شناسهٔ خبر: 21578432 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: خبرآنلاین | لینک خبر

عراق، ایران و کردها، پس از رفراندوم

وبلاگ > دستمالی، محمدعلی - برخی ها معتقدند که تاسیس دولت کُردی در عراق، آغاز یک دومینو و صدور خطر و تهدید به کشورهای دیگر منطقه است. چنین تحلیلی مطلقا بویی از واقعیت نبرده است.

صاحب‌خبر -

همه‌پرسی جدایی اقلیم کردستان عراق، در بیست و پنجم دسامبر در شرایطی برگزار می‌شود که در یک کلام، همه منطقه و جهان با چنین اقدامی مخالفت کردند. از ایران و ترکیه به عنوان دو کشور مهم منطقه و همسایه اقلیم کردستان گرفته تا آمریکا، اروپا، شورای امنیت سازمان ملل و کشورهای عربی، همه در مخالفت با جدا شدن کردها از عراق، همراه و همنوا شدند. با این حال، مسعود بارزانی رئیس اقلیم کردستان عراق، زیر بار نرفت و بر سر مواضع خود باقی ماند. 

حالا که با وجود تمام مخالفت ها، اقلیم کردستان عراق، بر مواضع خود اصرار کرده و همه پرسی در حال برگزاری است، چگونه باید این واقعیت جدید را تحلیل کرد؟ در پاسخ به این سوال مهم، در ادامه نکات و موضوعات گوناگونی به صورت کوتاه و بند بند می آیند که اگر چه در ظاهر بریده بریده هستند اما بین همه ی این موضوعات یک کانون مشترک وجود دارد که همانا تلاش برای فهم و درک واقع بینانه ی ابعاد رفراندوم اقلیم کردستان عراق است.

۱. احزاب کُرد عراق پیش از سقوط رژیم بعث عراقی نیز به مدت ده سال، به صورت محدود، قدرت در اخیتار داشتند و مدیریت بسیاری از مسائل مرتبط با زندگی مردم مناطق خود را در دست داشتند اما از سال 2003 به بعد، عملا صاحب یک ساختار سیاسی و اجرایی شدند که اگر چه در ظاهر، شاکله و نظام فدرالی داشت اما در عمل، در برخی حوزه ها حتی از فدرال نیز فراتر و مهم تر بود. سران جریانات سیاسی کُرد در این چهارده سال، در مدل و الگوی حکومتی و اجرایی خود؛ در برخی حوزه ها موفقیت هایی به دست آوردند و از جمله در بخش های فرهنگی، دفاعی، امنیتی و عمرانی، گام های بلندی برداشتند و توانستند اقلیم کردستان را به یک منطقه ی آبادان و زیبا تبدیل کنند. اما بدون تعارف در حوزه های سیاسی، حزبی، دموکراسی، آزادی بیان و مطبوعات، دادرسی و همچنین در حوره ی نظارت مالی، مرتکب خطاهای بزرگی شدند. فساد مالی و اداری، رانت خواری و همچنین برخورداری از مواهب و امتیازات قدرت حزبی و خاندانی، بخش مهمی از سیاست مداران و مقامات اقلیم کردستان را در بر گرفت و عدالت و رفاه و توسعه، برای طیف گسترده ای از کسانی که از سرچشمه های حزب و خاندان دور بودند، قابل دسترس نیست. همچنین، سنّت منحوس و شرم آور انتقال قدرت خاندانی، اعتبار اکثریت قریب به اتفاق تمام جریانات حزبی و سیاسی را زیر سوال برد و هیچ رهبر و رئیس حزبی حاضر نشد پست خود را بر اساس نظر اعضای حزب و تصمیمات کنگره، به فرد دیگری منتقل کند. پسران، دختران، برادرزاده ها، عروس ها، دامادها، فامیل ها و بستگان دور و نزدیک مقامات مختلف، به مواهب و موقعیت های مالی شگرفی رسیدند که قبلا به خواب و رویا هم نمی دیدند. بنابراین، نباید احزاب و جریانات سیاسی اقلیم کردستان را در یک فضای مه آلود حماسی و مظلوم نمایی تحلیل کنیم. اما در عین حال، هیچ کدام از این خطاها و ویژگی های منفی، دلیل و برهانی برای ردّ کامل و قاطعانه ی مبارزات و مطالبات احزاب کُردی نیست و نمی توان از این واقعیت چشم پوشی کرد که تاسیس دولت مستقل کُردستان در عراق، به یک مطالبه ی اجتماعی تبدیل شده است.

