شناسهٔ خبر: 21508656 - سرویس علمی-فناوری
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

ذبح و شکار، از منظر حقوق حیوانات در فقه شیعه - بخش دوم

ذبح و نقض حق حیات حیوان

در اسلام، ذبح و شکار برخی حیوانات و با شرایطی خاص جایز است؛ اما اینکه ذبح و شکار حیوان به ظاهر حقوق حیوانات را ازبین می برد، باعث شده است برخی اسلام را ناقض حقوق حیوانات بدانند.

صاحب‌خبر -

 

3-1. تشخیص جنسیت

امام سجاد(ع) عنایت دیگر خداوند به حیوانات را اعطای درک نسبت به جنس مخالف می داند:

«معرفتها بالأنثی من الذکر»؛

حیوان، ماده را از نر تشخیص می‏دهد.

4-1. معرفت به ارتزاق و گذراندن زندگی

حیوانات نیز مانند انسان ها می دانند و درک می کنند که برای ادامه زندگی، باید به دنبال غذا بروند و به قولی امرار معاش کنند. در ادامه روایت چنین آمده است:

«معرفتها فی طلب الرزق»؛ (صدوق، 1418ق، ج2، ص288)

حیوان می‏داند که چگونه روزی خود را بیابد.

در حدیث علی بن رئاب از امام سجاد(ع) آمده است:

«معرفتها بالمرعی عن الخصب». (همان)

حیوان چراگاه را در میان سبزه زار تشخیص می دهد و می‏داند کجا باید به چرا برود و خود را سیر کند.

محترم بودن حیوانات

فقه شیعه، حیوان را محترم می شمارد و پیرو آن، برای او حقوقی را لازم می داند.

صاحب جواهر در باب جواز تیمم در صورتی که اندکی آب موجود است و در عین حال حیوان تشنه است، می گوید:

«قد یقال إنها نفوس محترمه وذوات أکباد حاره مع حرمه إیذائها بمثل ذلک، بل هی واجبه النفقه علیه التی منها السقی، بل فی غیر واحد من الأخبار المعتبره ان للدابه علی صاحبها حقوقاً منها ان یبدء بعلفها إذا نزل فتحترم لذلک لا من جهه المالیه؛(نجفی، 1386،ج5، ص 115)

چه بسا گفته می‏شود حیوانات نفس محترمه‏ای دارند و صاحب جگرهای تشنه اند که باید سیرابشان کرد. همچنین اذیت کردنشان به وسیله تشنه نگه داشتن آنها حرام است؛ بلکه نفقه حیوان بر مالک واجب است، که یکی سیراب کردنشان است. در احادیث متعدد و معتبری نیز آمده است: حیوان بر صاحبش حقوقی دارد که از جمله آنها، رسیدگی به آب و غذای حیوان قبل از خودش است. به سبب ادله یاد شده، حیوان دارای احترام است؛ نه اینکه حکم به جواز تیمم، از جهت حفظ مال باشد.

ایشان احترام حیوان را نه از این حیث که مال است، بلکه از این حیث که موجودی ذی روح و محترم است، می داند.

شیخ طوسی; نیز در مقام تعلیل بر وجوب نفقه حیوان چنین بیان می گوید:

«لأن لها حرمه»؛ (طوسی، 1388، ج6، ص47)

همچنین علامه حلی(ره) در کتاب اجاره می نویسد:

«لان للحیوان حرمه فی نفسه؛ (حلی، 1410ق، ج2، ص307)

دستور به تدبر و تفکر در خلقت حیوانات

آیات و روایات بسیاری به انسان دستور می دهد در خلقت جهان هستی، به ویژه حیوانات تدبر و تفکر کند؛

أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَیْدِینَا أَنْعَامًا فَهُمْ لَهَا مَالِکُونَ وَذَلَّلْنَاهَا لَهُمْ فَمِنْهَا رَکُوبُهُمْ وَمِنْهَا یَأْکُلُونَ وَلَهُمْ فِیهَا مَنَافِعُ وَمَشَارِبُ أَفَلَا یَشْکُرُونَ(یس، 71-73)

