شناسهٔ خبر: 22064031 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: ایکنا | لینک خبر

پسر محمود علی البنا و تجارت در کنار قرائت/ ماجرای خوابی که از پدر دید + عکس

گروه بین‌الملل: در این که تلاوت قرآن و مسیر قرآنی پدر را ادامه دهم، تردید داشتم تا این که شبی خواب دیدم که داخل چاهی افتاده و نمی‌توانم از آن خارج شوم...

صاحب‌خبر -
پسر محمود علی البنا و تجارت در کنار قرائت/ ماجرای خوابی که از پدر دید + عکسبه گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، در روز جمعه 19 ژوئیه سال 1985 میلادی پسر در بیمارستان خصوصی قاهره نشسته بود و بنا به درخواست پدر بیمارش شروع به تلاوت قرآن کرد تا این که به آیات 27 و 28 سوره فجر «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً: اى نفس مطمئنه، خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد» که رسید ناگهان صدایش ساکت شد و گریه بر او غلبه کرد. 

سکوت بر اتاق کوچک حاکم شد. پدر گفت: «پسرم این مسیری است که همه طی می‌کنند»... پس از چند دقیقه «شیخ محمد متولی شعراوی» اجازه حضور خواست. به محض ورود اشک‌هایش جاری شد .... گفت‌و‌گویی میان آن‌ها شکل گرفت که گویی وداع عاشقانه بود .. صبح روز بعد مرگ، صدایی را که ملائکه آسمان نیز آن را دوست داشتند، ربود. آن بیمار «شیخ محمود علی البنا» بود. 

پایگاه خبری «الیوم السابع» در ادامه سلسله گفت‌و‌گوهای خود با قاریان مشهور و نوظهور مصری این بار به سراغ شیخ «احمد محمود علی البنا»، از قاریان خوش‌صدا و نوظهور مصر و فرزند مرحوم «شیخ محمود علی البنا»، ستاره آسمان قرائت مصر رفته است. کسی که حلاوت صدا و تلاوت دلنشین را در کنار شغل خود به عنوان یک تاجر و بازرگان موفق از پدر به ارث برده است. مشروح این گفت‌و‌گو از نظرتان می‌گذرد:

شما در عین حال که بازرگان موفقی هستید، تلاوت را نیز از پدرتان به ارث برده‌اید، تجارت و قرائت در کنار هم عجیب نیست؟  

تلاوت کار مرا تحت تأثیر قرار نمی‌دهد و مشکلی در این زمینه نیست؛ زیرا من قرآن را به عنوان یک رسالت قرائت می‌کنم و می‌خواهم آن را به همه جهانیان برسانم.

چه زمانی و چگونه زندگی خود را به عنوان یک قاری آغاز کردید؟

این اتفاق در سن 35 سالگی و دو ماه بعد از وفات پدرم به وقوع پیوست. پدرم دوستی به نام «شیخ محمد سعید فراش» داشت که به عنوان مبتهل در رادیو فعالیت می‌کرد. پیش از وفات پدرم، چند عکس با یکدیگر گرفته بودند. روزی من نزد او رفتم تا یک نسخه از عکس‌ها را از او بگیرم. پس از دیدار با شیخ در ارتباط با عصر طلایی قاریان صحبت کردیم و در بین گفت‌و‌گو من آیاتی از قرآن را با تقلید از پدرم و شیخ مصطفی اسماعیل تلاوت کردم. شیخ فراش به من گفت: آیا دوست نداری هر کس تلاوت تو را می‌شنود، برای پدرت از خداوند رحمت بخواهد. گفتم: طبعا دوست دارم. او پیشنهاد تلاوت به من داد؛ اما من در ابتدا نپذیرفتم و گفتم: اجازه بدهید استخاره کنم.

