قرار بود محوریت هفتاد و دومین مجمع عمومی سازمانملل، «مردم، تلاش برای صلح و زندگی عزتمند.» باشد! اما سران کشورها بدون کمترین توجه به این سرلوحه تشکیل مجمع عمومی، حرفهای خود را زدند و ترسیمی از جهان آشفته، پرخاشگر و افتاده در بلبشوی سیاسی و امنیتی را در سخنرانیهای رسمی خود نشان دادند. در نوشته(محک) ۲۹ شهریور و در آغاز کار رسمی مجمع عمومی نوشته شد، همه ساله تشکیل مجمع عمومی سازمانملل در نیویورک، نمایش اختلاف، دشمنی و تضاد دولتها و حاکمیت کشورهای عضو این سازمان و منسوخ بودن «ملل متحد» و ناتوان بودنشان از تعریف آنست. قرارهم نیست کسی به کسی گوش دهد. قرار این است که هر کسی یا نماینده هر کشوری، حرف خودش را بزند و برود!
امسال هم همین روش تکرار شد با تفاوتی از دیروز تا امروز٫ دیروز(در سالهای گذشته) بر اساس سنت همهساله، اولین سخنران، رئیس جمهور آمریکا بود که بهطور معمول ترسیمی از جهان در مدار یأس و امید، بحران و بحرانزدایی، صلح و تدبیر برای انقطاع جنگها و درگیریها، همزیستی مسالمتآمیز کشورها و ملتها، مقابله با حوادث خسارتبار طبیعی و کاستن از رنج و آسیبدیدگان آن، مبارزه با ترور و تروریسم، قاچاق در انواع و اقسام آن، پولشویی، دیکتاتوری، نژادپرستی و دهها عناوین دیگر از این دست داشت! دیروز دورانی سپری شد که سالهای سال جهان با دو قطب ابرقدرت شرق و غرب، تعریف سیاسی داشت. و جنگ سرد، ابزار اصلی این هر دو قطب، با تعریف شرقی یا غربی بود. دیوار برلین که فروریخت تحول بزرگ در دیروز جهان دوقطبی رخ داد و آنچه که بهصورت محدود و نازل آن «دتانت» یا به تعریف دیگر به عنوان «دهکده کوچک جهانی» توصیف نظری میشد منجر به صحنه اقدام عملی «جهانی شدن» و شکستن انحصاری مرزهای فنآوری و مفهوم توسعه و توافقهای بینالمللی شد. همین دیروز بود که «اتحادیه اروپا» به حالت قطبی نیرومند درآمد و با اتصال شرقی و غربی جهان، تحول و دگرگونیهای شگرف برجای گذاشت. چین عقبمانده به دومین اقتصاد بزرگ و نیرومند جهان مبدل شد و کرهجنوبی خودنمایی قوی در بازار تجارت بینالمللی از خود نشان داد.
شوک بزرگ حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی در نیویورک، فرمان مدیریتی آمریکا را که بهدست «جرجبوش» بود دگرگون کرد و آغاز تفاوت دیروز را تا به امروز با شعار «ائتلاف برای جنگ» رقم زد. رئیس جمهوری دیروز آمریکا شعاری را حک کرد که امروز همان شعار را رئیس جمهوری فعلی «ترامپ» میدهد و آن «یا با ما یا برما» است. دوران هشت ساله ریاست جمهوری «اوباما» از حزب دموکرات اگرچه نمایش قوی از تنظیم اعتدال در صحنه بینالمللی داشت اما در همین دوران است که به قول «ترامپ»، اوباما و مدیریت سازمانی «سیا» گروههای تروریستی از جمله داعش را ایجاد کردند و توازن منطقهای در سراسر خاورمیانه را به هم ریختند. کودتا در مصر، جنگ داخلی در سوریه و عراق، فراگیری تروریسم در افغانستان، بحران بحرین، جنگ در سودان و فاجعه دالفور و… در همین دوران رقم زده شد. آنچه که دیروز جرجبوش و «اوباما» کاشتند، امروز ترامپ میراثدار آن شده است و میخواهد از آن بهرهگیری کند.