«آیا آنها ندیدند که از آنچه با قدرت خود به عمل آورده ایم، چهار پایانی برای آنها آفریدیم که آنان مالک آن هستند؟ آنها را رام ایشان ساختیم ؛ هم مرکب آنان از آن است و هم از آن تغذیه می کنند؛ و برای آنان منافع دیگری در آن حیوانات است؛ و نوشیدنی های گوارایی. آیا با این حال شکرگزاری نمی کنند؟

وَإِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعَامِ لَعِبْرَه نُّسقِیکُم مِّمَّا فِی بُطُونِهَا وَلَکُمْ فِیهَا مَنَافِعُ کَثِیرَه وَمِنْهَا تَأْکُلُونَ (مؤمنون، 21)

«و برای شما در چهارپایان عبرتی است؛ از آنچه در درون آنهاست (شیر) شما را سیراب می‏کنیم و برای شما در آنها منافع فراوانی است؛ و از گوشت آنها می‏خورید».

أَفَلَا یَنظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ(غاشیه، 17)

«آیا به شتر نمی نگرند که چگونه آفریده شده است».

وَأَوْحَى رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا یَعْرِشُونَ ثُمَّ کُلِی مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا یَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاء لِلنَّاسِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَه لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ(نحل، 67-68)

«پروردگار تو به زنبور عسل وحی فرستاد که از کوه ها و درختان و داربست هایی که مردم می سازند، خانه هایی برگزین؛ سپس از تمام ثمرات تناول کن و راه هایی را که پروردگارت برای تو تعیین کرده است، به راحتی بپیما. از درون شکم آنها نوشیدنی خاصی خارج می شود، به رنگ های مختلف، که در آن شفای مردم هست. در این امر نشانه روشنی است برای آنها که اهل فکرند»!

با توجه به مطالبی که از ابتدا تا کنون ذکر شد، به ویژه آنچه صاحب جواهر در باب محترم بودن حیوانات فرمودند، اصل ذی حق بودن حیوانات مشخص شد؛ اما ذکر کامل و تفصیلی این حقوق، فرصتی دیگر می طلبد و از حوصله این مقاله خارج است. پس از پذیرفتن اصل حق برای حیوان، در ادامه به دو بحث ذبح و شکار می پردازیم که در این زمینه حقوق حیوان بیش از جاهای دیگر خدشه دار می شود.

ذبح، شکار و نقض حقوق حیوانات

ذبح و شکار، در نهایت به مرگ حیوان می انجامد و حیات او را از بین می برد. در نتیجه، ابتدا باید حق حیات حیوان بررسی شود. اینکه آیا چنین حقی برای حیوان ثابت است؟ و در صورت ثبوت، آیا ذبح و شکار حیوان، از موارد جواز اسقاط این حق است یا خیر؟

حق حیات

حق حیات، به دلایل مختلف از کتاب و سنت و عقل برای انسان ثابت شده است؛ اما حق حیات به معنای حق ادامه زندگی و بهره بردن از نعمات خداوندی و به فعلیت رسیدن استعدادها و رسیدن به کمال و غایت زندگی، برای همه موجودات زنده، به ویژه حیوانات، قابل اثبات است؛ چرا که افزون بر ادله ای که خواهد آمد، حیوانات نیز استعداد رشد و حرکت به سوی غایت خلقت را دارند.

همین حق حیات داشتن و ذی روح بودن حیوانات سبب شده است برخی فقها برای نجات کشتی در حال غرق، وقتی امر دایر بین به آب انداختن وسایل و به آب انداختن حیوانات است، اجازه غرق حیوانات را ندهند.

شهید ثانی در مسالک می فرماید:

السفینه إذا أشرفت على الغرق یجوز إلقاء بعض أمتعتها فی البحر، وقد یجب رجاء نجاه الراکبین إذا خفت. ویجب إلقاء ما لا روح فیه لتخلیص ذی الروح. ولا یجوز إلقاء الحیوان إذا حصل الغرض بغیره وإذا مست الحاجه إلى إلقاء الحیوان قدمت الدواب لابقاء الادمیین؛ (شهید ثانی، 1381، ج 15، ص383)

هنگامی که کشتی در شرف غرق شدن باشد، به آب انداختن بعضی از وسایل جایز است؛ و برای نجات پیدا کردن ذی روح، به آب انداختن آنچه روح ندارد، واجب است. و اگر غرض با به آب انداختن وسایل دیگر حاصل می شود، به آب انداختن حیوان جایز نیست؛ و اگر به القای حیوان نیاز پیدا شد، چهارپایان مقدم اند.

