شناسهٔ خبر: 21362713 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: تسنیم | لینک خبر

روزشمار محرم/۵

ماجرای پیوستن «زهیر» به کاروان امام حسین(ع)

R1392/P1010114/S4,37/CT1

راوی می‌گوید هنگامى که ما بر سر سفره غذا نشسته بودیم فرستاده حسین آمد، سلام کرد و داخل شد، گفت: زهیر بن قین، حسین بن على مرا دنبال شما فرستاده، تا نزد او بیایى، ناگهان همگى هر چه در دست داشتیم به زمین انداختیم.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا کاروان امام حسین(ع) در ادامه حرکت خود به سوی کوفه و کربلا به منزلگاه «زرود» رسید. منطقه زَرود دارای حوض و برکه بود و به درستی فاصله آن تا مکه معلوم نیست. این منطقه میان منطقه بنی عبس و بنی یربوع بوده و منطقه مهم تقتصادی به شمار می‌رفته است.(معجم بلدان)

در این منزلگاه بود که «زهیر» در راه بازگشت از حج به سمت کوفه به کاروان امام حسین(ع) پیوست که حکایت این ماجرا تاکنون زبانزد خاص و عام شده و بسیاری از شاعران، نویسندگان و سخنوران را مبهوت این داستان کرده است. زُهِیر بن قین بجلی از اهالی کوفه بود که از مردان شریف و شجاع کوفه به شمار می‎آمد. برخی منابع پدرش قین را به عنوان صحابی پیامبر(ص) نام بردند. (سماوی، محمد، إبصارالعین فی أنصار الحسین(ع)، ص161).

طبری در تاریخ خود و شیخ مفید در ارشاد در این باره می‎گویند: مردى از بنى‌فزارة مى‏‎گوید: ما با زهیر بن قین بجلى بودیم، هنگامى که از مکه حرکت کرده بودیم همراه حسین [علیه السّلام‏] راه مى‏‎رفتیم، [ولى از اینکه با [حسین علیه‎السلام‏] در یک منزل همنشین شویم به شدت پرهیز مى‏‎کردیم‏] به طورى که هیچ چیزى نزدمان مبغوض‎‏تر از این نبود که با حسین علیه‎السلام در یک منزل فرود بیاییم. تا اینکه گفتند هنگامى که ما بر سر سفره غذا نشسته بودیم فرستاده حسین آمد، سلام کرد و داخل شد، گفت: زهیر بن قین؛ ابى عبد الله حسین بن على مرا پى شما فرستاده، تا نزد او بیایى، [ناگهان] همگى هر چه در دست داشتیم به زمین انداختیم. گویى پرنده‎‏اى بر سرمان نشسته بود. دلهم بنت عمرو، همسر زهیر بن قین گفت: من به [زهیر] گفتم: پسر رسول‎الله دنبالت مى‎فرستد و تو نمى‏‎روى؟! سبحان الله! برو صحبتش را بشنو و بعد برگرد.

زهیر نزد [حضرت‏] آمد، ولى چیزى نگذشت که شادمان بازگشت و به همراهانش گفت: هر کس مى ‏خواهد، دنبال من بیاید وگرنه این آخر همراهى و دیدار ما با یکدیگر است، اما حدیثى را برایتان نقل کنم! ما در بلنجر [قفقاز] جنگ مى‏‌کردیم که خداوند پیروزى را نصیبمان کرد و غنایمى به دست آوردیم. سلمان باهلی گفت: آیا از پیروزى‌‏اى که خدا نصیبتان کرد و غنایمى که به دست آوردید شاد و خوش‏حال شدید. گفتیم: بله، [سلمان‏] گفت: [روزى که‏] جوانان آل محمد(ص) را یافتید از جنگ در رکابشان بیش از غنایمى که به دست آوردید مسرور و شادمان باشید. (ترجمه وقعة الطف، ص99).

او مسیر خود را با کاروان تا کربلا ادامه داد تا به فیض شهادت نائل آمد. امام حسین(ع) پس از شهادت زهیر فرمود «ای زهیر خداوند تو را از رحمتش دور نسازد و خداوند کشندگان تو را لعنت کند و قاتلان تو را همانند لعنت‎شدگان مسخ شده (بنی اسرائیل)به لعنت ابدی خود گرفتار کند؛ لا یبعدک الله یا زهیر و لَعَن قاتلک لعن الذین مُسخوا قِردةً و خَنازیر». (تسلیة المجالس و زینة المجالس (مقتل الحسین علیه السلام)، ج‏2، ص 295)

انتهای‌پیام/

نظر شما