شناسهٔ خبر: 22078817 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

انسان و ساحات وجودی او بر مدار آموزه‌های رشدشناخت قرآنی - بخش اول

عنصر معنا، مبدأ تحلیل ساحات وجودی

انسان، پدیداری خودآگاه و خواهان تغییر است که نیاز به تغییر از سر انتخاب، اصل ماهیت انسانی او را توضیح می‌دهد. اندیشه تغییر، خاستگاه مبنای انسان‌شناخت اندیشه پیشرفت است و قابلیت پیشرفت انسانی، نشان‌دهنده ماهیت، وجوه، ابعاد، سطوح و ژرفای وجودی او است.

صاحب‌خبر -

 

چکیده

انسان، پدیداری خودآگاه و خواهان تغییر است که نیاز به تغییر از سر انتخاب، اصل ماهیت انسانی او را توضیح می‌دهد. اندیشه تغییر، خاستگاه مبنای انسان‌شناخت اندیشه پیشرفت است و قابلیت پیشرفت انسانی، نشان‌دهنده ماهیت، وجوه، ابعاد، سطوح و ژرفای وجودی او است. بر اساس عقل و وحی و در برآیند آنها، سنت اهل ‌بیت(ع)، گستره و ژرفای امکانی و وقوعی انسان تفسیر و تدبیر می‌شود. بدین‌سان ماهیت وجودی آدمی، همان ساحت و ژرفای امکانی و وقوعی پیشرفت آدمی است و ابعاد رشد انسان، ابعاد وجودی او است. به مدد کاربرد منظومه‌ای از روش‌شناسی‌های استنتاجی، روش‌شناسی استنباطی و نیز روش‌شناسی علوم رفتاری، ساحات انسان‌نگر آموزه‌های دین در این چشم‌انداز دانسته‌تر می‌شود و بر همین اساس دریافته می‌شود که تفقه در دین، منظومه دانشی مدیریت انسان‌نگر رشد و ولایت‌مند تغییر است. لذا سامانه علوم انسانی رشدنگر، مستند به همین مبانی انسان‌شناخت پیشرفت شکل می‌گیرد و عرصه‌ها و وجوه دکترین انسان‌نگر نظام مدنیت اسلامی، در این راستا منقح می‌شود و در نهایت نظام انسان‌شناخت ولایت فقیه، این‌گونه به روشنی می‌گراید.

کلیدواژه‌ها: انسان، حیات، ساحت وجودی، رشد، اهل ‌بیت(ع)، نیایش، هرم نیازها، فرانیازهای رشد، مبانی انسان‌شناسی.
مقدمه

آدمی ناشناخته‌ترین پدیدار هستی «تَحْسَبُ أَنَّک جِرْمٌ صَغِیرٌ وَفِیک انْطَوَی الْعَالَمُ الْأَکبَر» (سماهیجی، ‌1396، ص199) و هسته اراده‌ورزِ مدیریت تغییر جهان خویش است. اولیای بزرگ آموخته‌اند: «مَنْ عَرَف َنَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ ‌رَبَّه» (المجلسی، ‌1385، ج2، ص32) که آموزه‌های بزرگی دارد:

1. شناخت کامل انسان، همانند شناخت خداوند، دست‌نیافتنی است؛

2. از منظر بینش انسان‌شناخت است که مکتب و شیوه خداشناسی، آن‌گونه که باید، دریافته می‌شود؛

3. اصول دین‌پژوهی و تفسیر نظام‌های الهی مدیریت حیات بر مدار مبانی انسان‌شناسی رشد شکل می‌گیرد (حکیمی، 1363، ج1، ص225).

آدمی در مرز فارق با دیگر پدیدارها، با اوصاف، ظرفیت‌ها، استعدادها، نیازها و فرانیازهای خودویژه‌ای چون عقل، اراده، اختیار و ... تعریف می‌شود (همو، ‌1388، ص41-32). در یک تعریف، انسان‌شناسی، دانش «بررسی عناصر محوری هویت انسان، معرفت پایه، هر آنچه بر آن اساس بنا نهاده شده و کیفیت این ساختار» است (جوادی آملی، 1390، ص22-21). شناخت ساحات وجودی و نظام نیازها و فرانیازها، رکن این معرفت‌مبنا است.