ادله روایی حق حیات

روایاتی که از کشتن حیوانات نهی کرده، و حق حیات را برای آنها اثبات می کنند، دو دسته اند: برخی به طور عموم، یعنی بدون ذکر نام حیوان خاصی، این نهی را دارند؛ و برخی دیگر با ذکر نام، از قتل حیوانی خاص منع می کنند.

الف: روایاتی که به طور عموم دال بر منع قتل حیوان اند.

روایت اول

«عن النبی(ص) انه نهی عن قتل کل ذی روح إلا أن یؤذی»؛ (متقی هندی، 1409ق، ج 15، ص39، ح39981)

ایشان از کشتن هر موجود داری روح (حیوان) نهی فرمودند؛ مگر آنکه که موذی باشد.

در این روایت، رسول اکرم(ص) از قتل موجود روح دار منع می کند و جواز آن را فقط در صورت اذیت و آزار می داند.

روایت دوم:

«عنه(ص): ما مِن دابَّه ـ طائرٍ ولا غَیرِهِ ـ یُقتَلُ بغَیرِ الحقِّ إلّا ستُخاصِمُهُ یَومَ القِیامَه. (حرعاملی،1414ق،ج8، ص319)

پیامبر اکرم(ص) فرمودند: هر حیوان، پرنده یا غیر آن، که به ناحق کشته شود، روز قیامت با قاتل خویش مخاصمه کند.

روایت سوم

قال رسول الله(ص): «لعن الله من اتخذ شیئاً فیه الرّوح غرضاً». (مجلسی، 1403ق، ج64، ص282)

رسول اکرم(ص) فرمودند: خداوند لعنت کرده است کسی را که موجود جان داری را مورد هدف قرار می دهد.

روایت چهارم

قال الصادق(ع): «أقذر الذنوب ثلاثه: قتل البهیمه، وحبس مهر المرأه، ومنع الاجیر اجره»؛ (مجلسی، 1403ق، ج64، ص268)

امام صادق(ع) فرمود: کثیف ترین گناهان سه چیز است: کشتن جان دار،[1] خودداری از پرداختن مهریه زن، و نپرداختن مزد کارگر.

در مجموع روایات یادشده، نهی از قتل بی دلیل حیوان وجود داشت. البته روایات بسیار دیگری نیز در این زمینه وجود دارد که برای رسیدن به مطلوب، بیان همین مقدار کافی ست.

ب) روایاتی که از قتل حیوان خاصی نهی می کنند

روایت اول

قال رسول الله(ص): «من قتل عصفوراً بغیر حق سأله الله عنه یوم القیامه»؛ (متقی هندی، 1409ق، ج 15،  ص37، ح39969)

هر که گنجشکی را بدون دلیل بکشد، خداوند در روز قیامت از آن سؤال می‏کند.

روایت دوم:

عن النبی(ص) أنه قال: «اطلعت لیله اسری بی علی النار فرأیت امرأه تعذب، فسألت عنها، فقیل: انها ربطت هره ولم تطعمها ولم تسقها ولم تدعها تأکل من حشائش الأرض حتی ماتت فعذبها بذلک»؛ (طوسی، 1388، ج6، ص47)

رسول اکرم(ص) در حدیث معراج نقل می‏فرمایند: زمانی که در شب معراج بر آتش جهنم گذر می‏کردم، زنی را دیدم که عذاب می شد. از علت آن سؤال کردم. در پاسخ گفته شد: او زنی بود که گربه‏ای را بسته و محبوس کرده بود و به او غذا و آب نمی داد و رهایش هم نمی‏کرد تا از آب و علف زمین چیزی بخورد؛ تا اینکه مرد و جان باخت. پس عذاب او بدین سبب است.

روایت سوم

عن النّبی(ص): «من قتل عصفوراً عبثاً جاء یوم القیامه یعجّ الی الله تعالی یقول: یا ربِّ هذا قتلنی عبثاً ینتفع بی ولم یدعنی فاکل من حشاره الارض»؛ (مجلسی، 1403ق، ج64، ص4)

پیامبر اکرم(ص) فرمود: کسی که گنجشکی را بیهوده بکشد، آن حیوان در روز قیامت به حضور خدا شکایت می کند و می گوید: خدایا این شخص من را بیهوده کشت؛ در حالی که هیچ سودی از کشتن من نداشت و رهایم نکرد تا از حشرات زمین تغذیه کنم.

