شناسهٔ خبر: 22575910 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

بازنگری مفاهیم قابل تأمل اندیشه‌های محمد قطب در پرتو سلفی‌گری اعتدالی و اعتزال نوین - بخش اول

محورهای اصلی در اندیشه محمد قطب

قطب به شدت غرب‌ستیز است و هیچ نوع ملایمت فکری و فرهنگی بین جهان اسلام و تمدن جاهلی غرب و گرفتار در چنبره یهود و سکولاریسم نمی‌بیند.

صاحب‌خبر -

 

چکیده

محمد قطب برادر کوچک‌تر نویسنده و مفسر فقید مصری، سید قطب، که متأثر از مکتب فکری اوست، ملغمه‌ای از اندیشه‌های ارتدوکس اسلامی (راست‌کیشی و سلفی‌گری غیرتکفیری) و اعتزال نوین است که درصدد بازیافت شکوه و تمدن بزرگ اسلامی است. با توجه به تأثیر اندیشه‌های نوین جهان غرب و تأثر دیالکتیکی جهان اسلام از آن، وی همت خود را معطوف به تبیین مفاهیم دینی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... به سبک نوین با دست‌مایه اسلامی و دفاع از هجمه‌های سکولاریسم (علمانیت) لجام‌گسیخته و مهار عوارض ناشی از گسترش لامذهبی کرده است.

وی در ریشه‌یابی مشکلات جهان اسلام ضمن اعتراف به رخوت در حوزه اندیشه و عملکرد مسلمانان، به مفهوم بنیادی صهیونیسم مسیحی و غرب صلیبی می‌رسد و حل این معضل را بازگشت به اسلام تحت رهبری پیشروی رجل الاهی و از طریق تبلیغات صحیح و تربیت نسل‌های جوان سرخورده از مکاتب وارداتی می‌داند. قطب به شدت غرب‌ستیز است و هیچ نوع ملایمت فکری و فرهنگی بین جهان اسلام و تمدن جاهلی غرب و گرفتار در چنبره یهود و سکولاریسم نمی‌بیند. فرجام محتوم غرب سکولار و صلیبی بر اساس سنت ربانی شکست قطعی است. وی دغدغه‌هایی مانند جهانی شدن و بیداری اسلامی نیز دارد که در این مقاله بر اساس آثار او بررسی و نقد شده است.

کلیدواژگان

اسلام، صهیونیسم مسیحی، تمدن جاهلی غرب، محمد قطب، سلفی‌گری

مقدمه

رواج اندیشه‌های سید جمال‌الدین اسدآبادی در بازگشت به خویشتن اسلامی و علاج دردهای عقب‌ماندگی با بازتولید تمدن شکوهمند اسلامی، نقطه عطفی در جنبش‌های اسلامی و عربی به ویژه در مصر است. مصر با پشتوانه یکی از قدیمی‌ترین دانشگاه‌ها، یعنی الأزهر، و وجود ظرفیت‌های تمدنی از کشورهای پیشروی جهان عرب است. این کشور با تأسیس جنبش اخوان‌المسلمین در 1928 به همت حسن البناء وارد مرحله تازه‌ای از حیات دینی و سیاسی خود شد (عنایت، 1363: 240).

مسلمانان پیشرو و انقلابی در دو جبهه مبارزه با دیکتاتوری داخلی و اندیشه‌های غیردینی وارداتی به کارزاری سخت مشغول شدند. سهم نویسندگان مبرز مصری همانند سید قطب و ... در این جنبش بسیار زیاد بود که در نهایت منجر به برخورد شدید با این جنبش و قلع و قمع آنها در حکومت جمال عبدالناصر و اعدام عده‌ای از آنها از جمله سید قطب در 29 اوت 1966 شد (سوزنگر، 1383: 32).

برخورد شدید حکومت ناصر موجب نفرت محمد قطب از این شخصیت عربی شد و ایشان در نوشته‌های خود از او با عنوان قهرمان خون‌آشام، دژخیم خون‌آشام و جنایتکار خون‌آشام نام می‌برد. رهبر گروه اخوان‌المسلمین در یک توطئه ترور شد. این گروه به رغم مخالفت حکومت‌های خودکامه امروز در اکثر کشورهای عربی و اسلامی شاخه‌های فعالی دارد و در بیداری اسلامی اخیر (اوایل قرن بیست و یکم) نقش بارزی را ایفا می‌کند.

