سلامت نیوز:انای یا همان انجمن معتادان گمنام؛ طرح و الگویی که نزدیک به دو دهه است از زمان تشکیل و رویت آنها در ایران میگذرد.
به گزارش سلامت نیوز، جهان صنعت نوشت: نهادی بیآزار که سعی میکند به بهترین نحو ممکن و از راه التیام و همنشینی با معتادانی که هیچ راه و چارهای برایشان نمانده است، همدم شود و آنها را براساس موازین و مانیفست 12گانهای که دارند و رعایتش الزامی است، به سمت آرامش و زندگی بدون مواد مخدر سوق دهد. انجمن معتادان گمنام طی دوره فعالیتهایش در ایران توانسته با اتکای به همین نیروی مردمی و خودجوشی که در درون ذات نهاد و جمعی که به وجود آمده، فعالیت خود را ادامه دهد و بنا به اصل جذب افراد، معتادان زیادی را به سمت خود و سپس به سمت ترک و سمزدایی فکری و وابستگی به اعتیاد بکشد. از اینرو شاید یکی از معدود تشکلهای صرف اجتماعی و مدنی بدون حمایت نهادهای دولتی باشد که توانسته اینچنین به حیات خود ادامه دهد. در حال حاضر شناخت این تشکلها نیازی به کنکاش یا تفحص فراوان ندارد و به راحتی نهتنها شناختهشدهاند بلکه میتوان در اغلب پارکهای شهرهای بزرگ نظیر تهران تعدادی از این افراد و جلسات تشکیلی آنها را دید. بههمین منوال که از حیات چنین تشکلهایی میگذرد و آنها به سمت ثبات و تقویت بنیانهای مردمی و نیز افزایش حس اعتمادسازی پیش میروند، در عین حال هستند افرادی که بدون قصد یا حتی به عمد درصدد وارد ساختن ضربه به ماهیت اصیل این تشکلها و درنهایت برداشت سودهای عمیق مادی و معنوی کاذب به نفع خود هستند. از این رو احساس میشود مشکل، بسیار عمیقتر از آن است که بخواهد صرفا در قالب چنین تشکلهای درمانگری تبلور پیدا کند.
گویی این مشکل اساسی و بزرگ در شکل توجه ما ایرانیها به اجتماع و عدم توجه به ماهیت ساختارهای گروهی و جمعی است که با خواسته فردی خودمان بهترین ساختارهای اجتماعی را به بدترین و مردمآزارترین شکل موجود بدل میکنیم. با کمی اکراه باید گفت شکل نهادهای اجتماعی یا تشکلهای درمانبخشی نظیر انای دقیقا به این سمت و سو رفته و گویا تمایل شدیدی به برهم زدن مناسبات اجتماعی، عدم حضور موجه و صحیح افراد در اجتماع و همچنین تداخل در امنیت اجتماعی افراد دارند.
داستان از زمانی شروع شد که برخی از شرکتکنندهها در جلسات انای بدون هیچ دلیل موجهی شروع به جذب نیرو و به اصطلاح معتادان گمنام برای تشکلهای انای مربوطه میکنند. با دلیل یا بیدلیل به هر کس که مظنون میشوند، با طرح موضوع و نشان دادن تصویر بهشتی از تشکلهای انایمحور درصدد جذب افراد برمیآیند. تصویر رویایی که از مراکز تشکیل کلاسهای انای میدهند، بخش مهمی از همان توهمی است که تقریبا بسیاری از افراد جامعه با آن برخورد داشتهاند. مضاف بر اینکه اشاعه اسرار زندگانی افرادی که در این جلسات شرحی از زندگانی دردناک خود را برای دیگران توصیف کردهاند توسط اعضای ناآگاه به کوچکترین مسایل و اعتقادات اخلاقی، به دیگر افراد جامعه به نوبه خود بدترین تصویری بوده و هست که اعضای این تشکلها مرتکب شدهاند. طریقه مراقبه و توسل به نیروهای الهی برتر از هر نیروی موجود روی زمین، باکمال تاسف بسیاری از افراد ناآگاه به مسایل اعتقادی و حتی عرفانی را به سمت چنین تشکلهایی کشانده. حس عدم بروز اسرار و اطلاعاتی که هیچ پایه اطلاعاتی و محرمانه نیز نداشته و ندارند، نوعی ساختار کاذب مخفیانه به این تشکلها داده که با کمال تاسف دیگر در بسیاری از موارد نمیتوان بسیاری از این تشکلها را نهتنها مفید قلمداد کرد بلکه به نوعی تهدید اجتماعی و فردی نیز برای سلامت روانی افراد محسوب میشوند. مضاف بر این یکی از بزرگترین آسیبهایی که این تشکلها بر پیکره اجتماع و نیز به آینده افراد عضو دارند، این است که هیچ برنامه مدونی ترجیحا در نوع ایرانی مقوله دیده نمیشود.
