شناسهٔ خبر: 22057678 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

شیرین کمالی

اصول چهارگانه حکومت نبوی و انحراف خواص از آنها

باید از تاریخ عبرت گرفت، به ویژه در شرایطی که جامعه اسلامی پر شده از شبهات فرهنگی و دینی، از گرایش های التقاطی، از تلاش برای تفاخر و دنیاگرایی و غرق شدن در لذات و آمال دنیوی.

صاحب‌خبر -

از جمله سخنرانی های پرشور و سرشار از حکمت ولی امر مسلمین، حضرت آیت الله خامنه ای، سخنرانی معروف ایشان در دیدار لشکر 27 حضرت رسول (ص) در سال 1375 در خصوص مسائل مربوط به عاشورا است، که به بحث «خواص و عوام» مشهور شد. در این سخنرانی رهبر فرزانه انقلاب با موشکافی انحرافات و کج روی هایی که با رحلت پیامبر اکرم (ص) آغاز شد و به واقعه عاشورا منتهی گردید، مقصر اصلی را خواص طرفدار حق معرفی کردند؛ یعنی کسانی که علیرغم آگاهی از حقانیت سیدالشهدا (ع)، منافع دنیوی خود را بر همراهی با فرزند پیغمبر (ص) ترجیح دادند.

اما نکته مهم در پرداختن به این موضوع یعنی انحراف خواص طرفدار حق توسط رهبری، عبرت گرفتن امت مسلمان از واقعه عاشورا است. ایشان در فرازی از سخنان خود درباره دلیل طرح این بحث می فرمایند: «... مگر [ما] از جامعه زمان پیامبر صلی‌الله علیه و آله و امیرالمومنین علیه ‌السلام قرص ‌تر و محکم ‌تریم؟» [1] اگر درست نگاه کنیم می بینیم واقعه عاشورا زمانی اتفاق افتاد که تعداد زیادی از صحابه پیامبر که ما آنها را جزء خواص می شناسیم در قید حیات بودند، اما حسین بن علی (ع) را در مبارزه با جبهه باطل تنها گذاشتند. باید از تاریخ عبرت گرفت، به ویژه در شرایطی که جامعه اسلامی پر شده از شبهات فرهنگی و دینی، از گرایش های التقاطی، از تلاش برای تفاخر و دنیاگرایی و غرق شدن در لذات و آمال دنیوی، و در این بین دشمنان داخلی و خارجی از هیچ تلاشی برای انحراف جامعه مسلمان به ویژه نخبگان فروگذار نمی کنند، چراکه آنها نقش بسیار مهمی در فراز و فرود جامعه اسلامی دارند. 
حال عبرت گیری چگونه است؟ این است که ببینیم چه حادثه ای اتفاق افتاده و چه واقعه ای ممکن است اتفاق بیفتد. رهبر فرزانه انقلاب در یکی دیگر از سخنرانی های خود که در آن با تفصیل بیشتری به موضوع خواص و عوام می پردازند، آنچه اتفاق افتاد را رجعت خواص طرفدار حق از اصول چهارگانه ای می دانند که زیربنای حکومت نبوی را تشکیل می داد. اصل معرفت شفاف و بی ابهام، اصل عدالت مطلق و بی اغماض، اصل عبودیت کامل و بی شریک و در نهایت اصل عشق و عاطفه جوشان. ایشان می فرمایند: «خواص در این پنجاه سال چگونه شدند که کار به اینجا رسید! من دقت که می کنم می بینم همه آن چهار چیز تکان خورد؛ هم عبودیت، هم معرفت، هم هدایت، هم محبت.» [2]