محمد قطب عضو این جنبش نیست (شاید سرنوشت غم‌بار برادر در این امر دخیل بوده است) ولی یکی از نویسندگان برجسته‌ای است که با اندیشه‌های ممزوج سلفی معتدل و اعتزالی جدید، در تبلیغ اسلام کوشیده و هم‌زمان از اندیشه‌های صلیبی غرب، ملهم از آموزه‌های تلمود یهود، به شدت انتقاد می‌کند (محمد قطب، 1345: 21). این نحوه نظریه‌پردازی هم‌سو با اهداف مسالمت‌آمیز اخوان‌المسلمین است که با تبیین آموزه‌های اسلامی و تربیت نسل بالنده در صدد تغییرات بنیادین هستند.

از نظر سنخ شخصیتی باید قطب را معجونی نوپدید از سلفی‌گری غیرتکفیری معتدل و اعتزالی نوین ارزیابی کرد. او از سویی به شدت به گذشته و نصوص اصلی اسلام و سنت پیامبر (ص) و خلفای راشدین دل‌بستگی دارد؛ از سوی دیگر، به اجتهاد گذشتگان اکتفا نمی‌کند و با انتقاد از گذشتگان، تصلب سلفیت به‌جامانده از ابن‌تیمیه را در هم می‌شکند. قطب به اجتهاد پویا اهمیت می‌دهد و در این زمینه معتقد است اجتهاد ضابطه‌مند با اجتهاد رها (بی‌ضابطه) برای مصلحت متفاوت است (همو، 1389: 105).

در تمام نوشته‌ها و حتی واژه‌گزینی و مهندسی کلام یگانه مقتدای او برادر فقیدش سید قطب است. سید در اندیشه سلفی الهام‌بخش محمد است. سید قطب معتقد است قرآن و حدیث و سیره و روش‌های عملی پیامبر (ص)، کیان اندیشه نظری اسلام را تشکیل می‌دهد و با این رهیافت، فلسفه مرسوم در جهان اسلام را، که ابن‌سینا و ابن‌رشد و فارابی مروج آن بودند، میراث یونان و اندیشه‌های وارداتی و غیراسلامی می‌داند که با آموزه‌های اصیل اسلامی سنخیت ندارد (سید قطب، 1346: 70).

برخلاف روش مذموم سنتی بانیان سلفی‌گری در گذشته‌نگری افراطی و برنتافتن هر نوع انتقادی به گذشتگان و تمجید از خلفای بنی‌امیه خصوصاً معاویه بعد از دوره خلفای راشدین، محمد قطب با آزاداندیشی اعتزالی از نحوه زمامداری عثمان و منش پادشاهانه دوره بنی‌امیه انتقاد می‌کند و قیام مردم را در زمان عثمان، برخلاف سلفی‌های تندرو که حرکتی کور و نابجا می‌دانند، حرکت اصیل مردمی می‌داند که علیه انحراف در حکومت اسلامی و کم‌کاری خلیفه در اجرای قوانین شریعت و ظهور فئودالیسم و سرمایه‌سالاری در حکومت اسلامی انجام شد (محمد قطب، 1370: 129).

اگر این رویکرد انتقادی را با نظریات افراطی ابن‌تیمیه مقایسه کنیم استقلال فکری و آزاداندیشی و تمایز محمد قطب با اسلاف ظاهرگرا بیشتر نمایان می‌شود. ابن‌تیمیه در نوشته‌های خود از معاویه تمجید کرده (ابن‌تیمیه حرانی، 1321: 3/189)، از او به عنوان فردی نیکوکار نام می‌برد (همان: 190).

محمد قطب در این آزاداندیشی اعتزالی تحت تأثیر شماتت سید قطب نسبت به خلیفه سوم و بنی‌امیه است (سید قطب، 1346: 368 و 373). تمجید از علی (ع) در جنگ خندق در نبریدن توأم با تعجیل سر دشمن مغلوب به دلیل اهانت او از جلوه‌های اندیشه‌های نومعتزلی در قطب است (همان). این رویکرد ناشی از اصل عقل‌گرایی و عدم جمود در گذشته و نقد اندیشه‌های سلف در اهل سنت است.

 اگر این روی‌آورد با نگاه ابن‌تیمیه در کتاب منهاج السنه مقایسه شود که چگونه در فضایل علی (ع) تشکیک کرده، یا دست به تأویل ناروا می‌زند اما در ذکر فضایل خلفا یک مورد هم نقد و تشکیک و تأویل مشاهده نمی‌شود، پیامدهای عقل‌گرایی اعتزالی نوین محمد قطب به نحو بارزی احترام‌برانگیز است (ابن‌تیمیه حرانی، 1321: 3/2، 8، 9، 129، 241).

