شناسهٔ خبر: 22102081 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: همشهری آنلاین | لینک خبر

سرمقاله‌های روزنامه‌های ۲ آبان

- همشهری آنلاین: آتش به اختیار فرهنگی، فضای مجازی و ... از جمله موضوعاتی هستند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های سه شنبه-۲ آبان- جای گرفتند.

صاحب‌خبر -

غلامعلی خوشرو نماینده دائم ایران در سازمان ملل در ستون سرمقاله شرق با تيتر«راهبرد نافرجام » نوشت:

روزنامه شرق،۲آبان

پس از ماه‌ها جنجال، ترامپ برنامه راهبردی آمریکا را نسبت به ایران اعلام کرد که با واکنش هوشمندانه و قاطع ایران روبه‌رو شد. او هم‌زمان با تأییدنکردن پایبندی ایران به برجام ادعاهای افراطی و کینه‌توزانه خود را بر ضد ایران بیان کرد. افزون بر این با تهدید و گزافه‌گویی، خواستار تعمیر و بازسازی برجام شد تا ایران را از منافع برجام محروم کند و امنیت و ثبات منطقه را بر انگاره ذهنی اسرائیل و عربستان سامان دهد. این اقدام، عهدشکنی در برجام و هنجارشکنی در روابط بین‌الملل و مقابله با همه طرف‌های مذاکراتی و نقض قطع‌نامه شورای امنیت است. راهبرد کلان دولت ترامپ شامل دو بخش عمده است: نخست، رویکرد کلی نسبت به ایران بود که مشحون از اطلاعات غلط و تحلیل‌های ساده‌لوحانه و مملو از کینه‌ورزی و نفرت‌پراکنی بود. در این سخنرانی که به نام استراتژی و به کام ایدئولوژی افراط‌گرایانه و خیال‌پردازانه صورت گرفت، نه‌فقط واقعیت‌های تاریخی و جغرافیایی تحریف شد، بلکه چالش‌های موجود منطقه که آمریکا خود اولین باعث و بانی آن بود، وارونه جلوه داده شد. این بخش از سخنرانی سرشار از خودشیفتگی، قدرت‌نمایی و یاوه‌گویی نسبت به ایران، انقلاب و اسلام بود. دوم، پیشنهادهای اجرائی به کنگره برای تهدید و تحریم ایران و نهایتا ضربه‌زدن به برجام و محدودکردن توانایی دفاعی و قدرت بازدارندگی ایران بود.

این پیشنهادها شامل دائمی‌کردن محدودیت‌های موقتی مندرج در برجام، ممانعت از کاهش زمان گریز هسته‌ای به زیر یک سال، مقابله با برنامه موشکی ایران و تقویت آژانس برای راستی‌آزمایی برجام بود.

پیشنهادهای بالا هیچ‌کدام جدید نبوده که این دولت آنها را کشف کرده باشد بلکه همه آنها در مذاکرات مطرح شد و ماه‌ها و سال‌ها درباره آنها بحث شده و نهایتا تفاهم هسته‌ای در قالب برجام مورد قبول ١+٥ قرار گرفته و در شورای امنیت سازمان ملل با اجماع تصویب شده است. اکنون آمریکا می‌گوید ایرانیان در مذاکرات باهوش‌تر بودند و با پذیرش محدودیت‌های موقتی به امتیازات دائمی دست یافته‌اند. ترامپ، برجام را بدترین سند مذاکره‌شده به‌وسیله آمریکا قلمداد می‌کند و در اولین سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل آن ‌را مایه شرمساری آمریکا خطاب کرد. اما جامعه جهانی برجام را نمونه بارز موفقیت دیپلماسی در برابر تحریم و تهدید و جنگ تلقی می‌کند. بنابراین خروج یک‌جانبه آمریکا از برجام مایه شرمساری است نه پایبندی به آن.

اکنون آمریکا از پایبندی ایران به برجام به‌شدت عصبانی است و آرزو می‌کند کاش ایران بندهایی از برجام را نقض کرده بود تا آمریکا امروز این‌چنین در نظام بین‌الملل تنها و منزوی نباشد. برای سال‌ها تبلیغ می‌شد که ایران به برجام پایبند نخواهد بود و پنهان و آشکار عهدشکنی خواهد کرد. هشت گزارش آژانس در تأیید پایبندی ایران عملا دهان آمریکا را بسته است. آمریکا برای فرار از این موقعیت مدعی شده ایران روح برجام را رعایت نکرده است. آمریکا با تردستی برای روح برجام دلسوزی می‌کند تا اصل برجام را نابود کند.

