به گزارش جامجم، عصر روز جمعه از طریق پلیس 110 ناپدید شدن دختری ده ساله به نام اسماء به کلانتری 169 مشیریه اعلام شد.
با حضور ماموران در محل، پدر و مادر اسماء در اظهارات خود عنوان کردند ساعت 15 و 30 دقیقه دخترمان را برای خرید نان به نانوایی محل سکونت مادربزرگش فرستادیم که دیگر به خانه بازنگشت. اول فکر کردیم علت تاخیر شلوغی نانوایی است اما وقتی مدتی گذشت نگران شدیم و برادر بزرگترش را بهدنبال او فرستادیم. برادرش نیز پس از جستوجو، هراسان به خانه بازگشت. همگی از خانه خارج شدیم و دسته جمعی کوچهها و خیابانهای اطراف را گشتیم اما او را پیدا نکردیم .
پس از بررسیهای مقدماتی و ثبت اظهارات خانواده اسماء، پرونده برای رسیدگی تخصصی در اختیار کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
به محض ارجاع پرونده، کارآگاهان تحقیقات خود را برای پیدا کردن کودک مفقود شده از سرگرفتند. ماموران در اولین گام با حضور در محل و انجام تحقیقات میدانی دریافتند آقا و خانمی که سرنشین یک دستگاه خودروی شاسیبلند بودند، اقدام به سوار کردن اسماء کرده و بسرعت محل را ترک کردهاند.
با مشخص شدن چگونگی ناپدید شدن اسماء، پرونده با موضوع آدمربایی وارد مرحلهای جدید از رسیدگی شد.
تلاش برای نجات
در حالیکه کارآگاهان سرگرم رسیدگی به پرونده بودند؛ به ماموران کلانتری 164قائم اعلام شد، دختری ده ساله کنار پنجره طبقه هشتم یک برج مسکونی در محله ازگل ایستاده و با داد و فریاد فراوان از مردم درخواست کمک میکند. ماموران در محل حاضر شدند و با هماهنگی مقام قضایی و حضور آتش نشانان، دختر نجات پیدا کرد.
با اظهارات دختر بچه مشخص شد، او اسماء همان دختر ربوده شده در شهرک کاروان است. در بازبینی محل نگهداری اسماء کارآگاهان مشاهده کردند متهم یکی از اتاقخوابها را به دوربین مداربسته تجهیز کرده و در حالی که دست و پای دختر بچه را با چسبنواری بسته بود، از وی در این محل نگهداری میکرد.
در تحقیقات صورت گرفته مشخص شد مالک خانه مردی 40 ساله به نام «امیر» است که حدود دو ماه قبل با زنی جوان ازدواج کرده و در این محل ساکن شده است. امیر به موادمخدر اعتیاد داشت و همسرش بهخاطر اعتیاد و اختلاف خانوادگی خانه را ترک کرده بود.
در ادامه تحقیقات پلیسی کارآگاهان دریافتند امیر قبل از ازدواج در محله مشیریه تهران ساکن و کارگر بازار گل بوده و پس از ازدواج، این آپارتمان را اجاره کرده و به اینجا آمده است. با جمعبندی اطلاعات و اقدامات ویژه پلیسی ماموران موفق شدند متهم را یکشنبه در حالی که با خودروی شاسیبلند خود در یکی از خیابانهای محله مشیریه در حال تردد بود، شناسایی و دستگیر کنند.
در تحقیقات صورت گرفته مشخص شد امیر با یکی از همسایگان قدیمی خود در منطقه دولاب تهران به نام «احلام» دختر ده ساله را ربوده است. با بهدست آمدن نشانی محل سکونت احلام، وی نیز در یک عملیات هماهنگ دستگیر و به پلیس آگاهی منتقل شد.
اعتراف به آدمربایی
دیروز زن و مرد کودکربا برای ادامه تحقیقات به شعبه نهم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شدند و درجریان تحقیقات به همدستی با هم برای ربودن دختر ده ساله اعتراف کردند.
امیر، طراح این کودکربایی به قاضی سهرابی گفت: چند ماه پیش با همسرم ازدواج کردم و زندگیمان خوب بود. معتاد نبودم اما تفننی شیشه مصرف میکردم! همسرم از این موضوع خبر نداشت. دو ماه پیش او برای خرید از خانه بیرون رفت و دیگر بازنگشت. از خانوادهاش، اقوام و نزدیکان سراغ او را گرفتیم اما کسی از او خبری نداشت. پزشکیقانونی و بیمارستانها را جستوجو کردم اما تلاشهایم بینتیجه بود.