محمد قطب، علی‌رغم نگاه به گذشته الهام‌بخش و افتخارآمیز مسلمین، اسیر گذشته نمی‌شود و با خردگرایی خاص به بازسازی اندیشه پویا و تمدن باشکوه اسلامی به دور از سلفی‌گری متحجر ظاهرگرا می‌اندیشد و به همین دلیل با سلفی‌گری وهابی آشکارا مخالفت کرده، عملکرد آنها را سطحی و بی‌فایده ارزیابی می‌کند. یکی از سلفی‌پژوهان می‌گوید وی با مطرح کردن توحید قبوری و توحید قصوری، توحیدی را که وهابی‌ها مطرح می‌کردند صرفاً جنگ با قبرها و صاحبان بی‌دفاع آنها خواند. محمد قطب با مطرح کردن این پرسش که در تخریب قبرها و جنگیدن با آنها چه فایده‌ای هست، مفهوم توحید قصوری را مطرح کرد که در آن به جای جنگ و جدال با قبرها و مردگان، جنگ و درگیری با صاحبان کاخ و حاکمان ستمگر اهمیت داشت (علیزاده موسوی، 1391: 209).[i]

از آنجایی که قطب بر تربیت کادر و نیروی انسانی کارآمد مؤمن تأکید ویژه‌ای دارد و این در یک فرآیند زمانی طولانی امکان‌پذیر است، لذا بین تندروی‌های عده‌ای از سلفی‌ها و افکار ایشان به راحتی نمی‌توان ارتباط برقرار کرد.

پس از ذکر مقدمه‌ای از بستر شکل‌گیری اندیشه اعتزالی نوپدید محمد قطب، که مایه‌ای از سلفیت راست‌کیشی اصلاحی را نیز به صورت مضمر در بر دارد، به محورهای اصلی اندیشه ایشان به صورت روایت و تحلیل می‌پردازیم.

محورهای اصلی در اندیشه محمد قطب

1. دفاع از هویت جهان اسلام و امت اسلامی در مقابل جهان صلیبی و دارالکفر

محمد قطب همگام با منادیان دعوت به اسلام به وضوح اعلام می‌کند که راه‌حل مشکلات امت اسلامی و بشریت در تمسک به دین حقیقی، یعنی اسلام، است: «الاسلام هو الحل» (محمد قطب، 2008 ب: 9). کامل و همه‌جانبه بودن دین اسلام (مائده: 3) برای تضمین سعادت دنیوی و اخروی پیش‌فرض قطعی هر مسلمان معتقد، از جمله محمد قطب، است. از نظر محمد قطب، اسلام دینی کامل و مبتنی بر فطرت خدادادی برای سعادت همه‌جانبه بشری در دنیا و آخرت است. او هویت امت اسلامی را ممتاز و قابل افتخار می‌داند (محمد قطب، 1389: 25).

مسئولیت مسلمانان به عنوان امت سرمشق (بقره: 143)، خیر امت (آل‌عمران: 11) و هدایتگر (ابراهیم: 1-2) با الهام از دین جامع و کامل، مورد تأکید خاص محمد قطب است که با نقش نحیف و ضعیف آنها در مناسبات فعلی جهانی هم‌خوانی ندارد (همان: 20).

وی ضمن برشمردن امتیازات فاخر امت اسلامی مسئولیت خطیر در پاس‌داشت لوازم دین خاتم را گوشزد می‌کند و به امداد ربانی به عنوان سنت قطعی الاهی ایمان کامل دارد؛ خداوند این امت را امت توحیدی قرار داد برای اینکه اهداف مشخصی محقق شود. آن اهداف عبارت‌اند از اینکه این امت بهترین باشد برای عموم مردم و اینکه راهبر و شاهدی بر تمام بشریت باشند و بتوانند رسالت پیامبر خاتم را به تمام بشریت ابلاغ کنند و در صورت قیام امت به وظیفه اصلی خود، خداوند این امت را برای جانشینی و استقرار و امنیت کفایت می‌کند (محمد قطب، 1427/2006 الف: 15).

او از هر فرصتی برای توجه دادن مسلمانان به گذشته درخشان خود استفاده می‌کند. مسلمانان با توجه به گذشته درخشان برای نخستین بار در تاریخ معنای «امت» را محقق ساختند و نژادها و ملل و جریان‌های متنوع و گوناگونی را تحت سایه اسلام به هم پیوند دادند (همان: 22). امتیاز تمدن اسلامی، علاوه بر جنبه‌های مادی مثل شهرسازی، معماری و نظام اداری و دیوانی، ارتقا دادن انسان است تا شایسته تکریم ربانی شود (همان: 24). امت اسلامی نخستین بار آموزش و پزشکی رایگان را از طریق «وقف» و انگیزه‌های خیرخواهانه درونی، نهادینه کرد (همان).

