شناسهٔ خبر: 22035518 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه خراسان | لینک خبر

نگاهی به سریال «هاتف» جدیدترین تجربه مناسبتی تلویزیون در ماه محرم

دیالوگ های کلیشه ای شخصیت های خاکستری

صاحب‌خبر - محمد عنبرسوز - پنج شنبه گذشته، آخرین قسمت از مجموعه تلویزیونی «هاتف» از شبکه یک پخش شد و جدی ترین تجربه تلویزیونی داریوش یاری در حالی به پایان رسید که شاید کمتر از استحقاقش مورد توجه واقع شده بود. «هاتف» در مجموع، استانداردهای کیفیت یک سریال تلویزیونی را رعایت کرده بود و در حالی که چند تجربه اخیر تلویزیون مانند «لژیونر» و «شکوه یک زندگی» علی رغم گروه اسم ورسم دارترشان، حتی حداقل ها را هم رعایت نکرده بودند، این سریال قوی تر از چیزی که تصور می شد، ظاهر شد. پخش سریالی مثل «هاتف» با گروه کم ادعا و کارگردانی که در مسیر پیشرفت و شکوفایی است، می تواند در روزهایی که تلویزیون در حوزه سریال سازی وضعیت خوبی را سپری نمی کند، مردم و مسئولان رسانه ملی را امیدوار کند که تولید سریال های تلویزیونی با اعتماد به جوان ترها وارد مسیر بهتری شود. امروز مهم ترین نکات مثبت و منفی سریال «هاتف» را بررسی می کنیم. 1. تیم بازیگری کیفیت بازیگری یک سریال تلویزیونی اگرچه مهم است، اما همه چیز نیست. «هاتف» در زمینه کیفیت نقش آفرینی ها، به طور کلی شرایط خوبی نداشت. تهیه کننده برای نقش های اصلی نتوانسته بود از بازیگران سطح اول تلویزیون استفاده کند و در میان بازیگران فرعی هم «هاتف» مثل بسیاری از تولیدات تلویزیون، ضعف داشت. ضعف این مجموعه در این زمینه هم مشهود بود و تقریبا تمام نقش های فرعی اش، از نقش عموی خانواده گرفته تا نقش کودکی به نام «هاتف» که لکنت زبانش به نحوی بسیار مصنوعی و غیرقابل باور اجرا شده بود، اختلاف فاحشی با نقش های اصلی داشتند و توی ذوق مخاطب می زدند. 2. شخصیت پردازی عملکرد «هاتف» در زمینه شخصیت پردازی دو وجه مثبت و منفی داشت. احتمالا مهم ترین نقطه قوت این سریال، شخصیت های خاکستری و ایجاد تعلیق هایی در خلال داستان بود که باعث می شد بیننده به تصمیمات همه شخصیت ها شک کند؛ از نقش اصلی با بازی زیبا بروفه گرفته تا نقش های فرعی تر مثل زن و شوهری با بازی شهرام قائدی و کمند امیرسلیمانی که به خاطر شخصیت پردازی، مدام بیننده را برای دوست داشتن شان دچار تردید می کردند. «هاتف» اما هرچقدر که در زمینه ایجاد تعلیق و ارائه نقش های خاکستری خوب عمل می کرد، در شخصیت پردازی نقش های منفی اش افراط داشت و دو شخصیت «صادق» و «بنکدار» را چنان سیاه و نامعقول جلوه داده بود که باور این حجم از رذالت برای بیننده دشوار بود. مثلا شخصیت بنکدار با بازی بهزاد خداویسی می توانست شخصیتی منفی باشد که فقط به فکر منافع مالی خودش است و به همین دلیل با قهرمان داستان وارد چالش شده؛ اما لزومی نداشت که با آن گریم سنگین و مصنوعی، دست به اغفال دختران جوان و حتی قتل بزند. 3. سیر کلی داستان فضای مناسبتی قصه «هاتف»، یک امر اضافی و فرعی نبود که بعدا به داستان اضافه شده باشد؛ و این مهم ترین ویژگی نوآورانه داستان بود که کمتر هم در سریال های مناسبتی تلویزیون سابقه داشت. غالب این سریال ها، طوری بوده اند که انگار یک فیلم نامه عاشقانه یا اجتماعی یا جنایی یا خانوادگی یا... از قبل وجود داشته و در مرحله بعد، مثلا اگر مناسبتش ماه رمضان بوده، مفاهیم و نمودهای روزه و ماه مبارک رمضان را