به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، هفته دفاع مقدس مقارن با ایام محرم الحرام شده است و این تداخل، حال و هوای خاصی را برای اهالی جبهه و جنگ تداعی کرده است. به همین مناسبت با محمدحسین سعیدیان، مدرس و قاری بینالمللی کشورمان که در سال 1362 در جبهههای نبرد حق علیه باطل و نیز در بخش تبلیغات تیپ سیدالشهداء(ع) و لشگر27 محمدرسول الله(ص) حضور داشته است، گفتوگو داشتیم.
سعیدیان در پاسخ به این سوال که شرایط شما در زمان هشت سال دفاع مقدس چگونه بود و در کدام عملیاتها حضور داشتید؟ گفت: در آبان و آذر سال 62 که دقیقا با دهه اول محرم مقارن شده بود، برای عملیات والفجر 4 آماده میشدیم. بنده همراه با گروهی 20 نفره، در منطقه قلاویزان در غرب کشور بودم. در آنجا دو کوه بلند وجود داشت که یک سمت، ما بودیم و در سمت دیگر کوه بسیار بلندتری به نام کوه «بَمو» بود که نیروهای عراقی بالای آن حضور داشتند. آنقدر کوهی که عراقیها در آن استقرار داشتند، بلند بود که حتی قاطر هم نمیتوانست از آنجا بالا برود و آذوقه و امکانات را با هلیکوپتر برای عراقیها میآوردند.
این قاری بینالمللی ادامه داد: سنگرهای ما در کوه به صورت سنگرهای دو نفره بود و یک سنگر جمعی داشتیم که نماز جماعت، مراسم عزاداری و سخنرانی در آنجا برگزار میشد. به یاد دارم وقتی در بالای کوه اذان میگفتم، تک تیراندازهای عراقی سر من را هدف میگرفتند. وقتی دیدیم شرایط سخت شده است، کانالی درون کوه کندیم و سنگرها را به سنگر جمعی متصل کردیم تا برای برگزاری مراسم همچون نماز جماعت و سوگواریها، دسترسی راحت تری پیدا کنیم.
سعیدیان با بیان اینکه در آن زمان هم به عنوان رزمنده و هم به عنوان مبلغ در جبههها فعالیت کرده است، گفت: در آن سال که ما در منطقه قلاویزان بودیم، حدود 40 روز در شرایط بسیار سختی، 20 نفره از مرزهایمان حفاظت میکردیم تا هجومی توسط نیروهای عراقی صورت نگیرد. به یاد دارم که در ایام محرم به ویژه در تاسوعا و عاشورا در مراسم، سخنرانی و تلاوت قرآن و مداحی و روضهخوانی میکردم.
این داور بینالمللی ادامه داد: از لحاظ تدارکات بسیار در مضیقه بودیم و اصلا در آن 40 روز غذای گرمی وجود نداشت و وعدههای غذایی ما به صورت کنسرو بود. حتی گاهی نان خشک میخوردیم که پر از آشغال بود که باید الک میکردیم و آشغالها را جدا میکردیم. حتی آب نداشتیم و باید مسافت طولانی میرفتیم و از دوردست با قاطر آب میآوردیم. حمام هم وجود نداشت و در همان چشمه، تن و بدن خودمان را میشستیم.
سعیدیان با اشاره به اینکه شبها هم در کوه پاس میدادیم، گفت: در شیار کوه، گاهی صداهایی میآمد که خوف از پاتک عراقیها بود. در آن شبها از یک طرف زیبایی شب و زیبایی ستارهها و آسمان بود و از طرفی پاتک عراقیها. تا پایان ماه محرم آن منطقه بودیم، بعد از محرم، عملیات والفجر 4 در منطقه سلیمانیه رخ داد که موفقیتآمیز نبود و در عقبنشینی که صورت گرفت بنده مجروح شدم.
نظر شما