چکیده
طی سالهای اخیر، منازعات مذهبی شیعه و سنّی در مناطق گوناگون جهان، از جمله برخی از کشورهای اسلامی آسیای جنوب شرقی یعنی اندونزی و مالزی تشدید شده است. برخی از جریانهای افراطی مذهبی با این ادعا که تشیع پدیدهای نوظهور و بیرونی در این منطقه به شمار می آید و این مذهب در فرایند اسلامیسازی و فرهنگ و تمدن اسلامی در آسیای جنوب شرقی نقشی نداشته است، تلاش گستردهای در جهت حذف و به حاشیه راندن اقلیّت شیعه در این منطقه سامان دادهاند.
از دیگر سو، با وجود دست کاریهای بسیاری که در محو یا تغییر منابع تاریخی مربوط به سهم و نقش تشیّع در این منطقه صورت گرفته، مذهب تشیع در کنار تأثیر حایز اهمیتی که انقلاب اسلامی در احیا و گسترش آن در دوره معاصر بر عهده داشته، به استناد شواهد و مدارک تاریخی غیرقابل انکاری که امروزه نیز قابل دسترسی است، دارای نقش مهمی در ورود و گسترش اسلام و همچنین فرهنگ و تمدن اسلامی در این منطقه بوده است. این مقاله کوشیده است تا با مطالعه نظریههای گوناگون در خصوص منشأ ورود و گسترش اسلام در آسیای جنوب شرقی، نقش عامل شیعی را در چهار فرضیه منشأ عربی، هندی، ایرانی و چینی، بررسی و برخی تأثیرهای فرهنگی و مذهبی شیعه در این منطقه را تبیین کند.
کلیدواژه ها
آسیای جنوب شرقی؛ اسلام؛ شیعه؛ سادات؛ تصوف؛ عرب؛ ایرانی؛ هندی
مقدمه
مجمع الجزایر مالایا به سبب موقعیت خاص جغرافیایی، در طول تاریخ محل مناسبی برای تردد بازرگانان بوده است و کالاهای گوناگونی در مسیرهای بین شرق و غرب از این منطقه رد و بدل می شده است. گذشته از موقعیت ممتاز و ترانزیتی این منطقه، جزایر سوماترا، جاوه و ملوک، به سبب وفور ادویه، به خودی خود از اهمیت زیادی برخوردار بوده است. بازرگانان ضمن دادوستد کالا، افکار، عقاید و باورهای دینی، مذهبی و فرهنگی را نیز به بومیان عرضه میکردند. بازرگانان مسلمان هندی، ایرانی و عرب همگی در نشر و گسترش اسلام در این منطقه مؤثر بودند و هرکدام به نوعی باورهای مذهبی را ترویج و تعمیق میکردند.
شاید علت عمده اختلاف نظر و تردیدها ی تاریخی موجود درخصوص تاریخ ورود و گسترش اسلام در آسیای جنوب شرقی و همچنین هویّت اولین داعیان و مبلّغان اسلامی، که از دیگر سرزمینها به این منطقه آمده اند این باشد که اسلام از مجرایی صلحآمیز و در بستر مراودات تجاری و فرهنگی و در یک دوره زمانی طولانی وارد این منطقه شده است.
حال آنکه در سرزمینهایی که اسلام توسط سربازان و لشکریان فاتح مسلمان به مردمان سرزمین مغلوب معرفی گشت، به سبب اهمیت و همزمانی واقعه و رخدادهای فرهنگی و سیاسی پس از آن، که مطمح نظر تاریخ نگاران بوده، عمدتاً چند پرسش اساسی تاریخی در آن مشخص شده است: اینکه این اتفاق در چه محدوده تاریخی و زمانی و جغرافیایی رخ داده است؛ لشکریان پیروز مسلمان از چه سرزمینی بوده و چه گرایشهای مذهبی، کلامی و سیاسی خاصی داشتهاند؛ و چه نوع گرایشهای مذهبی را ترویج کردهاند.
نکته دیگر اینکه تبیین نقش تشیّع در ورود و گسترش اسلام در آسیای جنوب شرقی از آن نظر حایز اهمیت است که امروزه با وجود شواهد موجود در تایید پیشینه و سابقه تاریخی حضور مذهب شیعه در آسیای جنوب شرقی و خدمات برجسته آن به فرهنگ و تمدن اسلامی در این منطقه، منازعات مذهبی شیعه و سنّی در برخی کشورهای آسیای جنوب شرقی در حال افزایش است؛ منازعاتی که عمدتاً بر پایه برخی سوء تفاهمها و نبود شناخت کافی از تفکر شیعی و سابقه تاریخی آن شکل گرفته و موجب گشته همزیستی مسالمتآمیز شیعه و سنّی را، که طی قرون متمادی مبنایی برای دادوستدهای فکری و فرهنگی بین پیروان این دو مذهب اسلامی بوده است، با مخاطراتی جدّی مواجه سازد.
از این رو، توجه به نقش تاریخی شیعه و خدمات آن به تفکر اسلامی در آسیای جنوب شرقی، میتواند یادآور این مهم گردد که منازعات مذهبی شیعه و سنّی در منطقه، پدیدهای نوظهور بوده و خاستگاه بیرونی داشته است. دیگر اینکه به عنوان یک تجربه تاریخی، به ما یادآور میشود که تنها در بستر همگرایی و همبستگی و دادوستدهای فکری و فرهنگی مذاهب اسلامی، میتوان همچون گذشته، در مسیر بالندگی و توسعه و رشد فرهنگ و تمدن اسلامی و همچنین توسعه و پیشرفت جامعه اسلامی گام برداشت.
