شناسهٔ خبر: 21477786 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: همشهری آنلاین | لینک خبر

سرمقاله‌های روزنامه‌های ۲۹ شهریور

- همشهری آنلاین: سوچی و میانمار، نطق ترامپ در سازمان ملل و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های چهارشنبه-۲۹ شهریور- جای گرفتند.

صاحب‌خبر -

روزنامه رسالت در ستون سرمقاله‌اش با تيتر« پليس بد ، پليس خوب در پرونده هسته اي» نوشت: روزنامه رسالت،۲۹ اردیبهشت

صحنه سياست ، مثل صحنه شطرنج ، متکي به انديشه است . هرطرف انديشه و ديد قويتري داشته باشد و طرح هاي دقيق تر و پيچيده تري را بتواند به اجرا گذارد ، طرف مقابل را در يک فرايند برنامه ريزي شده ، در دام خود قرار مي دهد به طوري که هر حرکتي براي نجات ، بازي کردن در جدول حريف خواهد شد و در نهايت به مات شدن مي انجامد . دنياي غرب ، در شطرنج سياسي ،چند قرن ، انباشت دانش وتجربه دارد و آن را به علم دانشگاهي تبديل کرده و رشته هاي گوناگون تخصصي در دانشگاه ها براي تربيت سياستمداران و ديپلمات هاي متخصص ايجاد کرده است. به طور خلاصه آنها به چم و خم بازي سياسي تسلط يافته اند ولذا بازي کردن با آنها ، نياز به مهارت ، دقت و شناخت راهبردها و تاکتيک‌ها ي آنها دارد . اگر امام بزرگوار و رهبر عزيزمان در 38 سال گذشته اين نبرد دشوار را با اقتدار و سر بلندي پشت سر گذارده و ايران اسلامي را به موقعيتي به مراتب بهتر و قوي تر از گذشته ارتقاء داده اند ، نبايد اين سوءتفاهم را براي ديپلمات هاي ما پديد آورد که مصاف سياسي با ديپلمات هاي غربي کاري آسان و ساده است . هرگز نبايد افراد ساده لوح ، سطحي نگر و خوشبين به غرب ، به صحنه مصاف با آنها بروند ، زيرا نتيجه از قبل قابل پيش بيني است . آنها خيلي زود ، در تله هاي ناپيدا و نرم افزار پيچيده حريف گرفتار مي شوند ، دستگاه محاسباتي آن‌ها دچار اختلال شده به خطاي محاسباتي و اقدام بر اساس خطا کشانده مي شوند و ناخواسته در جدول دشمن بازي ميکنند .

 اين تجربه تلخ ، تاکنون بارها تکرار شده  . يکي از  ترفندهاي بسيار مؤثر  در کشمکش هاي سياسي ، ترفند پليس بد ، پليس خوب است ، اين ترفند که از تجربه و روش کار  رام کنندگان فيل‌هاي وحشي گرفته  شده ، روشي  بسيار کارامد است . رام کنندگان فيل ، با تمهيداتي ، فيل وحشي را در حصاري به دام مي اندازند که راه گريز نداشته باشد .  مدتي اورا  تحريم غذايي مي‌کنند تا گرسنه و تشنه شود ،   سپس يک روز با لباس قرمز  با چوب و چماق به او حمله مي‌کنند و روز بعد همان افراد با لباس آبي به او آب و غذا مي‌دهند و نوازشش مي کنند . مدتي اين برنامه تکرار مي شود ، فيل ساده لوح که متوجه نيست آبي ها و قرمزها يکي هستند و هدف واحد دارند  ، دچار خطاي در محاسبه شده براي نجات ازآزار و اذيت  قرمزها ، تسليم آبي ها

مي شود  ،  آبي ها با خيال آسوده ، فيل تسليم شده  را از حصار بيرون آورده و براي بارکشي به جنگل مي برند . فيل قدرتمند  ، از ترس قرمزها ، براي آبي ها باربري و حمّالي مي‌کند  . در طول مذاکرات هسته اي ، بارها ديپلمات هاي ما در دام  تاکتيک  پليس بد ، پليس خوب افتاده و هنوز هم باور نکرده اند راهبرد عالمانه امام و رهبر ، که  آمريكا را شيطان بزرگ معرفي کردند ، خنثي کننده اين تاکتيک ها و اين  فريب کاري ها است . در دولت اصلاحات ، که آقاي روحاني رئيس تيم مذاکره کننده هسته اي