از نظر نگارنده اگرچه ترامپ را با اوصاف گوناگون نامیدهاند اما او دارای اِشکال یا کجفهمیِ بزرگ ندانستن تفاوتهای دیروز با امروز در جهان است، آن هم در حالی که سیاستمداری حزبی نیست و یا به باور بسیاری اساساً سیاستمدار نیست. تاجر نیویورکی لقبی که بارها اوباما در دوران انتخابات ریاست جمهوری به او میداد، گویای شخصیت و انگیزههای رفتاری او است. همان اول کار گفت، آمریکا باید در جهان اول باشد و اول بودن آمریکا را تمکین همه کشورها و دولتها به فرمانهای رئیس جمهور آمریکا تعریف و توصیف کرد. اگر چه در ماههای اول کار، طرح توافق با «پوتین» برای تقسیمبندی جهان را دنبال میکرد و گمان میبرد با نزدیکی به مسکو، بسیاری از طرحهای خود را به خصوص در مناطق بحرانی جهان از جمله خاورمیانه عملی خواهد کرد؛ پکن را مستاصل میکند و از به هم ریختگی اتحادیه اروپا بیشترین بهره را میبرد؛ ایران را دوباره به انزوا سوق میدهد و فرماندهی سیاسی، امنیتی و اقتصادی جهان را در اختیار میگیرد. این رویای ترامپ با عملکرد کنگره از نمایندگان و سناتورهای هر دو حزب به دیوار خورد. تیرگی روابط با روسیه و ماجرای پرونده دخالت امنیتی پوتین در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تا مرز بستن کنسولگریهای دو کشور در آمریکا و روسیه رسید. ترامپ امیدی به تجدید روابط با پوتین ندارد و این ناامیدی او را چنان جنون زده کرده است که «پرخاشگری» در هر سخنرانی یا مصاحبه رسانهای، شیوه و روش حضور رئیس جمهور آمریکا شده است.
درباره سخنرانی ترامپ در مجمع عمومی سازمانملل بسیار خواندهاید و شنیدهاید. اما نگارنده نه تنها از آن تعجب نکرد، بلکه غیر از آن را انتظار نداشت. ایران، کره شمالی، کشورهای اروپایی، ونزوئلا، کوبا و… مخاطب ترامپ بودند، تا مقابله با آنها را با ترسیم شیوه همیشگی خود «تهدید» کند. این تهدیدها نشان میدهد که ترامپ تفاوتهای دیروز با امروز را در جهان درنیافته است. دیروز کاخ سفید به راحتی و به خصوص با کمک دولت انگلیس، طرحهای ائتلافی با همه کشورهای عضو اتحادیه اروپا را به دست میآورد و با اهرم «ائتلاف» چکش قدرت سیاسی ـ امنیتی خود را میکوبید. اما امروز سامان دادن چنین ائتلافی را بسیاری از کارشناسان سیاسی ناممکن میشمارند و یا بسیار شکننده و ناکارآمد میدانند. ارزیابی فضای بینالمللی بخصوص شرایط نامناسب مالی ـ اقتصادی در غرب زمینههای تنظیم طرحهای ائتلافی علیه هر دولت یا کشوری را بسیار دشوار کرده است و این از شاخصهای تفاوت دیروز و امروز در فضای سیاسی بینالمللی است.
مشکل دیگر و تفاوت دیروز با امروز در شیوه ریاستی ترامپ است که هم در درون آمریکا و هم در خارج از آن، بخصوص در روابط با اروپا دچار مشکلات متعدد شده است. «مرکل» صدر اعظم آلمان، «ماکرون» رئیس جمهور فرانسه، رؤسای جمهوری چین و روسیه، نخست وزیر ژاپن و رئیس جمهور کره جنوبی حاضر نیستند از سیاست «تهدید و تمکین» ترامپ پیروی کنند. تفاوت دیروز با امروز در صحنه بینالمللی یکی هم این است که کمتر کشوری را پیدا میکنی که محتاج مالی ـ اقتصادی نباشد و یا گرفتاریهای اقتصادی و یا امنیتی نداشته باشد. ائتلاف در چنین شرایطی هم بسیار سخت و هم هزینهساز است.
از تفاوتهای دیروز و امروز، یکی هم معلوم نبودن سیاست و رفتار رئیس جمهور آمریکا(ترامپ) بعد از گذشت نزدیک به یکسال است. آشفتگی مدیریتی، حاصل کار ترامپ در واشنگتن شده است، که بقول بسیاری از محافل سیاسی و رسانههای آمریکایی تا داخل کاخ سفید رسوخ کرده است و نشانه آن استقرار نداشتن مدیران منصوب ترامپ خوانده میشود که یا اخراج میشوند و یا استعفاء میدهند.