این مقاله هرچند در صدد اثبات و یا نفی فرضیههای مطرح شده در خصوص منشأ اصلی ورود و گسترش اسلام در منطقه نیست، لیکن میکوشد تا با طرح برخی پرسشها و یافتن پاسخی برای آنها، در مسیر بررسی و تحقیق پژوهشگران مطالعات اسلامی و تاریخی جنوب شرقی آسیا، نکات جدیدی را برای جستجو و تحقیق بیشتر آنان ارائه دهد.
پیش فرضهای مربوط به تاریخ اسلام در آسیای جنوب شرقی
1. تأخّر زمانی ورود اسلام به منطقه
آسیای جنوب شرقی خاستگاه ظهور اسلام نبوده و از لحاظ جغرافیایی نیز با مرکز ظهور اسلام، یعنی جزیرهالعرب نیز فرسنگها فاصله داشته است. بدین روی، ضرورتاً ورود و گسترش اسلام در این منطقه نمیتوانسته است همزمان با ظهور اسلام در جزیرهالعرب و یا کشورهای همجوار و نزدیک آن همانند ایران و شبهقاره که توسط سپاهیان اسلام و با فاصله نه چندان دور از ظهور اسلام فرایند اسلامی شدن خود را به سرعت طی کرده بودند، اتفاق افتاده باشد. از این رو، فرض اساسی بر این مبتنی است که ورود و گسترش اسلام در آسیای جنوب شرقی نتیجه دوره پس از ظهور اسلام، یعنی دوره تثبیت اسلام و تشکیل دولت اسلامی و رونق گرفتن تجارت خارجی توسط بازرگانان مسلمان در شبهجزیره عربستان و کشورهای منطقه همجوار آن بوده است.
طی این دوره، مسلمانان فرصت و امکان نگاه به سرزمینهای دور را برای گسترش دین اسلام و گسترش مبادلات تجاری با سایر ملل یافته بودند. برخی داستان ها و حکایتهای موجود در ادبیات داستانی مالایی (همانند حکایت رادن کیان سانتن) مبنی بر ورود اسلام به آسیای جنوب شرقی در نخستین سالهای پس از ظهور آن در شبهجزیره عربستان اثبات نشده است و دلایل متقنی بر قبول آن وجود ندارد.
نکته حایز اهمیت دیگری که بر فرض مزبور تأکید میکند این است که ورود اسلام به منطقه آسیای جنوب شرقی عمدتاً در بستر مذاهب فقهی، کلامی و عرفانی خاصی شکل گرفته و این بدان مفهوم است که ورود اسلام در قرن اول هجری، که هنوز مذاهب فقهی و کلامی شکل نگرفته بود، اتفاق نیفتاده است.
برای درک این نکته، ضروری است یادآوری گردد که اولین پیشوای مذاهب اربعه؛ ابوحنیفه (م150ق)، دومین پیشوا مالک بن انس (م179ق)، سومین پیشوا محمد شافعی (م204ق)، و چهارمین پیشوا احمد بن حنبل (م240ق) بودهاند. اینان، 5/1 تا 5/2 قرن با زمان ظهور اسلام فاصله داشتند. مذهب جعفری نیز در دورانی که بنیامیّه و بنیعبّاس مشغول درگیری سیاسی بودند (از سال 107 تا سال 132 که بنیامیّه سقوط کرد)، توسط امام باقر7 و امام جعفر صادق(ع) تأسیس گشت.
2. نقش عامل خارجی در فرایند اسلامیسازی در منطقه
فرایند اسلامیسازی در منطقه آسیای جنوب شرقی، سیری غیررسمی داشته و در این فرایند، که طی دوره زمانی نزدیک به پنج قرن - یعنی از قرن یازدهم تا شانزدهم - میلادی ادامه داشته، سه عامل بازرگانان و تجّار، داعیان و مبلّغان خارجی - که عمدتاً صوفی مسلک بودند، و خود بومیان مسلمان شده منطقه در آن نقش داشتهاند. در خصوص اینکه کدام یک از این سه عامل - یعنی بازرگانان، مبلّغان و بومیان بر دیگری مقدّم بودهاند بررسی بیشتری لازم است، هرچند عمده منابع بر تقدّم نقش بازرگانان در معرفی اسلام به ساکنان این منطقه دلالت دارد.
بهنظر میرسد در این باره، میتوان فرض جمع دو نظریه، یعنی «بازرگانان مبلّغ» را نیز پذیرفت. این امکان هم وجود دارد که مبلّغان صوفی مسلک همراه با کشتیهای تجاری و همزمان با بازرگانان مسلمان وارد این منطقه شدهاند. در پذیرش نظریه نقش عامل بازرگانی در ورود و گسترش اسلام، یادآوری این نکته ضروری است که در گذشته، علوم تجزیه و تفکیک نشده بود و طی مدارج تحصیلی، مستلزم آموختن معارف اسلامی در مکتبخانهها و مدارسی بود که در آن ضرورتاً تحصیل علوم اسلامی پایه رشتههای تحصیلی به شمار میرفت.
از این رو، افرادی که در عرصههای تجارت بین المللی فعالیت داشتند و عمدتاً نیز از سطوح بالا و متمول و بعضاً اشراف زادگان جامعه به شمار میآمدند، دارای معلومات و دانش دینی نیز بودند. این افراد، که در مسیر تجاری خود به هندوچین، بعضاً در بنادر کشورهای آسیای جنوب شرقی از جمله ملاکا، آیوتایا وپاسای نیز توقف میکردند، برای تخلیه و فروش کالاهای خود و خرید کالاهای جدید و گذراندن فصل بارانهای موسمی، ناچار به توقف شش ماهه تا یک ساله در منطقه بودند.