۲. برگزاری رفراندوم و ایجاد دولت کُردی، الزاما ضامن ارتقای رفاه و توسعه در اقلیم کردستان نخواهد بود. با این حال، کردهای عراقی از دیرباز چنین آرمانی داشته اند. بیاییم واقع بین باشیم، کردهای عراق هیچ گاه از این آرمان دست بردار نبوده اند و بنابراین نباید از این رویداد، متعجب شویم.

۳. نخستین درگیری ها و تلاش ها برای قدرت یافتن و استقلال یافتن کردهای عراقی، به دوران پیش از تاسیس عراق باز می گردد و برخی از چهره های خاندان برزنجی و بارزانی در نخستین دهه ی سده ی بیستم در مناطقی نزدیک به کرکوک و موصل با نیروهای عثمانی درگیر شدند و پس از شعله ور شدن جنگ جهانی نخست، سقوط امپراطوری عثمانی و انعقاد پیمان های سِور، لوزان و دیگر رویدادهای آن سال ها، استقلال طلبی کردهای عراقی بسیار جدی تر شد و جنبش شیخ محمود برزنجی و نظایر آن، همواره تلاش برای استقلال بوده است. بنابراین آرمان ایجاد دولت کُردی در عراق، برخلاف نظر تحلیل گران و مسئولینی که این قضیه را به اسرائیل و آمریکا و داعش ربط می دهند، زمینه ی تاریخی و اجتماعی دور و درازی دارد.

۴. دیشب یکی از سفرای پیشین کشورمان در عراق، مهمان یک گفتگوی تلویزیونی در صدا و سیما بود. ایشان با خاطری آسوده و بدون در نظر گرفتن هیچ ملاحظه ای، مسعود بارزانی رئیس اقلیم کردستان عراق را به تبانی با داعش متهم کرده و اعلام کرد که بارزانی داعشی ها را به موصل آورد! مشخص نیست در شرایطی که نزدیک به یک هزار و هشتصد پیشمرگ اقلیم کردستان در جنگ با داعش جان خود را از دست داده و ایران نیز در کنار چندین کشور مهم اروپایی، سلاح و مهمات در اختیار نیروهای پیشمرگ گذاشته، سفیر پیشین چگونه و با چه منطق و استدلالی می تواند به این راحتی اتهام وارد کند. به خاطر دارم که سردار رستم قاسمی وزیر نفت پیشین دولت احمدی نژاد و مسئول هماهنگی های اقتصادی ایران در عراق، سه سال پیش اعلام کرد که ایران در بازار اقلیم کردستان، رقابت را به ترکیه واگذار کرده است. این سخن فقط زمینه ی اقتصادی ندارد. واقعیت این است که در دوران اقتدار نوری المالکی - که با سیاست مشت آهنین، بلاهای بزرگی بر سر عراق آورد- اقلیم کردستان عراق را رسما به سوی ترکیه هُل دادیم. حالا هم بین برخی از مسئولین و تحلیل گران کشور ما مسابقه ای در حال برگزاری است که ظاهرا هدف اصلی آن، هُل دادن کردها به سوی اسرائیل است! این نگرش چند ایراد و اشکال جدی دارد که برخی از آنها عبارتند از: الف) اسرائیل قادر مایشاء نیست و کوچک تر از آن است که در تاسیس دولت کُردی در عراق، نقش تعیین کننده داشته باشد و اتفاقا بسیاری از سران احزاب کُردی از اعلام حمایت مسئولین صهیونیستی، ابراز نگرانی کرده اند! ب) عمر استقلال طلبی کردهای عراق، دو برابر عمر رژیم صهیونیستی است و نباید مباحث تاریخی را با جعل و تحریف و تعصب، روایت کرد. ج) ایران در چهل سال اخیر به شیوه ی جدی و قدرتمندانه در عراق و به ویژه در مناطق کردنشین عراق، حضور آشکار و پنهان داشته و نقش مهمی در حمایت از احزاب کُردی ایفا کرده، به آنها فایده رسانده و از آنها فایده گرفته است. بنابراین تاکید اغراق آمیز و مغرضانه بر مساله حمایت اسرائیل، دقیقا به این معنی است که ظرف این چهل سال، اسرائیل هر کاری کرده و ما بی خبر بوده ایم و در حالی که در سلیمانیه و اربیل، دو کنسولگری مهم داریم و علاوه بر این نیروهای ایرانی بسیاری در شمال عراق فعالند، اما توان و کفایت آن را نداشته ایم که بازی اسرائیل را دریابیم. بنابراین دامن زدن به این موضوع نه تنها فایده ای ندارد بلکه وضعیت را از چیزی که هست، بدتر می کند.