دیروز، بعد از استقرار رؤسای جمهور آمریکا در کاخ سفید در همان سال اول، دورنمای صلح یا جنگ، روال گفتگوهای دو یا
چند جانبه و شیوههای مقابله با بحرانها مشخص میشد، اما امروز و هنوز، کسی نمیداند ترامپ برکدام سکوی ایستاده است و چه میخواهد!؟ وزیر خارجه ترامپ، «تیلرسون» که خود از سرمایهداران بزرگ نفتی است، دیروز در مصاحبهای در پاسخ به پرسش خبرنگاری که پرسید، آقای وزیر خارجه، رئیس شما ترامپ با برجام چه میخواهد انجام دهد؟ با خنده گفت: ترامپ به کسی حرکت نهایی خود را نمیگوید، در دیدار نخست وزیر انگلیس(خانم می) با ترامپ، او همین پرسش را کرد و به رئیسجمهور گفت، میشود به من بگوئید شما با قرارداد برجام چه میخواهید انجام دهید. ترامپ تنها با ادای کلمه «نه» پاسخ او را داد!
دیروز رؤسای جمهور آمریکا چندان علاقمند نبودند که شخصیت غیرقابل پیشبینی داشته باشند، اما امروز ترامپ با بهکارگیری شیوه تهدید همراه پرخاشگری میخواهد که او را شخصیت غیرقابل پیشبینی بنامند. اگر دیروز امکان ارزیابی آینده سیاستهای آمریکا وجود داشت، امروز چنین ارزیابییی یا غیرممکن و یا در حد احتمالهای گوناگون است. در حوزه خاورمیانه باور نگارنده این است که کانال اطلاعاتی و تصمیمگیری ترامپ، نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل شده است. سیاست او در راستای ارزیابیهای نخستوزیر رژیمصهیونیستی تنظیم میگردد. از این منظر اگر دیروز با سیاستهای دموکراتها و دولت اوباما، موضوع بحران فلسطین زنده بود و یا سیاستهای کاخسفید در خاورمیانه فعال بود، امروز ترامپ در سخنرانی خود در مجمع سازمانملل حتی اشارهای به موضوع فلسطین نمیکند! ترامپ میخواهد تا قدرتنمایی نظامی آمریکا را به هر طریق ممکن در منطقه شبهجزیره کره و یا در خاورمیانه و خلیجفارس نمایش دهد تا مگر تصور ترسیم و ترمیم قدرت بلامنازع آمریکا به جهانیان نشان داده شود. ترامپ دوست دارد همه از او بترسند تا اینکه دوست داشته شود! در این قیاسِ تفاوتهای دیروز و امروز در وادی سیاست، بسیاری بر این باورند که جهان بسیار خطرناکتر از گذشته است. محاسبات سیاسی امروز با دیروز، هم در شکل و هم در محتوا، متفاوت و دگرگون شده است.
∎
امسال هم همین روش تکرار شد با تفاوتی از دیروز تا امروز٫ دیروز(در سالهای گذشته) بر اساس سنت همهساله، اولین سخنران، رئیس جمهور آمریکا بود که بهطور معمول ترسیمی از جهان در مدار یأس و امید، بحران و بحرانزدایی، صلح و تدبیر برای انقطاع جنگها و درگیریها، همزیستی مسالمتآمیز کشورها و ملتها، مقابله با حوادث خسارتبار طبیعی و کاستن از رنج و آسیبدیدگان آن، مبارزه با ترور و تروریسم، قاچاق در انواع و اقسام آن، پولشویی، دیکتاتوری، نژادپرستی و دهها عناوین دیگر از این دست داشت! دیروز دورانی سپری شد که سالهای سال جهان با دو قطب ابرقدرت شرق و غرب، تعریف سیاسی داشت. و جنگ سرد، ابزار اصلی این هر دو قطب، با تعریف شرقی یا غربی بود. دیوار برلین که فروریخت تحول بزرگ در دیروز جهان دوقطبی رخ داد و آنچه که بهصورت محدود و نازل آن «دتانت» یا به تعریف دیگر به عنوان «دهکده کوچک جهانی» توصیف نظری میشد منجر به صحنه اقدام عملی «جهانی شدن» و شکستن انحصاری مرزهای فنآوری و مفهوم توسعه و توافقهای بینالمللی شد. همین دیروز بود که «اتحادیه اروپا» به حالت قطبی نیرومند درآمد و با اتصال شرقی و غربی جهان، تحول و دگرگونیهای شگرف برجای گذاشت. چین عقبمانده به دومین اقتصاد بزرگ و نیرومند جهان مبدل شد و کرهجنوبی خودنمایی قوی در بازار تجارت بینالمللی از خود نشان داد.