هر گونه پژوهش در موضوع انسان و از جمله عرصه دین‌پژوهی و بسط حوزه‌های دانشی و گسترش معارف بین‌رشته‌ای در علومِ پیوسته با پیشرفت انسانی، وامدار تصویر روشنی از ساحات وجودی انسان است. حوزه انسان‌شناسی، در فصل مشترک همه علوم، از جمله معارف بیرون‌دینی، معارف درون‌دینی و از زمره مبانی نظری الگوی دین‌شناخت پیشرفت است؛ به‌ گونه‌ای‌ که در سرجمع تاریخ همه این علوم، برآیند انسان‌شناخت آنها، قابل پی‌جویی است. رویکرد به دین و دین‌پژوهی، نیز پیش از گذار به تبیین حقیقت و انتظار از دین، وامدار این انسان‌شناسی جامع‌نگر است. آدمیان بر اساس تلقی از ساحات وجودی خویش به اینکه چه هستند و چه می‌توانند باشند، انتظار معینی از دین می‌برند و به تصویری استنتاجی و استنادی از حقیقت و گوهر دین می‌رسند و ساحات و ابعاد الگوی رشد فردی، اجتماعی و تمدنی، بازخوانی مبنایی انسان‌شناختی می‌شوند. چه چشم‌اندازها و عرصه‌های معرفتی‌ای می‌توانند تحلیل مناسبی برای شناخت ساحات وجودی انسانی به‌ دست دهند؟ خاستگاه هستی‌شناخت شناخت گستره وجودی آدمی، گزاره‌های هویت «از اویی» و «به سوی اویی» داشتن انسان «انا لله و انا الیه راجعون» و به تعبیری ماهیت برآیندی «لله» و فرآیندی «الیه» انسانی است (حکیمی، 1388، ج7، ص41). لبّ این آموزه قرآنی آن است که ساحات وجودی آدمی به ساحات رشد انسانی در بینش دینی، تعریف می‌شود.

به مدد کاربرد منظومه‌ای از روش‌شناسی‌های استنتاجی، روش‌شناسی استنباطی و نیز روش‌شناسی علوم رفتاری، می‌توان دریافت که خاستگاه مشترک تحلیل پرسش‌های پیشین، «اندیشه تدبیر تغییر یعنی اندیشه پیشرفت» است که خاستگاه مبنای اندیشه آدمی و ساحات وجودی او است و قابلیت پیشرفت‌شناسانه آدمی، نشان‌‌دهنده وجوه، ابعاد و سطوح ساحت‌های وجودی او است. عقل، وحی و سنت نیز، گستره و ژرفای امکانی و وقوعی او است. بدین‌سان ابعاد رشد و توسعه انسانی، در ابعاد و ساحات وجودی او است. این دیدگاه برگزیده در تفسیر ساحات وجودی آدمی، به مدد آموزه‌های اوصیایی در عیار قرآنی آن، تبیین می‌شود. به مدد این آموزه‌ها، نگرش به ابعاد اندیشه‌ای دین‌شناخت رشد انسانی لحاظ می‌شود و در راستای این اندیشه مبنا و آن گونه‌های نگرشی، ساحت‌های وجودی انسانِ موضوع تدبیر هدایتی دین، بازتبیین می‌گردد. لایه‌های تحلیلی نظریه پیشنهادی، عبارت‌اند از:

اول: ساحات وجودی انسانی، ابعاد رویش (فلاح) وجودی او؛

دوم: ابعاد نوعیت انسانی، ساحات وجودی از چشم‌انداز ظرفیت‌ها و امکانات تغییر؛

سوم: ساحات انسان‌نگر آموزه‌های دین؛

چهارم: تفقه در دین، منظومه دانشی مدیریت انسان‌نگر تغییر؛

پنجم: سامانه علوم انسانی اسلامی مستند به ساحات وجودی انسانی؛

ششم: ساحات دکترین انسان‌نگر نظام مدنیت اسلامی.

1. ساحات وجودی انسانی، ابعاد رویش (فلاح) وجودی او

ساحت‌داری وجود انسانی، برای راهبری حیات، نیازمند معناداری و هدفداری هستی انسان است؛ بدین معنا که هر عملِ فهمِ انسان، از طریق زندگی و فرهنگ انسان میانجی‌گری می‌شود. این نکته بدین معنا است که برای داشتن بُعد، باید هدفدار بود و برای ساحت انسانی، این هدف و معنا باید در نسبت با موجود مختار برتری که جهت‌بخش این معنا و هدف است، تعریف شود. ابعاد وجودی هر موجود رشدیابنده، به ابعاد آرمان رشد، معنا می‌شود:

1-1. عنصر معنا، مبدأ تحلیل ساحات وجودی

دست‌یابی به چارچوب نظام‌مندی برای فهم ساحت وجودی برای پدیدار زیست‌مند انسانی و اجتماعی، نیازمند چشم‌انداز و نظریه‌ای جامع، شامل نظریه سیستم‌های زنده،‌ بینش در خصوص تکاپوهای غیرخطی و نظریه پیچیدگی نظام‌واره حیات است. این نظریه جامع که منجر به پیشنهاد نوعی الگوی راهبری متناسب با این نگرش می‌شود، در گرو ترکیب چهار نگرش درباره حیات و سیستم‌های زنده به طور کل و پدیدار انسانی به طور خاص است:

1. «چشم‌انداز الگوی سازمان»‌ یا نگرش به شکل: نوع روابط میان اجزای سیستم که ویژگی‌های اساسی سیستم را تعیین می‌کند؛

2. «چشم‌انداز ساختار» یا نگرش به ساختار ماده: تجسم مادی از الگوی سازمان سیستمی مانند پدیدار انسانی یا یک شیء؛

3. «چشم‌انداز فرآیند» یا نگرش به فرآیند حیات، که فرآیند آن تجسم است؛

4. «چشم‌انداز معنا»، یا نگرش به نقطه هدف و جهتی در توجیه چرایی و فلسفه وجود آن سیستم.

فهم نظام‌مند حیات و فرآیند تغییر، در گرو ترکیب چهار چشم‌انداز درباره حیات و سیستم‌های زنده است: وقتی سیستم‌های زنده را از «چشم‌انداز شکل و ساختار» مطالعه می‌کنیم، درمی‌یابیم که الگوی سازمان آنها شبکه خودزا است. ایده درون‌زایی (endogenious) از همین شبکه خودزایی (autopoiesis) برمی‌آید. از «چشم‌انداز ماده»، ساختار مادی سیستم زنده، ساختاری رو به زوال است؛ سرانجام از «چشم‌انداز فرآیند» و با فهم تازه از مفهوم «حیات»، سیستم‌های زنده عبارت‌اند از: سیستم‌های شناختی‌ای که فرآیند شناخت در آنها به گونه‌ای دقیق با الگوی خودزایی مرتبط شده است.

پردازش نظریه حیات، در نظریه‌های مرسوم، وامدار سه اصل شکل، ماده و فرآیند حرکت است (کاپرا، 1386، ص110-105). اما همچنان نظریه مزبور از فصل معناداری یا جهت‌گیری حرکت که می‌تواند به شکل، ماده و فرآیند نیز معنا ببخشد، خالی است. هدف و جهت حرکت یا معناداری سیستم، چهارمین ضلع تحلیلی نظریه حیات است. مضرب هدف به سه مؤلفه شکل، ماده و فرآیند، مفهوم «بُعد» را برای موجود حیات‌دار، تولید می‌کند.

«چشم‌انداز معنا» به مضمون هدفدار فرآیند تغییر، حیات و جهت‌گیری آن نظر می‌افکند. مقررات رفتاری، ارزش‌ها، نیت‌ها، مقاصد، طرح‌ها، راهبردها و روابط قدرت در دنیای امر انسانی در نظام ارزش‌ها، روش‌ها، بینش‌های تغییر فردی، تغییر اجتماعی و آشکارگی آن در عرصه هنر، سامان می‌یابند و به این قرار مضمون جهتی مکتب تغییر را توضیح می‌دهند. پس، فهم کامل فرآیند حیات و تغییر، باید دربرگیرنده ترکیب چهار چشم‌اندازِ شکل، ماده، فرآیند و معنا باشد.

در تحلیل آموزه‌های ناظر به پدیدارهای انسانی در فرهنگ و دانش بشری، نیایش، ماندگارترین و انسانی‌ترین متن گزارشگر فصل معنا در نظریه حیات است. مکتب‌های تغییر، به شاخصه معنا، نقد می‌شوند و سطح شاخصه معنا به نیایش. از همین رو است که روشن‌ترین و کاربردی‌ترین حوزه و شاخصه نقد بین‌الادیانی، نیایش‌های ادیان است. «چشم‌انداز معنا»، شامل انبوهی از ویژگی‌های درهم‌تنیده است که برای فهم جهت‌گیری تغییر و حیات، ضروری هستند. عنصر «جهت تغییر» خود پدیده نظام‌مندی است که همواره با بافت پدیدارهای انسانی سر و کار دارد. مکتب تفسیر و راهبری حیات،‌ باید وجه جامع این چهار چشم‌انداز را بر مدار عنصر معنا، در خود داشته باشد. رشدمداری، شاخصه این امر انسانی است.