بود ، آمريكا نقش پليس بد داشت و اروپا نقش پليس خوب يکي تهديد مي کرد و ديگري تطميع و دولت در دام اين بازي افتاد ، دچار خطاي در محاسبه شد ،  به وعده دشمن اعتماد کرد ، امتياز بزرگي به پليس خوب داد و موافقت کرد چند سال فعاليت قانوني هسته اي ايران تعليق و مراکز هسته اي  پلمب شود .  در پايان مدت تعليق که قرار بود پليس خوب ، فعاليت قانوني هسته اي ما را به رسميت بشناسد  ، نقاب از چهره برداشت و با کمال وقاحت ، خواستار تعليق دائمي شد  و آقاي سولانا در جواب اعتراض نماينده ايران گفت ،تقصير ما نبود ، پليس بد ، کار را خراب کرد و ما بدون اجازه آمريكا نمي توانيم کاري کنيم . پس از آنکه به فرمان رهبري  پلمب ها شکست وايران  موفق شد ظرف چند سال ،  اورانيوم 20در صد توليد کند  غرب به وحشت افتاد و در صدد چاره جويي برآمد . اين بار آمريكا پليس خوب شد . اوباما و جان کري با لبخند و  احترام و تواضع ، اعلان کردند ميخواهند فعاليت هسته اي ايران را به رسميت بشناسند ، تحريم ها را بردارند و پرونده هسته اي ايران  را ببندند .  ، دولت  بي تاب شد ، بازهم دستگاه محاسباتيش دچار اختلال شد .

دشمني آمريكا را فراموش کرد  ، گفت اگر کدخدا را ببينيم  اروپا هم  تسليم کدخدا است و همه مسائل به سادگي  حل مي شود .

پليس خوب ، با تطميع هايش، دل  دولت را ربود ،  مذاکره ها ، تلفن ها ، ملاقات ها ، قدم زدنها ، هديه ها ، لبخند ها ، پيامک ها و قهقهه ها رد و بدل شد . اين بار اسرائيل نقش پليس بد را به عهده داشت و با کمک جمهوري خواهان ، با تهديدهاي مکرر، دولت ايران را دچار وحشت  کرد . تطميع پليس خوب و تهديد پليس بد بازهم مؤثر واقع شد . دولت ، بازهم در دام اين بازي سياسي گرفتار شد و امتياز دادن هاي پي در پي   به پليس خوب را آغاز کرد تا  به وعده هاي او برسد و از تهديد پليس بد در امان باشد . هر چه رهبر بصير و حکيم ، تصريح و تأکيد کرد که آمريكا شيطان بزرگ است به او اعتماد نکنيد و در مذاکره دقيق و هوشيار باشيد  ، گوش شنوايي نبود و هر روز امتيازي به پليس خوب داده مي شد و  جشن پيروزي  بر گزار مي شد .  هرگاه تيم مذاکره کننده 1+5  مي خواست امتياز جديدي از ايران بگيرد  ، اسرائيل و کنگره آمريكا با يک تهاجم تبليغاتي هماهنگ ، زمينه لازم را براي پليس خوب فراهم مي کردند تا او بتواند خواسته اش را تحميل کند و تيم ايراني را به تسليم وا دارد  . از آنجا که تيم هسته اي ما  ، از همان ابتدا  ،  نقطه ضعف خودش را لو داده بود و صريحا اعلان کرده بود  که نياز به توافق به هر  قيمتي دارد و دست خودش را رو کرده بود که براي توافق  عجله هم  دارد ، طرف مقابل ، کار خود را آسان تر مي ديد و هرگاه امتياز جديدي مي خواست  ، از اين نقطه ضعف استفاده مي کرد . پليس بد تهديد مي کرد  مذاکره را معلق خواهد کرد  ، گاهي هم به طور نمايشي ، مذاکره معلق مي شد  تا تيم ايران  وحشت زده شود  . 