وارد نکردن فشار به مخالفان اعتقادی و آزادی عمل آنها در عمل به شریعت خود از دیگر امتیازهای جهان اسلام است (همان: 25). قطب در تقبیح تلویحی آموزه‌های یک‌جانبه مسیحیت و برتری و جامعیت اسلام می‌نویسد اسلام دین همه‌جانبه است. لذا اندیشه‌های زاهدمنشانه و دنیاگریزانه با اسلامی که خداوند فرو فرستاده است ناسازگار است (همان: 31). منحصر کردن اسلام در دایره فردی و اسقاط تکالیف جمعی، اجتماعی، سیاسی، امر به معروف و نهی از منکر با اسلامی که خداوند آن را فرو فرستاده غریب و بیگانه است (همان: 34).

رویدا رویدا اهملت الجوانب الاجتماعیة فی هذا الدین و اهمل التعلیم؛ دور از ساحت این دین است که در آن به ملاحظات اجتماعی و تعلیم و تربیت توجه نشود (همو، 2008 ب: 84).

با تفسیر او از شمول دین و همه‌جانبه بودن اسلام و منحصر نبودن در وجوه فردی انسان، ایجاد شکاف میان تلاش برای دنیا و تلاش برای آخرت «طبق آیه 77 سوره قصص» بلاموضوع می‌شود (همان: 35). وجود گسست بین تلاش برای دنیا و آخرت دور از ساحت اسلام است و همچنین منحصر کردن اسلام در جنبه‌های فردی و بی‌توجهی به جنبه‌های جمعی و اجتماعی و سیاسی و امر به معروف و نهی از منکر، با اسلام غریبه است (همو، 1427/2006 الف: 21).

وی با الهام از آموزه‌های اصیل قرآنی و نبوی به سازواری اسلام به عنوان دین فطری با تمام نیازهای بشری و تصحیح‌کننده نواقص انسانی در یک مهندسی ربانی ایمان کامل دارد (همو، 1374: 21). روش تربیتی اسلام معالجه همه‌جانبه مشکلات بشری است که چیزی از جنبه‌های جسمی، عقلی، روحی، زندگی مادی، معنوی و شادابی و خوشی او فروگذار نشود. تربیت اسلامی همه‌جانبه بر اساس فطرت انسانی است و از چیزی از جنبه‌های بشری در این فطرت غفلت نشده است (همو، 1428/2007 ب: 18).

غیبت امت اسلامی با امتیازهای مذکور از عرصه جهانی، فاجعه‌ای حقیقی است. زیرا این امت با غیبت خود میدان را از وجود الگوی صحیحی برای تمدن اسلامی خالی کرد و به الگوی منحرف اجازه یکه‌تازی داد (همو، 1389: 44). این فاجعه زمانی تکمیل شد که یهود به جهان سیطره یافت و الگوی منحرف را نمود بخشید (همان: 46). از منظر او، دین مایه تعالی است و انحطاط مسلمانان در عصر حاضر به دلیل دوری تدریجی از حقیقت دین است و راه نجات هم در بازگشت به دین و تمسک به آموزه‌های مترقی آن است (همان: 37).

محمد قطب پیشرو بودن و الهام‌بخشی جهان اسلام را با این مطلب به رخ غربی‌ها و پیروان سکولار آنها می‌کشد؛ تقریباً کل نهضت اروپا با استمداد از اسلام صورت گرفته است. اروپا در دوره قرون وسطای تاریک حتی احساس تاریکی نمی‌کرد، مگر زمانی که با نور اسلام آشنا شد (همان: 38).

نویسنده در کتاب سیمای جهل در غرب می‌نویسد نهضت جدید اروپا از تمدن اسلامی بسیار بسیار بهره گرفته است (همو، 1345: 6). بر وامداری غرب به اسلام در تمدن جدید در آثار دیگر قطب هم تأکید شده است؛ تقریباً تمام نهضت اروپا از اصول اسلامی مدد گرفته است ... اروپا زمانی از تاریکی قرون وسطا بیرون آمد که از علوم و فنون مسلمانان استفاده کرد (همو، 1427 ج: 23). کلید حل مشکلات جامعه بشری منحصر در اسلام است؛ فقط اسلام به تنهایی ظرفیت آن را دارد که بشریت گرفتار در تاریکی را به کانون نور رهنمون شود (همو، 1414/1994: 93).