1-2. ماهیت از خداوندی و به ‌سوی خداوندی انسان

ماهیت اصیل و کیستی انسان، در «از خداوندی» و «به سوی خداوندی» آدمی بر محور اختیار، تعریف می‌شود. بدین‌سان ساحات وجودی آدمی، همانا گستره، ساحات و ابعاد امکانی رشد او است. آدمی را با غایات وجودی او می‌توان شناخت و دین الهی اگر الگوی تفصیلی و تدبیری جریان هدایت به رشد است، به این قرار الگوی تفسیری و تدبیر ساحات وجود آدمی است؛ به این معنا که آموزه‌های دینی، گزارشگر ابعاد وجود انسانی است. «رشد» در نگاه قرآن، رشد فراگیر انسانی پویا و پیوسته شئون گوناگون حیات بشر و ساحات انسانی، در راستای ظهور استعدادهای فطری او، از رهگذر کشف «مشیت تکوینی» و «مشیت تشریعی» الهی برای آدمیان و اجتهاد مبتنی بر آن در نظام‌پردازی الگوهای تحول و اعتقاد و التزام بدان‌ها، است (نک: طباطبایی، 1417، ص245؛‌ مطهری، 1377، ص132). مستند به این تعریف، دانسته می‌شود که:

1. پدیدار رشد انسانی، حاوی هر دو وجه فرآیندوارگی و برآیندوارگی است. بدین‌سان ساحات وجودی انسانی حاوی همین دو وجه فرآیندوارگی و برآیندوارگی هستند.

2. مجموع این تعبیر، تعریفی پیشینی در مقام تبیین وضع مطلوب انسانی است و ساحات وجودی انسانی نیز به همین وضع مطلوب تعریف می‌شود.

3. از چشم‌انداز ساحات وجود انسانی، این تعریف، از سه فقره اصلی تشکیل شده است: یکی: «تکاپوی تکاملی فراگیر انسانی پویا و پیوسته شئون گوناگون حیات بشر». این فقره می‌تواند تعریف پسینی کوتاه و عام مطلق «پیشرفت» و «توسعه»، به ‌شمار آید؛ دوم: «در راستای ظهور استعدادهای فطری انسان»: این فقره، بیانگر دو مؤلفه اساسی مبنای «انسان‌شناختی» و «غایت‌شناختی»، است و سوم: «از رهگذر کشف «مشیت تکوینی» و «مشیت تشریعی» الهی و اعتقاد و التزام بدان‌ها»، که ضمن اشاره به مؤلفه «مبنای روش‌شناختی» که «اکتشافی/ اجتهادی» است و «منبع‌شناختی» که «مشیت تکوینی و مشیت تشریعی» الهی است، تعریف مبسوط رشد دینی ساحات وجودی انسانی را، کامل می‌کند.

با ملاحظه این سه نکته تحلیلی تعریف ماهیت رشد، منظومه واژگان کلیدی ساحات وجودی انسانی خویش را آشکار می‌کنند:

1. واژه «رشد فراگیر انسانی» را به معنای تکامل به‌ کار می‌بریم.

2. «شئون گوناگون حیات بشر و ساحات انسانی» را به معنای عرصه‌ها و ابعاد حیات آدمی به ‌کار می‌بریم، چنان‌که شئون حیات، رفتارها و روابط چهارگانه انسان با «خالق»، «خود»، «خلق» و «خلقت» را نیز در بر می‌گیرد. از جهت دیگر می‌توان عرصه‌های گوناگون زیستی و روابط چهارگانه انسان را به وجوه و لایه‌های چهارگانه «بینش»، «منش»، «کشش» و «کنش» دسته‌بندی کرد. در نتیجه، اطلاق تعبیر «شئون» شامل همه ساحات و سطوح زندگی بشر می‌شود. تربیت، راهبری همین ابعاد وجودی آدمی است.

وجه معنایی «شئون گوناگون حیات بشر»، همچنین به ابعاد «فردی» و «اجتماعی» بودن ساحات یادشده، با ملاحظه نسبت میان آن‌ دو است که در «سبک زندگی» بدان توجه می‌کنیم؛ بدین‌روی ساحات سبک زندگی نیز، ترجمان ساحات وجودی انسان‌اند.

3. منظور از «مشیت تکوینی الهی»، اراده تحقق‌یافته خالق در بستر هستی است که کشف و اعتقاد بدان‌ها را از انسان‌ها خواسته است (مصباح یزدی، ‌1366، ص212؛ جوادی آملی، ‌1388).

4. مراد از «مشیت تشریعی الهی»، احکام الزامی - تکلیفی و نیز ارزشی - تهذیبی است که شارع، عمل و التزام جوانحی و جوارحی بدان‌ها را از انسان‌ها خواسته است. در این وجه معنایی «تشریع»، به معنای اعم لحاظ شده و شامل همه «آموزه‌های» دینی است (مصباح یزدی، ‌1366، ص212؛ جوادی آملی، ‌1388).

