونیکی به دست داشته باشند، قلب هر ایرانی غیرتمندی را میآزارد. بهراستی اگر مواضع عزتمندانه و شجاعانه امام خامنهای در برابر بیادبیها و بیحرمتیهای آل سعود نبود، چهبسا جنازه حجاج را هم نمیدیدیم! «از چشم کجاندیشان، خدایش در امان دارد»؛ چون « بر چشم دشمنان، تیرْ» تنها از این کمان توان زد.
نتیجهگیری
نتیجه این پژوهش را در چند بند خلاصه میکنیم:
1. حاصل موقعیتشناسی و مواضع چهارگانه شیخ شهید، را میتوان چنین فهرست کرد: در صدر نهضت؛ تأثیر گذاری بر بیداری علمای بزرگی چون سیدمحمدکاظم یزدی، آیتالله سیداحمد طباطبایی برادر سیدمحمد طباطبایی پیشوای مشروطه، و ...؛ آخوند، مازندرانی، طباطبائی، بعد از فتح تهران؛ بر ملا کردن اهداف مشروطهخواهان سکولار و تصویب اصل دوم متمم قانون اساسی که به شکلگیری «شورای نگهبان قانون اساسی» کنونی انجامید. از آثار آن اقدامات بهموقع شیخ شهید هم میتوان به شهادت ایشان اشاره کرد؛ شهادتی که هم بسیاری از ابهامها را بر طرف و باطن مشروطهطلبان سکولار را برای علمای دین و مردم متدین روشن کرد، هم تکلیف آنان را در صدور حکم تکفیر و اخراج تقیزاده –به قول خودشان به عنوان:- «مواد فاسده و عساکر روس و انگلیس» مشخص کرد، و هم خط قوانین قابل تصویب امروز جمهوری اسلامی را ترسیم نمود. خداوند ایشان را با سیدالشهدا علیهالسلام محشور فرماید و ما را از شفاعت ایشان محروم نفرماید.
2. اگر شیخ شهید، مانع آن سرقت و اهانت به حجاج نمیشد و آن حکم را نمیداد و از مراجع و علما، آن حکم حرمت را نمیگرفت، شاید به بلایی چون امروز مبتلا میشدیم؛ بخصوص آن زمان که جبهه متدین قدرت کنونی را نداشت؛ حکومت اسلامی نبود و علما قدرتی به جز حکم و فتوا در دست نداشتند اما با دست خالی، عزت عالی را حفظ کردند.
3. اگر دولتمردان ما همان ابتدا در برابر هتک حرمت چند نوجوان ایرانی منفعلانه برخورد نمیکردند، نوبت به اجرای طرح بعدی آلسعود در کشتن زائران بیتالحرام نمیرسید.
4. از علمای بلاد و فقهای اسلام نیز انتظار میرود که همچون شیخ شهید بهموقع اقدام فرمایند و با مشورت و مشاوره ولیّ فقیه مدیر و مدبر و شجاع، حکیم فرزانه امام خامنهای به صورتی عزتمندانه و شجاعانه به حل این مسأله بپردازند؛ چراکه «ان فیالتأخیر، آفاتٌ».
پینوشتها:
1. مهدی ملکزاده که خیال میکند محمدعلی شاه بر اساس استخاره آیتالله سید میرزا ابوطالب موسوی زنجانی اعدام شده است، با بزرگان دین و قشر روحانی با دید پدرکشتگی نگاه میکند و خودش در صدر کتابش نوشته است: «در این جا، یک حقیقت را تذکر مى دهم؛ نویسنده [یعنى خود ملکزاده]، به طورى که خوانندگان این کتاب ملاحظه فرموده اند، به طبقه آخوند ارادتى ندارم و مکرر از اعمال زشت و کردار ناپسند آنها[؟!] انتقاد کرده ام و آنها را مصدر بدبختى کشور ایران مى دانم؛ ولى منصفانه اقرار مى کنم که در میان طبقات مختلفه اى که در ایران زندگى مى کنند، فقط ملاها هستند که فهم و شعورى دارند و قابل معاشرتند و به قول یکى از حکما با آخوند ده، مى توان معاشرت کرد؛ ولى ملکالتجار شهر قابل معاشرت نیست» (ملکزاده، مهدى: تاریخ انقلاب مشروطیت ایران،ص51؛ تهران: انتشارات سخن،1383 ش)؛ بعد هم عقدهگشایی این شخص، به عنوان منبع دست اول مشروطه یاد میشود که ما در جای خود نوشتهایم که این کتاب، دست اول نیست بلکه 44 سال بعد از مشروطه نوشته شده و نویسنده آن هم در ایام مشروطه در ایران نبوده(ر.ک: علی احمدیخواه، «آینه شکشسته؛ نقدی گذرا بر کتاب تاریخ مشروطیت مهدی ملک زاده»، مجله زمانه(ماهنامه و تاریخ سیاسی ایران معاصر)، شماره 82، سال 1388ش).
افزون بر این که او اساساً با دین، میانه خوبی ندارد و سناتور رضاخان بوده و او را تا حد «نبوت» قبول و بالا میبرد(ر.ک: مهدى قلىخان هدایت مخبرالسلنطه: خاطرات و خطرات، توشهای از تاریخ شش پادشاه و گوشهای از دوران زندگی من، ص365، تهران: انتشارات زوار، چاپ پنجم، 1375 ش. على ابوالحسنى(منذر): آخرین آواز قو، ص43، تهران: نشر عبرت، چاپ اوّل، 1380ش؛ نیز همو: مشروطه و رژیم پهلوى؛ پیوندها و گسستها)در مجله تاریخ معاصر ایران، ص118( نفر چهل و نهم)، س 4، ش 15 و 16،زمستان 79.
2. مجله محیط به انضمام خاطرات مطبوعاتی استاد سید محیط طباطبایی، به کوشش قاسم فرید، ص 241،،[بیجا]، [بینا]، 1374[ق]. نیز ر.ک: لطفالله آجدانی: علما و انقلاب مشروطیت ایران. ص 136، تهران: چاپ اول، اختران، 1383ش. علی ابوالحسنی «منذر»: شیخفضلالله نوری و مکتب تاریخ نگاری مشروطه؛ همو: کالبدشکافی چند شایعه در باره شیخفضلالله نوری.
3. شیخفضلالله نوری: تحریم رفتن حجاج به مکه معظمه از راه جبلبه نقل از: محمد ترکمان: رسائل، اعلامیهها، مکتوبات...و روزنامه شیخ شهید فضلالله نوری، ج 1، ص 28 تا 38. [بی جا]، مؤسسه فرهنگی رسا، چاپ مهتاب، 1362ش.
4. همان.
فصلنامه فرهنگ پویا شماره 32
انتهای متن/
∎
نظر شما