رسول سنائيراد
ساز جدايي و تجزيه اقليم کردستان عراق، گرچه از گذشته وجود داشته و يکي از وعدههاي سران حزبي براي کشاندن مردم مظلوم کُرد به دنبال خود و تأمين اهداف قبيلهاي و سياسيشان بوده، اما درست همزمان با هجوم داعش به موصل وارد مرحله جديدي شد و همان زمان که تروريسم وحشي تکفيري با ارعاب به دنبال برپايي خلافت داعش و تجزيه کشورهاي عراق و سوريه بود، مسعود بارزاني که در سالهاي اخير با تعطيلي مجلس اقليم و مديريت انتخابات، نوعي ديکتاتوري خانوادگي را براي خود رقم زده، با شراکت در چپاول مراکز نظامي، همراه با تروريستهاي داعشي، هم به تضعيف قدرت دفاعي دولت مرکزي کمک کرد و هم با غارت منابع ملي شريک داعش شد. او سپس با استفاده از ادبياتي همسو با حاميان داعش به امتيازخواهي در شرايط بحران برآمده و با طرح جداييطلبي در شرايطي که آن را عراق پس از سقوط موصل ميناميد، عملاً تجزيه عراق را به رسميت شناخته و سهم خود را طلب کرد.
بارزاني در سوداي دستيابي به اهداف سياسي و قبيلهاي خويش و در هماهنگي با داعش و حاميان آن، چنان پيش رفت که چشم بر پيشروي داعش به سوي سنجار (شينگال) و کُردهاي بيدفاع ايزدي و جنايات داعشيها عليه زنان و کودکان کُرد سنجاري و آوارگي آنان بست و البته وقتي اين موج وحشت به اربيل رسيد، او تنها به فکر نجات خود و خانوادهاش بود و اگر کمک مقاومت مردمي نبود، در مقابل پيشروي داعش به سوي مناطق کردنشين، تنها تدبير راهبردي او در شرايط سخت خارج کردن خاندان و ثروتش از منطقه بود.
در ادامه او که شرايط را براي اهداف تجزيهطلبانه و تثبيت ديکتاتوري بر اقليم مساعد ميديد، به طرح همهپرسي روي آورد و به پشتگرمي رژيم صهيونيستي و آمريکا به اجراي آن اصرار ورزيد و همان زمان که کردهاي سوريه طعم تلخ آوارگي و جنگ سخت با تروريسم تکفيري را تجربه ميکردند، او با بيتفاوتي در مقابل داعش و در عين حال استفاده از حضور اين گروه تروريستي در مرزهاي اقليم و سوء استفاده از جنايت تروريستها عليه کُردهاي مظلوم ايزدي به تقويت بنيه نظامي با کمک گرفتن از دولتهاي خارجي و آن هم بدون هماهنگي با دولت مرکزي عراق پرداخت.
درست در شرايطي که داعش رو به افول گذاشت، ايده رفراندوم از سوي بارزاني اوج گرفت و در حالي که دولت مرکزي و کشورهاي همسايه با نگاه به پيامدهاي منفي آن بر امنيت منطقه و خطر گسلهاي طايفهاي براي بازگشت تروريسم تکفيري و سوء استفاده دشمنان جهان اسلام در پيشبرد هدف راهبردي تجزيه کشورهاي اسلامي و تبديل واحدهاي قدرتمند اسلامي به واحد کوچک و ضعيف، مخالفت آشکار خود را با رفراندوم اعلام کردهاند، بارزاني با گسيل نيروي نظامي به کرکوک و ترغيب استاندار معزول کرکوک به تمکين نکردن به تصميم دولت مرکزي، همسويي مجدد خود با تروريسم تکفيري و بيپروايي در آتشافروزي و فتنهانگيز را پيش از شروع فصل پساداعش به نمايش گذاشته است.
با نگاه به اين روند و پيامدهاي تجزيهطلبي اقليم است که آگاهان سياسي و تحليلگران مسائل سياسيـ امنيتي خبر شکلگيري اسرائيل دوم در قلب جهان اسلامي را داده و نگرانيهاي خود را به صراحت اعلام ميدارند.