اجزا و مؤلفه‌هایی که در مقوله «رشد» تصریحاً یا تلویحاً ذکر شده، نقطه‌های نگرش به ابعاد وجودی انسان را به‌ دست می‌دهند:

1. «رشد فراگیر انسانی»: تصریح به ماهیت جهت‌دار توانمندی‌ها و ابعاد وجودی آدمی در فرآیند پیشرفت؛

2. «پویا و پیوسته»: تلویح به چگونگی فرآوری استعدادها؛

3. «شئون گوناگون حیات و ساحات انسانی»: تصریح به قلمرو عرضی (ساحات و ابعاد)؛

4. «اعتقاد» و «التزام» بدان‌ها: تصریح به قلمرو طولی (سطوح) دو سطح نظر و عمل؛

5. «مشیت تکوینی» و «مشیت تشریعی الهی»: تصریح به منابع استنباط منظومه فرانیازهای رشد؛

6. «کشف و اجتهاد»: تلویح به روشمندی و روش؛

7. «شئون گوناگون حیات بشر»: تصریح به عینیت متعلق فرآیند رشد و متعلق ساحات انسانی؛

8. «ظهور ظرفیت‌های فطری انسان»: تصریح به غایت و جهت‌داری ابعاد وجود انسانی؛

9. «شئون حیات بشر»: تصریح به انسان‌محوربودن و نسبت آن با وجوه اجتماعی توانمندی‌های آدمیان؛

10. «استعدادهای فطری انسان»: تلویح به محوریت جنبه‌های فردی و در پیرامون آن سبک زندگی در متن مناسبات اجتماعی در تحلیل مبانی انسان‌شناسی؛

11. «استعدادهای فطری انسان»: توجه به گرانیگاه فرآیند و برآیند پیشرفت.

با ملاحظه ابعاد و ساحات حرکت وجودی آدمی، حرکت امر انسانی و رشد و تکامل وی، دارای دو حوزه معنایی پیوسته دیده می‌شود:

1. تغییر، حرکت و ترقی در حوزه امر فردی و روان‌شناختی در ابعاد معرفتی، روحی و رفتاری که حرکت و تجدد فردی نامیده شده است.

2. تغییر و حرکت در حوزه امر اجتماعی و جامعه‌شناختی در ابعاد فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و دربرگیرنده عناصر معنایی متعددی مانند تحول اجتماعی، تغییر اجتماعی، کنش تاریخی و فرآیند اجتماعی است (روشه، 1388، ص37-5).

3. و در مرز پیوستگی این دو وجه، مقوله سبک‌ زندگی (الگوی زیست‌ فردی در مناسبات اجتماعی) دیده می‌شود (مهدوی کنی، 1390).

1-3. انسان‌شناسی پیشرفت

با توجه به اینکه مسئله پیشرفت انسانی، اساساً ناظر به چگونگی حیات انسانی و در راستای بهورزی انسان است، شناخت انسان، ساحت‌ها و ویژگی‌های وجودی، نقش بنیادینی در پردازش اندیشه و الگوی پیشرفت دارد. منابع اسلامی، آموزه‌های ژرفی در این عرصه دارند و انسان‌شناسی پیشرفت، بر همین منوال و در منظومه اندیشه و دانش دین‌شناخت پیشرفت شکل می‌گیرد. این مبانی در انواع مبانی فلسفه مضاف پیشرفت جریان دارد. برخی از رئوس مبانی انسان‌شناسی پیشرفت، برآمده از این منابع و متون عبارت‌اند از:

1. انسان دارای ویژگی‌های ممتازی است؛ مانند:

- مرکب‌بودن از دو ساحت جسمانی و روحانی (جوادی آملی، ‌1389، ص139-138؛ مطهری، 1372، ج2، ص296)؛

- جاودانگی روح انسان؛

- تساوی انسان‌ها در آفرینش؛

- دارنده قوای ادراکی و تحریکی همچون عقل و دیگر قوای شناختی (نک: نراقی، 1385)؛

- انسان موجودی دوسرشتی است: نیمی ستودنی و نیم دیگر نکوهیدنی (مطهری، 1387، ج2، ص274).

2. ارزش‌ها و ضدارزش‌ها، حاصل نسبت ساحات وجودی انسانی با آرمان برگزیده زندگی وی در طیف‌هایی میان دو سرشت و سرنوشت ممکن او شکل می‌گیرد که به تعبیری نشان‌دهنده امکان‌های وقوعی استعدادهای انسانی‌اند. مطهری، به این ارزش‌ها و ضدارزش‌ها به‌تفصیل در نوشته‌های خود اشاره کرده است (همان، ص274-268).