روایت چهارم

أبی الحسن الرضا(ع) عن أبیه، عن جده(ع) قال: لا تأکلوا القنبره ولا تسبوها ولا تعطوها الصبیان یلعبون بها فإنها کثیره التسبیح لله تعالى وتسبیحها لعن الله مبغضی آل محمد:؛ (کلینی، 1388ق، ج6، باب القنبره، ح1)

امام رضا(ع) فرمود: مرغ چکاوک را نخورید و به او دشنام و ناسزا نگویید، و او را در اختیار کودکان قرار ندهید تا با او بازی کنند؛ زیرا آن پرنده زیاد تسبیح خدا می کند و در تسبیحش بر دشمنان آل محمد(ص) لعنت می فرستد.

در این روایت، حتی از سب حیوان نیز منع شده است. پس به طریق اولی حق حیات برای او اثبات می شود.

روایت پنجم

«مرّ رسول الله(ص) علی قوم نصبوا دجاجه و هم یرمونها بالنّبل، فقال: من هؤلاء لعنهم الله». (مجلسی، 1403ق، ج76، ص267)

رسول خدا(ص) بر گروهی گذر کرد که مرغ زنده ای را هدف قرار داده بودند و به آن تیراندازی می کردند. پس فرمود: کیستند اینان؟ خدا لعنتشان کند.

روایت ششم

عن رسول الله(ص): «انّه ... و نهی عن قتل النّحل»؛ (همو،ج61، ص267)

رسول اکرم(ص) از کشتن زنبور عسل نهی فرمود.

روایت هفتم

انّ رسول الله(ص) نهی عن قتل خمسه: الصرد والصوام والهدهد والنّحله و النمله والضفدع»؛ (همان، ص264)

پیامبر اکرم(ص) از کشتن پنج حیوان نهی نمود: جغد،[2] هدهد، زنبور عسل، مورچه و قورباغه.

لازم به ذکر است، از روایات یاد شده استفاده های بسیاری می توان کرد و حقوقی مانند حق بهره برداری صحیح، عدم آزار و اذیت حیوانات و حق نفقه را برای آنها به دست آورد؛ اما از آنجا که موضوع بحث، فقط ذبح و شکار و حق حیات است، به آنها پرداخته نشده است.

با جمع بین روایات دسته اول و دوم، مشخص می شود که حق حیات برای تمام حیوانات ثابت است و برای ازبین بردن آن، نیاز به دلیل موجه است. البته در روایات دسته دوم که نام حیوانات نیز آمده است، به طور قطع حکمتی هست؛ اما با توجه به کثرت این احادیث و ذکر نام بسیاری از حیوانات، و همچنین عموم نهی در روایات دسته اول، مطلوب ما که حق حیوان است، ثابت می شود.

این حق، چنان مستقر است که در تزاحم وضو و حیات حیوان، حق حیوان مقدم می شود. اگر آب برای وضو کم باشد، به گونه ای که در صورت انجام وضو، حیوان از تشنگی تلف خواهد شد، حق حیات حیوان اولویت دارد؛ و این مسئله، یکی از موارد جواز تیمم است.

به همین دلیل، شهید ثانی می فرماید:

«أو الخوف من استعماله لمرض حاصل یخاف زیادته أو بطؤه أو عسر علاجه، أو متوقع، أو برد شدید یشق تحمله، أو خوف عطش حاصل، أو متوقع فی زمان لا یحصل فیه الماء عاده، أو بقرائن الأحوال لنفس محترمه ولو حیواناً»؛ (شهید ثانی، 1381، ج1، ص66)

از شرایط جواز تیمم، ترس از عطشی است که برای نفس محترمه ای ـ گرچه حیوان باشد ـ به وجود آید یا انتظار می رود به طور معمول یا بر اساس قراین و شواهدی، به وجود آید و در آنجا آبی یافت نشود.