زمانی که به منزل بازگشتم جریان را برای مادر و برادرانم تعریف کردم. آنها بسیار خوشحال شدند. مادرم گفت: راه پدرت را ادامه بده. نماز استخاره خواندم و در شب خواب دیدم که من در داخل چاهی افتاده‌ام و  نمی‎‌دانستم چگونه از آن خارج شوم. ناگهان پدرم را دیدم که در بالای چاه ایستاده و دستش را دراز کرد و به من گفت: احمد بیا. صبح مادرم به من دو پیراهن داد و گفت: پدرت دیشب به خواب من آمد و به من گفت: این‌ها را به احمد بده. گفتم: این اشاره است و از آن پس هر جمعه در مسجد پدرم در روستای «شبرا باص» واقع در شهرستان «شبین الکوم» در استان «منوفیه» قبل از هر نماز قرآن می‌خوانم و مردم کم کم فهمیدند که شیخ محمود علی البنا پسری دارد که در مسجد او قرآن می‌خواند.
 
پیش از آن قرآن تلاوت نمی‌کردید؟

در حقیقت خیلی اتفاقی قرآن تلاوت می‌کردم. فقط در مدرسه با همکلاسی‌هایم قرآن می‌خواندم و در دانشگاه تا جایی که آن‌ها مرا «مولانا»(مولای ما) می‌نامیدند. نخستین باری که در برابر جمع زیادی از مردم قرآن خواندم در سال 1969 میلادی در مراسم سوگواری بستگان یکی از دوستانم در برابر قصر العینی(مجتمعی پژوهشی ـ دانشگاهی در قاهره) بود که از من خواست قرآن تلاوت کنم. من بسیار مردد بودم اما او میکروفون را به من داد به اعتبار این که من فرزند شیخ محمود علی البنا بودم. او به مردم گفت به تلاوت پسر شیخ محمود علی البنا گوش دهند. پدرم همیشه توصیه می‌کرد، رفتاری داشته باشیم که شایسته ماست. زیرا سخنان و اقدامات ما مورد محاسبه قرار می‌گیرد.
«احمد محمود علی بنا» بازرگانی موفق و قاری ممتاز/ صوت پدرم را تقلید نمی‌کنم آن را به ارث برده‌ام
نخستین دعوت رسمی از شما به عنوان یک قاری چه زمانی و نخستین پولی که درخواست کردید چقدر بود؟

نخستین دعوت رسمی از من برای قرائت قرآن اواخر سال 1985 میلادی بود که به مراسم عزا در شهر «طنطا» دعوت شدم و نخستین پولی که بابت تلاوت قرآن دریافت کردم تقریبا 300 پوند مصری بود. پس از آن دعوت‌ها ادامه یافت و من به شهرها و کشورهای اروپایی و عربی متعددی دعوت شدم که نخستین آن‌ها لندن بود و سپس کره‌ جنوبی، ایرلند، فرانسه، ابوظبی، عربستان، بیروت، دو بار به کویت، امارات و در سال 1992 میلادی نیز به ایران دعوت شدم. 

آیا به یاد دارید از چه سالی حفظ قرآن را آغاز کردید؟

در حقیقت پدر من بسیار مشتاق بود که من، خواهران و برادرانم (5 پسر و دو دختر) قرآن را حفظ کنیم. اما به دلیل مشغله زیاد او، شیخ دیگری به ما قرآن می‌آموخت. من در سن 12 سالگی قرآن را حفظ کردم.  هر زمانی که پدرم نزد ما می‌نشست به تلاوت ما گوش می‌داد و همیشه برای تشویق مبلغی به من می‌داد. من همراه پدرم دائما به مراسم‌های مختلف و رادیو می‌رفتم و اکنون غبطه آن شب‌ها را می‌خورم.
پسر محمود علی البنا و تجارت در کنار قرائت/ ماجرای خوابی که از پدر دید + عکس
آیا به جز شما دیگر برادرانتان نیز تلاوت را از پدر به ارث برده‌اند؟

برادر بزرگم شفیق و برادر دیگرم شریف صوت زیبای و دلنشینی دارند، اما آنها حرفه تلاوت را ادامه ندادند.

آیا خاطره‌ای از پدر و جمعیت در مراسم‌هایی که به همراه ايشان شرکت می‌کردید، دارید؟

از خاطراتی که فراموش نمی‌کنم آن است که پدرم در روستایی در استان «دقهلیه» مصر تلاوت می‌کرد تا این که به آیه 27 سوره نازعات«أَأَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا»(آيا آفرينش شما دشوارتر است‏ يا آسمانى كه [او] آن را برپا كرده است) رسید که یکی از حاضران مرحوم پدرم را به خداوند قسم داد تا آیه را یک بار دیگر تکرار کند پدرم نیز به درخواست آن مرد آن آیه را هفت بار تلاوت کرد. آن مرد بعد از مراسم به پدرم گفت: شیخ به خدا قسم هر بار که این آیه را تلاوت می‌کردی من نوری را می‌دیدم که از آسمان به تو متصل می‌شود و به خدا قسم من تو را قسم می‌دادم تا این نور به تو بتابد.

