شناسهٔ خبر: 22052861 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه کیهان | لینک خبر

با خورشید انقلاب(خاطراتی از رهبر معظم انقلاب)

فتنه کارخانه جنرال

صاحب‌خبر -

در روزهای هیجدهم و نوزدهم بهمن ماه 57 و در اوج روزهایی که پیروزی انقلاب نزدیک بود، کمونیست‌ها از اینکه انقلاب اسلامی به پیروزی برسد احساس نگرانی کردند. لذا درصدد برآمدند با رژیم شاه بسازند و نگذارند انقلاب به پیروزی برسد. طبیعتا رژیم شاه در موقعیتی نبود که بتواند خود را حفظ کند. بنابراین، درصدد برآمدند در جریان انقلاب اغتشاش ایجاد کنند، آنها در کارخانه «جنرال» درجاده کرج جمع شدند و کارگرها را جمع کردند تا با فریب آنها و همراهی عده‌ای از کمونیست‌ها به طرف تهران حرکت کنند و در آن روزهایی که وحدت لازم بود، درگیری ایجاد کنند، و از درون مردم علیه خود مردم خرابکاری کنند. امید داشتند که در آن موقعیت بتوانند تعداد قابل توجهی را جمع کنند.
دوستان، این موضوع را گزارش دادند. محل پخش تبلیغات ستاد استقبال از امام، دبیرستان دخترانه علوی بود. در اتاق بالای آنجا، شهید دکتر باهنر و دیگران بودند؛ بنده هم در خدمتشان بودم. در آنجا درباره این مسئله بحث شد؛ برای مدیریت این مسئله شهید دکتر دیالمه را فرستادیم، اما ایشان نتوانست از عهده کار بربیاید. یکی، دو ساعت بعد علما و روحانیون دیگری را فرستادیم، آنها هم نتوانستند. من در آنجا پیشنهاد کردم کسی که می‌تواند این کار را انجام دهد، آقا سیدعلی آقای خامنه‌ای است. اگر ایشان بروند می‌توانند از عهده آن بربیایند. از طرفی دیدیم که هیچ راهی نیست و فتنه آنجا در حال گسترش است. در نهایت گویا، آقای باهنر یا روحانی دیگری خواهش کردند که آیت‌الله خامنه‌ای به آنجا بروند.
همراه با ایشان شهید حسن اجاره‌دار و شهید اسلامی و همین‌طور یک گروه برای پشتیبانی آنها فرستادیم؛ چون احتمال درگیری بود و می‌بایست از آقا حفاظت شود. وقتی آقا به آنجا رفتند کمونیست‌ها، کارگرها را در یک سالن جمع و با فریب تمام، تبلیغات منفی کرده بودند. ایشان چند روز به آن کارخانه رفت و آمد داشتند. آخرین روزی که به آنجا رفتند نزدیک به هفت، هشت ساعت سخنرانی داشتند. این طور که گزارش دادند آنها امکان سخنرانی را در اختیار نمی‌گذاشتند و آقا روی نیمکت داخل سالن ایستادند و صحبت فرمودند؛ در مدت تقریبا هفت، هشت ساعت سخنرانی و بحث و گفت‌وگو و مجادله، تیم اعزامی ما یعنی شهید حسن اجاره‌دار و شهید اسلامی و سایرین، انتهای سالن و تعدادی اطراف آقا را مراقبت می‌کردند. بعد از صحبتهای ایشان، وقت نماز مغرب شد، اذان گفتند و آقای خامنه‌ای هم پیشنهاد کردند که نماز بخوانیم. وقتی نماز ایشان شروع شد، کارگرهای مسلمان آمدند و پشت‌سر آقا نماز خواندند اما طرفداران کمونیست‌ها نیامدند که نماز بخوانند. این دو موج با هم دعوا کردند. همین دعوای آنها با کارگرهای نمازخوان و اقامه نماز جماعت به امامت آیت‌الله خامنه‌ای موجب شد که جمع آنها به هم بخورد. بعد از نماز، تقریبا دو صف تشکیل شد؛ یکی صف کارگران مسلمان و دیگری صف کمونیست‌ها. همین موضوع باعث ایجاد درگیری در آنجا شد. کمونیست‌ها نتوانستند قضیه را جمع کنند و نیروهای دیگرشان هم که می‌آمدند دیگر نمی‌توانستند با آنها همدل شوند. کارگران مسلمان هم که متوجه حقایق شدند با آنها برخورد کردند و تقریبا توطئه کمونیست‌ها در آستانه 22 بهمن در هم شکست.
اگر حوصله ایشان نبود آنجا حتما محل یک فتنه شده بود و ساواک و رژیم شاه مانند اینها با کمونیست‌ها همراه می‌شدند. آمریکایی‌ها هم از آنها حمایت می‌کردند و گارد شاه و امثالهم به عنوان خلق قهرمان و کارگر و مستضعف وارد عمل می‌شدند. آن‌هم فقط با فتنه کارگری که نکته بسیار مهمی بود. چون آنها در آنجا با انقلاب وارد دعوا می‌شدند. آن موقع همه مبارزین با شاه می‌جنگیدند و اینها داشتند با آن مبارزین می‌جنگیدند. این سیاست تفرقه از درون، جزء خیانت‌های همیشگی کمونیست‌ها بود.
(آقای اسدالله بادامچیان- به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای)



نظر شما