سفر اخیر محمد جواد ظریف، وزیر خارجه ایران به تاجیکستان و ازبکستان (17 و 18 آبان 1396)، دیدارهای دوجانبه وی با مقامات ارشد این دو کشور و حضور وی در کنفرانس بینالمللی «امنیت و توسعه پایدار در آسیای مرکزی» در سمرقند، طی روزهای گذشته بسیار مورد توجه ناظران قرار گرفته و درباره آن گفته و نوشته شده است. شاید مهمترین دلیل توجه به این سفر، انجام آن در شرایطی است که روابط تهران با دوشنبه در یکی از تیرهترین دورههای خود از زمان فروپاشی شوروی به سر میبرد و روابط با ازبکستان نیز به زعم اغلب تحلیلگران، تاکنون هیچگاه در سطح مطلوب قرار نداشته است. بر این اساس، سفر وزیر خارجه ایران به این دو کشور آسیای مرکزی، پیش از هر چیز به عنوان تلاشی از سوی ایران برای احیای پیوندهای خود با این منطقه مورد ارزیابی قرار گرفت.
با این وجود، برخی دیدگاههای نقادانهتر نسبت به موضوع، این مسئله را مورد اشاره قرار دادهاند که انجام این سفر در شرایطی که به ویژه در مورد تاجیکستان، نشانه مثبتی از تمایل طرف مقابل به احیا و توسعه روابط به چشم نخورده، نمیتواند اقدامی قابل توجیه باشد. در این میان، انتشار اخباری در این زمینه که دولت تاجیکستان همزمان با حضور ظریف، بار دیگر اقدام به پخش تلویزیونی یک مستند ضد ایرانی کرده، بر دامنه انتقادات افزود؛ به گونهای که ضمن محوریت یافتن موضوع تاجیکستان، کلیت سفر و به ویژه حضور دکتر ظریف در کنفرانس سمرقند، تحتالشعاع قرار گرفته و کمتر درباره آن بحثی صورت گرفت. در این نوشتار، سعی بر آن است تا ضمن بررسی سفر دکتر ظریف از منظری کلیتر، جنبههای اهمیت آن در چارچوب سیاست خارجی و منافع جمهوری اسلامی ایران مورد اشاره قرار گیرد:
نخست: روابط دوجانبه
همانگونه که اشاره شد، دو مقصد ظریف در سفر اخیر، با توجه به سطح روابط ایران با تاجیکستان و ازبکستان، به خودی خود موضوعی بحثبرانگیز و قابل توجه است. یک جنبه اهمیت موضوع، آن است که ماهیت روابط ایران با هر یک از این دو کشور همواره به گونهای محسوس به روابطش با دیگری مرتبط بوده است. به عبارت دیگر، یکی از دلایل اصلی پایین بودن سطح روابط ایران و ازبکستان طی تمامی سالهای پس از فروپاشی شوروی، حساسیت تاشکند نسبت به روابط تهران- دوشنبه بوده است. این عامل، در کنار طیفی دیگر از عوامل داخلی، منطقهای و بینالمللی، همواره مانع رسیدن تعاملات ایران و ازبکستان به سطح مطلوب شده است. با این حال، از سال 2015 به بعد، روابط تهران- دوشنبه نیز بر سر برخی اختلافات، به ویژه موضوع ارتباطات جمهوری اسلامی ایران با حزب نهضت اسلامی تاجیکستان – که دولت این کشور مدعی غیرقانونی و تروریستی بودن آن است – تیره شد.
در این فضا، انتخاب همزمان تاجیکستان و ازبکستان به عنوان مقاصد سفر وزیر خارجه ایران، میتواند دربردارنده پیامی مهم برای رهبران هر دو کشور باشد؛ بدین معنا که از یک سو، دامنه تلاش ایران برای توسعه پیوندهای دوستانه در آسیای مرکزی، تنها به یک کشور محدود نیست و از سوی دیگر، ایران روابط با هیچ طرفی را در منطقه فدای روابط با دیگری نخواهد کرد. در این چارچوب، سفر ظریف به سمرقند و حضور وی در عالیترین کنفرانس بینالمللی برگزار شده در ازبکستان از زمان روی کار آمدن شوکت میرضیایف، رئیسجمهور جدید این کشور، به رهبران ازبکستان این پیام را مخابره خواهد کرد که ایران هم در چارچوب دوجانبه و هم چندجانبه، آماده توسعه تعاملات با این کشور است.
همزمان، رهبران تاجیکستان نیز در عین دریافت پیام مستقیم حسن نیت ایران – با سفر عالیترین دیپلمات کشور – این پیام غیرمستقیم را دریافت خواهند کرد که در صورت اصرار بر مواضع ضد ایرانی، تهران گزینههای متنوعی برای بازی در آسیای مرکزی در اختیار دارد که یکی از آنها، توسعه روابط با ازبکستان به عنوان دولتی است که تاجیکها همواره بیشترین چالش را در منطقه با آن داشته و دارند. بر این اساس، موازنهسازی دوجانبه در روابط ایران با ازبکستان و تاجیکستان، یکی از جنبههای اهمیت سفر ظریف به شمار میرود.
دوم: موازنهسازی فعال در مقابل رقبای منطقهای و فرامنطقهای
آسیای مرکزی به عنوان منطقهای واقع در مجاورت جغرافیایی بلافصل ایران، همواره به عنوان یکی از عرصههای مناسب برای «مهار» جمهوری اسلامی ایران مورد توجه رقبا قرار گرفته است. رژیم اسرائیل از همان سالهای نخست استقلال کشورهای آسیای مرکزی، تلاشهای خود را برای نفوذ در منطقه آغاز کرد و اخیراً نیز یک رقیب دیگر ایران، یعنی عربستان سعودی، تلاشهای آشکار و علنی خود را برای محدود کردن فضای بازیگری ایران در آسیای مرکزی کلید زده است. مورد تاجیکستان، خود عینیترین نمونه از تأثیرات اقدامات عربستان بوده؛ زیرا به عقیده اغلب ناظران، این کمکهای مالی سعودیها بوده که تاجیکستان را به موضعگیری علیه ایران در این سطح بیسابقه واداشته است.