حضرت امام خمینی1 نیز در زمینه مجوزات تیمم، می فرمایند:

«... در عطش که موجب هلاکت است، فرقی نیست بین آنکه خوف هلاکت بر خودش باشد یا دیگری، آن دیگری انسان باشد یا حیوان،  مملوک باشد یا غیرمملوک، از آنچه که حفظ آن از هلاکت واجب است...». (خمینی، 1381، مسئله 674)

ذبح و نقض حق حیات حیوان

چنان که در مقدمه ذکر شد، انسان برای بقای خود تلاش می کند و برای حفظ حیات خویش، از دیگر مخلوقات خداوند، مانند آب و اکسیژن و حیوانات و گیاهان استفاده می کند؛ و این تزاحم در همه طبیعت وجود دارد و این چرخه ارتزاق موجودات از یکدیگر، همیشه حکم فرماست.

همچنین بیان شد که انسان برای تغذیه خود، به گوشت نیاز دارد و هرچند برخی گیاه خواران منکر نیاز بدن به گوشت اند، اما فواید غذایی موجود در گوشت و البته دیگر فراورده های حیوانی، این نیاز را اثبات می کند. در قرآن کریم نیز آیات بسیاری بر اصل جواز مصرف گوشت حیوانات حلال گوشت دلالت دارند که به برخی از آنها اشاره می کنیم:

اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَنْعَامَ لِتَرْکَبُوا مِنْهَا وَمِنْهَا تَأْکُلُونَ (غافر، 79)

خداوند کسی است که چهار پایان را برای شما آفرید تا برخی را سوار شوید و از برخی تغذیه کنید.

فَکُلُواْ مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ إِن کُنتُمْ بِآیَاتِهِ مُؤْمِنِینَ (انعام، 118)

و از آنچه نام خدا بر آن گفته شده است، بخورید (اما از گوشت حیواناتی که هنگام سر بریدن، نام خدا بر آن نمی برند، نخورید)؛ اگر به آیات او ایمان دارید.

وَالأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَکُمْ فِیهَا دِفْءٌ وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْکُلُونَ (نحل، 5)

و چهار پایان را آفرید؛ در حالی که برای شما در آنها وسیله پوشش و منافع دیگر است؛ و از گوشت آنها می خورید.

 آنچه مهم است، نوع و طریقه کشتار حیوان است که اسلام هرگونه آن را نمی پذیرد و فقط ذبح شرعی را موجب حلیت گوشت حیوان می شمرد. اما از گوشت حیواناتی که هنگام سر بریدن، نام خدا بر آن نمی برند نخورید:

حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَه وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَه وَالْمَوْقُوذَه وَالْمُتَرَدِّیَه وَالنَّطِیحَه وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَکَّیْتُمْ...!  (مائده، 3)

بر شما حرام شده است مردار و خون و گوشت‏ خوک و آنچه به نام غیر خدا کشته شده باشد و [حیوان حلال گوشت] خفه شده و به چوب مرده و از بلندى افتاده و به ضرب شاخ مرده و آنچه درنده از آن خورده باشد؛ مگر آنچه را [که زنده دریافته و خود] سر ببرید...

 بحث اصلی این است که ذبح حیوان، به طور مستقیم حیات ظاهری حیوان را ازبین می برد و همین امر باعث شده است که برخی از کشورهای غربی و مجامع غیراسلامی با ذبح مخالفت کنند و آن را نقض حقوق حیوانات بدانند. از همین روی، ما با ذکر فوایدی از ذبح شرعی، این تناقض ظاهری را رفع می کنیم و در ادامه بیان می داریم که دستورهای اسلام در زمینه ذبح، مؤید حقوق حیوانات است، نه ناقض آن.

در ذبح اسلامی، شکافی در عرض یک ثانیه بر روی گردن انجام می شود که با یک چاقوی تیز، همه رگ‎های گردن قطع شده و با این عمل، خون ریزی به سرعت و ناگهانی اتفاق می‎افتد. در این حالت، به سرعت فشار خون ازدست رفته و مغز دچار فقر خون شده و حیوان هیچ گونه دردی را احساس نمی کند. در اسلام، مستحب است که سر از بدن جدا نشده، و هنگام ذبح، تا خارج شدن روح از بدن باقی بماند. اگر طناب نخاعی قطع شود، فیبر عصبی که به قلب می رود، ممکن است آسیب دیده و سبب توقف فعالیت قلب گردد.