۵. زمان آن فرا رسیده که نگرش خود نسبت به موضوع عراق را از یک بستر ایدئولوژیک و تعصبی، به یک فضای واقع بینانه انتقال دهیم. دو حقیقت روشن در مورد عراق، وجود دراد: الف) مرزهای عراق، تصنعی و استعماری است و روند ملت سازی در عراق هیچ گاه کامل نشده و کُرد و عرب در آن کشور نمی توانند خود را در زیر چتر یک ملت مشترک تعرف کنند. ب) عراق، از دیرباز تجزیه شده و در هیچ انتخاباتی، شیعه و سنّی و کُرد، به همدیگر را ی نمی دهند. بنابراین توصیف عراق به عنوان یک کشور یکپارچه، منطبق با واقعیت صحنه نیست.

۶. برخی ها معتقدند که تاسیس دولت کُری در عراق، آغاز یک دومینو و صدور خطر و تهدید به کشورهای دیگر منطقه است. چنین تحلیلی مطلقا بویی از واقعیت نبرده است و تنها کسانی می توانند چنین نظریاتی ارائه دهند که نه تنها کردهای منطقه، بلکه ایران و ترکیه را نیز نمی شناسند. ترکیه یک کشور فدرتمند است و پ.ک.ک پس از چهل سال فعالیت مسلحانه، هیچ گاه نتوانسته ایده ی تاسیس دولت کُردی را برای کردهای این کشور به یک آرمان تبدیل کند. پراکندگی جمعیتی کردها در ترکیه، مهاجرت بیش از پنج میلیون کُرد به استانبول، مرسین، آنکارا، ازمیر و ارزروم و استان های غربی ترکیه و همچنین بسیاری از پیوندهای خانوادگی و اقتصادی، در کنار اقتدار عینی و ملموس دولت ترکیه و توجه این کشور به کادرها و نخبه های کُرد و توسعه ی استان های کردنشین، شرایطی پدید آورده که به روشنی و با قاطعیت می توان گفت، در ترکیه تهدیدی به نام تلاش برای تاسیس دولت کُردی وجود ندارد. در ایران نیز، شرایط به گونه ای دیگر است: الف) احزاب کُرد ایرانی مقیم اقلیم کردستان عراق، جایگاه بسیار ضعیف و ناچیزی بین کردها دارند و درصد مشارکت کردها در استان کردستان در تمام انتخابات های سالیان اخیر، مشهود و رضایت بخش بوده و به درخواست احزاب ضدایرانی برای تحریم انتخابات، پاسخ منفی داده اند. ب) پیوند فرهنگی و اجتماعی کُرد با پارس با پیوند کُرد با عرب، قابل مقایسه نیست و اشتراکات فرهنگی، نزد کردهای ایران، ارزش والایی دارد. ج) کردهای اهل سنت در ایران، با تبعیض های جدی و آشکار روبرو هستند و نه تنها در پست هایی همچون وزارت، معاونت وزارت و استانداری و ریاست دانشگاه ها، بلکه در دیگر مناصب هم، از آنان استفاده نمی شود و تمام ژست متفاوت جناب روحانی هم در حد معرفی یک سفیر کُرد اهل سنّت بوده و از آن فراتر نرفته است. با این حال؛ جامعه ی کُرد در ایران، ضد حکومت نیست و سودایی به نام آرزوی جدایی از ایران ندارد. حال اگر مسئولین و مقامات کشور، تمایل دارند تا ابد الدّهر از منظر بی اعتمادی و کم لطفی به کردها بنگرند و سهمی برای مشارکت کردها در مناصب اجرایی در نظر نگیرند، این بحث دیگری است.