رحلت پیامبر و ارتجاع امت رسول الله
با رحلت پیامبر (ص) اولین انحراف در جامعه نه از سوی توده ‌های عام جامعه، بلکه از سوی خواص جامعه صورت گرفت. چیزی کمتر از یک دهه پس رحلت پیامبر سابقه داران اسلام به دنبال امتیازات برخواستند، تحلیل آنها هم این بود که نباید با عوام یکسان باشند. مقام معظم رهبری در تشریح این وضعیت چنین می فرمایند: «ابتدا سابقه‌داران اسلام - اعم از صحابه و یاران و کسانی که در جنگوهای زمان پیغمبر شرکت کرده بودند- از امتیازات برخوردار شدند، که بهره‌ مندی مالی بیشتر از بیت‌المال، یکی از آن امتیازات بود. چنین عنوان شده بود که تساوی آنها با سایرین درست نیست و نمی توان آنها را با دیگران یکسان دانست! این، خشت اوّل بود... انحرافات، از همین نقطه شروع شد، تا به اواسط دوران عثمان رسید. در دوران خلیفه‌ سوم، وضعیت به گونه ‌ای شد که برجستگان صحابه‌ پیغمبر، جزو بزرگترین سرمایه ‌داران زمان خود محسوب می شدند! توجّه میکنید! یعنی همین صحابه‌ عالی‌ مقام که اسم هایشان معروف است - طلحه، زبیر، سعد بن ‌ابی‌ وقّاص و غیره - این بزرگان، که هر کدام یک کتاب قطور سابقه‌ افتخارات در بدر و حُنین و اُحد داشتند، در ردیف اول سرمایه‌داران اسلام قرار گرفتند...». [3]

این روحیه گروه کثیری از خواص جامعه اسلامی بود که این خصائص را از دوره جاهلیت با خود حمل کرده و در دوره اسلامی توان بازتولید آن را نداشتند و نبود حضور پیامبر(ص) امکان ظهور و بروز این خصلت‌های جاهلی را فراهم ساخت. «همین وضعیت، مسائل دوران امیرالمومنین علیه ا‌لصلاۀ والسّلام را به وجود آورد. یعنی در دوران آن حضرت، چون عده ‌ای مقام برایشان اهمیت پیدا کرد، با علی در افتادند... نتیجه این شد که امیرالمومنین علیه‌ الصلاة والسّلام بالاجبار سه جنگ به راه انداخت؛ عمر چهار سال و نه ماه حکومت خود را دائماً در این جنگ ها گذراند و عاقبت هم به دست یکی از آن آدم های خبیث به شهادت رسید... بعد نوبت امامت به امام حسن علیه‌السّلام رسید و در همان وضعیت بود که آن حضرت نتوانست بیش از شش ماه دوام بیاورد. تنهای تنهایش گذاشتند.» [4]

اما مصداق بارز انحراف خواص طرفدار حق در انفعال آنها در ماجرای کربلا است. «وقتی امام حسین علیه‌السّلام قیام کرد - با آن عظمتی که در جامعه‌ی اسلامی داشت - بسیاری از خواص به نزدش نیامدند و به او کمک نکردند.» [5] این نوع موضع گیری خواص خبر از نوعی آفت با نام ارتجاع در امت اسلامی پس از رحلت پیامبر می دهد که «در همین جریان کربلا حضرت زینب اسم قضیه ارتجاع را می آورد؛ یعنی به همین بیماری اشاره کرد و در کوفه فرمود: شما مثل زنی هستید که پشم ها یا پنبه ‌ها را با مغزل نخ می کند؛ بعد از آن که این نخ ها آماده شد، دوباره شروع می کند نخ ها را از نو باز کردن و پنبه نمودن! شما در حقیقت نخ های رشته خود را پنبه کردید.» سپس در ادامه معظم له می فرمایند: «این، همان برگشت است. این، عبرت است. هر جامعه اسلامی، در معرض همین خطر هست». [6]

امروز هم ندای هل من ناصر ینصرنی به گوش می رسد، همانطور که گفتیم جامعه اسلامی در معرض آسیب های زیادی قرار گرفته است و از جهات بسیاری چه در قلمرو مسائل اقتصادی و چه سیاسی و فرهنگی، به زمان قیام امام حسین (ع) شباهت دارد. چنانکه رهبری در بیان اهمیت این موضوع می فرمایند: «آقایان! دشمن بزرگ انقلاب در درون انقلاب، همین میکروب ارتجاع است. این میکروبی که در جوامع انقلابی رشد می کند، تکثیر می شود، نفوذ می کند، بیماری می آورد و بیماری اش هم واگیردار است». [7] راه چاره هم عبرت گرفتن از تاریخ است، عبرت گرفتن از واقعه عاشورا و تلاش در جهت جلوگیری انحراف خواص از اصول چهارگانه حکومت نبوی و اسلامی. لذا در ادامه با بررسی تاریخی انحراف خواص از اصول چهارگانه با استناد به بیانات مقام معظم رهبری به بررسی ویژگی های مهم خواص طرفدار حق می پردازیم، چرا که عمل نکردن به این ویژگی ها از سوی خواص از یک سو و نشناختن این ویژگی ها از سوی عوام از سوی دیگر سبب می شود زمینه نفوذ ارتجاع بیش از پیش فراهم شود.