براساس تعبیر خودسرانه آنها، روح برجام کمک به صلح و امنیت بین‌المللی و منطقه‌ای است. بر فرض درستی این تعبیر، همین ادعا هم پوچ و توخالی است. به‌دلیل آنکه اکنون منطقه نسبت به سه سال پیش، از ثبات و امنیت بیشتری برخوردار است و وضعیت سوریه و عراق و لبنان در مقابله با داعش با گذشته قابل مقایسه نیست. درباره یمن هم اگر آمریکا فروش صدها میلیارد تسلیحات «زیبا» را به یمن متوقف کند و سعودی را از بمباران یمن بازدارد این کشور جنگ‌زده، قحطی‌زده و وبازده هم روی آرامش می‌بیند. برخلاف تعبیرات ناروا و تشبهات نابجا، از ابتدا برجام محدود به برنامه هسته‌ای بود و هیچ‌کدام از موضوعات منطقه‌ای و دفاعی و موشکی ایران مورد بحث نبود. آمریکا درباره برنامه موشکی ایران می‌خواهد نظر خود را جایگزین نظر شورای امنیت کند. موضوع موشکی ایران بارها در شورای امنیت مطرح شده و تعدادی از اعضای دائم و غیردائم شورای امنیت به‌صراحت اعلام کرده‌اند با نظر آمریکا نسبت به اینکه ایران در موضوع موشکی مفاد قطع‌نامه ٢٢٣١ را رعایت نکرده، موافقت ندارند. نماینده دائم آمریکا به‌صراحت می‌گوید ما در شورای امنیت می‌خواهیم ایران را تحریم کنیم ولی چند کشور در مقابل ما صف‌آرایی می‌کنند. امروز این آمریکاست که با مکر و تکبر و طرح موارد نامربوط به برجام در پی ضربه‌زدن به برجام است. آمریکا در تحلیل نهایی می‌گوید ایران با اجرای برجام از موقعیت خوب بین‌المللی برخوردار شده، روابط اقتصادی و تجاری‌اش با جهان در حال گسترش است و برنامه‌های هسته‌ای و دفاعی خود را پیش می‌برد و نقش مهمی در تحولات منطقه‌ای ایفا می‌کند. آنها از نگاه راهبردی توازن قوا در منطقه را به‌نفع ایران می‌بینند و نمی‌توانند شاهد پیشرفت، استقلال، هوشمندی و عزت مردم ایران باشند. آمریکا با یک‌جانبه‌گرایی و یکه‌تازی و متهم‌کردن ایران نمی‌تواند بر سیاست‌های شکست‌خورده خود سرپوش بگذارد و اقدام‌های غلط خود و متحدانش را توجیه کند.

هدف آمریکا توجیه شکست سیاست‌های منطقه‌ای خود و قدرت‌نمایی برای سرپوش‌گذاشتن بر ترس و ضعف هم‌پیمانان خویش در منطقه بود. لابی پرهزینه صهیونی-سعودی در واشنگتن مرتب در شیپور ایران‌هراسی و ایران‌ستیزی می‌دمد تا ایران را تنها مشکل منطقه معرفی کند. دولت ترامپ متحدانش را بازنده تحولات منطقه‌ای می‌بیند و برای جبران سیاست‌های خسارت‌بار و خانمان‌سوز خود به‌دنبال توجیه و بهانه است. حال آنکه پایبندی همه طرف‌ها به برجام و فهم درست شرایط منطقه‌ای است که به صلح و ثبات کمک می‌کند. ایران به ثبات و صلح در منطقه کمک کرده است و مبارزه با تروریسم کور تکفیری را ادامه می‌دهد. استراتژی کلان آمریکا بدون درنظرگرفتن این واقعیت‌ها از آغاز محکوم به شکست است.