در اين لحظه پليس خوب ، نقش خود را آغاز مي کرد ، دلسوزي ، نرمي ، هديه جشن تولد ، کلمات مهر آميز و لبخندهاي دلفريب را روي ميز مذاکره مي گذاشت  و پيشنهاد امتياز جديد  را که از قبل طراحي  شده بود به بهانه ساکت کردن کنگره  واسرائيل مطرح ميکرد . تيم ما به اين دوست خوب اعتماد مي کرد و براي آنکه ، توافق ،که آن را شيشه عمر خود مي دانست نشکند و تأخيري در آن نيفتد  ، به دادن امتياز به پليس خوب  رضايت مي داد و اين را به حساب پيروزي بر پليس بد مي گذاشت و جشن مي گرفت .  تيم مذاکره کننده در طول مذاکرات   از ترس کارشکني هاي اسرائيل و جمهوري خواهان ،  امتياز هاي شگفت آوري به دولت اوباما داد تا به قول جان کري آنها بتوانند اسرائيل و جمهوري خواهان را ساکت کنند و مذاکرات را  از موانع آنها   عبور دهند . بزرگترين امتياز اين بود که تيم ايران برخلاف قواعد مذاکرات بين المللي  ، بدون پيش نويس  ، وارد مذاکره شد و پذيرفت که پيش نويس آمريكا ، محور مذاکره باشد و امتياز عجيب ديگر آنکه تيم مذاکره کننده ما پذيرفت  برخلاف عرف توافقات بين المللي ، توافقنامه ، در همه مراحل ، نسخه فارسي نداشته باشد و اين امر سبب مي شد  راه براي تفسيرهاي طرف مقابل باز باشد . امتياز بزرگ ديگر اين بود که دولت پذيرفت تمام تعهدات خود را يکطرفه و داوطلبانه و قبل از موعد و بدون ضمانت  و به طور يکجا انجام دهد و در واقع از همان ابتدا خود را خلع سلاح کند  . بازي پليس خوب و بد ، باز هم  تکرار شد . در مراحل پاياني مذاکره که قرار بود امتياز جديدي از ايران گرفته شود ، فرانسه در داخل جلسه مذاکره  نقش پليس بد را به عهده گرفت و آمريكا پليس خوب شد . نماينده فرانسه حتي تا مرحله ترک جلسه و بازگشت به کشور خود پيش رفت تا تيم ايراني باور کند رفتار او بازي نيست و وحشت کند و امتياز بدهد  و البته اين بارهم اين تاکتيک به نتيجه رسيد   .

در آخرين روزهاي مذاکره ، پليس خوب ، جان کري،  با چشم اشکبار ، به ظريف قول داد اجازه ندهد  تحريم هاي داماتو تمديد شود   و تيم مذاکره کننده ما ، همه اصول متعارف مذاکرات و توصيه هاي صريح رهبري را زير پا گذاشت و ساده لوحانه به اين  قول شفاهي پليس خوب اعتماد کرد . اما وقتي  موقع عمل رسيد  و پس از آنکه همه امتيازات  از دولت ايران گرفته شده بود   ، اوباما و حزب دموکرات ، نقاب پليس خوب را از چهره برداشتند و  گفتند  به اين قول عمل نمي کنند و عمل نکردند و تمديد تحريم هاي داماتو در مجلس و دولت آمريكا با موافقت دموکراتها به تصويب رسيد و اجرايي شد . غفلت تيم مذاکره کننده سبب شد آنها هم چوب را خوردند وهم پياز را . هم سرمايه هسته اي کشور را دادند ، هم تحريمها باقي ماند  .  حالا خانم شرمن در پاسخ دولت ايران که چرا تحريم ها را لغو نمي کنيد ، با صراحت  مي گويد   در متن  برجام  اصلا واژه  لغو تحريم نيست ،بلکه تعليق موقت است و تيم ايراني چون  تفاوت معناي   lift و remove را نمي دانست، خيال کرد تحريم ها رفع مي شود ! .  در مقطع انتخابات آمريكا ، سياست کلان غرب اين بود که با ترساندن دولت ايران  ، امتيازات جديدي در حوزه صنايع موشکي و  جبهه مقاومت  ، از ايران گرفته شود ،

