شناسهٔ خبر: 22520462 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایران آنلاین | لینک خبر

به پاس سالروز درگذشت علامه طباطبایی

سنت‌شکن حوزه

سید محمدحسین طباطبایی معروف به علامه طباطبایی (زاده ۱۲۸۱ خورشیدی در تبریز، درگذشته ۲۴ آبان ۱۳۶۰ در قم) از آن جهت مورد احترام و تجلیل جامعه علمی است که در حوزه علمیه توانست سنت‌شکنی کند. چراکه در زمانه او تفسیر نه تنها ممنوع که بسیار مکروه بود، در حالی که بسیاری با او مخالفت می‌کردند، وی تفسیر را شروع کرد البته از شهید مطهری و دیگر شاگردان وی شنیده‌ام که امام خمینی(ره) همواره از علامه طباطبایی برای انجام تفسیر حمایت می‌کرد.

صاحب‌خبر -

ایران آنلاین /به این اعتبار، حمایت‌های امام خمینی(ره) در به ثمر رسیدن «تفسیر المیزان» علامه طباطبایی تأثیر بسزایی داشت. زیرا آن زمان جو سنگینی در حوزه علمیه حاکم بود به طوری که آیت‌الله طالقانی در سال 1318 برای نوشتن تفسیر «پرتوی از قرآن» ناچار شد از حوزه علمیه قم به تهران عزیمت کند. البته آیت‌الله طالقانی تنها به خاطر تفسیر به تهران نیامدند، مسائل سیاسی و اجتماعی بسیاری در عزیمت او دخیل بودند.

علامه طباطبایی در جامعه علمی ایران احترام والایی دارد چون به نوعی سنت‌شکنی کرد و با وجود همه مخالفت‌هایی که در زمانه‌اش وجود داشت، تفسیر قرآن را به انجام رساند.
اما سنت‌شکنی علامه تنها به حیطه «تفسیر» محدود نمی‌شد بلکه در «فلسفه» نیز او به نوعی سنت‌شکنی کرد. در آن زمان، در حوزه‌های علمیه «کلام» بیش از «فلسفه» موضوعیت داشت. فلسفه به مسائل کلی عالم می‌پردازد اما کلام صرفاً به مسائل اعتقادی و دینی اختصاص دارد. از این رو، کلام همیشه در حوزه‌ها معمول بود اما فلسفه معمول نبود. علامه طباطبایی کسی بود که فلسفه را در حوزه علمیه جا انداخت و در این مسیر، شاگردان خوبی همچون شهید مطهری را تربیت کرد.

بعد از سنت‌شکنی او بود که بتدریج درس‌های تفسیر نه تنها در قم بلکه در حوزه‌های علمیه دیگر مانند مشهد، شیراز، اصفهان و... نیز معمول شد. علامه طباطبایی تفسیرالمیزان را به صورت تفسیر قرآن با قرآن شروع کرد. در این زمینه از سایر علمای تفسیر سرآمدتر بود چراکه می‌کوشید برای توضیحات بیشتر به خود قرآن مراجعه کند.علامه مسائل را دسته‌بندی می‌کرد؛ یعنی، نخست قرآن را با قرآن، تفسیر می‌کرد بعد اگر آیه‌ای به مسائل کلی جهان یا مسأله‌ای فلسفی اختصاص داشت، از زاویه «فلسفه الهی» نه فلسفه مادی نیز به آن آیه می‌پرداخت و در نهایت با «تفسیر روایی» تفسیرش را به پایان می‌برد. (تفسیر روایی به معنای روایت‌هایی که درباره یک آیه از معصومین نقل شده است.)