شوک بزرگ حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی در نیویورک، فرمان مدیریتی آمریکا را که بهدست «جرجبوش» بود دگرگون کرد و آغاز تفاوت دیروز را تا به امروز با شعار «ائتلاف برای جنگ» رقم زد. رئیس جمهوری دیروز آمریکا شعاری را حک کرد که امروز همان شعار را رئیس جمهوری فعلی «ترامپ» میدهد و آن «یا با ما یا برما» است. دوران هشت ساله ریاست جمهوری «اوباما» از حزب دموکرات اگرچه نمایش قوی از تنظیم اعتدال در صحنه بینالمللی داشت اما در همین دوران است که به قول «ترامپ»، اوباما و مدیریت سازمانی «سیا» گروههای تروریستی از جمله داعش را ایجاد کردند و توازن منطقهای در سراسر خاورمیانه را به هم ریختند. کودتا در مصر، جنگ داخلی در سوریه و عراق، فراگیری تروریسم در افغانستان، بحران بحرین، جنگ در سودان و فاجعه دالفور و… در همین دوران رقم زده شد. آنچه که دیروز جرجبوش و «اوباما» کاشتند، امروز ترامپ میراثدار آن شده است و میخواهد از آن بهرهگیری کند.
از نظر نگارنده اگرچه ترامپ را با اوصاف گوناگون نامیدهاند اما او دارای اِشکال یا کجفهمیِ بزرگ ندانستن تفاوتهای دیروز با امروز در جهان است، آن هم در حالی که سیاستمداری حزبی نیست و یا به باور بسیاری اساساً سیاستمدار نیست. تاجر نیویورکی لقبی که بارها اوباما در دوران انتخابات ریاست جمهوری به او میداد، گویای شخصیت و انگیزههای رفتاری او است. همان اول کار گفت، آمریکا باید در جهان اول باشد و اول بودن آمریکا را تمکین همه کشورها و دولتها به فرمانهای رئیس جمهور آمریکا تعریف و توصیف کرد. اگر چه در ماههای اول کار، طرح توافق با «پوتین» برای تقسیمبندی جهان را دنبال میکرد و گمان میبرد با نزدیکی به مسکو، بسیاری از طرحهای خود را به خصوص در مناطق بحرانی جهان از جمله خاورمیانه عملی خواهد کرد؛ پکن را مستاصل میکند و از به هم ریختگی اتحادیه اروپا بیشترین بهره را میبرد؛ ایران را دوباره به انزوا سوق میدهد و فرماندهی سیاسی، امنیتی و اقتصادی جهان را در اختیار میگیرد. این رویای ترامپ با عملکرد کنگره از نمایندگان و سناتورهای هر دو حزب به دیوار خورد. تیرگی روابط با روسیه و ماجرای پرونده دخالت امنیتی پوتین در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تا مرز بستن کنسولگریهای دو کشور در آمریکا و روسیه رسید. ترامپ امیدی به تجدید روابط با پوتین ندارد و این ناامیدی او را چنان جنون زده کرده است که «پرخاشگری» در هر سخنرانی یا مصاحبه رسانهای، شیوه و روش حضور رئیس جمهور آمریکا شده است.
درباره سخنرانی ترامپ در مجمع عمومی سازمانملل بسیار خواندهاید و شنیدهاید. اما نگارنده نه تنها از آن تعجب نکرد، بلکه غیر از آن را انتظار نداشت. ایران، کره شمالی، کشورهای اروپایی، ونزوئلا، کوبا و… مخاطب ترامپ بودند، تا مقابله با آنها را با ترسیم شیوه همیشگی خود «تهدید» کند. این تهدیدها نشان میدهد که ترامپ تفاوتهای دیروز با امروز را در جهان درنیافته است. دیروز کاخ سفید به راحتی و به خصوص با کمک دولت انگلیس، طرحهای ائتلافی با همه کشورهای عضو اتحادیه اروپا را به دست میآورد و با اهرم «ائتلاف» چکش قدرت سیاسی ـ امنیتی خود را میکوبید. اما امروز سامان دادن چنین ائتلافی را بسیاری از کارشناسان سیاسی ناممکن میشمارند و یا بسیار شکننده و ناکارآمد میدانند. ارزیابی فضای بینالمللی بخصوص شرایط نامناسب مالی ـ اقتصادی در غرب زمینههای تنظیم طرحهای ائتلافی علیه هر دولت یا کشوری را بسیار دشوار کرده است و این از شاخصهای تفاوت دیروز و امروز در فضای سیاسی بینالمللی است.