در اين مرحله ، ترامپ و اسرائيل ، نقش پليس  بد را ايفا کردند و در حالي که حفظ برجام  اولويت کار آنها بود  ، در ظاهر  فرياد زدند  برجام بد ترين توافق تاريخ است و بايد آن را  پاره کرد و از آن خارج شد  . کلينتون و اروپا ، نقش پليس خوب را ايفا کردند و گفتند برجام بايد حفظ شود . اين تاکتيک بازهم مؤثر واقع شد  ، دولت  که خود را محتاج  برجام مي ديد از ترامپ و شعار هايش وحشت کرد و به اروپا اميد بست .  تهديدها و تطميع ها ي جديد ، باز هم  دستگاه محاسباتي اش را دچار اختلال کرد ، تجربه هاي گذشته را فراموش کرد و ساده لوحانه وارد  جدول بازي آنها شد    .

برجام اکنون در دست آنها مثل هويج است. سياست چماق و هويج  وسياست تهديد و تطميع ، رويه ديگر سياست پليس بد و پليس خوب است . دولت براي جلب رضايت پليس خوب ، تصميم گرفت امتيازهاي جديدي به آنها بدهد . در هسته اي که چيزي باقي نمانده ، لذا  سراغ  محدود کردن فعاليت هاي موشکي سپاه رفت .

بعد هم برجام را کلا يک طرفه کرد و گفت  حتي اگر آمريكا به تعهدات خود در برجام عمل نکند ما به تعهداتمان عمل  مي کنيم و يکي از مسئولين  دولتي نيز گفت در هيچ شرايطي ما نبايد به عقب برگرديم ، يعني نبايد فعاليت هسته اي را آغاز کنيم ، يک مقام عاليرتبه هم گفت برجام را با اروپا ادامه مي دهيم ، يعني آماده ايم تحريم هاي آمريكا را تحمل مي کنيم  ،  کاخ سفيد ، اين پيامها را دريافت کرد ، و فهميد تهديدها اثر کرده و دولت براي حفظ برجام آماده امتياز دهي جديد  است . اخيرا  يک  پليس خوب جديد ، نمايش خود را آغاز کرده  . رسانه ها اعلان کردند   تيلرسون ، وزير خارجه آمريكا در ماه جولاي ، ترامپ ، را مجبور کرده در دومين گزارش خود،  تطابق عملکرد  ايران با برجام را تاييد کند . ترامپ فرياد زده  هنگام گزارش سوم در ماه اکتبر  مجازات سختي در انتظار ايران است  . کنگره هم نقش پليس بد را ايفا مي کند و طرح ممنوعيت فروش هواپيما به ايران و تحريم هاي جديد را به تصويب رسانده تا دولت وحشت زده شود . حالا شرايط  آماده است . تيلرسون وزير خارجه آمريكا که حالا پليس خوب است  قرار است  در نيويورک با ظريف در مورد برجام مذاکره کند . موضوع مذاکره چيست ؟ نيکي هيلي ، سفير آمريكا در سازمان ملل گفته ايران برجام را نقض کرده و بايد مجازات شود  ،

برجام هم  نواقصي دارد که اگر اصلاح شود مورد قبول آمريكا خواهد بود  . اروپا هم اعلان کرده برجام احتياج به متمم دارد . اينها يعني مطالبه امتياز جديد  . موضوع متمم و امتياز جديد  چيست ؟  تيلرسون و بوريس جانسون  وزراي خارجه آمريكا و انگليس در لندن  اعلان کرده اند  ايران در مقدمه برجام تعهد داده به صلح منطقه کمک کند ولي بحران را تشديد کرده و اين کار ايران  نقض برجام است و ايران بايد رفتار خود در منطقه را تغيير دهد . طرح جديد آنها کامل است . ديگر فعاليت هسته اي ايران  و رفع تحريم مورد بحث  نيست . در اين مرحله فعاليت موشکي و حمايت ايران از جبهه مقاومت ، هدف است   . پليس خوب و پليس بد وارد عمليات جنگ رواني  شده اند تا بتوانند  در نيويورک امتيازات جديدي از ظريف بگيرند . تا هر زمان ، دولت ، حيات  خود را به برجام گره زده باشد و به اميد کمک هاي  آمريكا و اروپا باشد ، اين دور باطل امتياز دادن ، تکرار خواهد شد و پاياني نخواهد داشت  . راه نجات  آن است که دولت ، تکيه خود را از برجام و از دولت هاي غربي  بر دارد ، و حالا که آمريكا عملا جسم و روح برجام  را زير پا گذاشته  از اين جنازه  دل بکند  و به ملت خود تکيه کند .دوست و دشمن مي دانند که آمريكا و اروپا و اسرائيل بيش از ايران  به برجام  نياز دارند . ترامپ  بيش از همه به برجام  نيازمند است ولي بي نيازي و استغنا نشان مي دهد تا امتياز بيشتر بگيرد .