مهدي فرقاني كارشناس ارتباطات و رسانه در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:

روزنامه اعتماد،۲ آبان

براي بررسي شيوه درست ارايه آمار منفي و اخبار تلخ در رسانه‌ها بايد بگوييم كه اخبار و آمارهاي منفي مثل آمار خودكشي و افسردگي، دو كاركرد متفاوت دارند. كاركرد منفي آنها زماني است كه توليد يأس و نا اميدي مي‌كنند، يا الگوهاي منفي ارايه مي‌كنند، وجه مثبت اين اخبار هم اين است كه مي‌توانند عبرت آموز و هشدار‌دهنده باشند و در عين حال مردم و مسوولان را متوجه خطرهاي احتمالي مي‌كنند. اما در ساحت رسانه تصميم‌گيري در مورد ارايه مصاديق اين اخبار به مقتضيات محيط، زمان و مكان و نوع رويداد بر‌مي‌گردد و از تصميمات سردبيري است؛ تصميمي كه علي القاعده بايد در يك ساختار حرفه‌اي اتخاذ شود و طبق شيوه نامه و خط مشي هر رسانه تعيين شود. در عين حال بايد اين نكته را در نظر گرفت كه يك رسانه حق پنهان كردن واقعيت‌ها از مردم را ندارد. اما مي‌تواند اين واقعيت‌ها را به نحوي ارايه كند كه در عين اينكه توليد يأس و نا‌اميدي نكند، هشدار و انذار هم به همراه داشته باشد. به طور مثال رسانه مي‌تواند در كنار ارايه آمار (به طور مثال آمار خودكشي) گفت‌وگويي با يك كارشناس و صاحب‌نظر يا روانشناس اجتماعي داشته باشد و تحليل به آمار ارايه شده اضافه كند. يا به تشريح زمينه‌ها و ريشه‌ها و علل و عوامل بالا يا پايين رفتن آمار فوق بپردازد.

در موردي كه اخيرا اتفاق افتاد، خبر خودكشي دو دختر نوجوان در اصفهان، يكي ازكارهايي كه رسانه‌ها مي‌توانند انجام دهند، اين است كه بدون اينكه وارد حريم خصوصي خانواده‌هاي اين دو نفر شوند، زمينه‌هاي اقتصادي ، اجتماعي ، فرهنگي و تربيتي و اخلاقي و حتي زمينه‌هايي مثل افسردگي و استرس و ناكامي‌هاي تحصيلي و مسائلي از اين قيبل را در اين دو نفر و خانواده‌هاي‌شان بررسي كنند. به طور مثال مي‌توانند از طريق گفت‌وگو با پدر و مادر اين دو نفر علايق، گرايش‌ها و ميزان نظارت خانواده بر رفتار آنها را بررسي كنند و با مشاهده نشانه‌ها و عناصر احتمالي در ماه‌ها و سال‌هاي قبل مسير حركت منتهي به اين اتفاق را به نوعي تحليل كنند. اين اتفاقي است كه بايد در رسانه‌ها بيفتد. در مورد اخبار و آمار منفي و خبرهاي حوادث نبايد فقط به بازگويي و نقل اخبار اكتفا شود، بلكه لازم است گزارش‌هاي خبري و تحليل‌هايي در مورد ريشه‌ها و علل و عوامل بروز اين حوادث ارايه شود. البته در اين مجال ما در مورد رسانه‌هايي صحبت مي‌كنيم كه نوعي نظام مديريتي و سردبيري دارند و اين رسانه‌ها مي‌توانند به مرور بر فضاي فرهنگي و فكري جامعه و روندهايي كه در فضاي مجازي اتفاق مي‌افتد تاثير بگذارند. ما نمي‌توانيم به فضاي مجازي امر و نهي كنيم يا كنترل قرص و محكمي روي آن داشته باشيم. بحث در مورد رسانه‌هايي است كه مديريت مي‌شوند.

همين موارد وجه تمايز رسانه‌هاي سنتي از فضاي مجازي است و حتي مي‌تواند موجبات ماندگاري رسانه‌هاي سنتي را نيز فراهم كند. در شرايط فعلي رسانه‌هاي سنتي بايد بتوانند تفاوت‌هايي را بين خودشان و فضاي مجازي ايجاد كنند. رسانه‌هاي سنتي هم اگر صرفا به دنبال خبر باشند، تفاوتي با فضاي مجازي ندارند. بايد رسانه‌ها كاركردهاي متفاوتي براي خودشان ايجاد كنند؛ كاركردهايي كه فضاي مجازي در بسياري موارد فاقد آن است. يكي از موارد مهم آن ارايه تحليل در مورد آمارها و اخبار ارايه شده است.