فرد معتاد مانند اعتیاد هیچگاه رهایی کاملی از این جلسات ندارد و بعد از مدتی چنان وابسته این جلسات میشود که تقریبا زندگی عادی بدون حضور در این جلسات علنا غیرممکن میشود. به کرات افرادی مشاهده شدهاند که به سبب حضور در شهری دیگر حضور در جلسات انای که در آن شهر برگزار میشود برایشان ضروری شده و به دنبال یافتن همان جمع، ساعتها در شهر جستوجو میکنند. یا اینکه فرد از کلیه امور روزمره و زندگی طبیعیاش باز میماند تا به مدد حضور در جلسه، انرژی و انگیزه لازم برای زندگی را کسب کند. آیا این خود اعتیاد نیست؟
این خود یک اعتیاد ناموجه است که از درون تشکلهای انای و انجمن معتادان گمنام برمیآید که هیچگاه به صورت جدی آسیبشناسی نشده است. برخی از معتادان نجاتیافته، خود را افرادی عالی میپندارند که در عرصه عینی اجتماع، پند و اندرز و نصیحت افراد سالم اجتماع را حق خود میدانند. در هر جمعی بیدلیل سر صحبت را باز میکنند و این حق را بر خود مفروض میدانند که برای دیگران الگو و سرمشق باشند به نحوی که حتی برنامههای زندگی برای افراد سالم ارائه کنند که مبادا مبتلا به اعتیاد نشوند. مدتی قبل در یکی از پارکهای تهران که از قضا مرکز تجمع بزرگ معتادان گمنام است، فردی پرده از تشکل جدیدی برداشت که گروهی 50 نفری بود که خودش آن را هدایت میکرد. این گروه بدون داشتن مرامنامه مشخص صرفا به دلیل گسترش اعتیاد در شهرهای بزرگ به اجبار افراد را به مراقبهها و رفتارهای عمومی در میان عرفای کاذب ترغیب و تشویق میکرد. همیشه هم این افراد دست روی جوانان سرخوردهای میگذارند که به دلایل متعدد در عرصههای مختلف زندگی موفق نبودهاند و حسی شبیه افسردگی آنها را به این سمت و سوها میکشاند. متاسفانه به دلیل نبود کنترلی مناسب روی کردار برخی از افراد این تشکلها رویکرد منفی انشعابی از این تشکلها، شکل نامتعارف اجتماعی خود را در نهایت به سایر بخشهای زندگی عموم جامعه سرایت میدهند که در واقع به صورت معضلات و انحرافات اجتماعی نمود عینی پیدا میکند. برای نمونه انجمن بیماران جنسی گمنام یا انجمن چاقهای گمنام نمونهای از رویکردهای جدید منشعب و متاثر از انجمن معتادان گمنام است که به دلیل عمومیت در میان افراد جامعه به طرز فزایندهای در حال توسعه بوده و به طرز بسیار عجیبی رفتارهای زیادهخواهی و نامتعارف اجتماعی را در میان افراد تبلیغ میکنند.
نظر به آنکه در عمده مواقع، افراد حاضر در چنین تشکلهایی از افراد ضعیف اجتماع یا افرادی هستند که زندگی خودشان را در این راه به فنا دادهاند، بر این اساس در کوتاهترین راه برای رسیدن به موفقیت کاذب یا عالم شدن بدون کمترین میزان تحقیق و تفحص، اهمیت دادن به رژیمهای غذایی، داروهای گیاهی و نیز خواص درمانی غذاهای مورد مصرف، خودشان را در مقام عرفا و عالمان اجتماعی قرار میدهند و بیدلیل و بادلیل تلاش در راه تبلیغ زیست سالم و اندرز به آنها میکنند. شکل آسیبشناسی این معضل دقیقا در همین نقطه نهفته است.