طی این دوره، در کنار مراودات و تعاملات روزمره عادی و کاری، فرصت و امکان معرفی عقاید مذهبی و یا پاسخ به پرسشهایی که توسط بومیان نسبت به رفتارها و باورهای مذهبی آنان صورت میگرفت نیز فراهم میشد. در برخی مناطق، همانند آیوتایا در سیام (تایلند)، بازرگانان و تجّار مسلمان به سبب موقعیت مناسبی که یافته بودند، تن به اقامت طولانی داده و با ازدواج و تشکیل شهرکها و مناطق مسکونی مربوط به خود، رأساً اولین جوامع اسلامی را در این نواحی تشکیل دادند.
نکته قابل توجه دیگر اینکه نظام طبقاتی و اجتماعی منطقه متأثر از هندوئیسم و بودیسم بود و ساختار طبقاتی جامعه، به صورت هرمی بود که در آن حاکمان و اشراف زادگان عمدتاً نقش اساسی را در امور جامعه بر عهده داشتند و این ساختار بر بسیاری از جوامع این منطقه حاکم بود. از این رو، بخش عمده دادوستدهای تجاری توسط حاکمان و کارگزارن و اشراف صورت میگرفت و به همین سبب، حاکمان عمدتاً در پذیرش اسلام پیش قدم بودند و به دنبال آن، سایر طبقات اجتماعی به اسلام روی میآوردند.
3. نقش تصوف در معرفی اسلام به منطقه
عامل تصوف و عرفان در فرایند اسلامیسازی در آسیای جنوب شرقی نقش حایز اهمیتی داشت و شواهد و مدارک متقن و غیرقابلانکاری نیز بر این نقش دلالت دارد , 2004, Pp.74-98)«ed.» (Yusuf, اسلام در دورهای وارد آسیای جنوب شرقی شد که هندوئیسم و بودیسم بر بخشهای وسیعی از این منطقه حاکم بود و مبلّغان مسلمان با درک ویژگیهای مشترکی که بین معناگرایی موجود در تصوف اسلامی و هندوئیسم وجود داشت، مسیر برقراری ارتباط و همچنین معرفی و تبلیغ اسلام را آسان ساختند.
این صوفیان، که یا جدای از بازرگانان بودند یا خود بازرگانان صوفی بودند، عمدتاً موطن خاصی نداشتند و همراه با کشتیهای تجاری به سرزمینهای دوردست سفر می کردند. نکته ضروری در اهمیت درک نقش جریان صوفیه در ورود و گسترش اسلام در آسیای جنوب شرقی اینکه عمده آثار صوفیه، که در این منطقه برجای مانده است، رنگ و بوی فارسی و هندی داشته و تصوفی بوده که از فضای هند، که قرابتهای آیینی با هندوئیسم و بودیسم در شرق آسیا داشت، متأثر بوده است. شاید اگر جریانهای صوفیه از دیگر سرزمینها وارد آسیای جنوب شرقی میشدند به راحتی مقبول مردم این منطقه قرار نمیگرفتند.
پاسخ به این پرسش که نخستین گروهی که وارد آسیای جنوب شرقی شده ودر فرایند اسلامیسازی منطقه نقش ایفا کرده، متعلّق به کدام فرقه صوفیه بوده است؟» آسان نیست؛ زیرا پذیرش این موضوع ما را مجبور می سازد مبدأ تاریخ ورود اسلام در این منطقه را پس از تاریخ تأسیس آن فرقه صوفیه فرض کنیم. با توجه به اینکه فرقههای صوفیه قادریه، شاذلیه و نقشبندیه مربوط به سالهای 562، 656 و792 هجری قمری هستند، شاید منطقی تر آن باشد که جریان تصوف اولیه را به مفهوم عام آن، یعنی عرفان اسلامی لحاظ کنیم که اعم از فرقههای صوفیه است و بر این باور باشیم که داعیان و مبلّغان اولیه اسلام، که برای نخستین بار به این منطقه پای نهادند، صرفاً عارف مسلک بودند و گرایشهای معنوی وعرفانی داشتند.
4. تنوّع زمانی، مکانی و فرهنگی در فرایند اسلامیسازی در آسیای جنوب شرقی
همان گونه که اشاره شد، اسلام نه از طریق شمشیر و جهاد، بلکه در فرایندی صلحآمیز و در بستر مراودات تجاری و فرهنگی جوامع آسیای جنوب شرقی با دیگر ملتهای مسلمان وارد منطقه شد. در این خصوص نیز ذکر چند نکته ضروری است: اولاً، مدخل و مسیر فعالیتهای تجاری و ارتباطات فرهنگی و سیاسی مردمان آسیای جنوب شرقی، که حوزه جغرافیایی گستردهای را شامل فیلیپین، تایلند، مالزی، اندونزی، کامبوج، برمه وویتنام تشکیل میداد، یکی نبود، بلکه همزمان بنادر فعّالی همانند «ملاکا» و «پاسای» در اندونزی و مالزی و «آیوتایا» در تایلند، و برخی دیگر از بنادر تجاری در منطقه فعّال بوده و محلی برای تردّد کشتیهای تجاری خارجی، از جمله مسلمانان به شمار میآمد.
هیچ ادلّهای نیز مبنی بر اینکه در این بنادر تجاری صرفاً گروه خاصی از کشوری مشخص حق رفت وآمد و فعالیتهای تجاری داشتند، وجود ندارد. از این رو، تاریخ بر حضور تجّار مسلمانی از سرزمینهای گوناگون همانند ایران، چین، هند و برخی کشورهای عربی اشاره دارد. (فون درمهدن، 1378، صص23-50)
تنوّع تاریخی مربوط به تماس اولین گروههای مسلمان خارجی با ساکنان منطقه نیز یادآور، این نکته است که در این فرضیه نیز تعیین دقیق اولین تماس تجّار مسلمان با ساکنان منطقه و اینکه اولین تماسها از کدامین مدخل ورودی و توسط تجّار کدام کشور اتفاق افتاده دشوار است.