روزنامه رسالت در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

روزنامه رسالت،۲ آبان

قضيه: - تاريخ انقلاب اسلامي، نشان مي‌دهد که کار فرهنگي به سبک برادرانه و بسيجي، در قلب فتوحات انقلاب اسلامي قرار داشته و اغراق نيست گفتن اين که هر چه انقلاب اسلامي دستاورد شاخص داشته است، از کنار اين «کار فرهنگي برادرانه و بسيجي» بوده است. - وقتي فرهنگ کثرت گرا که نه بر رفاقت و برادري، بلکه بر رقابت و ستيز بنا شده بود، و حتي مشحون از خصومت تصنعي و تقليدي برادران اصلاح طلب بود که سخت شيفته الگوي غربي کارل پوپر و رابرت دال بودند، در نيمه دهه 1370 متداول گشت؛ وقتي اين شمايل کثرت گرا با فرهنگ تندزبان روزنامه نگاري در آميخت، رفته رفته زمينه‌هاي کار فرهنگي برادرانه و بسيجي کم رنگ شد، و جاي آن را يک سياست و سپس جامعه کثرت گرا گرفت.

 

- امروز، هر چند که مدت‌هاست بر همه معلوم شده است که سياست کثرت گرا و روزنامه نگارانه که سراسر ستيز و منفي بافي بود، در اثر يک خطاي تئوريک و اشتباه فاحش فلسفي رقم خورد، ولي آثار اجتماعي آن همچنان پا بر جاست و خود را با منازعات تند و بي ملاحظه در تلگرام و ساير فضاهاي فارغ از «شرم حضور» يا فضاي به اصطلاح «مجازي» نشان مي‌دهد. ما از فلسفه و سياست کثرت گرا خلاص شديم، ولي هنوز ته نشست‌هاي اجتماعي فرهنگ کثرت گرا و روزنامه نگارانه، جلوي هر نوع کار فرهنگي برادرانه را گرفته است. از اين زاويه، صدور فتواي «آتش به اختيار فرهنگي»، معنا و خصلت تازه‌اي مي‌يابد؛ اين که براي زدودن آثار اين فرهنگ روزنامه نگارانه که در فضاي مجازي تشديد هم شده و در آن عداوت‌ها جاي برادري‌ها را گرفته است، بايد قدمي برداشت.

* جعبه آچار کار فرهنگي:

- هر نوع کار فرهنگي، بايد معطوف به مديريت ارزش‌ها باشد، و اين کار هم براي خود قواعدي دارد. مهارت در مراعات ارزش‌ها، ابزار اصلي کار فرهنگي هستند، و بايد ضمن آن که درک مي‌گردند و به رسميت شناخته مي‌شوند، به مثابه ابزاري براي همدلي و خدمت رساني به هدف نشو و نماي فرهنگي به کار گرفته شوند. اين، اصل مطلب است. يک فعال فرهنگي بايد با درک اين ارزش‌هاي پايه، و با مهارت يافتن در مراعات آن‌ها نقش تسهيل گر در بسيج و در صحنه نگه داشتن مردم داشته باشد.

- جاناتان هيت، استيو هيتلين، شالوم شوارتز، کوين پينکستن، استيون وايزلي، و اندرو مايلز، در جريان زنجيره‌اي از پژوهش‌هاي ميان رشته‌اي، در ميان قلمرو فلسفه و انسان شناسي و روانشناسي اجتماعي و

جامعه شناسي اخلاق، کوشيده‌اند تا فهرستي از عوامل عاطفي پشت قضاوت‌هاي اخلاقي عامه مردم به دست آورند؛ (1) ارزش پيروي از اصول، (2) ارزش استقلال، (3) ارزش سنت، (4) ارزش خيرخواهي، (5) ارزش پيشرفت، (6) ارزش توان انطباق با شرايط، (7) لذت، (8) ارزش امنيت، (9) ارزش انگيزه داشتن و (10) ارزش قدرت داشتن. اين 10 تا، ارزش‌هاي اصلي هستند که عامه مردم را به تحرک وا مي‌دارند. خب؛ اين دستاورد مهمي است.