این دست اتفاقات در انجمن معتادان جنسی که به تقلید از انجمن معتادان گمنام موادمخدر به پیش میرود، مدتی است شکل اجرایی پیدا کرده، افرادی که اعتیاد جنسی آنها محرز است به سبب قرار گرفتن در پروسه ترک روانی اعتیاد جنسی، کلی تقریبا محرمانهتر از عملکرد خود دارند و جلسات خود را در خانهها و مناطق سربسته تشکیل میدهند. اذعان به گناه، توصیف آن و سپس انزجار از رفتارهای نامتعارف جنسی اگرچه به اصطلاح مرام این افراد را تشکیل میدهد و بیبیان بخشی از تالمات فعلی خودشان درصدد کاهش درد و میزان وابستگی خود هستند اما از سوی دیگر اساسیترین توصیههای دینی را که ممنوعیت از توصیف گناه دارد، رعایت نمیکنند. این شکل نامتعارف از پروسه بهبود و سلامت بیشتر از آنکه سلامت فردی را در پی داشته باشد، بیماری و التهاب اجتماعی را دربر دارد بالاخص که حضور افراد سالم در بسیاری از این جلسات به نحوی آزاد است و تاثیر نامطلوب ذهنی بر این افراد خود میتواند سبب آشفتگی روانی افراد را فراهم آورد. بالاخص آنکه شکل درمانی این بیماریها صرفا در رعایت چند اصل مختصر نشده و بیشک با توسل صرف به چنین تجمعاتی نهتنها بیماری درمان نمیشود بلکه صورتهای کاذب درمانی در این تجمعات منجر به بروز نابسامانیهای فردی و اجتماعی متعددی میشود.
در چنین شرایط و وضعیتی که هنوز هیچ الگوی موثق و همچنین شکل تعریفی درستی از فعالیتهای این تشکیلات اجتماعی وجود ندارد و در عین حال شکل درونی این انجمنها قصد مزاحمت یا ایجاد بحران در سطح اجتماعی ندارند اما طبق همان توانایی درونیمان منوط به تخریب ماهیت و تغییرهدف هرگونه فعالیت اجتماعی و مدنی میتواند باشد.
خودسریها در تشکیل انجمنهای غیرمفید
مدتی پیش از طریق چند نفر از افراد چاقی که تلاش مضاعفی مبنی بر لاغر شدن شدن داشتند با انجمنی ساختگی با عنوان اُ.ای روبهرو شدیم که تلاش این افراد که خود را چاقهای گمنام میدانند، این است که با التیام و مصاحبت همدیگر کاری کنند که اولا از خوردن بیش از حد دوری گزینند و ثانیا تلاش مضاعفی در راستای دعوت دیگران به گردونه چاقهای گمنام داشته باشند. این افراد این روزها تقریبا در اغلب پارکها و مراکز عمومی شهرهایی مانند تهران، اصفهان، کاشان و حتی مشهد نیز فعال هستند. گروههایی کوچک برای خود تشکیل دادهند و اغلب به دلیل نداشتن ماهیتی منسجم و یا اصولی شبیه به اصول 12گانه انجمن معتادان گمنام، سعی میکنند تا از طریق یک خط تلفن به هم مربوط شوند. به هیچ عنوان از اصول علم تغذیه تبعیت نمیکنند و حتی عملکرد پزشکان تغذیه را نیز راهی به غلط و به منظور کسب سود قلمداد میکنند.