اگر دولت ما تدبير داشته باشد و به سخن رهبر دل بسپارد  اگر از خود استغنا و بي نيازي به برجام و و استغنا و بي نيازي  به غرب  نشان دهد  ، اگر به جاي دشمن ، به ملت خود تکيه کند و راه استقلال و عزت را پيش بگيرد ، اگر توليد داخلي را که موتور اقتدار دولت و ملت  است  فعال کند ، آنها نا اميد مي شوند ،  نمايش پليس بد پليس خوب را بي فايده مي بينند  ،  سياست چماق و هويج را رها مي کنند ، از موضع تطميع و  تهديد  ، خارج مي شوند و از ترس اورانيوم 90 در صد ، در موضع عمل به تعهدات برجام  قرار مي گيرند .

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

روزنامه کیهان، ۲۹ شهریور

«یک روز زیبای سپتامبر ...195، حدود ساعت 11 صبح قفس بزرگ شیشه‌ای سازمان ملل متحد در آفتاب پاییزی می‌درخشید و ماموریت صلح‌جویانه‌اش را که همان «بزرگ‌ترین مرکز جلب سیاح آمریکا» شدن بود، ادا می‌کرد.» این اولین جمله از رمان «مردی با کبوتر» است که سال 1958 (13 سال پس از تاسیس این سازمان با هدف برقراری صلح در جهان!) از سوی نویسنده‌ای با اسم مستعار «فوسکو سینیبالدی» منتشر شد. بعدها مشخص شد نویسنده این کتاب «رومن گاری» نویسنده و دیپلمات فرانسوی (روسی‌الاصل) است. خواندن این کتاب هنرمندانه و مختصر -120 صفحه‌ای- در این روزها که سازمان ملل متحد سرگرم برگزاری هفتاد و دومین نشست مجمع عمومی خود است، خالی از لطف نیست.

گاری که خود سال‌ها عضو هیئت نمایندگان سازمان ملل بوده در این کتاب به زبانی نمادین و فوق‌العاده طناز، عمق بلاهت و فاجعه را در این سازمان پرطمطراق به تصویر می‌کشد. اوج این داستان زیبا را می‌توان در صفحاتی خواند که کبوتر قصه در ساختمان سازمان ملل به پرواز در می‌آید؛ «پرنده به کمیسیون خلع سلاح سر زد و ورودش به آنجا باعث نوعی حس نزدیک به وحشت شد. کبوتر با خیال راحت روی میزها راه می‌رفت و اینجا و آنجا فضله می‌انداخت... به سالن نمایندگان وارد شد... نمایندگان با اتحادی که به ندرت در سازمان ملل دیده شده بود متفقاً به کبوتر هجوم بردند.»

این داستان 59 سال پیش نوشته شده است. در روزگاری که سازمان ملل ظاهرا جایگاهی در دنیا و افکار عمومی داشت و خیلی‌ها امیدوار بودند در سایه تصمیمات و اقدامات آن، فرداهای بهتری در راه است و جهان مکانی امن‌تر برای زندگی خواهد شد و اگر زورگویی در گوشه‌ای از دنیا به جماعتی ستم روا داشت، این سازمان مأمنی برای پناه بردن و ستاندن حق مظلومان خواهد بود. سازمان ملل طی 72 سال گذشته به عرض و طول خود افزوده و به همین میزان نیز از هدف و ماموریت اصلی و اعلامی خود دور و دورتر شده است. گرچه برای تحقق ارزش‌ها و آرمان‌های انسانی، امید داشتن به سازمانی به ظاهر بین‌المللی که پس از جنگ جهانی دوم و از سوی کشورهای فاتح بنا شد، خیال‌بافی بیمارگونه توأم با طنزی تلخ است.