- البته آموزش و تفکر يا زمينه‌هاي محلي، تأثير انکارناپذيري بر وزن هر يک از اين ارزش‌ها دارند، ولي 10 ارزش پايه، همين‌ها هستند و هر نوع تربيت و تأملي بايد به اين ارزش‌هاي پايه تعبير شوند. مثلاً تحقيقي در سال 2014 توسط ميلز در يک مقياس تجربي محدود انجام شده و نشان مي‌دهد که عموماً قضاوت‌هاي زنان بر خيرخواهي و استقلال متکي است، ولي مردان بر قدرت و پيشرفت علاقه نشان مي‌دهند. صرف نظر از صحت و سقم اين وزن دهي‌ها، مشابه اين تفاوت‌ها را مي‌توان در مقاطع سني و قومي و اقليمي و ... پيدا کرد، و پيدا کردن اين تمايزهاي معنادار، کليد دوم هر کار فرهنگي موفق است. از همين جا مي‌توان نتيجه گرفت که فعال فرهنگي بايد تصور از خود را به عنوان رهبر فکري تغيير دهد، و بيشتر خود را به عنوان تسهيل کننده تعبير کند. ميراث طولاني و موفق کار فرهنگي بسيجي که هنوز در کشور ما پر ثمر و موفق است، مبتني بر همين روحيه تسهيل کنندگي و برادري است، که اکنون با اين دستاورد مهم علمي در زمينه عوامل عاطفي عام، مي‌تواند کارآمدتر هم بشود. فعال فرهنگي با حضور پيوسته در کف ميدان از اين گرايش‌هاي عاطفي جهت نزديک شدن به تعالي استفاده مي‌کند.

- مرتبط با همين بحث دستاوردهاي شوادر و فيسک در زمينه مطالعات انسان شناسي اخلاق است. ملهم از دريافت‌هاي آن‌ها، در تمام جوامع، و حتي جوامع مدرن امروزي که گمان مي‌رفت افسون زدوده شده‌اند، مقدس بودن خدا، روح، و قلب، يک قاعده است که اصولاً مراعات مي‌شود، و حتي «نيچه گرا»ترين و نهيليست‌ترين افراد هم نمي‌توانند به نحو پايدار و طولاني اين حيطه‌هاي مقدس را هتک کنند. اين‌ها ارزش‌هاي بنيادين‌تري هستند که ارزش هويت فردي و جمعي، اهميت خانواده و ارزش خلوص و راستي از آن‌ها سرچشمه مي‌گيرد و به تبع، اين ارزش‌ها هم نمي‌توانند به طور پايدار در مقياس‌هاي فردي و اجتماعي زير پا گذاشته شوند. اين ارزش‌ها ثابت هستند و تنها از نوعي به نوع ديگر تأويل مي‌شوند.

- آنچه در مورد الهامات طرح ريچارد شواردر و جان فيسک جالب است، اين است که اين ارزش‌هاي پايه مي‌توانند به عنوان مدل‌هاي مبنايي ارتباطي توسط فعالان فرهنگي مورد توجه قرار گيرد، و به تناوب در زمينه اشتراک جمعي افکار، و تکريم چهره‌ها و مراجع اجتماعي، ملاک عمل باشند. بايد در مورد وسوسه‌هاي «روزگار نو» مقاومت کرد. اغلب ما دوست داريم تا شورش گرانه از برآمدن عصري نو سخن بگوييم، تا از ارائه توضيحي در مورد علل پديده‌ها راحت و خلاص بمانيم، ولي، اين بررسي‌ها در مقياس جوامع مختلف امروز (مقياس درزماني) و در مقياس تاريخي (مقياس هم زماني) نشان مي‌دهد که اين ارزش‌هاي پايه، به سهولت تغيير نمي‌کنند.

- جمع بندي مطلب: ارزش «نظريه بنياد اخلاقي» جاناتان هيت که بيشترين نفوذ ممکن را در ميان تحليلگران جامعه شناسي اخلاق جلب کرده در همين نکته است؛ اين که ارزش‌هاي پايه جوامع امروز، نتيجه سازگاري دراز مدت انسان در مقياس فردي و اجتماعي با مسائل محيطي است که همه انسان‌ها، در سراسر جهان، در آن شريک‌اند. اين ارزش‌ها، حکم جعبه ابزار کار فرهنگي را دارند و هر فعال فرهنگي و اجتماعي بايد اولاً خود، تبلور سطح متعادلي از اين ارزش‌ها باشد، و هم بکوشد تا با حضور در کف جامعه، اين ارزش‌ها را تسهيل کند. در جمع بندي مطلب، اگر بخواهيم از مجموع مطالعات صورت گرفته در زمينه جامعه شناسي اخلاق، فهرستي از اين جعبه ابزار کار فرهنگي

جمع و جور کنيم به يک فهرست شانزده آچاره مي‌رسيم، اميد که به کار آيد: (1) مقدس بودن خدا، (2) مقدس بودن روح، (3) ارزش پيروي از اصول، (4) ارزش قدرت داشتن، (5) ارزش مستقل بودن، (6) ارزش پيروي از سنت‌هاي آزموده، (7) ارزش خيرخواهي، (8) ارزش پيشرفت، (9) ارزش توان انطباق با شرايط، (10) ارزش لذت متعادل، (11) ارزش امنيت، (12) ارزش انگيزه داشتن، (13) مقدس بودن قلب، (14) ارزش مهرباني و دلواپس هم نوع بودن، (15) ارزش عدالت، (16) ارزش وفاداري (توأم با اقتباس‌هاي آزاد از جاناتان هيت و بويژه کوين مک‌کافري).