اکنون می‌توان، با زاویه دید مبنا در تحلیل ساحات وجودی انسان، به نوعیت رشدشناخت آنها توجه کرد.

2. ابعاد نوعیت انسانی به تناسب ساحات وجودی آدمی

فراز آموخته پیشین، نوعیت انسانی را از دیگر نوعیت‌ها متمایز، و کم و کیف وجود نوع آدمی را آشکار می‌کند. تربیت انسانی، همین راهبری رشدنگر ظرفیت‌ها و استعدادها در راستای فراانگیزش رشد است. آموزه‌های اوصیایی در عیار قرآنی خویش می‌آموزند که:

1. روشن‌ترین و ارزشمندترین بخش‌های وجودی انسان که مظاهر والای بود و نمود او است، در سه ساحت اصلی «دانستن»، «خواستن» و «توانستن»، قابل تحلیل است (نک: حکیمی، 1363، ج1). تمام رفتارهای انسان در نهایت نشئت‌گرفته از بُعد شناختی و باورهای او است که از آن به «انگیزه» تعبیر می‌شود. از این‌رو، اصلاح باورها، شناخت‌ها و بینش‌ها تأثیر بسزایی در اصلاح و سامان‌دهی رفتار انسان دارد؛

2. و تربیت یعنی جهت‌دهی و راهبری جریان تحول ابعاد وجودی انسان رو به آرمان‌های برگزیده در قالب سیستمی معین؛ و به تعبیری دیگر، شکوفا‌کردن استعدادها و قابلیت‌های وجودی انسان رو به جهت و وجود برتر است (اعرافی و دیگران، ‌1381، ص366؛ همو، 1391، ص125؛ سیف، 1384، ص28).

3. آموزه‌های اهل ‌بیت(ع)، نظام تربیتی عظیمی ‌را به ‌دست می‌دهد که اهداف، روش‌ها و مراحل تربیت، الگوهای تربیتی و عناصر و مبنای نظام تربیتی دین را در خود دارد.

4. سه بعد تربیت و رشد انسانی، رشد «فکری»، «ایمانی» و «رفتاری» است.

5. مراحل رشد انسان از رشد شناخت‌ها و آگاهی‌ها آغاز می‌شود و تا شکل‌گیری گرایش‌های انسانی، شکل‌گیری رفتار و رابطه‌های رفتاری او، مراحل فراتر رشد انسانی و نیز تا عرفان ناب ادامه دارد.

6. سنت ائمه(ع) و زندگانی آنان تمامی این فرآیند را در خود دارد؛ هم خود آموزگار این جریان عظیم انسانی‌اند و هم با زندگی‌شان تبلور این آموزه‌هایند.

انسان کامل کسی است که نه‌تنها ظرفیت‌های موجود را نادیده نمی‌انگارد، بلکه از ظرفیت‌های موجود به گونه‌ای بهره‌برداری می‌کند که حداکثر بازدهی را داشته باشد. این توانمندسازی و مدیریت انگیزش ظرفیت‌ها باید در راستای آرمان برگزیده باشد (نک: صفایی حائری، 1390):

1. بخشی از این داشته‌ها و ظرفیت‌ها در نسبت ارتباطات آدمی با خویش است، یعنی نسبت او با جهان «من» و هر آنچه از قسم «من» است. در واقع، قسمی از شناخت انسان، شناخت توانمندی‌ها و قابلیت‌های انسانی است (بینشی، روحی و رفتاری). ساحت مبنای تغییر، ساحت معرفت است. رشد درونی انسان جز از طریق اندیشیدن حاصل نمی‌شود. از این طریق استعدادهای آدمی از مرحله بالقوه به مرحله بالفعل، انتقال پیدا می‌کند و همین اساس فراهم‌آمدن پیشرفت انسان را رقم می‌زند (حکیمی، 1363، ج1، ص230).

تعریف انسان با ویژگی «دانایی جامع»، بهترین رسم است، قابلیتی که در آیات قرآن‌ کریم و روایات، با تعابیر گوناگونی چون عقل، فکر، دل، بصائر، لُبّ و مانند آن بر این وجه وجودی و به تعبیری کلی، یعنی خردورزی، اشاره شده است؛ همانند: «إِنَّمَا یدْرَک الْخَیرُ کلُّهُ بِالْعَقْلِ وَ لَادِینَ لِمَنْ لَاعَقْلَ لَه» (ابن ‌شعبه الحرانی، 1404، ص54)؛ «فقدُ العَقلِ فقدَ الحیاه، ولا یقاس بِالأموات» (الکلینی، 1407، ج1، ص27)؛ «فِکرَه سَاعَه خَیرٌ مِنْ عِبَادَه سَنَه» (المجلسی، 1385، ج71، ص326) و روایاتی از این قبیل.