اما فارغ از تفلسف، علامه طباطبایی «عارف» هم بود. اینجا ذکر این نکته را ضروری می‌دانم که عرفان حقیقی، قرآن است. عرفان یعنی داشتن معرفت نسبت به خدا، همه عرفا هم همین ادعا را دارند؛ منتهی گاهی اتفاق می‌افتد که در این راه منحرف می‌شوند. بزرگ‌ترین عارف بالله پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) است که عرفانش متأثر از قرآن کریم است. از این جهت، آنچه را که علامه طباطبایی از عرفان به شکل عرفانی تفسیر می‌کند، برگرفته از منابع قرآن و نهج‌البلاغه است. در واقع هم «فلسفه» و هم «عرفان» علامه در تفسیرش دخیل بوده است اما نه فلسفه و عرفان وارداتی بلکه عین فلسفه و عرفان الهی که از زبان رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است.

از دیگر نکات قابل تأمل در مورد رویکرد تفسیری علامه طباطبایی این است که به زعم او، قرآن کریم از چنان ظرفیتی برخوردار است که موضوعات آن در هر زمانی با نیازهای روز قابل تطبیق است. علامه طباطبایی اصطلاحی دارند که بین همه مفسران و علما مشهور است و آن، اصطلاح «السری الجری» است؛ یعنی سرایت دادن حکم موضوعی که در هنگام نزول آیه اتفاق افتاده است به حوادث و اتفاقاتی که بعداً در طول تاریخ جریان می‌یابد. به این معنا که آیاتی که در زمان پیامبر(ص) نازل شده است با وجود اینکه ناظر به مسائل زمان پیامبر(ص) است اما منحصر به زمان پیامبر(ص) نیست.

برخی می‌پرسند که آیا می‌توان قرائت ایشان از قرآن کریم را قرائتی هرمنوتیکی قلمداد کرد؟ معتقدم، هرمنوتیک بر دو قسم است؛ هرمنوتیک مؤلف‌مدار و هرمنوتیک متن‌مدار؛ «هرمنوتیک مؤلف‌مدار» زمانی است که می‌خواهیم کتاب یا متنی بخوانیم و هدف این است که بدانیم مؤلف آن چی کسی است؟ چه گفته است، چه خصوصیاتی داشته، هدف آن چه بوده، از چه فرهنگ برخاسته است و... سپس در خصوص آن کتاب قضاوت کنیم.

اما در «هرمنوتیک متن‌مدار» کاری به مؤلف نداریم و صرفاً براساس متنی که در مقابل ما قرار دارد، قضاوت می‌کنیم. از این جهت که اگر هرمنوتیک متن‌مدار را ملاک قرار دهیم، به این نتیجه خواهیم رسید که نظر علامه طباطبایی در مورد تطبیق احکامی که در زمان پیامبر(ص) درباره موضوعی نازل می‌شد، هرمنوتیک متن‌مدار است و او از متن قرآن استفاده می‌کند و معتقد است که حکمی که در درون آیات وجود دارد، می‌تواند برای مسائل امروز هم ساری و جاری باشد.

متأسفانه کمتر کسی از شاگردان او، این راه را ادامه دادند اما شهید مطهری که هم در فلسفه و هم در تفسیر شاگرد علامه طباطبایی بود، تا حدی این مسیر را ادامه داد. شهید مطهری به‌طور کامل قرآن را تفسیر نکرد اما در تفسیری که بر برخی از آیات داشته، به روش معلم خود اقتدا کرده است. شهید بهشتی نیز تک آیاتی را بدین شیوه تفسیر کرده است. اما امام موسی صدر که او نیز شاگرد تفسیری علامه طباطبایی بوده است، از استاد خود جلوتر می‌رود؛ یعنی علاوه بر اینکه روش علامه طباطبایی را در تفسیر ادامه داد بلکه در تطبیق آیات با مسائل امروز خیلی روشن‌تر عمل کرد، چون در یک محیط غیراسلامی بود که هم مسلمان هم مسیحی و هم یهودی و افراد مختلفی در آن زندگی می‌کردند از این جهت یک دید بسیار بازتری نسبت به آیات و تطبیق آن با مسائل روز دارد./ روزنامه ایران 

نظر شما