مشکل دیگر و تفاوت دیروز با امروز در شیوه ریاستی ترامپ است که هم در درون آمریکا و هم در خارج از آن، بخصوص در روابط با اروپا دچار مشکلات متعدد شده است. «مرکل» صدر اعظم آلمان، «ماکرون» رئیس جمهور فرانسه، رؤسای جمهوری چین و روسیه، نخست وزیر ژاپن و رئیس جمهور کره جنوبی حاضر نیستند از سیاست «تهدید و تمکین» ترامپ پیروی کنند. تفاوت دیروز با امروز در صحنه بینالمللی یکی هم این است که کمتر کشوری را پیدا میکنی که محتاج مالی ـ اقتصادی نباشد و یا گرفتاریهای اقتصادی و یا امنیتی نداشته باشد. ائتلاف در چنین شرایطی هم بسیار سخت و هم هزینهساز است.
از تفاوتهای دیروز و امروز، یکی هم معلوم نبودن سیاست و رفتار رئیس جمهور آمریکا(ترامپ) بعد از گذشت نزدیک به یکسال است. آشفتگی مدیریتی، حاصل کار ترامپ در واشنگتن شده است، که بقول بسیاری از محافل سیاسی و رسانههای آمریکایی تا داخل کاخ سفید رسوخ کرده است و نشانه آن استقرار نداشتن مدیران منصوب ترامپ خوانده میشود که یا اخراج میشوند و یا استعفاء میدهند.
دیروز، بعد از استقرار رؤسای جمهور آمریکا در کاخ سفید در همان سال اول، دورنمای صلح یا جنگ، روال گفتگوهای دو یا
چند جانبه و شیوههای مقابله با بحرانها مشخص میشد، اما امروز و هنوز، کسی نمیداند ترامپ برکدام سکوی ایستاده است و چه میخواهد!؟ وزیر خارجه ترامپ، «تیلرسون» که خود از سرمایهداران بزرگ نفتی است، دیروز در مصاحبهای در پاسخ به پرسش خبرنگاری که پرسید، آقای وزیر خارجه، رئیس شما ترامپ با برجام چه میخواهد انجام دهد؟ با خنده گفت: ترامپ به کسی حرکت نهایی خود را نمیگوید، در دیدار نخست وزیر انگلیس(خانم می) با ترامپ، او همین پرسش را کرد و به رئیسجمهور گفت، میشود به من بگوئید شما با قرارداد برجام چه میخواهید انجام دهید. ترامپ تنها با ادای کلمه «نه» پاسخ او را داد!
دیروز رؤسای جمهور آمریکا چندان علاقمند نبودند که شخصیت غیرقابل پیشبینی داشته باشند، اما امروز ترامپ با بهکارگیری شیوه تهدید همراه پرخاشگری میخواهد که او را شخصیت غیرقابل پیشبینی بنامند. اگر دیروز امکان ارزیابی آینده سیاستهای آمریکا وجود داشت، امروز چنین ارزیابییی یا غیرممکن و یا در حد احتمالهای گوناگون است. در حوزه خاورمیانه باور نگارنده این است که کانال اطلاعاتی و تصمیمگیری ترامپ، نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل شده است. سیاست او در راستای ارزیابیهای نخستوزیر رژیمصهیونیستی تنظیم میگردد. از این منظر اگر دیروز با سیاستهای دموکراتها و دولت اوباما، موضوع بحران فلسطین زنده بود و یا سیاستهای کاخسفید در خاورمیانه فعال بود، امروز ترامپ در سخنرانی خود در مجمع سازمانملل حتی اشارهای به موضوع فلسطین نمیکند! ترامپ میخواهد تا قدرتنمایی نظامی آمریکا را به هر طریق ممکن در منطقه شبهجزیره کره و یا در خاورمیانه و خلیجفارس نمایش دهد تا مگر تصور ترسیم و ترمیم قدرت بلامنازع آمریکا به جهانیان نشان داده شود. ترامپ دوست دارد همه از او بترسند تا اینکه دوست داشته شود! در این قیاسِ تفاوتهای دیروز و امروز در وادی سیاست، بسیاری بر این باورند که جهان بسیار خطرناکتر از گذشته است. محاسبات سیاسی امروز با دیروز، هم در شکل و هم در محتوا، متفاوت و دگرگون شده است.
نظر شما