نخستوزیر بریتانیا، صدراعظم آلمان و ریاستجمهوری مردم فرانسه، تمامقد در حمایت از برجام و بهنوعی علیه ترامپ، بیانیه مشترک صادر کردهاند. این ائتلاف که پیش از این در سطح سفرای واشنگتننشین اروپایی انجام شده بود، میتواند بهعنوان نشانی از تحول در تاریخ روابط بینالملل تلقی شود. توتال - که بهتدریج در حال تبدیلشدن به الگویی برای دیگر کمپانیهای بزرگ است- قبلا این پیام را به آمریکا مخابره کرده بود که Iran deal is too big to fail. به این معنا که منافع مادی ورود به بازار ایران، بیش از آن است که بتوان از آن چشمپوشی کرد و سرمایهگذاری میلیاردیورویی رنو فرانسه و شرکتهای نروژی در ایران نیز نشانی از صحت این پیام بود، اما گویی نافرمانی مدنی اروپا از کاخ سفید، صرفا به منافع اینچنینی محدود نمیشود. شأن وجود «سرویس اقدام خارجی اتحادیه اروپا» منتج از مسائل مذاکرات هستهای با ایران بوده است و اروپا اکنون نیز با حمایت کامل از برجام، منافعی فراتر از آن را دنبال میکند و آن تعریف «هویت مستقل اروپا» از آمریکاست. از این رهگذر، حضور شخصیتی مثل ترامپ، نقطهعطفی برای اروپاست تا روی پای خودش بایستد و ازاینرو حفظ برجام، تبدیل به مفهومی «حیثیتی» برای اروپا شده است. افزون بر بیانیهها و مواضع مکرر، سفر موگرینی به واشنگتن و از سوی دیگر، اقدام اتحادیه اروپا برای ساخت موشنگرافی در دفاع از برجام در جهت اقناع اذهان عمومی اروپا نیز در همین راستا قابل بررسی است. از آنسو، سخنان نسنجیده، هیجانی و سفارشی ترامپ که با واکنش جهانی بینظیری روبهرو شد نیز نشاندهنده این است که حداقل در کوتاهمدت، ترامپ از همراهی متحد سنتیاش علیه ایران در مورد برجام مأیوس است و سعی دارد بدنه طرفداران داخلی و شیوخ نفتی خلیجفارس را راضی نگاه دارد. بنابراین، شکاف ایجادشده میان اروپا و آمریکا، تحول جدیدی است که الزاما با تکیه بر قواعد کلاسیک و تجارب گذشته دیپلماتیک، نمیتوان بیشترین استفاده را از آن کرد و در این بزنگاه حساس که ایالات متحده مستعد انزوایی جهانی است، دستگاه دیپلماسی کشور باید با تمام ظرفیت خودش برای ارائه تصویر مطلوب جهانی از ایران، تعامل با اروپا و اجماعسازی علیه آمریکا اقدام کند. دراینراستا، توالی ریاست دورهای دو کشور نزدیک به ایران؛ یعنی بلغارستان و اتریش بر اتحادیه اروپا، میتواند پنجره مهمی در پیشبرد مسائل سیاسی، تجاری و فرهنگی مشترک بین ما و اتحادیه شود. افزونبراین، تقارن مهم ریاست این دو کشور، با انتخابات میاندورهای کنگره که احتمالا جمهوریخواهان باید برای کسب مجدد کرسیهای فعلی، تلاش زایدالوصفی انجام دهند، اهمیت تعامل با اروپا در جهت تضعیف تندروهای کنگره را بیشتر میکند، هرچند بعد از معاهده لیسبون، نقش ریاست دورهای دیگر محوری نیست؛ اما با توجه به اینکه بلغارستان اولین وظیفه این دورهاش را کار روی ثبات و امنیت - یعنی مسئله سیاسی- تعریف کرده است، این کشور میتواند حداقل در سه حوزه بهروزکردن توافقنامههای تجاری و گمرکی، بالابردن حجم مبادلات تجاری فیمابین و دیپلماسی فرهنگی، مؤثر باشد. فاصله میان مرز ما تا بلغارستان، از فاصله ارومیه تا چابهار کمتر است. ایران و بلغارستان میتوانند دروازههای یکدیگر برای رسیدن به خلیجفارس و اروپا باشند. در سطح سیاسی نیز ایران اولین کشور آسیایی بوده که استقلال بلغارستان را به رسمیت شناخته و متقابلا بلغارستان هم از نخستین کشورهایی بوده که انقلاب اسلامی را به رسمیت شناخته است. این دو کشور، بهتازگی سالگرد 120 سال رابطه دیپلماتیک مثبت را در ایران جشن گرفتند و سفیر و هیئت بلغاری بر آمادگی کشورشان در جهت گسترش روابط فیمابین تأکید کردهاند. اکنون که اروپا سر آن دارد که صرفا دنبالهرو آمریکا نباشد، بازنگری در اهمیت کشورهای کوچک اروپایی و توجه به شاخههای کمتر پرداختهشده دیپلماسی - خصوصا دیپلماسی فرهنگی- ضروری مینماید و گسترش روابط با بلغارستان، میتواند در پرتو این ضرورت ارزیابی شود.
∎
نظر شما