 

1- معرفت شفاف و روشن
همانطور که گفتیم کسانی که در مقابل سیدالشهدا ایستادند و جنگیدند از کافران و ملحدان نبودند؛ بلکه مسلمانان اهل نماز، روزه، زکات و جهاد بودند. بسیاری از افرادی که در مقابل سیدالشهدا (ع) ایستادند، در رکاب پیامبر اکرم (ص) جهاد کرده بودند؛ بعضی از آنها هم همراه با امیرالمومنین(ع) در صفین با معاویه جنگیده بودند، اما در آن لحظات خاص دچار عدم معرفت شدند که ولایت را در جایگاه باطل قرار داده‌ بودند و سران جبهه باطل را به حق و حتی مظلوم دریافته بودند؛ یعنی معرفت و درک درستی از ولایت و امامت نداشتند و به عبارتی در ولایت تردید داشتند. 

به تعبیر مقام معظم رهبری این افراد «به جزئیات احکام اسلامی و آیات قرآن دقت داشتند»،[8] اما معرفت و بصیرت لازم را نداشتند. به عنوان نمونه عبدالله بن جعفر که پسر عموی امام حسین (ع) و فرزند شهید و برادرزاده امیرالمومنین (ع) بود و از طرفی همسر حضرت زینب (س) بود و علاقه شدیدی به امام حسین(ع) داشت، ولی درک درستی از ولایت ندارد. وی در زمان امیرالمومنین (ع) چند بار حرف های خودش را به‌ آن حضرت تحمیل می ‌کند! اگر فهم درستی از ولایت داشت، چنین نمی‌کرد. ولایتمداری که خود را تابع محض مولایش می ‌داند به خود جرئت نمی ‌دهد که در برابر مقام ولایت، به خصوص کسی که در جایگاه عصمت است عرض اندام کند. بعد از آن صلح سخت امام حسن (ع) که معاویه لعنت ‌الله علیه بر عالم اسلام مستولی شد، عبدالله بن جعفر دچار تردید است و مشکل دارد و به ملاقات معاویه می‌ رود و از او پول دریافت می‌ کند و به خواست او اسم نحس معاویه را بر یکی از بچه ‌هایش که از همسر دیگرش غیر از حضرت زینب بود، می‌ گذارد! کسی که اینجاها می ‌لغزد، وقتی که امام حسین(ع) به کربلا می ‌رود همراه او نیست و بر خودش جرئت می ‌دهد که برای امام تعیین تکلیف ‌کند که آقا به سمت کوفه نرو، من برای شما امان‌ نامه آورده ‌ام که این کار را کرد و از حاکم مکه آقای عمر بن سعید این امان ‌نامه را خدمت امام آورد (!)  مگر تکلیف امام حفظ جانش است؟! تکلیف او ایثار جان در برابر وضعی است که اسلام را نابود می‌کند. [9]

2- عدالت مطلق و بی اغماض
بعد از رحلت پیامبر به تدریج امراض نظام اجتماعی و اقتصادی عرب پیش از اسلام بار دیگر ظاهر شد و در اثر تبعیض و بی عدالتی جامعه به دو قشر اغنیای دنیاپرست و فقرای تهی دست تبدیل شد. مقام معظم رهبری در سخنرانی خود به چند مورد از نشانه های بی عدالتی در بین خواص جامعه بعد از رحلت پیامبر اشاره می کنند، یکی از آنها طلحۀ بن عبدالله صحابی پیامبر است: «فردی از بخشنده بودن اون نزد سعیدبن عاص سوال می کند و او در پاسخ می گوید: کسی که چنین ملکی دارد، باید هم بخشنده باشد! «واللَّه لو ان لی مثله» - اگر من مثل نشاستج را داشتم - «لاعاشکم اللَّه به عیشا رغداً»، گشایش مهمی در زندگی شما پدید می آوردم؛ چیزی نیست که می گویید او جواد است! حال شما این را با زهد زمان پیامبر و زهد اوایل بعد از رحلت پیامبر مقایسه کنید و ببینید که بزرگان و امرا و صحابه در آن چند سال، چگونه زندگیای داشتند و به دنیا با چه چشمی نگاه میکردند. حالا بعد از گذشت ده، پانزده سال، وضع به این‌جا رسیده است.» [10]