۷. اگر حتی نه به شکل عمیق و در یک حد سطحی، شناختی از مباحث اجتماعی، روانشناسی و فرهنگی داشته باشیم؛ می توانیم قوبل کنیم که احساس وجد و شادی بخشی از کردهای ایران از قدرت گرفتن کردها در عراق، نه پدیده ای غریب است و نه رویدادی مذموم و ترسناک. بنابراین بسیار مهم است که در مقطع پس از رفراندوم، در مورد واکنش کردهای ایران نسبت به آن چه که در عراق می گذرد، واکنش امنیتی و حس نگرانی نداشته باشیم. نظر به همان مباحث اجتماعی و روانشناسی و فرهنگی که به اهمیت آن اشاره شد، همچنان که دل یک شیعه ی ایرانی برای شیخ ابراهیم زکزاکی در آن سوی شاخ آفریقا می طپد و به او ابراز تمایل می کند، عجیب نیست اگر در دنباله و امتداد فرهنگی منطقه، برخی کردهای ایرانی هم مسعود بارزانی یا دیگر مقامات کُرد عراقی را دوست داشته باشند. خطاست اگر در تحلیل هایمان، از این حقیقت ظریف غافل شویم و با طرح اتهامات و خدایی نخواسته لجن مال کردن این افراد، خاطر شهروندان کُرد ایران را هم مکدر کنیم. خطاست اگر در رسانه ی ملی، در سخنرانی ها، در اتخاذ مواضع و در ارائه ی تحلیل ها، تصوری در جامعه ی ایرانی جدا کنیم که گویی کردها در عراق از پشت به بغداد خنجر زده اند و قرار است در ایران نیز کردها به کشور خود خیانت کنند. یادمان باشد همدلی و همزیستی، یک سرمایه ی اجتماعی ارزشمند است و کشور ما ایران است با بوم فرهنگی و قومیتی ویژه ی خود. ارائه ی اطلاعات غلط و غرض ورزانه، تهییج افکار و احساسات علیه کردها و هر قوم دیگری، عین خطاست. اتفاقا باید با صداقت و قاطعیت همه ی مردم ایران را به سفر به مناطق کردنشین ایران توصیه کرد و اجازه دهیم که روابط اجتماعی و اقتصادی و انسانی بین اقوام کشورمان، تحت تاثیر مسائل سیاسی و نرگش های امنیتی، قرار نگیرند.

۸. برگزاری رفراندوم، الزاما به معنی تاسیس دولت کُردی نیست و احزاب اقلیم کردستان عراق، مسیری طولانی و پر از مانع و چاله چوله را در پیش رو دارند و قطعا فازهای بعدی این پروژه، آسان نخواهد بود. مهم است که جمهوری اسلامی ایران، به عنوان یک کشور مقتدر منطقه، در این مسیر نیز برای همه ی عراقی ها، برادر و میانجی باشد و بر ضرورت مذاکره و گفتگو، تاکید کند.

نظر شما