به گزارش «فرهیختگان آنلاین»،
1- تیم منصوریان هم قرار بود تا 1400 یکی از ابرقدرتهای آسیا شود. شانس استقلال البته هنوز هم پابرجاست اما علیمنصور آن روز که با مدیرعامل، دستیار، کاپیتان و لیدر به سالن 12هزار نفری رفت تا حمایتش را از روحانی علنی کند، فکرش را هم نمیکرد برف که هیچ، باران دوره روحانی را هم در استقلال نبیند. رودربایستی جدیدی که افتخاری از آن استفاده کرده است تا صندلی ریاست را تا پایان قرن حاضر برای خود کند و به نوعی بابت کمپینهای دم انتخابات با رئیسجمهور حساب بیحساب شود. حالا شاید معلوم شود چرا هیچ وقت عزمی برای خصوصیسازی دو قطب فوتبال ایران جزم نبوده است. تخمین قدرت محبوبیتی که درصد بالایی از جامعه را پوشش میدهد شاید سخت باشد، اما بدیهی است واگذاری آن به بخش خصوصی مشت دولت را ضعیف میکند.
2- شهرآورد میتوانست شمشیر دولبه منصوریان باشد؛ کما اینکه سال گذشته هم آبیها در سختترین برهه زمانی ممکن به پرسپولیس رسیدند و با یک برد غیرمنتظره خود را تا آخر فصل بیمه کردند. دربی امسال هم میتوانست دوباره منصوریان را روی نیمکت استقلال نگه دارد اما آقای سرمربی خیلی زود قربانی شد تا معلوم نباشد دیگر چه کسی میتواند به سرمربیگری استقلال فکر کند. منصوریان از تیم رفته است اما استقلال به ظاهر تفاوتی نداشته است. گروهی ترکشهای باقی مانده علیمنصور در پیکره تیم را عامل اصلی نتیجه نگرفتن استقلال میدانند و بعضی هم اعتقاد دارند مهره خروجی از باشگاه به اشتباه انتخاب شده است.
3- آبیها در یارگیری، اگر نگوییم ضعیف، چشم بسته کار کردند. لااقل بازی برابر فولاد نشان داد که برای گل نخوردن نیازی به رحمتی و منتظری نیست؛ اما منصوریان ترجیح داده بود کاپیتانهای تیمش را زیاد کند. دلبستن به نامهای بزرگی که هیچکدام به اندازه شهرتشان کارایی نداشتهاند و اگر هم قرار بود موثر ظاهر شوند، زیر سایه مصدومیت و مدیریت ماندند. حواشی رحمتی، کنار گذاشته شدن جباری و بدشانسی منتظری، همه و همه در کنار هم قرار گرفت تا پازل بدبیاریها کامل شود. حتی در رفتوآمد کاوه و سجاد، استقلال طرف بازنده ماجرا بود. آخرین باری که مهاجمان استقلال توانستند موقعیت گلزنی ایجاد کنند را یادشان نمیآید. شهباززاده با گذشت 10 هفته از لیگ هنوز ریکاوری نشده، از بیت سعید سرضربزن و تمامکننده به بدترین شکل در گوش چپ بازی گرفته میشود، قربانی شبحی از مهاجم آماده سال گذشته نشان داده و قائدی دلخوش به چند دقیقه دریبل زدن است که به هیاهوی سکوهای متشنج در دقیقه 90 منجر شده است؛ نه گل!
4- شفر عصای جادو ندارد اما در مصاحبههایش به خوبی از هوش خود گرا داده است. او همان ابتدا با دستیاران داخلی کنار آمد اما هنوز آدم جدیدی را روی صندلی، کنارش نمیبینیم. به موقع درمقابل هیاتمدیره عقب میکشد اما از وسواسش نه. روی مجیدی و برزای اصرار نمیکند اما دین محمدی را هم برای مربیگری نمیپذیرد. از دید فنی، بازی دادن به جوانها تنها قسمتی از ماجراست، مشکل گل نزدن هم هنوز حل نشده اما ناتوانی گوشها در نفوذ از دو طرف و شوتهای بیدقت، چیزی بود که پیرمرد آلمانی را هم آزرده است. این نشان میدهد او برخلاف منصوریان، اصراری بر یک اشتباه به اسم بازی مالکانه ندارد. مصاحبههای وینفرد، دقیقتر از آنی است که انتظارش را داشتیم.
5- مثبتترین جنبه استقلال شفر، احتمالا ندادن حتی یک موقعیت یا ضدحمله به فولاد پورموسوی باشد. اما از آنسو، یک استقلال بیرمق، توان ترساندن تیمی چون فولاد را ندارد. نفوذ و حرکات فردی شجاعیان، اسماعیلی یا ابراهیمی بینتیجهاند. وریا و زکیپور در خدمت تیم نیستند و یعقوب کریمی روی نیمکت، کسلتر از آنی است که بتواند امیدی را داخل زمین زنده کند. در مجموع در حملات تیم، برنامه به پشت محوطه جریمه حریف ختم میشود. در هیچ موقعیتی دو مهاجم را در محوطه فولاد نمیبینیم و درنتیجه دروازه لک کوچکترین تهدیدی را به خود نمیبیند. حالا با اجرای عجیب قانون ممنوعیت سیگار در استادیوم، هر حمله آبیها بوی گل میداد، اما20 متر بالاتر!
* نویسنده: محمدشفیع اعجازی نویسنده
نظر شما