علاوه بر دنیاگرایی و مال اندوزی خواص، سکوت آنها در برابر این نوع از بی عدالتی نیز پیامد ناگواری به دنبال خواهد داشت. لذا امام حسین (ع) در بیان علت قیام خود می فرمایند: «من رأی سلطانا جائرا مستحلا لحرام اللَّه او تارکا لعهداللَّه مخالفا لسنة رسول ‌اللَّه فعمل فی عباداللَّه بالاثم والعدوان ثمّ لم یغیّر علیه بقول و لا فعل کان حقا علی اللَّه أن یدخله مدخله»؛ یعنی اگر کسی کانون فساد و ظلم را ببیند و بی ‌تفاوت بنشیند، در نزد خدای متعال با او هم ‌سرنوشت است. [11]

3- عبودیت کامل و بی شریک
مقام معظم رهبری یکی دیگر از ویژگی های جامعه عصر پیامبر (ص) را عبودیت کامل و بی شریک معرفی می کنند. طبق این اصل ایشان از عوامل اصلی این گمراهی و انحراف را دو چیز می دانند: «یکی دور شدن از ذکر خدا» [12] است. خود محوری به جای خدامحوری در بین خواص سبب شد در جامعه پساپیامبر (ص) پایه ‎های مفاسد اخلاق عرب روز به روز در جامعه محکم‎ تر شود،

راب خواری، باده‎ گساری، رقاصی، آوازه ‎خوانی و... رونقی دوباره بگیرد و قبح خویش را از دست بدهد. رواج این گونه مفاسد طبعاً با غیرت دینی و حساسیت مسئولیت ایمانی همخوانی ندارد و بعد از مدتی جامعه را تخدیر می کند. مقام معظم رهبری در این باره می فرمایند: «همان مدینه ای که اولین پایگاه تشکیل حکومت اسلامی بود، بعد از اندک مدتی به مرکز بهترین موسیقی دانان و آوازه خوانان و معروف ترین رقاصان تبدیل شد، تا جاییکه وقتی در دربار شام می خواستند بهترین مغنیان را خبر کنند از مدینه آوازه خوان می آوردند... بنابراین مدینه تبدیل به مرکز فساد و فحشا شد و آقازاده ها و بزرگ زاده ها و حتی بعضی از جوانان وابسته به بیت بنی هاشم نیز دچار فساد و فحشا شدند». [13]

دوم «دنبال شهوت ‏رانی ‏ها رفتن، دنبال هوس ‏ها رفتن و در یک جمله دنیاطلبی، به فکر جمع آوری ثروت، مال و التذاد به شهوات دنیا افتادن. این‏ها را اصل دانستن و آرمان ‏ها را فراموش کردن.» [14] برای مثال سعد ابن ابی وقاص از صحابه برجسته و از شخصیت های شجاع صدر اسلام بود که در جنگ بدر و احد حضور فعال داشت. او پس از رحلت پیامبر (ص) نتوانست در مسیر حق باقی بماند و دنیاگرایی و رفاه زدگی و عافیت طلبی او را فریفت. رهبر معظم انقلاب به دنیاگرایی سعد بن ابی وقاص چنین اشاره می کند:

سعد بن ابی وقاص حاکم کوفه شد و از بیت المال قرضی کرد. رئیس بیت المال عبدالله بن مسعود بود که از صحابی خیلی بزرگ و عالی مقام بود. آمد و قرض را مطالبه کرد. سعد ابن ابی وقاص گفت که ندارم. بینشان حرف شد. عبدالله بن مسعود عده ای از مردم را گفت بروید اموال را از داخل خانه اش بیرون بکشید. به سعد خبر دادند؛ او هم عده ای دیگر را فرستاد و گفت بروید و نگذارید. به خاطر این که سعد بن ابی وقاص، قرض خودش به بیت المال را نمی داد، جنجال بزرگی به وجود آمد. حالا سعد بن ابی وقاص از اصحاب شوراست، در شورای شش نفره، یکی از آنهاست؛ بعد از چند سال کارش به این جا رسید.» (تلخیص شده) [15]