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

روزنامه کیهان،۲ آبان

1- «دولت عمیق» یا دولت پنهان در آمریکا اصطلاحی برگرفته از عملیات مخفی ناتو تحت عنوان «گلادیو» است که برای صحنه‌گردانان اصلی پشت پرده سیاست‌های این کشور به‌کار می‌رود. دولت عمیق شامل عوامل اطلاعاتی، نظامی و سیاسی معتقدند اولا نژاد آمریکایی نژاد برتر است، ثانیا «توسعه اقتصادی» وابسته به «تولید نظامی» است! ثالثا براساس مکتب ماکیاولی برای جلب افکار عمومی و رای آوردن باید شعار بدهی، اما وقتی به قدرت رسیدی خلاف شعارهایت عمل کنی! فرقی هم نمی‌کند که چه دولتی و از چه حزبی بر سرکار باشد و «دولت به ظاهر منتخب» مجری سیاست‌های«دولت عمیق» است و اگر بخواهد ساز ناکوک با دولت عمیق بزند بازیگران این دولت پنهانی طرح برکناری او را عملیاتی می‌کنند. پایه اصلی اعمال نفوذ دولت عمیق در آمریکا نیز طرح «اجماع واشنگتن» است که براساس آن در دهه 1980 وزارت خزانه‌داری آمریکا با بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول برای خارج کردن امور از دست دولت‌ها حتی دولت خود آمریکا تحت عنوان «کوچک‌سازی دولت و خصوصی‌سازی» به توافق رسید.

2- هرچند دونالد ترامپ محصول سیاست‌های همین دولت عمیق است و از مجرای آن به ریاست‌جمهوری رسیده اما آنچه که اکنون در آمریکا شاهد آن هستیم دقیقاً نمودی از تقابل دولت عمیق با دولت به ظاهر منتخب است که ظهور و بروز آن نیز عقب‌نشینی رئیس‌جمهور آمریکا از تمام وعده‌های انتخاباتی‌اش است، چه در مسائل داخلی از جمله اصلاح ساختار فاسد نظام آمریکا و چه در مسائل خارجی از جمله پاره کردن برجام! در این مطلب عقب‌نشینی ترامپ از وعده‌های انتخاباتی‌اش درخصوص مسائل داخلی کشورش و یا درخصوص مسائل خارجی در رابطه با دیگر کشورها را فاکتور می‌گیریم و موضوع مورد بحث ما «پاره کردن برجام» است که عقب‌نشینی رئیس‌جمهور آمریکا از این وعده انتخاباتی‌اش نشان می‌دهد تصمیم‌گیر اصلی در آمریکا شبکه استکباری پشت پرده است نه اوباما و نه ترامپ! لذا این عقب‌نشینی ترامپ ثابت می‌کند که برجام منافع آمریکا را تامین کرده و این همه هیاهوی رسانه‌ای و سیاسی یک بازی طراحی شده از قبل در پروژه برخورد با ایران است و اصولا آنچه که تحت عنوان «راهبرد جدید آمریکا علیه ایران» نیز از آن سخن گفته می‌شود و منتشر شده، جدید نیست، بلکه در حقیقت پازلی از سیاست درازمدت آمریکا است که از اول انقلاب اسلامی تدوین شده و در حال اجراست، منتها در این سیاست چون نتوانستند با قدرت نظامی و آشوب و ترور و کودتای مخملی و فتنه و تروریست‌ها به اهداف خود برسند، از زمان بوش پسر در اندیشکده‌ها و هیئت حاکمه «دولت عمیق» به این نتیجه رسیدند که برای برخورد با جمهوری اسلامی باید در ایران نفوذ کنند و راه نفوذ را مذاکره و بهانه مذاکره را هم موضوع هسته‌ای یافتند. به‌گفته کلاوزویتس استراتژیست پروسی الاصل «مذاکره و دیپلماسی ادامه جنگ با ابزاری دیگر است»!