2. علل انحطاط و فاصله گرفتن مسلمانان از دوره شکوفایی و راه‌حل آنها

محمد قطب قبل از هر راه‌حلی به ریشه‌یابی این معضل پرداخته، با نگاه تاریخی و جامعه‌شناختی عوامل تاریخی سیر نزولی امت را با وجود ظرفیت‌های فراوان برمی‌شمرد:

مشکلات امت از ورود عناصر دنیاطلب تبارگرا در حاکمیت و مدیریت مدعی جانشینی پیامبر (ص) شروع و با تفکر ارجاعی بی‌اعتنا به عمل مورد تأکید نصوص دینی و اندیشه‌های صوفی‌گرایانه بی‌توجه به مسئولیت اجتماعی، قصرنشینی و خوش‌گذرانی اغنیا و بی‌اعتنایی به فقرا و فراموشی تعلیمات ترقی‌بخش اسلامی استمرار می‌یابد؛ باز می‌گردیم به شمارش عللی که منجر به انحراف امت از مسیر اصلی شد ... از جمله آنها فتنه‌ای است که در زمان عثمان واقع شد و سپس انحرافات دیگر به دنبال آن آمد ... فکر مرجئه ... اندیشه صوفی‌گرایانه ... خوش‌گذرانی نابودکننده ثروتمندان کاخ‌نشین که با بی‌اعتنایی به فقرا توأم بود (محمد قطب، 2008 ب:‌ 84).

محمد قطب با این پیش‌فرض که اسلام حقیقی با ویژگی‌های ممتاز خود در بین امت غایب است، راه‌حل‌های خود را ارائه می‌دهد: «نعلم جیدا الاسلام بصورته تلک غیر موجود فی الارض الیوم؛ به خوبی می‌دانیم اسلام با چهره واقعی که برای آن شمردیم امروز وجود ندارد» (همان: 80).

او افکار ارجائی و صوفیانه و پرداختن به امور فردی و غفلت از وجوه تعالی‌بخش اجتماعی و مسئولیت‌پذیری مدنی را برخلاف مشی سلف صالح می‌داند و این نوع رویکرد را انحراف از اسلام محسوب می‌کند؛ درک مسلمانان صدر اسلام این نبود که آنها می‌توانند مسلمان پاک‌نیت باشند و زندگی اجتماعی غیراسلامی را به حال خود رها کنند ... بلکه درک آنها از اسلام این بود که مکلف هستند جامعه منحرف را به جامعه‌ای تبدیل کنند که به خدا ایمان دارد و پای‌بند حدود الاهی است (محمد قطب، 1426/2005: 23).

2. 1. فقدان رهبری

محمد قطب با نگاهی انتقادی به وضع موجود مسلمانان و فاصله گرفتن از شکوه گذشته پرافتخار، دست به آسیب‌شناسی می‌زند و فقدان رهبری کارآمد در جهان اسلام را یکی از موانع جدی در مسیر به ثمر رسیدن اهداف جنبش‌های اسلامی می‌داند. او از سر درد اعلام می‌کند که جهان اسلام با نبود رهبری و مرجعیت روبه‌روست (همو، 1374: 202). فقدان رهبری بزرگ موجب از هم گسیختن و از بین رفتن فعالیت‌های اسلامی شده است (همان: 164).

جای تعجب است که قطب به رهبری اسلامی، ممتاز و انقلابی در ایران هیچ اشاره‌ای نمی‌کند. در ایران رهبری مذهبی، هم با اروپای به تعبیر قطب صلیبی درگیر است، هم با صهیونیسم اشغالگر، هم با آموزه‌های الحادی نوین و هم مدعی بنیاد مدنیت بر اساس آموزه‌های دینی است که طلیعه بازتولید تمدن باشکوه اسلامی است.

ایران و تحولات ناشی از انقلاب اسلامی و پدیده‌های اقماری همانند حزب‌الله لبنان که مستقیماً با رژیم اشغالگر صهیونیسم درگیر شد و در جنگ 33 روزه (حرب تموز در 2006) ماشین مجهز جنگی او را متوقف کرد در نوشته‌های محمد قطب غایب است و این می‌تواند ملهم از روحیه سلفی‌گری نویسنده باشد که به نحو مضمر حامل شیعه‌گریزی است. او سال‌ها در عربستان مرکز سلفیت تکفیری زندگی کرده است، لذا اغماض تعمدی او بر جریان‌های پیشروی شیعه در ایران و لبنان و ... در مقابله با صهیونیسم و سلطه کفر جهانی از ضعف‌های مشهود محمد قطب است.

در این زمینه، حسن حنفی، از نومعتزلیان معاصر مصری، مثبت‌تر از وی عمل می‌کند. او از نوشته‌های اندیشمندان نوین شیعه، همانند امام خمینی و شهید صدر، به نیکی یاد کرده، گام‌هایی در ترویج آنها برمی‌دارد. حنفی می‌نویسد ما تقریباً ائمه را نمی‌شناسیم. وقتی من کتابولایت فقیه و جهاد اکبر اثر امام خمینی را منتشر کردم محاکمه شدم تا تکفیر و محکوم شوم (حنفی، 1389: 32).