به راستی چرا این رغبت تا این حد در افراد وجود دارد که به سمت چنین تشکلهایی سوق پیدا کنند؟ چرا این انجمنها تحت هیچ شرایطی جشن خداحافظی برای اعضای خود نمیگیرند و هرکسی که وارد چنین چرخههایی میشود بنا به ساختارهای موجود مدام در همان جرگه ترفیع مقام میگیرد تا رهایی دائمی از شر اعتیاد نداشته باشد و پس از آن نیز از توهم افتادن در دام مجدد اعتیاد لحظهای نتواند بدون حمایت انجمن، زندگی عادی داشته باشد. از همه مهمتر چرا در شاکله این انجمنها هیچ تبلیغ یا تشویقی به قصد افزایش کارایی علمی افراد وجود نداشته و یا طرحریزی نمیشود و افراد صرفاً با توسل به رویههای کاذب مراقبه و عرفانهای تمسخرآمیز اجتماعی سعی میکنند در دل افراد جامعه رسوخ کنند.
در انجمن چاقهای گمنام مساله از این فراتر رفته و افراد به منظور حل و فصل مشکلات خود در ادارهها نیز به هم کمک میرسانند. برای مثال در گروه تلگرامی این افراد روزانه چندین نفر پیام عاجزانه برای افراد میفرستند که نیاز به پارتی در ارگانهای مختلف دارند. اصل ماهیت کمک به یکدیگر نه به اراده فرد بلکه به اراده هیچکسی نمیتواند جز مضرات زندگی افراد اجتماع باشد اما شکلگیری توسل افراد به گروههایی با چنین ماهیتهای کاذب و عجیب در نهایت شکل منسجم یک جامعه مترقی را مورد ضربه و آسیب جدی قرار میدهد. شکلگیری نهادهای مخفی، در عین توصیه افراد به منظور عدم تجسس در چند و چون تشکیل جلسات، تماسهای بدون پرسش از شخصیت و هویت افراد و صرفا به منظور حل مشکل یا دریافت برنامه و یا به اصطلاح خودشان انرژی به منظور حل مشکل، درواقع نوعی ماهیت مخفیانه کاذب به این تشکلها میدهد که به هیچ عنوان نمیتواند متناسب با اصل و نهاد الگوهای مدنی در یک جامعه پیشرفته باشد.
یا در نمونهای دیگر، در انجمن چاقهای گمنام طرح ممنوعیت عنوان نام خانوادگی افراد را نیز از مرامهای کاری و حلقهای خود میدانند و صرفا نام بزرگترین مهره حلقه که افراد مختلف را به هم پیوند میدهد را مجاز به دانستن میدانند و هرگونه تفحص اضافی درخصوص پی بردن به چند و چون ماهیت افراد را حتی در جلسات حضوری مذموم تلقی میکنند. از طرفی رجوع این افراد به یکدیگر بسیار مضحک و تمسخرآمیز جلوه میکند. شکل اجتماعی زندگی این افراد آنها را از توجه یا اقدام به انجام معمولیترین کارها نیز باز داشته، بهطوریکه فرد به منظور نخوردن یک وعده برنج، خود را مجبور و منوط به ارتباط انرژیگیری از چندین نفر میکند تا به اصطلاح بتواند آرامش بگیرد. ساختاری که بیشتر از آنکه تعالی شخصیتی افراد را دربر داشته باشد، کمترین میزان اعتماد به نفس موجود از فرد را نیز از او میگیرد.
کلام آخر
به راستی تا چه میزان ساختارهای اجتماعی در جامعه ایرانی میتوانند راه معمولی و سیرگذار اجتماعی خود را به سلامت و بدون هیچ آسیبی طی کنند؟ چرا شکل اجتماعی زندگی در ساختار کلان اجتماع انسانی همیشه با وجود پیشپاافتادهترین مشکلات یا خودخواهیهای فردی به ساختاری معیوب و در عین حال خطرناک تبدیل میشود؟
آیا زمان آن نرسیده که عملکرد انجمنهای گمناممحور حتی از سوی مدیران و بانیان آنها مورد آسیبشناسی جدی قرار گیرد؟ به نظر میرسد با توجه به ساختار فعلی این انجمنها و ولادت انجمنهای دیگر از درون چنین انجمنهایی، آن هم بدون پشتوانه اعتقادی و عقلانی درست، از این به بعد شاهد وجود و فعالیت تشکلهایی خواهیم بود که جز تمسخر و فعالیت دون شان اجتماعی، کارکرد و نتیجه دیگری ندارند.
نظر شما