بنابراین، ایستایی خون داخل عروق اتفاق می افتد. از جنبه علمی، هنگامی که برش در قسمت گردن ایجاد می شود، پیام این برش به سرعت به مغز مخابره شده و مغز به دلیل کاهش فشارخون، پیام های عصبی را از کانال نخاعی (اتصال سر به نخاع) به قلب می فرستد. در این حالت، قلب با فشار بیشتری به عمل تلمبه‏ای خود ادامه داده تا فشار ازدست رفته را جبران کند. به این سبب، خون بیشتری از لاشه خارج شده و به دلیل خروج خون بیشتر، گوشتی با ماندگاری طولانی و بهداشتی حاصل می‎شود.[3]

البته این مسئله شاید به حال حیوان ربطی نداشته باشد و فقط برای رعایت سلامت و منافع مصرف کننده گوشت، یعنی انسان باشد؛ اما با کمی دقت می توان دریافت شارعی که ذبح را با این پشتوانه عقلی و علمی ـ  البته تا مقداری که عقل ناقص بشر یافته ـ  حکم کرده است، قطعاً همان گونه که رعایت حال انسان را داشته، حال حیوان را نیز رعایت کرده است.

به کار بردن نام خدا در قالب تکبیرِ واجب قبل از ذبح یا بسمل کردن نیز رموز خاص خود را دارد. چند سال پیش دانشمندی به نام سعد مخلص یعقوب که استاد دانشگاه های سوریه و اردن است، طی تحقیقی به روش امروزی مدعی شد که به کار بردن نام خدا قبل از ذبح، باعث خون گیری بهتر دام می شود.

 او با محیط های کشت خود که در مستندی در چند شبکه تلویزیونی به نمایش گذاشت، مقایسه ای را در میزان رشد میکروب های موجود در دام (فلور) و میزان گلبول های التهابی بین گوشت حیوان ذبح شده با نام خدا و دیگری ذبح شده بدون ذکر نام خدا انجام داد. میزان رشد میکروب ها و همچنین میزان تراکم گلبول های سفید التهابی در محیط های کشت و نمونه های حیوان ذبح شده با نام خدا، به شکل معنا داری کمتر از نمونه های دیگر بود.[4]

از سوی دیگر، تمام موجودات این دنیای فانی، مرگ را خواهند چشید؛ چه انسان باشد و چه حیوان و چه گیاه؛ اما قطعاً برای حیوانی که می توانست به مرگ طبیعی یا بر اثر بیماری یا دریده شدن توسط یک درنده ازبین برود، ذبح شرعی برای بقای انسان، با همه فواید پزشکی که برای این نوع ذبح بیان شد، نوعی کمال در مرگ به شمار می آید و با بررسی تمام شرایط ذبح، که از جمله آنها روبه قبله بودن حیوان است، می توان به این کمال پی برد. افزون براین، دستورهایی که در ادامه در باب ذبح آمده، نشان دهنده اهمیت اسلام درباره حقوق حیوانات است.

پی نوشت:

[1]. در معنای «بهیمه»، چهارپا نیز آمده است. (المنجد، ذیل کلمه بهیمه.)

[2]. علامه مجلسی در ذیل این حدیث می فرماید: ظاهراً «صرد» و «صوام» هر دو به یک معنایند.

[3]. روزبه شباک، «مقایسه ذبح اسلامی و غیراسلامی»،

 http://www.hakimemehr.ir/news/show_detail.asp?id=4292.

[4]. علی انگالی نژاد، «رمز و رازهای ذبح در مقایسه مذاهب و ادیان»،

http://deylamvet.blogfa.com/post-1.aspx.

مراجع

فهرست منابع

* قرآن کریم.