نکته اساسی قابل توجه دیگر اینکه با وجود یکدستی موجود در ساختار مذهبی مسلمانان این منطقه، که عموماً پیرو مذهب شافعی هستند، ولی وجود آموزههای فرهنگی و حتی بعضاً مذهبی موجود در میان اهلسنّت منطقه، بهویژه در اندونزی و تایلند، که امروزه نیز با گذشت قرنها از ورود اسلام در مناطق گوناگون مشاهده میشود، گواهی میدهد که برخی دیگر از جریانهای فکری اسلامی همانند شیعه نیز در فرایند اسلامیسازی این منطقه نقش داشتهاند. برای تبیین این موضوع، نقش عامل شیعه را در چهار فرضیه مطرح شده در منشأ اولیه ورود و گسترش اسلام در آسیای جنوب شرقی - یعنی منشأ عربی، هندی، چینی، ایرانی - بررسی می کنیم:
بررسی عامل شیعی در خاستگاه و منشأ خارجی ورود اسلام به آسیای جنوب شرقی
در این زمینه محدوده زمانی مورد اجماع در خصوص تاریخ اسلام در منطقه مالایو، شامل اندونزی، مالزی، فیلیپین و تایلند را، که مربوط به قرون سیزده تا شانزده میلادی است مطالعه و بررسی می کنیم. بر اساس این اجماع، که برگرفته از مستندات تاریخی مربوط به سنگ نبشتهها، سفرنامهها و تواریخ بومی است، سه خاستگاه اصلی برای ورود و گسترش اسلام به شرح ذیل مطرح شده است:
1. نقش عامل شیعی در فرضیه عربی
این فرضیه، که اسلام نخستین بار توسط اعراب حضرموت وارد منطقه مالایو شده است، طرف داران بسیاری دارد. این فرضیه علاوه بر مستشرقانی همچون Pjin apel و niemann De Hollander (مربوط به سالهای 1861 و 1872 م) M.B.Hooker و Frode F.Jacobsen,Van den Berg, Ho E., که به استناد سفرنامه مارکوپولو، سلیمان سیرافی و ابن بطوطه به آن ها اشاره شد، توسط نویسندگان بومی منطقه همانند پروفسور العطاس، قیصر مجول، حاج مظفر داتو، حاج محمود، اسد شهاب، و برخی دیگر نیز تأیید شده است. (مجول، 1966، صص 31-40)
نکته قابل توجه اینکه اولاً، به سبب اهتمام عربهای سید نسبت به حفظ سلسله نسب خود، مستندات و شجره نامههای سادات حضرموت، که در ورود و گسترش اسلام در اندونزی، برونئی و فیلیپین نقش اساسی بر عهده داشتهاند، مشخص و در دسترس است و اکنون نیز قریب چهار میلیون تن از سادات همراه با شجره نامههای مشخص، که سلسله نسب آن ها را نیز معین کرده است؛ در آسیای جنوب شرقی حضور دارند. هرچند آمارهای دقیقی از سادات اندونزی وجود ندارد، ولی سادات اندونزی، که به «علوی ها» شهرت دارند و امروزه عمدتاً سنّی مذهب هستند، همچون گذشته در ساختار فرهنگی و مذهبی اندونزی نقش حایز اهمیتی بر عهده دارند.
ثانیاً، سلسله سادات حضرموت در منطقه آسیای جنوب شرقی از دو شاخه تشکیل شده اند؛ یعنی نسل احمد بن عیسی المهاجر، و سادات برونئی که سلطان کنونی برونئی بیست و ششمین نسل از شریف علی و همچنین سادات فیلیپین نیز از نسل شریف ابوبکر هستند.
ثالثاً، نکته اساسی و قابل توجه اینکه همه اعراب حضرموت و سادات اندونزی، مالزی، برونئی و فیلیپین متفقالقول اند که نسل آن ها منشعب از دو تن از فرزندان و خاندان علی ابن ابی طالب(ع) است که هر دو از امامان شیعه محسوب میگردند؛ یعنی امام حسن مجتبی(ع) و امام جعفر صادق(ع). (شهاب, 1400 ق، صص63-72)
برای درک بهتر ارتباط تشیع با عربهای سید حضرموت، باید به چند نکته اساسی توجه کرد: 1. تعریف واژه «سید» 2. ریشهیابی علل و انگیزههای مهاجرت سادات به این منطقه 3. گرایشهای مذهبی سادات.
«سّید» واژهای عربی و در اصل «سیوِد» (قبل از اعلال) بوده و به معنای آقا و سرور است. اما در اصطلاح، به فرزندان و نوادگان هاشم، جدّ پیامبر اسلام(ص)، میگویند. سیادت از طریق فاطمه دختر حضرت محمّد(ص) و علی پسر ابوطالب(ع) (امام اول شیعیان و خلیفه چهارم اهلسنّت) به فرزندان حضرت محمّد(ص) میرسد. سادات دو شاخهٔ اصلی دارند:
1.نوادگان حضرت علی(ع) از طریق سه تن از پسران او - محمّد حنفیه از خوله دختر قیس، عبّاس بن علی از امّالبنین و عمر بن علی از صهباءِ ثعلبیه - که از میان پسران متعدد حضرت علی(ع) فرزند یافتند. به این سادات علوی می گویند.