در این شرایط، واگذار کردن عرصه به رقبا با این توجیه که با توجه به جایگاه ایران به عنوان یک قدرت منطقهای، تهران میبایست منتظر برداشته شدن گام نخست از سوی دوشنبه باشد، به هیچوجه در چارچوب منافع ملی کشور نیست. بر این اساس، نه تنها سفر ظریف به دوشنبه، بلکه حضور ایران در سطح وزیر خارجه در کنفرانس سمرقند، بیانگر جدی بودن ایران در توسعه تعاملات خود با منطقه آسیای مرکزی و همچنین، موکد این حقیقت است که ایران، روابط دیپلماتیک در چارچوب رسمی و مبتنی بر منافع متقابل را در صدر دستور کار تعاملات خود با این منطقه قرار داده است. این امر، ضمن کاستن از دامنه بدبینیها به سیاستهای ایران در منطقه، سبب خواهد شد دست ایران برای بازیگری فعال در منطقه بازتر شده و عرصه به رقبا واگذار نشود.
سوم: قرار گرفتن ایران در چارچوب ابتکارات چندجانبه در آسیای مرکزی
به جز ظریف، فدریکا موگرینی، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، دیگر مهمان عالیرتبه خارجی حاضر در کنفرانس سمرقند بود که حضور وی فینفسه، در کنار مواضع بیان شده از سوی وی در جریان کنفرانس، میتواند به عنوان آغاز دور جدیدی از توجه اتحادیه اروپا به آسیای مرکزی تعبیر شود. موگرینی در جریان سخنرانی خود در کنفرانس سمرقند، ضمن اشاره به موقعیت جغرافیایی آسیای مرکزی به عنوان «راهی مهم میان اروپا و خاور دور»، از مشارکت و همکاری اقتصادی اتحادیه اروپا با کشورهای منطقه و همچنین همکاری در جهت مبارزه با افراطگرایی و تروریسم در منطقه حمایت کرد.
باید توجه داشت که در فضای پسابرجام، از یک سو زمینه توسعه تعاملات اقتصادی جمهوری اسلامی ایران با کشورهای اروپایی فراهم شده و از سوی دیگر، به تبع فروکش کردن جو منفی بینالمللی علیه ایران، دیگر کشورهای جهان، از جمله در آسیای مرکزی نیز ملاحظات بسیار کمتری جهت ارتباط با ایران دارند. در این فضا، با توجه به اینکه دستکم در دو حوزه همگرایی اقتصادی و نیز مشارکت برای تضمین امنیت منطقهای، منافع ایران با اتحادیه اروپا همراستاست، حمایت ایران از توسعه ابتکارات همگرایانه در این منطقه و نیز مشارکت جدی در این ابتکارات، میتواند تأمینکننده جنبههای مهمی از منافع ملی ایران در آسیای مرکزی باشد. به عبارت دیگر، در صورتی که قالب شکلگرفته در کنفرانس سمرقند، متشکل از وزرای خارجه کشورهای آسیای مرکزی و ایران و عالیترین دیپلمات اروپایی، در عرصه عمل نیز به شکلگیری نوعی از همکاری چندجانبه منجر شود، میتواند برای ایران منفعت به همراه داشته باشد.
چهارم: تحقق سیاست خارجی متوازن
در پیوند با بحث قبلی، هرچند که حصول توافق هستهای، پس از سالها امکان توسعه تعاملات با کشورهای اروپایی را در اختیار ایران قرار داده، اما همزمان، پتانسیل ایران را برای برقراری ارتباطات موثر با دیگر مناطق و کشورها نیز آزاد کرده که این پتانسیل به هیچ وجه نمیبایست مغفول واقع شود. به عبارت دیگر، منطقیترین سیاست در شرایط کنونی، توسعه همزمان به توسعه پیوندها با شرق و غرب و نیز اهتمام به گسترش روابط ایران با حوزههایی است که به رغم وجود زمینههای مساعد، تاکنون شاهد شکوفایی جنبههای بالقوه روابط با ایران نبوده است. اهمیت این امر به ویژه از آن جهت است که در صورت تحقق این رویکرد، سطح آسیبپذیری استراتژیک ایران در مقابل هرگونه صفآرایی احتمالی مجدد کشورهای غربی، به شکل وضع تحریمها و یا دیگر اشکال تقابل، کاهش پیدا کرده و ایران خواهد توانست با شکل دادن به شبکههای متنوع اما به همپیوستهای از وابستگیهای متقابل دوجانبه و منطقهای، هزینه کنار گذاشتنش از عرصه بینالمللی را برای دیگران افزایش دهد.
اگر با دیدی کلنگر، این موضوع را مورد توجه قرار دهیم که ایران هماکنون به طور همزمان توسعه محور تهران- باکو- مسکو، تعامل با اتحادیه اقتصادی اوراسیا و سازمان همکاری شانگهای و اینک ابتکارات چندجانبه منطقهای در آسیای مرکزی را در کنار توسعه تعاملات با اروپا مورد توجه قرار میدهد، اهمیت و ضرورت حضور وزیر خارجه کشورمان در اجلاس سمرقند و به طور کلی، توجه ویژه به آسیای مرکزی به عنوان یک عرصه مهم بازیگری برای ایران، روشنتر خواهد شد.
نظر شما