ابن بابویه قمی، ابوجعفر محمدبن علی (شیخ صدوق)، الهدایه،قم،مؤسسهالامام الهادى، 1418ق.
ــــــــــــــــ ، من لایحضره الفقیه، ترجمه سیدصدرالدین بلاغی، دار الکتبالاسلامیه،1388.
اصفهانی، محمدبن حسن ملقب به  فاضل هندی،  کشف اللثام عن قواعد الاحکام، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه،1382.
انصاری، مرتضی، المکاسب، ج4، قم،جامعهالنجفالدینیه،1392ق.
آخوند خراسانی، محمدکاظم، درر الفواید فی الحاشیهعلی الفراید (حاشیه آخوند)، تهران، مؤسسهالطبع والنشرالتابعهلوزارهالثقافهوالارشاد الاسلامی، 1410ق.
العبکری، اب‍ی عب‍دال‍لّ‍ه  م‍ح‍م‍دب‍ن م‍ح‍م‍دب‍ن نعمان ،المقنعه،قم، انتشارات جامعه مدرسین،1410ق.
بیهقی، أبی بکر احمدبن الحسین بن علی، السنن الکبری، بیروت، دار الکتبالعلمیه،1414ق.
تمیمی مغربی، نعمان بن محمدبن منصور، دعائم الاسلام، چاپ دوم، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، 1385ق.
جعفری لنگرودی، محمدجعفر، مقدمه عمومى علم حقوق، تهران، گنج دانش، 1371.
حر عاملی، محمدبن حسن، وسائلالشیعه،چ دوم، قم،مؤسسهآل البیت لاحیاء التراث، 1414ق.
حلبی، عزالدین حمزه بن علی بن زهره، غنیهالنزوع فی علمی الاصول والفروع، قم، موسسه امام صادق7،1418ق.
حلی، ابن ادریس، السرایر، ج2، چاپ دوم، قم، جامعه مدرسین، 1410ق.
حلی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1385.
حلی، نجم الدین جعفربن الحسن، شرایع الاسلام، ج3، چاپ سوم، قم، اسماعلیان، 1409ق.
حلی، یحیی بن السعید، الجامع للشرایع، قم، مؤسسهسیدالشهدا، 1405ق.
خمینی، روح الله، رساله توضیح المسائل، مشهد، هاتف، 1381.
خوئی، سیدابوالقاسم، مصباحالفقاههفی المعاملات، چاپ دوم، قم، سیدالشهداء، 1378ق.
رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، چاپ دوم، قاهره، 1366ق.
شیبانی، احمدبن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1413ق.
طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1386.
ــــــــــــــــ ،النهایهفی مجرد الفقه و الفتاوی، بیروت، دار الکتاب، 1390ق.
طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج4، تهران، ناصرخسرو، 1384.
طوسی، ابن حمزه،الوسیلهالی نیلالفضیله، قم، نشر کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1365.
طوسی، محمدبن حسن، التبیان فی تفسیر القران، تهران، ذوی القربی، 1388.
ــــــــــــــــ ، تذکرهالفقهاء، قم، مؤسسهآل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث، 1414ق.
عاملی، زین الدین بن على بن احمد (الشهید الثانی)، مسالک الافهام فی شرح شرایع الاسلام، قم، بنیاد معارف اسلامی، 1383.
ــــــــــــــــ ، الروضهالبهیهفی شرحاللمعهالدمشقیه،ج 1، چ دوم، قم، دار التفسیر، 1381.
کاتوزیان، ناصر، المبسوط فی فقهالامامیه،قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1390.
ــــــــــــــــ ، مبانی حقوق عمومی، تهران، میزان، 1387.
ــــــــــــــــ ، مقدمه علم حقوق و مطالعه در نظام حقوقی ایران، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1390.
کلینی، محمدبن یعقوب، کافی، چاپ سوم، تهران، دار الکتبالاسلامیه،1388ق.
متقی هندی، علاء الدین علی بن حسام، کنز العمّال فی سنن الاقوال و الافعال، چاپ دوم، بیروت، انتشاراتمؤسسهالرساله،1409ق.
مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسهوفاء، 1403ق.
معلوف، لوییس، المنجد فیاللغه،احمد سیاح، ج1، چاپ دوم، تهران، اسلام، 1378.
مکی عاملی، محمدبن جمال الدین (شهید اول)، الدروسالشرعیهفی فقهالامامیه،قم، انتشاراتمؤسسهنشر اسلامی، 1412ق.
نایینی، محمدحسین،منیهالطالب فی شرح المکاسب، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه، 1385.
نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح الشرایع الاسلام، قم، کتاب فروشی الاسلامیه،1386.
وجدی، محمد فرید، دائرهالمعارف، قاهره،دار المعرفه،1971م.

یزدى طباطبائى، سیدمحمدکاظم، حاشیه مکاسب، قم، اسماعیلیان، 1378.

نویسندگان:

سیدمحمدجواد وزیری فرد؛ احمد اولیایی

فصلنامه شیعه شناسی شماره 47

ادامه دارد...

نظر شما