 

4- عشق و عاطفه جوشان
آخرین اصلی که رهبر معظم انقلاب به عنوان اصل حکومتی نبوی نام می برند، عشق و عاطفه جوشان است که شامل عشق به خدا، عشق به مردم، به خانواده و فرزند و غیره است. در ارتباط با واقعه عاشورا می توان گفت عشق و صمیمیت، یعنی فضای اخوت و برادری و بندگی در بین خواص جای خود را به انگیزه های شخصی، سودطلبی و منفعت طلبی مغبوض داده بود. لذا به جای اینکه کانون محبتشان خدا و بندگان برگزیده خداوند باشد، خودپرستی یعنی خود و متعلقات خود را بدون چون و چرا محور دوستی و دشمنی قرار می دهند. حضرت آیت الله خامنه‎ای، در این مورد می‎فرمایند: «وضع زمان امام حسین ـ علیه السّلام ـ این بوده است، خواص تسلیم بودند حاضر نبودند حرکتی بکنند. لذا وقتی امام حسین ـ علیه السّلام ـ قیام کرد با آن عظمتی که امام در جامعة اسلامی داشت همین خواص‎خیلی‎ ها پیش امام نیامدند تا به او کمک کنند. اینان که به خاطر دنیایشان، راحتی ‎شان، مقامشان، به تکلیف عمل نکردند، عوام هم از اینها تبعیت کرده و به آن سو رفتند.» [16]

افراد زیادی بودند که محبت دنیا و زندگی دنیایی مانع رسیدن آنها به سعادت شد. عمروبن قیس که در آستانه قیام امام حسین (ع) به همراه پسر عموی خود در منزل بنی مقاتل به محضر امام حسین وارد شد، حضرت به آنها فرمود آیا برای یاری من آمده اید؟ عمرو بن قیس گفت: «عایله زیادی دارم، مال بسیاری از مردم نزد من است و نمی دانم کار به کجا می انجامد خوش ندارم امانت مردم از بین برود!» پسر عمویش نیز همانند او پاسخ داد. 

 مالک بن نضر ارحبی و ضحاک بن عبدالله مشرقی از دیگر خواصی بودند که اسیر محبت دنیا و متعلقات آن شدند. آن دو در کربلا به حضور امام حسین (ع) رسیدند، امام پس از خوشامدگویی، سبب حضورشان را جویا شد، آنان در پاسخ گفتند: برای عرض سلام خدمت رسیدیم و از خدا عافیت و سلامت شما را خواستاریم، مردم برای جنگ با شما جمع شده اند! نظر شما چیست؟ امام پاسخ داد: «حسبی الله و نعم الوکیل؛ خدا مرا کفایت می کند و چه نیکو وکیلی است.»

آن دو برای امام دعا کردند، آن گاه حضرت فرمود: چرا مرا یاری نمی کنید؟ مالک بن نضر با بیان این جمله که: من مقروض هستم و عیال دارم، دعوت امام را رد کرد و رفت. ضحاک بن عبدالله نیز مشابه سخن ابن نضر را گفت و سپس حضور موقت و مشروط خود را در کنار امام پیشنهاد داد و گفت: تا آن جا از شما دفاع خواهم کرد که دفاع من به حال شما مفید باشد، در غیر این صورت در جدایی از شما آزاد خواهم بود، امام نیز پذیرفت. او در روز عاشورا، دلیری به خرج داد و امام بارها او را تشویق و دعا فرمود. چون جمله یاران امام حسین (ع) - جز سوید بن عمر و بشیر بن عمرو - به شهادت رسیدند، او نزد حضرت آمد و شرط پیشین خود را یادآور شد و از ایشان اجازه بازگشت خواست، امام هم آزادش گذاشت. او که قبلا اسب خود را در یکی از خیمه ها پنهان کرده بود، پس از اذن امام، سوار بر اسب شد و فرار کرد. 