2. بخش دیگری از ظرفیت‌های انسان در نسبت با جهان اطراف او است که می‌تواند ظرفیت تغییر دیده و خواسته شود: «سَخَّرَ لَکُم مَا فِی‌ السَّماواتِ وَالاَرضِ». دایره رشد نامحدود، فقط برای انسان تعریف شده است. میزان ارتقا و رشد هر یک از موجودات با شعاع دایره وجودی آنها مرتبط است که بالاترین میزان، شعاع و جهت رشد، مرتبط با انسان است. موجودات در دایره ارتقای وجودی خود نیازمند ابزار و وسایلی هستند که باید تسخیرپذیر باشند. بر همین اساس، تعداد اشیای تسخیرپذیر نیز با میزان عمق و افق تعالی هر موجود تناسب دارد. بیشترین میزان و تعداد اشیای تسخیرپذیر ذیل مجموعه انسان قرار می‌گیرد؛ به نحوی که همه موجودات ذیل نوع انسان می‌توانند به تسخیر او درآیند تا نیل به اهداف تعالی انسان میسر شود. آموزه‌های دینی انسان را به شناختن خود و جهان، به روش خاص خود یعنی «ژرف‌نگری در امور عینی و نمودهای محسوس و در طبیعت، انسان، اجتماع و تاریخ و تحقیق درباره ابعاد وجودی انسان و حیات انسانی در زمان حال و گذشته» فرا می‌خواند (حکیمی، 1363، ج1، ص237):

- جهان هستی و تمام ظرفیت‌های آن (نهج‌البلاغه،‌ خطبه1 و 185)؛

- داشته‌های هستی‌شناختی: خداوند (دعای عرفه؛‌ و نیز نهج‌البلاغه، خطبه1)، انبیا (المجلسی، ‌1385، ج18، ص192)، دنیا، طبیعت و اولیا (همان، ج56، ص86).

- داشته‌های اجتماعی (روایات مربوط به حکومت، خانواده، امت و ...): فرهنگ و سیاست و اقتصاد در اجتماع؛

- داشته‌های تاریخی: از اولیای الهی تا شخصیت‌‌های سازنده تاریخ و تمدن و ملت‌ها از امیرکبیر، تا امام خمینی تا تجربه دفاع مقدس و ...

- همه انسان‌هایی که ظرفیت تعامل با آنها برای انسان فراهم است: «إِنَّ دِینَ ‌اللَّهِ لَا یعْرَفُ بِالرِّجَال» (همان، ج27، ص160).

3. بخش دیگر نسبت آدمی با هستی مطلق است. خداوند و اسماء و صفات او نیز فرصت زندگی ما هستند. هر اسمی از اسماء خداوند توجیهی است برای فصلی از چرایی‌ها و چگونگی‌های زندگی (موسوی خمینی، 1375، ص103-102).

این سطح تحلیل از نسبت انسان با جهان پیرامون و خداوند، بنیان نظریه‌پردازی رشد است. بنیان نظریه تغییر،‌ حضور خداوند در الگوی رشد است.