وی می‌افزاید:

وقت آن رسیده است تا به اصول و مبانی در آن سوی زمینه‌های مشترک در تبادل علمی و فرهنگی بازگردیم، تبادل عالمان و طالبان نشریات علمی و تأسیس مراکز پژوهش علمی در اینجا و آنجا تا اگر کسانی چون محمدباقر صدر یا امام خمینی یا ... پیدا شدند امکان یابند تا زمینه‌ای پیدا کنند زاینده، که این روابط بتواند در آن ریشه بدواند ... مردم در محمدباقر صدر، علی شریعتی، امام خمینی و ... دو مشروعیت می‌بینند؛ مشروعیت مواریث اسلام، گذشته، هویت و مشروعیت عصر نوسازی و اصلاح (همان: 33).

غلبه تسامح روشنفکری و عقلانیت اعتزالی در حنفی و پررنگ شدن عنصر سلفیت نسبت به آزاداندیشی اعتزالی در قطب موجب این تفاوت در نگرش به جهان تشیع و ایران اسلامی شده است. قطب، به رغم حسن نیت و دل‌بستگی به اسلام خالص، از چنبره عروبت و تعصب فرقه‌ای کاملاً رهایی نیافته است و به همین دلیل عمده دغدغه‌های خود را در بخشی از جهان اسلام، یعنی کشورهای عربی با محوریت مصر، متمرکز کرده، از ظرفیت‌های دیگر نقاط پیشرو در جهان اسلام، همانند ایران، به نحو بارزی غفلت کرده است.

قطب به رغم ادعاهایی که در نفی ملی‌گرایی و بازگشت به هویت خالص اسلامی می‌کند همچنان گرفتار ملی‌گرایی عربی کم‌رنگ است. این نگاه مضیق یکی از ضعف‌های اوست. وی در ادعای مخالف با موضع مورد نقد می‌نویسد ادعای ملی‌گرایی و میهن‌پرستی وبال گردن مسلمانان شد و هیچ نفعی از آن عایدشان نشد (محمد قطب، 1374: 41). او، با وجود این ادعا، از ایران و تحولات پرشتاب آن در مبارزه با غرب و صهیونیسم و بنیان مدنیت بر اساس کتاب و سنت و پیشرفت‌های خیره‌کننده آن به کلی چشم‌پوشی کرده، ذکری به میان نمی‌آورد.

2. 2. فقدان کادر مناسب با نیازهای روز

 بعد از مشکل رهبری در جهان اسلام قطب بر مشکل وجود نسل تربیت‌یافته اسلامی تأکید می‌کند. مشکل دیگر جهان اسلام، فقدان کادر مجرب انسانی است تا جایگزین سکولارهای همگرا با غرب شود. او معتقد است اکنون چاره‌ای جز پرورش یک امت نیست و از سویی این کار تلاشی طاقت‌فرسا، خسته‌کننده و کندثمر است، هرچند واقعاً مؤثر است. استخلاف صالحین در زمین طبق آیه 55 نور حتمی است و تربیت کادر مقدمه آن است (همو، 1389: 74). امت قبل از هر چیزی از طریق یک الگو تربیت می‌شود (همان: 81).

2. 3. فقدان آموزش صحیح و ارتقای بُعد معرفتی مسلمانان خصوصاً در بُعد کمال دین و انسان‌شناسی اسلامی

برای بازیافت گذشته پرافتخار اسلامی و سامان دادن به وضعیت موجود، بازگشت به مفاد واقعی کلمه توحید «لا اله الا الله» و تلاش جهادگونه مورد توصیه ایشان است. در صورت بازگشت، نوزایی واقعی در جهان اسلام رخ خواهد داد. در این صورت زندگی مسلمانان به کلی تغییر خواهد کرد. سستی، خواری، فقر، جهل و مرض از میانشان رخت برمی‌بندد و خداوند به آنها در زمین یک بار دیگر قدرت می‌بخشد؛ همان‌گونه که وعده کرده است. البته قدرت مجدد با تلاش، عرق ریختن، خون دادن و اشک ریختن میسر است نه عصای جادویی (همو، 1428/2007 الف: 171).

او با تأسف شدید از یک‌سونگری علمای دین و توجه به فروعات شرعی و بی‌توجهی به الزامات اعتقاد به توحید گله‌مند است؛ «درک نمی‌کنم چرا روایت‌های ما از چیزهایی که وضو را باطل می‌کند هزاران مرتبه از چیزهایی که مخالف توحید است بیشتر است» (همو، 1427/2006 ب). اسلام پیروان خود را به التزام به امور ثابت معین و معیارهای مشخصی ملزم می‌کند که خداوند حکیم و خبیر می‌داند که آن امور برای تکوین و پرورش انسان صالح که شایسته خلافت الاهی در زمین است، مفید و مؤثر است (همو، 1389: 77).