ماجرای «ضحاک بن عبدالله » در نوع خود بی نظیر است، او که تا دقایق پایانی حماسه عاشورا در کنار امام شمشیر زد و شماری از لشکریان خصم را از پای درآورد و از نزدیک شاهد صحنه مظلومیت خاندان رسالت بود، چگونه بر عاقبت نیکوی خود پشت پا زد و خود را از فیض شهادت در رکاب سالار شهیدان محروم ساخت! آری، او به دنیا دل بسته بود و اسبش نیز وسیله پیوند مجدد او به این زندگی ناپایدار و گذرا گردید. [17]

فرجام سخن
زندگی امام حسین (ع) همه درس و عبرت است. دوران کودکی ایشان، رفتار ایشان در دوران امامت امام حسن (ع) و بعد از آن واقعه عاشورا، که تا به امروز با گذشت بیش از 1400 سال هنوز هم زنده است، اما بدون تردید خلاصه کردن این ایام پر از حکمت به دهه اول محرم و مراسم عزاداری برای حضرت، ظلمی است نابخشودنی، چرا که واقعه عاشورا تنها صحنه های حزن انگیز نیست. رهبر فرزانه انقلاب نیز در سخنرانی های متعدد خود به این موضوع اشاره کرده و با تقسیم مباحث عاشورا به علل و انگیزه های عاشورا، درس های عاشورا و عبرت های عاشورا بیان می کنند که عبرت ها مخصوص زمان ما است؛ یعنی زمان ما و کشور ما باید عبرت بگیریم. تاریخ قابل تکرار است و دشمنان داخلی و خارجی در کمینند تا معرفت، عدالت، عبودیت و عشق و عاطفه را از ملت ایران و مسلمین در هرکجا که هستند، بگیرند. بنابراین عاشورا تنها به یک دهه عزاداری و اشک ریختن خلاصه نمی شود و باید از این حادثه تاریخی عبرت گرفت که «وقتی عدالت نباشد، وقتی عبودیت خدا نباشد، جامعه پوک می شود؛ ذهن ها هم خراب می شود... [و] وقتی خواص به این سمت رفتند، عوام هم که دنباله رو آنها هستند و به همان سو می روند.» و عاشورایی دیگر تکرار خواهد شد.
 
منابع:
[1] بیانات در دیدار فرماندهان لشکر 27 محمد رسول الله (ص)، 20/3/1375، بازیابی شده در تاریخ 23 مهر 1396 به آدرس:
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=4790
[2] بیانات در خطبه های نماز جمعه، 18/2/1377، بازیابی شده در تاریخ 23 مهر 1396 به آدرس:
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2886
[3] بیانات در دیدار فرماندهان لشکر 27 محمد رسول الله (ص)، همان.
[4] همان.
[5] همان.
[6] بیانات در دیدار جمعی از پاسداران، 15/10/1373، بازیابی شده در تاریخ 22 مهر 1396 به آدرس:
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2738
[7] همان. 
[8] بیانات در دیدار فرماندهان لشکر 27 محمد رسول الله (ص)، همان.
[9] واقعه عاشورا حاصل بی بصیرتی و فقدان تحلیل درست است، بازیابی شده در تاریخ 23 مهر 1396 به آدرس:
http://www.farsnews.com/printable.php?nn=13910903000497
[10] بیانات در خطبه های نماز جمعه، 18/2/1377.
[11] بیانات در دیدار کارگزاران نظام، 27/12/1380، بازیابی شده در تاریخ 23 مهر 1396 به آدرس:
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3111
[12] بیانات در دیدار فرماندهان گردان های عاشورا، 22/4/1371، بازیابی شده در تاریخ 22 مهر 1396 به آدرس:
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2627
[13] بیانات در دیدار جمعی از پاسداران، 5/10/1375، بازیابی شده در تارخ 23 مهر 1396 به آدرس:
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2779
[14] بیانات در دیدار فرماندهان گردان های عاشورا، همان. 
[15] بیانات در خطبه های نماز جمعه، 18/2/1377.
[16] بیانات در دیدار فرماندهان لشکر 27 محمد رسول الله (ص)، 20/3/137.
[17] زیانکاران حقیقی واقعه کربلا؛ این فرد در ظهر عاشورا امام حسین (ع) را تنها گذاشت، بازیابی شده در تاریخ 23 مهر 1396 به آدرس:
https://www.mashreghnews.ir/news/487238

پایگاه بصیرت

انتهای متن/

نظر شما