2. نوادگان امام حسن و امام حسین: - فرزندان حضرت علی(ع) از حضرت فاطمه " - که به آنان سادات هاشمی و نیز بسته به انتساب به امام حسن(ع) یا امام حسین(ع)، «حسنی» یا «حسینی» گفته می شود. ایران به سبب داشتن تمایلات شیعی در بین مردم، جزو امن ترین مناطق در بین کشورهای اسلامی برای بازماندگان پیامبر اسلام(ص) بوده است.
3. افراد زیادی در ایران دارای پیشوند «سید» هستند. برخی نامهای خانوادگی نظیر موسوی، هاشمی، حسینی و طباطبائی بین مردم ایران فراوان یافت میشود. تقریباً در تمام مناطق ایران، مقبرههای این امام زادهها یافت میشود. (میرتبار ، 1393، ص45) در یمن، خانوادههای شیعه و سنّی از سادات وجود دارد. بعضی از این خانوادهها رسّی، قاسمی، متوکلی، حمیدالدینی، زیدی، مریب، صناعی، ساده، الثقفی، و الوزیری نام دارند. (همان)
در عراق 90 تا 95 درصد سادات از شیعیان هستند. بسیاری از سادات با قبایل عرب جنوب عراق مخلوط شدند تا به وسیله آنان، از کشته شدن در امان بمانند. مطالعات ژنتیکی نشان داده که بسیاری از آنان دارای جدّ مشترک هستند. بعضی از نامهای خانوادگی این سادات عبارت است از: الیاسری، الزیدی، العراجی، الحسنی، الحسینی، طباطبائی، العلوی، القوالیب، الموسوی، العوادی، الحیالی. همچنین گروهی از سادات سنّی مذهب نیز در کردستان عراق وجود دارند. (همان)
در جنوب آسیا، قریب 4 میلیون تن ادعای نسل پیامبر را دارند. اجداد این افراد از کشورهای عربی، ایران، آسیای مرکزی و ترکستان به این مناطق مهاجرت کردهاند. در زمانهای گوناگون، سادات هند، حکومتهای کوچک محلی تشکیل دادهاند، لیکن در کسب قدرت در تمامی شبه جزیره هند موفق نبودهاند. تخمین جمعیت سادات در هند و پاکستان امروزی چیزی قریب 7 میلیون در هر کدام و نزدیک به یک میلیون در بنگلادش است.
همان گونه که اشاره شد، سادات در جنوب شرقی عمدتاً به دو گروه «سادات حسنی» و «سادات حسینی» تقسیم میگردند. گروه اول، که از نسل امام حسن(ع) هستند، در برونئی و فیلیپین پراکندهاند. سلسله سادات در فیلیپین، که جدّ آن ها شریف ابوبکر است، از اوایل قرن پانزدهم م تا اواخر قرن هجدهم بر بخشهایی از سرزمین کنونی فیلیپین، که مسلمان نشین بوده حکومت میکردهاند. در برونئی نیز شریف علی مؤسس سلسله «البولکیا» بوده که تا کنون این سلسله 26 نسل پس از او نیز ادامه دارد.
گروه دوم، که از حیث جمعیتی نیز قابل توجه بوده و در اندونزی و مالزی و سنگاپور و جنوب تایلند پراکندهاند، از طریق احمد بن عیسی بن محمّد بن علی العریضی بن جعفر الصادق بن محمّد باقر بن علی زین العابدین، به حسین بن علی دومین فرزند پسر علی بن ابیطالب(ع) از همسرش فاطمه میرسند. (Jacobsen, 2008, p.19-22)
از این رو، آنچه قطعی است اینکه سادات آسیای جنوب شرقی، به ویژه آنان که از منطقه حضرموت وارد این منطقه شده و در معرفی و گسترش اسلام در این منطقه نقش داشتهاند، از خاندان وابسته به سادات هاشمی و از نوادگان دختری پیامبر(ص) و از نسل علی بن ابی طالب(ع) و فرزندانش هستند.
بررسی ریشههای مهاجرت سادات به منطقه:بهنظر میرسد برای درک صحیح ریشهها و انگیزههای مهاجرت سادات به دیگر سرزمینها، ضروری است وقایع مربوط به نیمه دوم قرن اول تا نیمه دوم قرن چهارم هجری مطمح نظر قرار گیرد. طی این دوره، که مربوط به دوره خلفای بنیامیّه و بنیعبّاس بود، فرزندان و نوادگان علی ابن ابی طالب(ع) به سبب مخالفت با سیاستها و دیدگاههای حاکمان وقت و یا با هدف فرار از اعمال فشارها و تهدیدها، خود را ناچار از موضع گیری و مخالفت با حاکمان و یا مهاجرت به دیگر سرزمینها میدیدند.
مهاجرت حسین بن علی بن ابی طالب(ع) از مدینه به سمت کوفه در سال 61 هـ ، قیام محمّد حنفیه در سال 81 هـ ، قیام زید در سال 120 هـ ، قیام یحی بن زید و محمّد بن عبدالله در سال 125 هـ ، قیام قاسم الرسی در یمن سال 288 هـ ، قیام اسماعیلیه و ظهور دولت فاطمی در سال 276 در مصر، قیامهای علویان در سال 251 هـ در کوفه (حسین بن محمّد بن حمزه بن عبدالله بن الحسین بن زین العابدین)، و قیام یوسف ابن اسماعیل العلوی در مکه در سال 252 و دهها قیام دیگر نشان از نارضایتی علویان از شرایط جاری و انگیزههای مهاجرت آنان به دیگر مناطق دارد. (نیازمند، 1383، صص 23-43)
با توجه به اهمیت نقش احمد بن عیسی المهاجر و خاندان وی در بحث سادات در آسیای جنوب شرقی، تأکید ما در این بخش از مقاله بر علل و انگیزههای مهاجرت و همچنین گرایشهای مذهبی و فکری وی و فرزندان اوست. شاید عمدهترین کتابی که به جزئیات مربوط به تاریخ و همچنین تفکرات احمد مهاجر پرداخته کتاب الامام المهاجر، ماله لنسبه وللائمّه من اسلافه من الفضائل و الماثر(شهاب، 1980، صص43-52) باشد.