آموزش‌های اسلامی، آن‌گونه که پیامبر (ص) یارانش را بدان تربیت می‌کرد، به گونه‌ای بود که امت اسلامی را بر طبق اصول انسانی و نه مکانیکی، تربیت می‌کرد و این ویژگی اسلام است. اسلام تمام جوانب زندگی را نظم می‌دهد. تربیت دینی با محافظت بر انسانیت انسان، مواظب است تا او به دستگاهی بی‌اراده و مکانیکی تبدیل نشود (همو، 1374: 156). ایشان با تیزبینی خاصی معتقد است، مهم‌ترین قضیه در خصوص مردم آموزش اسلام واقعی به آنهاست (همان: 97).

 تربیت نسل و ایجاد پایگاه اجتماعی مستحکم برای به ثمر نشستن بیداری اسلامی و بازتولید تمدن اسلامی لازم و ضروری است (همان: 122). کاری که امام شهید (حسن البنا) انجام داد کاری بود بس بزرگ همانند از نو ساختن یک امت (همان: 66). وضعیت فعلی جهان اسلام پذیرفتنی نیست و نیاز به یک تغییر بنیادی دارد. آرزوی قطب تحول در جامعه با تحول در نگرش مسلمانان است.

جامعه‌ای که در آن به سر می‌بریم جامعه‌ای است یک‌سره جاهلی؛ زیرا نه از قوانین الاهی اطاعت می‌کند و نه حاکمان آن در امر حکومت کردن از قوانین الاهی سود می‌جویند (همان: 171). اوضاع فعلی مسلمانان بسامان نیست. در آینده فشار صلیبی‌ها بیشتر خواهد شد (همان: 193). واپایش دائمی مفاهیم اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و فلسفی مورد استفاده در غرب برای تضمین سلامت و خلوص دینی و فرهنگی مطالبه جدی قطب است. او در این باره می‌نویسد: «برای حفظ کیان اسلامی از ورود مفاهیم غیراسلامی - مثل اینکه اسلام همانند نظامی دموکرات یا سوسیالیست و ... است- به حوزه اسلامی اجتناب کنیم» (همان: 179).

در نظر قطب، انسان‌شناسی اسلامی که بر اساس کرامت ربانی و امتیاز روحانی تعریف می‌شود، بنیادی‌ترین مفهوم معنوی برای مقابله با نگره تک‌بعدی مسیحیت کشیش‌سالار است که انسان را بر اساس آموزه‌های داروینیستی و فرویدیستی غرب سکولار حیوان می‌انگارد. انسان از نظر اسلام عبارت است از جسم و عقل و روح (همو، 1370: 138). مهم‌ترین امتیاز اسلام این است که به موجود بشری آنچنان که هست توجه می‌کند (همان: 135). هدف بزرگ اسلام ایجاد توازن و تعادل در روح فرد است و در نتیجه منجر به ایجاد توازن و تعادل در جامعه می‌شود (همان: 137).

روش ربانی به انسان می‌گوید کالای مباح را به خود حرام نکن، بلکه در استفاده از آن حدود و مقررات الاهی را رعایت کن. ایجاد تعادل بین فرد و جامعه از بارزترین و زیباترین روش‌های عالی ربانی است و جاهلیت در گذشته و حال به یکی از دو طرف منحرف شده، طرف دیگر را مختل کرده است (همو، 1422/2002: 109). او امتیاز انسان از حیوان را در این می‌داند که خداوند به وی آزادی و حریت در اندیشه و فکر و اجرای آن عنایت کرده است (همو، 1370: 153). اسلام که در عین حال طرز فکر و احساس و شعور خاصی است، برای خود یک نظام اقتصادی و اجتماعی ایجاد کرد که در سرتاسر تاریخ بی‌سابقه بود و تاکنون نیز همچنان یگانه مانده است (همان: 127).

به نظر قطب، انسانی که دین اسلام ترسیم کرده، ابعاد مختلف و متقارنی دارد که با نگاه تک‌بعدی و محدودنگر مادی غرب سکولار و مسیحیت رهبانی، تعریف‌پذیر نیست. وی در این باره می‌نویسد:

انسان دارای خطوط متقابل مانند بیم و امید، و دوستی و دشمنی، حسی و معنوی، ایمان به محسوسات و ایمان به غیب، واقع و خیال، التزام به آزادی و انجام وظیفه، مثبت و منفی، فردیت و اجتماعیت، نیروهای پیش‌برنده و بازدارنده است (همو، بی‌تا: 84-240).

پی نوشت:

[i]. تعبیر «توحید قبوری و قصوری» در مصاحبه‌ها و دیدارهای شفاهی محمد قطب بیان شده و در هیچ یک از آثار مکتوبش درج نشده است. نگارنده در تماس با آیت‌الله سید هادی خسروشاهی و دکتر علیزاده موسوی از منبع اصلی تعبیر پرسیدم. هر دو محقق ارجمند تصدیق کردند به اینکه این جمله را در دیدار حضوری از محمد قطب در عربستان شنیده‌اند.