منابع

قرآن کریم.
نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتی، قم: مشهود، 1379.
ابن‌ شعبه الحرانی، حسن ‌بن ‌علی، تحف ‌العقول عن آل ‌الرسول، قم:‌ دفتر نشر اسلامی، 1404.
ابن ‌عربی، محمد بن علی، التجلیات الالهیه، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1367.
اعرافی، علیرضا و دیگران، درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت، بی‌جا: دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، 1381.
ــــــــــــــ ، فقه تربیتی؛ مبانی و پیش‌فرض‌ها،‌ تهران: مؤسسه فرهنگی اشراق و عرفان،‌ 1391.
پورسید آقایی، سید مسعود، انسان جاری، قم: نشر لیله‌القدر، 1389.
تمیمی‌ آمدی،‌ عبد الواحد بن‌ محمد،‌ غرر الحکم ‌و درر الکلم،‌ قم: دفتر تبلیغات اسلامی، 1366.
جعفری، محمدتقی، حیات معقول، تهران: مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری، 1388.
ــــــــــــــــ ، شرح نهج‌البلاغه،‌ قم: دفتر نشر فرهنگ اسلامی،‌ 1383.
ــــــــــــــــ ، شناخت انسان در تصعید حیات تکاملی، تهران: مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری، 1386.
جوادی آملی، عبدالله، تفسیر انسان به انسان،‌ چ6، قم: مؤسسه اسراء، 1390.
ــــــــــــــــ ، ولایت فقیه؛ ولایت فقاهت و عدالت، چ9، قم:‌ اسراء،‌ 1388.
حر عاملی، محمد بن حسن،‌ وسائل ‌الشیعه، قم: مؤسسه آل ‌البیت(ع)،‌ 1409ق.
حکیمی، محمدرضا، الحیاه، ج1، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، 1363.
ـــــــــــــــــ ، الحیاه، ج7، قم: دلیل ما، 1388.
ـــــــــــــــــ ، جامعه‌سازی قرآنی، قم: دلیل ما، 1386.
روشه، گی، تغییرات اجتماعی، ترجمه: منصور وثوقی، چ4، تهران: نشر نی، 1388.
سماهیجی، عبدالله ‌بن ‌صالح،‌ الصحیفه‌ العلویه ‌والتحفه ‌الرضویه،‌ ترجمه و تصحیح: سید هاشم رسولی محلاتی، تهران:‌ دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1396ق.
سیف، علی‌اکبر، روان‌شناسی پرورشی: روان‌شناسی یادگیری و آموزش، چ13، تهران: نشر آگاه، 1384.
شاملو، سعید، بهداشت روانی، چ12، تهران: رشد، 1376.
شجاعی، محمدصادق، «نظریه نیازهای معنوی در اسلام و تناظر آن با سلسله‌مراتب نیازهای مزلو»، در: مطالعات اسلام و روان‌شناسی، س1، ش1، ص116-87، 1386.
شولتس، دوآن، روان‌شناسی کمال، تهران: نشر نو، 1369.
ـــــــــــــ ، نظریه‌های شخصیت، ترجمه: یوسف کریمی و همکاران، چ5، تهران: نشر ارسباران، 1384.
شیرازی،‌ صدرالدین محمد بن ‌ابراهیم، شرح اصول کافی، تصحیح: محمد خواجوی، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1366.
صفایی‌ حائری، علی، حرکت، چ5، قم: لیله‌القدر، 1390.
ـــــــــــــــــ ، روش نقد، چ2، قم:‌ نشر لیله‌القدر، 1388.
طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی ‌تفسیر القرآن، چ5،‌ قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1417ق.
فیروزی، رضا، نظریه ایمان، چ2، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، 1389.
کاپرا، فریتیوف، پیوندهای پنهان، تهران: نشر نی، 1386.
الکلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تهران: دار الکتب‌ الإسلامیه، 1407ق.
المجلسی،‌ محمد باقر، بحار الأنوار، قم: دار الکتب الإسلامیه، ‌1385.
مزلو، ابراهام اچ‌.، انگیزش و شخصیت، ترجمه: ابراهیم رضوانی، مشهد: معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی، 1367.
مصباح ‌یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، ج2، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، 1366.
ـــــــــــــــ ، معارف قرآن،‌ قم: انتشارات در راه حق، 1367.
مطهری، مرتضی، امدادهای غیبی در زندگی بشر، چ10، تهران: صدرا، 1377.
ـــــــــــــــ ، مجموعه آثار، ج2، تهران: صدرا،‌ 1387.
ـــــــــــــــ ، مجموعه آثار، ج2، قم: صدرا، 1372.
موسوی خمینی، روح‌الله، تفسیر سوره حمد، قم: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام ‌خمینی(ره)، 1375.
ـــــــــــــــ ، مصباح‌ الهدایه الی ‌الخلافه والولایه، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1372.
مهدوی کنی، سعید، دین و سبک زندگی، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق(ع)، 1390.
نجاتی، محمد عثمان، قرآن و روان‌شناسی، ترجمه: عباس عرب، مشهد: پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، 1367.
نراقی، ملا احمد، معراج ‌السعاده، چ3، قم: نشر دار الفیض، 1385.
وینر، مایرون، نوسازی جامعه، ترجمه: رحمت‌الله مراغه‌ای، تهران: امیرکبیر، 1355.
الهندی، علاء الدین ‌علی ‌المتقی ‌بن ‌حسام ‌الدین، کنز العمّال، بیروت: مؤسسه الرساله، 1409ق.

نویسندگان:

احمد آکوچکیان: دانشیار جامعه شناسی توسعه و رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه (رشد)

رضوانه دستجانی فراهانی : دانش آموخته کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث دانشگاه علامه طباطبایی و پژوهشگر مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه (رشد)

زهرا صفری: دانش آموخته کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث دانشگاه شاهد و پژوهشگر مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه (رشد)

فصلنامه انسان پژوهی دینی شماره 35

ادامه دارد...

نظر شما