نویسنده این کتاب با وجود گرایشهای مذهبی که به اهلسنت دارد، جزئیات تفصیلی مهمی را با استناد به منابع تاریخی در خصوص زندگی و احوالات احمد مهاجر نقل کرده است. تاریخ تولد احمد مهاجر مربوط به سالهای 241 یا 261 هجری است. وی در شهر بصره، که در آن روزگار مرکز علمی و تجاری و همچنین حضور جریانهای عرفانی و صوفیانه بود، متولد گردید.
در اینکه انگیزه اصلی مهاجرت پدرش عیسی از مدینه به بصره چه بوده است ادلّه قطعی وجود ندارد؛ ولی اوضاع سیاسی مدینه در اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم، که خلفای عبّاسی پس از دورهای کوتاه مماشات با آل علی(ع) به رفتارهای خشونتآمیز و اعمال فشار بر علیه آنان روی آورده بودند، و همچنین نابسامانی اوضاع در حجاز و بخشهایی از عراق در آن روزگار، بر این جابهجایی بیتأثیر نبوده است. (شهاب, 1400 ق، صص26-62 / طبری، ج9، ص229)
حرکت اصلی عمدهای که در تاریخ اسلام در آسیای جنوب شرقی حایز اهمیت است، مهاجرت احمد مهاجر از بصره به حضرموت است. شورش و سلطه زنج و قرامطه بر بصره، که بندر اصلی تجارت خارجی خلیفه وقت عبّاسی محسوب میگردید، وی را، که از تجّار و علمای سرشناس بصره به شمار می آمد، بر آن داشت تا همراه خانوادهاش در سال 317 هـ، یعنی در عهد خلیفه عبّاسی المقتدر بالله، بصره را ابتدا به سمت مدینه و مکّه و سپس به سمت حضرموت یمن ترک کند و در منطقه «حسیسه» واقع بین تریم و سیون سکنا گزیند. مسعودی و طبری نیز به بخشی از این اتفاقات اشاره کرده اند.
احمد مهاجر به عنوان عالم برجسته دینی، که مورد توجه و علاقه مردم این منطقه نیز قرار گرفته بود، تا پایان عمر خود، در حضرموت سکونت داشت و در سال 345 هـ یا 924 م به رحمت ایزدی پیوست.
عیسی بن محمّد بن علی العریضی دارای چهار فرزند به نامهای زید، یحیی، احمد المهاجر، الحسین و الحسن بود. یکی از فرزندان عیسی به نام الحسن به ایران مهاجرت کرد. نوادگان او در اصفهان، شیراز و قم پراکندهاند. احمد مهاجر نیز خود داری چهار فرزند پسر به نامهای علی، الحسین، عبدالله و محمّد بود که علی به رمله و الحسین به نیشابور در ایران مهاجرت نمود؛ عبدالله همراه پدر در حضرموت و محمّد دیگر پسرش نیز در بصره ماند. مهاجرت نوادگان احمد مهاجر به دیگر سرزمینها از جمله هند، آفریقا و آسیای جنوب شرقی مربوط به فرزندان عبدالله (383) است.
وی دارای سه فرزند به نامهای اسماعیل، جدید و علوی بود که سلسله علویان آسیای جنوب شرقی از اوست. بهنظر میرسد عمدهترین علت و انگیزه مهاجرت نوادگان احمد مهاجر به دیگر سرزمینها، تبلیغ و تجارت بوده است؛ زیرا به دلیل اقبال مردم حضرموت و جایگاه آنان در این منطقه، اجباری بهکوچ کردن به سایر مناطق برایشان وجود نداشته است. (شهاب، 1980، ص5-14)
نکته مبهم تاریخی پاسخ قطعی به زمان دقیق مهاجرت نوادگان احمد مهاجر به آسیای جنوب شرقی است. آنچه مستندات فراوانی بر آن دلالت دارد مربوط به اوایل قرن نهم هجری به بعد است؛ (همان) یعنی دورهای که اسلام توسط سادات، از جمله اولیای نه گانه، که عمدتاً از سادات بودند، در بخشهای وسیعی از جاوه وسوماترا گسترش یافته بود، و حال آنکه علوی بن عبدالله بن احمد المهاجر مربوط به اوایل قرن چهارم هجری است.
شاید بتوان در پاسخ به این ابهام تاریخی این گونه پاسخ داد که اولاً حضور اولیه فرزندان علوی به آسیای جنوب شرقی دایمی نبود و آنان در مسیرهای فعالیتهای تجاری خود، به صورت ترددی و موقت به این منطقه رفت وآمد داشتند و انتخاب این منطقه به عنوان سکونت گاه در دورههای بعد اتفاق افتاده است. نکته دیگر اینکه مقصد اوّلی و اصلی آنان شبه قاره هند بوده و همان گونه که برخی منابع و مستندات تاریخی - که در بخش بعد بدان اشاره خواهیم کرد - بدان اذعان دارد، سادات پس از اقامت در ایران و هند، در ادامه مسیر خود و با هدف تجارت و تبلیغ راهی چین و مجمع الجزایر مالایا شدند و به مرور زمان، در آن سکونت گزیدند، و این نقل و انتقال سالیان درازی نیز به طول انجامید.