مراجع

قرآن.

نهج‌البلاغه.

افروغ، عماد (1384). اسلام و جهانی شدن، تهران: کانون اندیشه جوان.

بهروزلک، غلامرضا (1386). جهانی شدن و اسلام سیاسی در ایران، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه اندیشه اسلامی، چاپ دوم.

ابن تیمیه حرانی (1321). منهاج السنة النبویة، مصر: المطبعة الکبری الامیریة.

حنفی، حسن (1389). علم غرب‌شناسی، ترجمه: جنان سید عبد مناف الحلو، قم: نشر ادیان.

سوزنگر، سیروس (روح‌الله) (1383). اندیشه‌های سیاسی سید قطب، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

علیزاده موسوی، سید مهدی (1391). سلفی‌گری و وهابیت: مبانی اعتقادی، چاپ اول، قم: دفتر تبلیغات اسلامی.

عنایت، حمید (1363). سیری در اندیشه سیاسی عرب، چاپ سوم، تهران: چاپ‌خانه سپهر.

قطب، سید (1398/1978). آینده در قلمرو اسلام، تهران: دارالقرآن الکریم.

ـــــــــ (بی‌تا الف). اسلام و استعمار، ترجمه: محمدجعفر امامی، قم: انتشارات امید.

ـــــــــ (1368). اسلام و صلح جهانی، ترجمه: سید هادی خسروشاهی و زین‌العابدین قربانی، چاپ چهارم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

ـــــــــ (1346). عدالت اجتماعی در اسلام، ترجمه: سید هادی خسروشاهی، چاپ سوم، قم: کتاب‌فروشی مصطفوی.

ـــــــــ (بی‌تا ب). ویژگی‌های ایدئولوژی اسلامی، ترجمه: سید محمد خامنه‌ای، تهران: مؤسسه انتشارات بعثت.

قطب، محمد (بی‌تا). اسلام و نابسامانی‌های روشنفکری، ترجمه: محمدعلی عابدی، تهران: مؤسسه نشر انقلاب.

ـــــــــ (1414/1994). العلمانیون و الاسلام، الطبعة الاولی، القاهرة: دار الشروق.

ـــــــــ (1427/2006 الف). المسلمون و العولمة، الطبعة الثانیة، مدینه نصر- القاهرة – مصر: دار الشروق.

ـــــــــ (1370). انسان بین مادی‌گری و اسلام، ترجمه: سید هادی خسروشاهی، چاپ چهارم، قم: نشر خرم.

ـــــــــ (1374). بیداری اسلامی، ترجمه: صباح زنگنه، تهران: انتشارات اطلاعات.

ـــــــــ (1389). سکولارها چه می‌گویند؟، ترجمه: جواد محدثی، چاپ دوم، تهران: کانون اندیشه جوان.

ـــــــــ (1345). سیمای جهل در غرب، ترجمه: سید خلیل خلیلیان، تهران: چاپ‌خانه شمس.

ـــــــــ (2008 الف). شبهات حول الاسلام، الطبعه السادس عشر، مدینه نصر- القاهره – مصر: دار الشروق.

ـــــــــ (1427/2006 ب). لا اله الا الله عقیدة و شریعة و منهاج حیاة، الطبعة الثانی عشر، مدینه نصر- القاهره – مصر: دار الشروق.

ـــــــــ (1422/2002). لا یأتون بمثله، الطبعة الاولی، القاهرة: دار الشروق.

ـــــــــ (1428/2007 الف). مفاهیم ینبغی ان تصحح، الطبعه الثانی عشر، مدینة نصر- القاهرة – مصر: دار الشروق.

ـــــــــ (1427/2006 ج). من قضایا الفکر الاسلامی المعاصر فی امور الدین، فی التاریخ، فی الاقتصاد، فی الادب، الطبعة الثانی عشر، مدینة نصر- القاهرة – مصر: دار الشروق.

ـــــــــ (1428/2007 ب). منهج التربیة الاسلامیة، الطبعة الخامس عشر، مدینة نصر- القاهرة – مصر: دار الشروق.

ـــــــــ (2008 ب). هذا هو الاسلام، الطبعة الاولی، مدینة نصر- القاهره – مصر: دار الشروق.

ـــــــــ (1426/2005). هل نحن المسلمون، الطبعة الاولی، القاهرة: دار الشروق.

واترز، مالکوم (1379). جهانی شدن، ترجمه: اسماعیل گیوی و سیاوش مفیدی، تهران: سازمان مدیریت صنعتی.

فصلنامه پژوهشنامه مذاهب اسلامی شماره 2

ادامه دارد...

نظر شما