آنچه امروز مقابل چشم جهانیان و بی‌عملی سازمان ملل متحد و سایر نهادهای بین‌المللی و حقوق بشری در میانمار می‌گذرد، نمونه‌ای بی‌بدیل از اوضاع واقعی دنیا و میزان تعهد این سازمان‌ها به صلح و حقوق بشر است. آنچه این تراژدی سیاه تاریخی را غم انگیزتر می‌کند، نقش‌آفرینی آنگ سان سوچی است. زنی که 5 سال پیش در سخنرانی خود هنگام دریافت جایزه نوبل صلح گفت؛ «یک جنبۀ مثبت از زندگی در انزوا آن است که فرصت زیادی داشتم تا دربارۀ معنای کلمات و تصوراتی که داشته‌ام و تمام عمرم پذیرفته‌ام، بیندیشم. به عنوان یک بودایی، از زمان خردسالی‌ام دربارۀ Dukha شنیده‌ام که اغلب به رنج ترجمه می‌شود.»

او از ضرورت التیام رنج، ضرورت تبعیت از حکومت قانون و از عشقش به حقوق ‌بشر جهان‌شمول و امید به آشتی بین‌المللی گفت و افزود: «در نهایت، هدفمان باید خلق یک دنیای عاری از آوارگان، بی‌خانمانان و بیچارگان باشد، دنیایی که تک‌تک گوشه‌هایش یک حرم واقعی باشد که ساکنینش آزادی و امکان زندگی صلح‌آمیز داشته باشند.»

 برای او دست زدند و بر سر دستش بردند و بر سریر قدرتش نشاندند. مسلمانان روهینگیا که از آنان به عنوان ستم‌دیده‌ترین قوم روی زمین یاد می‌شود، اگر چه پیش از روی کار آمدن سوچی نیز زندگی روبه‌راهی نداشتند اما طی دو سال اخیر، این اوضاع نه تنها بهبود نیافته بلکه از مرز فاجعه نیز گذشته و به گفته کارشناسان مصداق بارز و روشنی از پاکسازی قومی است. سوچی بعد از مدت‌ها سکوت در قبال این نسل‌کشی و ظلم بی‌حد، در اولین واکنش خود مدعی شد واقعیت آن چیزی نیست که می‌گویند و روایت‌ها از جهنم راخین -استان بندری و غربی میانمار و محل سکونت مسلمانان روهینگیا- مشتی دروغ است که تروریست‌ها منتشر می‌کنند!

دیروز هم سوچی بار دیگر لب به سخن گشود و گفت؛ «همان‌طور که سال گذشته در نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد گفتم، میانمار به‌عنوان یک عضو مسئول جامعه جهانی، هراسی از تحقیقات بین‌المللی در این باره ندارد و به یافتن راه‌حلی با دوام برای دستیابی به ثبات و توسعه برای همه اقوام در ایالت راخین متعهد است. دولت هرچه در توان داشته است برای برقراری آرامش و ثبات در منطقه و ایجاد تعادل میان مسلمانان و سایر اهالی راخین انجام داده است.» پس از آواره شدن چند صد هزار نفر و کشته شدن چند هزار نفر و آن همه فاجعه‌ای که کماکان نیز ادامه دارد، سخن گفتن از توسعه و ثبات و آرامش در راخین، گستاخی و رذالت خاصی می‌طلبد که به‌نظر می‌رسد این برنده جایزه صلح نوبل، یکی از معدود دارندگان آن در جهان باشد!

البته شنیدن چنین مواضع ریاکارانه و بی‌شرمانه‌ای از سوی ماهاتما گاندی و نلسون ماندلای قرن 21 - صفاتی که رسانه‌های غربی به این زن دادند و او را به‌عنوان نماد صلح به جهان چپاندند- عجیب و غریب هم نیست. دو سال و نیم است که یمن تحت محاصره‌ای کامل بوده و هر 10 دقیقه یک کودک یمنی بر اثر عوارض مستقیم تجاوز ریاض، جان خود را از دست می‌دهد. در قرنی که عربستان سعودی با دستی تا مرفق در خون، برای عضویت شورای حقوق بشر سازمان ملل انتخاب می شود، چرا نباید خانم سوچی قهرمان و نماد صلح باشد و جایزه‌اش را بگیرد؟!