به عنوان یک عنصر تزئینی به سریال اضافه و مثلا سفره شام را به سفره افطار تبدیل کرده اند. فیلم نامه «هاتف» اما، از ابتدا دقیقا با هدف طرح مسائل مذهبی نوشته شده و فارغ از این که از چه کیفیتی در نگارش برخوردار است، می توان گفت که موضوعات قصه، به خوبی با این ایده هماهنگ شده اند. بیننده در طول تماشای «هاتف» با کدهایی که بازیگران می دهند بارها در مقام قضاوت و تصمیم گیری قرار می گیرد و می تواند تصمیم های شخصیت های داستان را با تصمیم های مردم در سال های منتهی به عاشورای حسینی و انتخاب راه حق از باطل مقایسه کند. حتی شکل تیتراژ، موسیقی و... هم هماهنگ با این موضوع انتخاب شده است. 4. داستان های فرعی «هاتف» هم مانند بیشتر سریال های دیگر، داستان های فرعی مختلفی داشت که به سبکی کاملا معمولی و استاندارد به داستان اصلی اضافه شده بودند. اما از نیمه دوم سریال، اضافه شدن یک خط جنایی و تبدیل شدن شخصیت اصلی داستان به یک کارآگاه، موردی بود که به تصور مخاطب لطمه می زد و نقطه ضعف داستان محسوب می شد. خط کلی داستان نشان می داد که شخصیت اصلی آن باید دختری باشد که بین حق و باطل در جهانش سرگردان است و تلاش می کند تا با الگوبرداری از امام حسین(ع) مسیر حق را از باطل تشخیص دهد و به آن عمل کند؛ بدون توجه به این که تعداد طرفداران هرکدام از دو طرف چقدر است؛ همین تردیدها که باید محور شخصیت اصلی باشند. از نیمه دوم سریال، همه چیز سیاه و سفید شد و نقش اصلی فقط تلاش می کرد تا با شیوه های جنایی، شواهدی محکمه پسند در اثبات گناهکار بودن شخصیت منفی داستان پیدا کند. این سیر داستانی البته اصلا بد نیست، اما به نظر می رسد قصه را منحرف کرده باشد. 5. دیالوگ های گل درشت یکی از مواردی که باعث ریزش مخاطبان «هاتف» شد، دیالوگ های عجیب این سریال بود که تطابقی با شخصیت هانداشت. به طور کلی به نظر می رسید که جملات زیبا و ظاهرا پرمفهوم که نمونه اش هر روز در فضاهای مجازی بین مردم دست به دست می شود، به ذهن نویسنده رسیده بود و بدون توجه به دلالت های شخصیتی بازیگران، از زبان آن ها نقل می شد! این اتفاق باعث شده بود دیالوگ های سریال به شدت مصنوعی جلوه کند و مخاطب، مفاهیم اصلی و مثبت سریال را هم شعاری تلقی کند؛ چرا که چنین دیالوگ هایی بیشتر مناسب سریال های تاریخی معاصر است و امروزه کسی به این شیوه صحبت نمی کند. اگر «هاتف» را دیده باشید، متوجه شده اید که نخستین سکانس از قسمت اول، با جملاتی که به شدت رنگ وبوی شعار دارند، شروع می شود؛ و در ادامه، دومین سکانس با اظهار علاقه غیرقابل باور زن و شوهر داستان، با جملات کلیشه ای توی ذوق مخاطب می زند. همین روند در سراسر داستان ادامه می یابد و دیالوگ هایی مانند «تو باید مردانه بجنگی تا دوباره زنانگیتو به دست بیاری» از زبان تنها کاراکتر مطلقاً سفید داستان با بازی رزیتا غفاری، یا جملات «دل همه دله، ولی دل صادق خشت وگله» از زبان کاراکتری که آن قدر منفی است که چند دقیقه قبل و در زمان عصبانیت توی گوش مامور بیمه زده، مخاطب را فراری می دهد. چنین دیالوگ هایی برای شخصیت های تعریف شده داستان، ثقیل هستند و مخاطبان هم دل خوشی از آن ها ندارند. کاربرد همین جملات قصار باعث شده است مخاطب فکر کند شخصیت ، این ها را از فضای مجازی اش یادداشت و حفظ کرده و حالا دارد از آن ها استفاده می کند؛ اتفاقی که با محتوای سریال که نباید شعاری باشد، تناسبی نداشت.

نظر شما