آنچه که مسلّم است اینکه نقش اولیای سادات به عنوان داعیان اولیه اسلام، بهویژه در جاوه، قطعی است و هفت تن از اولیای نه گانه اندونزی که اسلام را وارد این منطقه کردند، از سادات هستند. هر چند ورود اسلام به جزیره سوماترا به سبب تأثیر پذیری بیشتر آن از هند، کمی متفاوت از جاوه است، ولی در بیشتر منابع مربوط به معرفی تاریخ ورود و گسترش اسلام به مجمع الجزایر ملایو، از جمله ملاکا، سوماترا، جاوه، برونئی و فیلیپین، نام عربهای سید در فهرست اصلی داعیان و مبلّغان اسلام در این مناطق به شمار میآید. (شهاب، 1980، ص121)
بررسی گرایشهای فکری و مذهبی سادات:اکنون قریب چهارمیلیون تن از سادات در کشورهای آسیای جنوب شرقی ساکن هستند که عمدتاً پیرو مذهب شافعی اند و اقلیتی نیز از مذهب شیعی پی روی میکنند. پاسخ به این پرسش که آیا احمدبن عیسی المهاجر و سه نسل از فرزندان او و همچنین اولین گروه از اعراب حضرموت و سادات شافعی بودهاند و یا شیعی، نیازمند تحقیق و بررسی بیشتری است. در این خصوص، فرضیهها و دیدگاههای مختلفی وجود دارد:
برخی بر این باورند که مذهب امام احمد مهاجر همانند مذهب پدر و جدّش امام جعفر صادق(ع)، امامیه بود. (همان، ص98) این گروه در استدلال خود بر این باورند که احمد مهاجر و فرزندانش همانند پدرانش، پیرو مذهب جدّشان علی العریضی و او نیز تابع مذهب پدرش جعفر صادق(ع) و برادرش موسی کاظم(ع) و برادرزادگانش علی بن موسی الرضا(ع) و محمّد جواد(ع) بودند و تاریخ دلالتی بر تغییر مذهبی آنان ارائه نداده است. دلیل دیگر بر امامیه بودن احمد مهاجر و پدرش عیسی اینکه هر دو از محدثان شیعی بودند. گروه دیگر بر این باورند که آن ها صرفا در فقه تابع امام شافعی بوده و از لحاظ اعتقادی و کلامی شیعه بودهاند.
دستهای دیگر نیز با استناد به شیوع مذهب شافعی در حضرموت و مناطق هند، افریقا و جزیره مالایو و اندونزی، یعنی مناطقی که سادات حضرموت در آن زندگی کرده و یا در معرفی و گسترش اسلام در آن مناطق نقش داشتهاند، بر این باورند که مذهب سادات حضرموت، که منشأ پیدایش اسلام در این مناطق بودند نیز شافعی بوده است. (شهاب، 1980، ص124) به نظر میرسد برای تبیین صحیح این موضوع، پاسخ به چند پرسش ضروری است:
اولاً با توجه به اینکه جدّ سادات حضرمی، یعنی امام جعفر صادق(ع)، بنیانگذار مذهب جعفری بوده، این تغییر مذهب در چه دورهای و چه نسلی و به چه سپس صورت گرفته است؟
ثانیاً، یکی از علل اصلی مهاجرت سادات به سایر مناطق، فشارهای ناشی از اختلافات مذهبی سادات با حاکمان سنّی مذهب عبّاسی بوده است، در صورتی که احمد مهاجر و فرزندانش از اهلسنّت و جماعت بودند، پس به چه سببی خود را ناچار از مهاجرت از مدینه به بصره و سپس به یمن و دیگر مناطق دیدند؟
بهنظر میرسد برای توجیه منطقی این پرسشها، این گونه بتوان پاسخ داد که اولاً، تغییر مذهب در اعراب سید حضرمی مربوط به نسلهای بعدی است و این امر عموماً از قرن چهارم هجری به بعد اتفاق افتاده است. (Jacobsen, 2009, p. 19-32) ثانیاً، دسته بندیهای مذهبی در آن دوره برخلاف روزگار ما، چندان جدّی نبوده است؛ زیرا هرچند ظهور مکاتب فقهی مربوط به اواخر قرن دوم و نیمه اول قرن سوم هجری بوده، ولی چندین قرن به طول انجامید تا مرزبندیهای مشخصی میان مذاهب اسلامی شکل گیرد و دسته بندی موجود کنونی میان مذاهب شیعه و سنّی پدیدار گردد.
به استناد تاریخ، در اوایل ظهور مکاتب و مدارس فقهی، مرزبندیها و تمایزهای جدّی میان آنان وجود نداشت و ائمّه و بنیان گذاران مذاهب فقهی با یکدیگر در تعامل بودند و دادوستد فکری داشتند. (اسد حیدر، 1422، ج1، صص53-65-453) مسلمانان نیز از ائمّه مذاهب به عنوان فقیهان برجسته زمان خود پی روی می کردند و نه به عنوان مراجع کلامی و اعتقادی. این موضوع در خصوص شیعیان زیدیه در یمن نیز صادق است؛ زیرا آنان هرچند از لحاظ اعتقادی و کلامی شیعه هستند، ولی از فقه اهلسنّت پی روی میکنند. از این رو، همان گونه که امام شافعی و امام احمد حنبل مدافع اهلبیت پیامبر(ص) بودند و در دفاع از آنان خشم وآزار حاکمان وقت را تحمّل کردند، سادات نیز از این فقیهان بزرگ، که به نوعی شاگردان جدّشان امام جعفر صادق(ع) محسوب میگردید، پی روی میکردند.
شاید فرض دیگری را نیز بتوان تصور کرد و آن اینکه آنچه توسط اعراب سادات در نخستین بار به مردمان این منطقه معرفی گردید اصل اسلام بود با گرایشهای صوفیانه، بدون ملاحظات مذهبی و فقهی خاص آن، و شکل گیری هویّت مذهبی اسلام در این منطقه در قالب مذهب شافعی در مرحله بعدی پس از ورود اسلام رخ داده است، نه در دوره اول ظهور و نشر اسلام.