برخورد کشورهای غربی با میانمار و سوچی نیز جالب است. تعفن ماجرا بیش از آن است که بتوان آن را پوشاند، پس باید حیله‌ای دیگر به کار بست. مهم‌ترین نکته آن است که از اقدام عملی برای توقف این جنایت هیچ خبری نیست و شواهد نشان می دهد خبری نیز نخواهد شد. در موضع‌گیری‌ها نیز علی‌رغم انتقادها به سوچی، به‌طرزی موذیانه او را تبرئه می کنند و مدعی هستند، گرچه او رهبری میانمار را به‌دست دارد اما قدرت واقعی در دست ارتش این کشور است و از این منظر نباید او را مسئول این وضعیت دانست!

 هرچه زمان بیشتر به پیش می‌رود، دنیا ماهیت جنگلی خود را بیشتر آشکار می‌کند. جنگلی که قهرمانان صلح آن شیمون پرز، اسحاق رابین، مناخیم بگین، باراک اوباما و آنگ‌سان سوچی هستند. در چنین جنگلی است که ترامپ به عنوان یکی از ابله‌ترین سیاستمداران فعلی دنیا، پشت تریبون سازمان ملل می‌رود و از صلح و ثبات و آرامش دم می‌زند و ایران را متهم به خشونت و تروریسم می‌کند.

رومن گاری داستان خود را با این جمله به پایان می‌رساند؛ «کبوتر دفن شد.» حیف که بیشتر زنده نماند تا ببیند سیرک صلح جهانی و دلقک‌هایش از ترامپ گرفته تا سوچی و نتانیاهو، چه نمایش پر از آتش و خونی به راه انداخته‌اند.

صادق زیباکلام . استاد دانشگاه تهران در ستون سرمقاله شرق نوشت:

روزنامه شرق،۲۹ شهریور

سخنرانی ترامپ درمجموع خیلی محتاط‌تر، پخته‌تر و شاید از برخی جهات، عمیق‌تر از آن بود که از او انتظار می‌رفت. بخش‌های زیادی از سخنان او، باز برخلاف انتظار، در تجلیل از ارزش‌هایی که آمريكایی‌ها آنها را از آنِ خود می‌دانند، بود؛ اما بايد به رئيس‌جمهور ایالات متحده یادآور شد بسیاری از ملت‌ها و تمدن‌های دیگر هم به آن ارزش‌ها ارج می‌نهند و آن ارزش‌ها بیش از آنکه آمريكایی باشند، در حقیقت جهانی هستند. میهن‌پرستی، دموکراسی، آزادی، کمک به دیگران و سایر ارزش‌هایی که ترامپ به عنوان ارزش‌های آمريكایی به آنها اشاره داشت، ارزش‌هایی هستند که می‌توان پرسید که کدام ملت و کدام فرهنگ به آنها ارج نمی‌نهد؟ اما شاید برای ما ایرانیان، مهم‌ترین بخش از سخنان او در مجمع عمومی سازمان ملل، موضوع ایران و به‌ویژه برجام بود. درواقع سخنی به گزاف نرفته، اگر گفته شود میلیون‌ها ایرانی روز گذشته ساعت شش به وقت تهران، تلاش می‌کردند هرطورشده سخنان ترامپ را رصد کنند؛ چون بسیاری احساس می‌کردند او می‌خواهد حملاتی جدی را متوجه ایران کرده و شاید اعلام کند آمريكا از برجام خارج می‌شود. واقع مطلب آن است که او نتوانست مطالب زیادی درباره ایران بگوید؛ یا درست‌تر گفته باشیم، بنای گفتن نداشت. آنچه گفت، در حقیقت تکرار همان مطالبی بود که در هشت ماه گذشته همه ما بارها و بارها آنها را شنیده‌ایم...