اما مسئله اصلی و مهم اینکه آنچه از محتوای اندیشکده‌های آمریکاییِ«دولت عمیق» به‌دست آمده این است که قبل از مذاکره، نقشه راه و مفاد برجام تنظیم و آماده شده بود و در این نقشه راه، راهکار برخورد با قدرت دفاعی ایران و حضور جمهوری اسلامی در منطقه را از طریق ایجاد خلل و فرج در خود برجام ارائه کرده بودند. لذا آنچه که ترامپ جمهوریخواه انجام می‌دهد طبق نقشه ترسیم شده «دولت عمیق» است که اوبامای دموکرات آن را به اجرا گذاشت و اگر هیلاری کلینتون نامزد دموکرات‌ها که امضاکنندگان برجام به او دل‌بسته بودند هم رای می‌آورد همین راه ترامپ را می‌رفت. آنگونه که تام کاتن سناتور و عضو شورای روابط خارجی آمریکا با سیاه‌بازی خواندن هیاهوها علیه برجام تاکید می‌کند «مسئله برجام نقص‌های فنی نیست و نگرانی آمریکا هم به‌علت ماهیت تسلیحاتی ایران نیست بلکه ناشی از ماهیت جمهوری اسلامی است که به الگوی ملت - دولت در منطقه تبدیل شده است.»

3- حال جای تعجب است که چرا دولت یازدهم و رسانه‌های حامی آن تلاش داشتند تا به بهانه لبخندهای اوباما و جان کری و با بزک کردن چهره آمریکا با دولتی اعتمادسازی کنند که فقط مجری است نه تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر! در دولت دوازدهم هم تلاش دارند حساب آمریکا را از ترامپ جدا کنند! دولت دوازدهم اصرار دارد ثابت کند اگر ترامپ به برجام عمل نکند و آن را پاره کند به اعتبار و اعتماد آمریکا لطمه می‌خورد! سخن منطقی این است که اولا مگر شما مسئول اعتبار آمریکا در دنیا هستید؟ ثانیا مگر آمریکا خودش برای اعتبار، اعتباری قائل است و واژه اعتماد برای آمریکایی‌ها مفهومی دارد؟ آمریکا که داعش را به‌وجود آورده و با این همه جنایات تکفیری‌ها از آنها به طور عملی حمایت می‌کند آیا نگران قوانین بین‌المللی و یا اعتبار خود است؟ و اساسا مگر اعتبار و اعتمادی برای آمریکا باقی مانده است که شما نگران از دست رفتن آن هستید!؟ خود اوباما و جان کری دموکرات و ترامپ و تیلرسون جمهوریخواه ده‌ها بار تاکید کردند برجام براساس بی‌اعتمادی نوشته و امضاء شده است. جان بولتون هم برای توجیه پاره کردن برجام در پاسخ به خانم وندی شرمن می‌گوید آن‌زمان که از ده‌ها قرارداد بین‌المللی خارج شدیم مگر اتفاقی برای آمریکا افتاد که اکنون به‌علت خروج از برجام اتفاقی بیفتد! نکته طنزآلود این است زمانی که ظریف و کری در ژنو با هم قدم می‌زدند و با اسم کوچک همدیگر را خطاب قرار می‌دادند؛ اعضای آمریکایی حلقه نیویورکی برای خام کردن اعضای ایرانی این حلقه و نگه داشتن آنها در توهم خوشبینی به آمریکا، فریبکارانه می‌گفتند«مشاهده این همه اعتمادِ ایجاد شده لذت‌بخش است»! با این وجود آقای روحانی در پاسخ دلسوزان نظام و کشور که بر بی‌اعتمادی به آمریکا تاکید می‌کنند، با تاویل نادرست آیات قرآن و ادعای صلح‌طلبی امام حسن و امام حسین(ع) طلبکار می‌شود که چرا «می‌گویند به چه دلیل به آمریکا اعتماد کردید»!؟ پاسخ این چرا را باید در فرمایش رهبر معظم انقلاب در دیدار نخبگان کشور جست‌وجو کرد که فرمودند « اگر دشمن را نشناسیم و او را دوست و یا بی‌طرف بدانیم، حتما در معرض خطر خواهیم بود.»