وی افزود: یک هفته پیش، مردی با خانهام تماس گرفت و مدعی شد نشانی از همسرم دارد و اگر میخواهم او سالم به خانه باز گردد باید برای او دختر 10 سالهای را ربوده و تحویلش دهم. اول این تماسها را جدی نگرفتم اما زمانی که نشانی خانه کودک مورد نظر را به من داد و به آنجا رفتم و دیدم کودکی به آن خانه در رفت و آمد است، مجبور شدم برای بازگشت همسرم به این کار دست بزنم.
مرد کودکربا ادامه داد: بهطور اتفاقی با زن میانسال به نام «احلام» آشنا شدم و فریبش دادم. با او مقابل خانه مادربزرگ این کودک در شهرک کاروان رفتیم و با دیدن دختر خردسال که تنها در خیابان بود، او را ربودیم. به همدستم 50 هزار تومان پول دادم که او در میانهراه پیاده شد و من کودک را به خانهام در ازگل منتقل کردم، او یک روز آنجا بود اما در روز دوم با سروصدای کودک همسایهها متوجه شده و پای پلیس به میان آمد و من دستگیر شدم. من نتوانستم او را نزد مرد غریبه ببرم تا همسرم نجات یابد.
فقط 50هزار تومان گرفتم
در ادامه زن کودکربا نیز به قاضی پرونده گفت: من به بهشت زهرا میرفتم که این مرد بهطور اتفاقی سوارم کرد. مدعی شد، در خارج از کشور زندگی میکند و همسرش در تهران است، حالا که آمده اجازه ملاقات او و دخترشان را نمیدهد. او با این ترفند فریبم داد و کمکش کردم. مرد کودکربا در برابر اینکار 50 هزارتومان به من داد و دیگر او را ندیدم. من تنها زندگی میکنم و به بیماری دو قطبی مبتلا هستم.
برای این دو نفر به اتهام مشارکت در کودکربایی قرار قانونی صادر شد.
با لیوان شکسته خودم را نجات دادم
اسماء ده ساله که دیروز همراه پدر و مادرش به دادسرای جنایی تهران آمده بود، درباره 24 ساعت پرالتهاب و دوری از خانوادهاش به جامجم گفت: من فرزند دوم خانواده هستم و دو خواهر و دو برادر دیگر دارم. ما در ورامین زندگی میکنیم و روز جمعه به خانه مادربزرگم در محله مشیریه آمده بودیم. عروسی داییام بود و خانوادهام در حال پخش کارتهای عروسی بودند. بعدازظهر میخواستیم ناهار بخوریم که نان تمام شد.
وی افزود: مادربزرگم از من خواست از مغازه محله نان بخرم. رفتم آنجا که مغازه بسته بود و یکی از اهالی گفت نانوایی دو خیابان بالاتر است. در حال رفتن به نانوایی بودم. همان موقع خودرویی توقف کرد و زنی از داخل آن صدایم زد و گفت پایش درد میکند، کمکش کنم که از خودرو پیاده شود. من هم برای کمک رفتم که او و مرد همراهش دستانم را گرفتند و مرا داخل خودرو انداختند. فریاد زدم اما کسی صدایم را نشنید.
دختر خردسال ادامه داد: در میانه راه دهانم را با چسب بستند و عینک مشکی به چشمانم زدند. مرد راننده به آن زن پول داد و پیادهاش کرد. بعد مرا به خانهای که فاصلهاش با خانه مادربزرگ زیاد بود، برد. خیلی گریه کردم تا مرا نزد خانوادهام ببرد، اما قبول نکرد. دست و پایم را بست و داخل اتاق انداخت جز آن مرد، کسی دیگری نبود. من یک روز آنجا بودم. برایم چلوکباب میخرید که نخوردم و فقط دو لیوان آب خوردم.
وی گفت: روز دوم، میز را تکان دادم که لیوان افتاد و شکست. بریدههایش را برداشتم و در حالی که دستم زخمی شده بود چسب دور دست و پایم را باز کردم، سمت پنجره رفتم وآن را باز کردم. چند بار صدا زدم، اما کسی نبود. پنج دقیقه بعد، زن و مردی را دیدم، سریع رفتم دم پنجره فریاد زدم کمک کمک. من را دزدیدهاند. با کمک آنها و آتشنشانان نجات پیدا کردم.
نظر شما