«ایران از تروریسم حمایت می‌کند»، «ایران ثبات منطقه را برهم زده»، «در ایران دموکراسی وجود ندارد» و بالاخره درباره برجام همان ترجیع‌بند همیشگی خود را تکرار کرد: «برجام بدترین توافق برای آمريكا بوده است». نیاز چندانی به پاسخ‌گویی مبسوط به سخنان او نمی‌رود. به عنوان مثال، حزب‌الله که ترامپ از آن به عنوان گروه تروریستی یاد کرد، بخشی از ساختار قدرت و جامعه لبنان است یا حماس هم بخشی از واقعیت فلسطین و جامعه فلسطینی‌هاست. با هیچ متر و معیار و تعریفی از تروریسم، نمی‌توان نه حزب‌الله و نه حماس را گروه تروریستی خواند. عربستان، آمريكا و اسرائیل، البته مختارند هرچه دوست دارند، درباره حمایت ایران از حماس، حزب‌الله یا حوثی‌ها فکر کنند؛ اما جامعه جهانی و عرف بین‌الملل، آن حمایت را حمایت ایران از تروریسم تعریف نمی‌کند؛ همچنان که همان عرف بین‌الملل، حمایت عربستان را از رژیم بحرین یا متحدانش در یمن، حمایت عربستان از تروریسم تعریف نمی‌کند. همه کشورها به آنچه از متحدان و هم‌پیمانان خود تلقی می‌کنند، حمایت و کمک می‌کنند؛ ازجمله خود ایالات متحده یا رژیم اسرائیل و عربستان. درباره برجام، بسیاری از ایرانیان با نگرانی منتظر بودند تا ببینند ترامپ سخن جدید و سیاست تازه‌ای را درباره آن اعلام می‌کند یا نه؟ آیا ممکن است بگوید آمريكا یک‌جانبه از برجام خارج خواهد شد؟ از این بابت هم رئيس‌جمهور ایالات متحده هیچ سخن تازه‌ای نگفت. او همان مطالب قبلی را تکرار کرد. عصبانیت، نارضایتی و مخالفت با برجام را یک بار دیگر و با لحنی تلخ‌تر تکرار کرد و از شرمگین‌بودن خود سخن گفت؛ اما نتوانست هیچ راهکار جدیدی ارائه دهد. رفتار ایران در دو سالی که از برجام می‌گذرد، به گونه‌ای بود که عملا هیچ بهانه و مستمسکی به دست آمريكایی‌ها نداده است.

گزارش‌های آژانس به‌صراحت اعلام کرده ایران به تعهدات خود در چارچوب برجام پایبند بوده است. اینکه آمريكایی‌ها هم متقابلا به تعهداتشان پایبند بوده‌اند یا نه، سخن دیگری است؛ اما ایران از این بابت کارنامه‌ای بی‌نقص داشته است. بنابراین منهای آمريكا، کشورهای بزرگ اروپایی و قدرت‌های دیگری مانند کانادا، استرالیا، ژاپن یا هند به همراه مؤسسات بین‌المللی، با وجود تمایل‌نداشتن آمريكا، با ایران مناسبات تجاری و اقتصادی کم‌وبیش مطلوبی برقرار کرده‌اند. در یک کلام، رفتار ایران در چارچوب برجام به گونه‌ای بوده که آمريكا یا دست‌کم دولت جدید آن را در تنگنا و بلاتکلیفی قرار داده است. درواقع نطق ترامپ را از جهاتی می‌توان پیروزی ایران دانست. از بابت دیگر هم می‌توان به پیروزی ایران اشاره کرد و آن هم حضور رئیس‌جمهورمان بود در تمام مدتی که ترامپ مشغول سخنرانی بود. هیچ‌یک از رؤسای کشورهای دیگری که می‌دانستند با حمله در صحن سازمان مواجه خواهند شد، در صحن علنی حضور نداشتند. بسیاری از آنها حتی زحمت رفتن به نیویورک را هم به خود نداده بودند یا نتوانسته بودند از کشورهایشان خارج شوند؛ اما جالب است رئيس‌جمهور ایران که به‌تازگی رأی ٢٤ میلیون ایرانی را کسب کرده است، با وجود اینکه می‌دانست ترامپ چه خواهد گفت، در سازمان ملل حضور پیدا کرد. این را به‌خاطر اینکه ایرانی هستیم، نمی‌نویسم؛ اما واقعیت امر آن است که آن حرکت، صرف‌نظر از اینکه هدف و نیت دکتر روحانی چه بود، به دنیا نشان داد که دست‌کم از منظر سیاست خارجی، ایران پای سیاستی که اعمال می‌کند، سربلند ایستاده است.

نظر شما