مسئولان جمهوري اسلامي نيز به صراحت اعلام داشتهاند که نه تنها برگزاري رفراندوم را برنميتابند؛ بلکه با انسداد مرزها، قطع روابط سياسي و اقتصادي و تعطيلي کنسولگري، حق ورود به عمق اقليم و مبارزه با ضد انقلاب مستقر در اقليم و گروههاي خفته تجزيهطلب در آنجا را به منزله بخشي از اقدامات پيشدستانه و احتياطي براي مقابله با پيامدهاي ضد امنيتي و بحرانآفرين تصميم بارزاني در دستور کار قرار دادهاند.
طبيعي است چنين تصميمي از سوي دولتهاي عراق، سوريه و ترکيه نيز دنبال خواهد شد و در اين صورت جدايي اقليم از عراق که در راستاي سياست آمريکا و اسرائيل در منطقه و تداوم منازعه در درون جهان اسلام و تشکيل واحدهاي سياسي وابسته و فاقد قدرت است، نه تنها وضعيت امنيتي و رفاهي ساکنان اقليم را ارتقا نخواهد داد؛ بلکه جزيرهاي بيثبات و مولد فقر و بدبختي را رقم خواهد زد که البته فرار و آوارگي ساکنان به افزايش نيروي کار در کشورهاي غربي کمک خواهد کرد.
بنابراين از الان ميتوان مختصات اقليم پس از رفراندوم و جدا شده را به شرح ذيل پيشبيني کرد:
1ـ درگير شدن با منازعات قوميـ محلي و مذهبي پردامنه و مستمر که سالها دامن اقليم را رها نخواهد کرد.
2ـ مواجه شدن با تحريم و گراني و کمبود، پس از انسداد مرزهاي زميني منطقه اقليم که مرز دريايي يا زميني با کشوري همسو نداشته و واردات و صادرات هوايي نيز بسيار محدود و گران است.
3ـ محروم شدن اقليم از درآمدهاي نفتي با قطع کمکهاي دولت مرکزي عراق و ادعاي ترکيه روي اين مناطق و مخالفتهاي طايفهاي اعراب، ترکمنها و حتي ايزديهاي ساکن در مناطق نفتي که ديکتاتوري بارزاني را از خطر تروريسم کور تکفيري کمتر نميدانند.
4ـ استفاده ابزاري قدرتهاي فرامنطقهاي از اين زخم و شکاف جديد در پيکره جهان اسلام و استعداد شکلگيري درگيريهاي مقطعي و اقتضايي هرگاه که منافع کثيف آنها عليه جهان اسلام ايجاب کند. در اين زمينه تجربه جنگ نيابتي و سوءاستفاده قدرتهاي فرامنطقهاي و رژيم صهيونيستي از داعش هشدار دهنده خطر تکرار در آينده است.
5ـ تشديد رقابتهاي حزبي در شرايط انحصارگرايي و تماميتخواهي بارزاني و حزب دموکرات که پيش از رفراندوم و ادعاي پدرخواندگي هم هيچگاه به آداب دموکراتيک و همکاري و مشارکت پايبند نبوده است.
6ـ مأمن گزيدن گروهکهاي تجزيهطلبي کُردي ديگر کشورها در اقليم و فراهم شدن شرايط نفوذ و تهاجم قدرتهاي مخالف آنان براي سرکوب به درون خاک اقليم که به ايجاد بيثباتي دائمي در منطقه و سلب فضاي ثبات و توسعه انجاميده و تنها فقر و عقبماندگي اقليم را پايدار و نهادينه خواهد کرد.
بنابراين، رفراندوم و تجزيه اقليم گرچه براي مسعود بارزاني نوعي شهرت سياسي و پدرخواندگي در احزاب سياسي رقم ميزند، اما هيچ سودي براي مردم و ساکنان اقليم به جز ناراحتي، فقر، عقبماندگي و آوارگي به دنبال نخواهد داشت. مردمي که ميتوانند در پيوند با واحدهاي سياسي قدرتمند و به عنوان شهروندان کشورهاي فعلي، زندگي شرافتمندانه و آبرومندانهاي داشته و زندگي و رفاه نسلهاي آينده خود را دنبال کنند، اما متأسفانه بازيگراني چون مسعود بارزاني و حاميان حزبي او منافع خود را تنها در ناامني و چالش تضمين شده ميدانند که قدرتهاي فرامنطقهاي جيره آنان را تأمين کرده يا از کيسه مردم به بهانه شرايط ضد امنيتي ارتزاق کنند.
نظر شما