یک بار دیگر در روستای «أجا» در استان «دقهلیه» پدرم پیش از پایان تلاوت، «بسم الله الرحمن الرحیم» را قرائت کرد. آن روز پدرم بنا به درخواست حاضران بیش از 10 مرتبه عبارت «بسم الله الرحمن الرحیم» را تکرار کرد.

خاطره دیگری که البته مرتبط با مراسم‌های قرآنی نیست این است که «جمال عبدالناصر»، رئیس‌جمهور وقت مصر از پدرم خواست که کل قرآن کریم را به صورت ترتیل ضبط کند و حتی «عبدالقادر حاتم»، وزیر اطلاع‌رسانی وقت مصر نیز از مرحوم پدرم خواست که در امر ضبط عجله کند و به مزاح به پدرم گفت: «ای شیخ محمود این یک دستور ریاستی است، پس باید در ضبط قرآن عجله کنی.


  «احمد محمود علی بنا» بازرگانی موفق و قاری ممتاز/ صوت پدرم را تقلید نمی‌کنم آن را به ارث برده‌ام
یکی از خاطراتی را که از تلاوت خود در برابر جمعیت دارید برای ما بگویید. 

زمانی که در اسکاتلند بودم. آنجا یک اقلیت پاکستانی حضور داشتند که یک قاری در میان آنها بود و نماز عشا و تراویح را برای آنها می‌خواند. زمانی که نماز تمام شد من تلاوت را شروع کردم. رئیس جامعه پاکستانی‌های این کشور به من گفت : قاری ما ممتاز است، اما شما مصری‌ها بسیار حرفه‌ای هستید و ذوق خاصی دارید که مختص به خودتان است و شنوندگان را ساعت‌ها منتظر می‌گذارید .

در سفر به ابوظبی حدود پنج سال پس از وفات پدرم در میان جمعی بودم که همه آنها وزرای اوقاف و اطلاع‌رسانی بودند. آنها پدرم و آخرین سفر او را یادآور شدند و من را نیز به یاد او انداختند. در یکی از تلاوت‌ها در مسجد بزرگ آنجا یکی از حاضران برخاست و بارها فریاد زد: خداوند پدرت را رحمت کند و من به گریه افتادم. در حقیقت من صوت پدرم را تقلید نمی‌کنم بلکه آن را به ارث برده‌ام .

پسر محمود علی البنا و تجارت در کنار قرائت/ ماجرای خوابی که از پدر دید + عکس
 
از پدرتان چه آموختید؟

در یکی از روزها زمانی که من در مرحله راهنمایی بودم، پدرم به من گفت: بیا در برابر من قرآن تلاوت کن و من تلاوت تو را گوش دهم. من بسیار مردد بودم. همین که با صوت بلند تلاوت خود را آغاز کردم، پدرم بسیار خندید و گفت: نباید این گونه شروع کنی. برو به تلاوت‌های من در رادیو گوش کن. من یاد گرفتم یابد با آرامش شروع کنم و به آموختن علم مقامات روی آوردم. من علم مقامات را خود آموختم و درس آن را نخواندم، زیرا زمانی برای درس خواندن نداشتم و تنها به گوش‌دادن اکتفا می‌کردم و در ارتباط با آن از پدرم سؤال می‌کردم و او نیز به من نکات لازم را آموزش می‌داد.  

همچنین، من از پدرم آموختم چه زمانی سخن بگویم و وقار در واردشدن به مجالس، مراسم‌ها، سخن‌گفتن و قرائت به موقع، از آموزه‌های پدرم بود. او بسیار اصرار داشت که با ظاهری آراسته در میان مردم حضور یابد، زیرا سفیر قرآن کریم بود./
زهره نوری

برچسب‌ها:

نظر شما