4- رهبر معظم انقلاب در جمع نخبگان یک بار دیگر موضع نظام را هم در برابر خروج آمریکا از برجام و هم در برابر مواضع متناقض اروپایی‌ها که از یک‌طرف خوستار حفظ برجام و از طرف دیگر خواستار مقابله گسترده با قدرت دفاعی ایران و حضور جمهوری اسلامی در منطقه شده‌اند، روشن کردند که «اگر آمریکا با پاره کردن برجام از آن خارج شود، ما هم با ریز ریز کردن برجام از آن خارج می‌شویم». اما این سؤال بی‌پاسخ همچنان باقی است که چرا دولت دوازدهم برای حفظ برجام تحت هر شرایطی و به هر قیمتی، در خطایی استراتژیک با ارسال پالس‌ها و پیام‌های غلط از جمله اینکه «اگر آمریکا از برجام خارج شود ما خارج نمی‌شویم»، دشمن را جری‌تر و امیدوارتر برای اعمال فشار و تحریم‌های بیشتر علیه ملت ایران می‌کند؟ بعد از چراغ سبزهای آقای روحانی، محمدجواد ظریف به نشریه پولیتیکو می‌گوید «لازم نیست ما سختگیرانه عمل کنیم و عزم و اراده و ملی‌گرایی خود را به رخ جهانیان بکشیم»! وی در پاسخ به این سؤال که چرا پاسخ رئیس‌جمهور آمریکا را در سازمان ملل ندادید؟ می‌گوید «به میانه‌روی افتخار می‌کنیم و برجام مبنا و گام نخست بود نه سقف و در مورد سایر مسائل همواره آماده گفت‌وگو با جامعه بین‌المللی هستیم»! ظریف قبل از این نیز در مصاحبه با نیویورک تایمز در‌باره تغییر توافق هسته‌ای شروطی را مطرح کرده بود از جمله اینکه اگر آمریکا امتیازهای بیشتری می‌خواهد، ما هم می‌خواهیم! بر‌همین اساس است که خبرگزاری رویترز 14/7/96 اعلام کرد «آمریکایی‌ها از طریق پیام‌های رسانه‌ای موافقت ایران برای مذاکره مجدد را درک کردند»! دولت باید موضع خود را در این خصوص به‌طور صریح و شفاف بیان کند و صرف اینکه فقط در شعار بگوید ما مطیع رهبری هستیم نمی‌تواند در مقابل دشمن بازدارندگی ایجاد کند. ظریف در مصاحبه با گاردین نیز با ابراز تاسف از اینکه ملاقات خوبی با تیلرسون نداشته به آمریکایی‌ها می‌گوید«مطمئن باشید ایران پروتکل الحاقی را تصویب می‌کند و اگر برجام به‌طور کامل هم اجرا نشود (اینکه ایران به تمام تعهداتش عمل کرده و آمریکا عمل نکند) باز باعث می‌شود منطقه با مشکلات کمتری روبه‌رو شود»! این یعنی اینکه اقدامات ایران موجب مشکلات منطقه بوده که آمریکایی‌ها ادعا می‌کردند! آنگونه که بی‌بی‌سی گفته ظریف بار دیگر مسائل داخلی و رقابت‌های حزبی را هم به وسط کشانده و گفته «موضع کنونی آمریکا موجب خواهد شد تا مخالفان داخلی دست بالا را پیدا کنند». به‌گفته بی‌بی‌سی ظریف برای مقابله با مخالفان داخلی حتی گفته «حاضر است سختگیری‌های بیشتری درخصوص بازرسی‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی(بازرسی از مراکز نظامی) را بپذیرد تا برجام حفظ شود!» این اظهارات تا جایی دور از انتظار و شأن دیپلماتیک بود که خود بی‌بی‌سی آن را دلیلی بر ضعف دولت ایران در مقابل آمریکا عنوان می‌کند و سفیر آلمان را هم سر ذوق می‌آورد تا در نشست آتلانتیک با دخالت در امور داخلی ایران اذعان کند «سفارتخانه ما در تهران با طیفی از جامعه سیاسی و مدنی ایران در تماس است و از این ابزار برای فشار بر ایران استفاده می‌کنیم»!

5- و اما رهبر معظم انقلاب در دیدار نخبگان تاکید کردند«برخی جاهلانه و برخی خائنانه این«تفکر غلط» را ترویج می‌کنند که پیشرفت فقط در ذیل غرب امکانپذیر است. دشمن در برجام القاء می‌کرد اگر توافق حاصل شود، دشمنی‌ها برطرف می‌شود، توافق کردیم اما دشمنی‌ها بیشتر شد. امروز عده‌ای مطرح نکنند که اگر در مسائل منطقه توافق نکنیم چنین و چنان می‌شود. این از القائات دشمن است و باید در مقابل مکر و توطئه آمریکا هوشیار باشیم.»

 

نظر شما