پی نوشت:
[1]. علاوه بر امام ابوحنیفه که ایرانی بوده و امام حنبل که عرب ایرانی بود، اکثر بزرگان حدیث همانند نویسندگان صحاح سته و مفسرین، متکلمین و اهل حدیث اهلسنت از دیار ایران بودهاند.
مراجع
. اقبال، حمد ظفر، «تأثیر زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی در زبان و ادبیات و فرهنگ اندونزی»، تهران، رساله دکترای دانشگاه تهران، 1385.
2. جعفریان رسول، تاریخ تشیّع در ایران، قم، انصاریان، 1380.
3. حیدر اسد، الامام الصادق والمذاهب الاربعه، تهران، مکتبه الصدر، 1378.
4. یاری، سیاوش، تاریخ اسلام در هند، قم، نشر ادیان، 1388.
5. شهاب محمّد اسد، الشیعه فی اندونیسیا، اعداد م.م. النجفی، جاکارتا، موسسه الثقافه، 1426.
6. شهاب محمّد ضیاء، الامام المهاجر، السعودیه، دارالشروق للنشر و التوزیع والطباعه، 1980.
7. طاهری، محمود، سفرهای دریائی مسلمین در اقیانوس هند، مشهد، آستان قدس رضوی، 1380.
8. فون در، مهدن فردر، دو دنیای اسلام؛ روابط جنوب شرقی آسیا و خاورمیانه، ترجمه اسماعیل نیا، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1388.
9. لیان جان سین، تاریخ روابط چین و ایران، ترجمه جان هون نین، تهران، پژوهشکده زبان وگویش، تهران، 1385.
10. مازندرانی، وحید، سرزمین هزار جزیره، تهران ، دهخدا، 1345.
11. مخول قیصر، ادب، الاسلام فی الشرق الاقصی، تعریب نبیل صبحی، بیروت، دارالعربیه للطباعه والنشر، 1966.
12. محمّد ربیع، بن محمّد ابراهیم، سفینه سلیمانی، تهران، دانشگاه تهران، به کوشش دکتر عباس فاروقی، 1378.
13. مرادی، رضا، اسلام در چین، مشهد، آستان قدس رضوی، 1382.
14. مصطفی شاکر، موسوعه دور العالم الاسلامی و رجالها، ج 3، بیروت، 1409.
15. جعفری، سیدحسین سیدمحمد، تشیع در مسیر تاریخ، ترجمه سیدمحمدتقی آیتاللهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1392.
16. نوئر دلئار، نهضتهای نوین اسلامی اندونزی، ترجمه ایرج رزاقی و محمد حیدرپور، مشهد، آستان قدس رضوی، 1370.
17. نیازمند، رضا، شیعه در تاریخ، تهران، قلم نوین، 1383.
18. هوکر، ام بی، اسلام در جنوب شرق آسیا، ترجمه محمد حیدرپور، مشهد، آستان قدس رضوی، 1385.
منابع لاتین
1. Salim Arskal & Azra Azyumardi, 2003, Sharia and politics in modern Indonesia, Singapore, Institute of Southest Asian Studies,.
2. Jacobsen, Frode F, 2009, Hadrami Arabs in Present-day Indonesia, An Indonesia-Oriented group whit an Arab signature, London, Routledge Contemporary Southeast Asia Series,.
3. Ho, Engseng, 2010, the Graves of Tarim, Genealogy and Mobility across the Indian Ocean, California, World History Liberary.
4. Ricklefs, M.C, 2001, A History of Modern Indonesia since c.1200, third edition, Palgrave Macmilan, London.
5. Fealy, Gred & Hooker, Virginia,2006, Voices of Islam In Southest Asia, A Contemporary Sourcebook, Institute of Southest Asian Studies.
6. Drakely, Steven, 2005, The History of Indonesia, Greenwood publishing Group, London.
7. Federspiel Howard M, 2007, Islam and Muslims in Southest Asia, University of Hawaii Press Production.
8. Yusuf, Imtiyaz2004, Measuring the Effect of Iranian Mysticism on Southeast Asia, Thailand, Assumption University Bangkok.
9. Leonard, Andaya, 1999, Ayutthaya and the Persian and Indian Muslim Connection, Bangkok, Thammasat University.
10. Alwi, Shihab, 2009, Tasawwuf in Indonesia, Jakarta, Iiman..
11. Fealy, Gred & Hooker, Virginia, 2006, Voices of Islam In SouthestAsia, A Contemporary Sourcebook, Institute of Southest Asian Studies.
12. Al-Attas-Nagib, Sayed Muhammad, 1967, New Light on the Life of Hamza Fanshuri, Kualalampur..
13. Marcinkoweski, Mohammad Ismail, 2000, "Persian Religious and Cultural Influnces in Siam / Thailand and Maritime Southest Asia in Historical Perespective: Bangkok, Journal of the Siam Sociaty.
14. Azra, Azyumardi, 2009, Discourse on Sufism in the Malay-Indonesian World in the 17t and 18t Centuries, Jakarta, Uin.
Kongchana, Plubplung, 2005, A History of the Chula Raja Montri Position (Shikh ul–Islam), JCAS Symposhium.
نویسندگان:
محمّدرضا بارانی: دکترای تاریخ و عضو هیأت علمی دانشگاهالزهراء
محمّدعلی ربانی: دانشجوی دکتری مطالعات تاریخ تشیّع دانشگاه ادیان و مذاهب اسلامی
فصلنامه شیعه شناسی شماره 50
ادامه دارد...
∎
نظر شما