شناسهٔ خبر: 21005059 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه رسالت | لینک خبر

لاجوردي؛مرد پولادين انقلاب

صاحب‌خبر -

 شهادت سيد بزرگوار و مجاهدفي سبيل‌الله مرحوم آقاي حاج سيداسدالله‌لاجوردي که از چهره هاي منور انقلاب و پيشروان جهاد في سبيل‌الله بود بار ديگر ارج و قدر سربازان ديرين اسلام و مبارزان سختکوش راه آزادي را در خاطره‌ها زنده ساخت.
 «ان‌شاءالله يک کاري هم براي آقاي لاجوردي بکنيد. ايشان از آن شخصيت‌هايي است که شايسته است برايشان کاري انجام بشود. در اين فيلم اسمش بود اما لاجوردي کسي است که از قبل از انقلاب ما به او مي‌گفتيم «مرد پولادين»». اين بخشي از بيانات مقام معظم رهبري در ديدار عوامل فيلم تحسين شده «ماجراي نيمروز» با معظم‌له است.
از پيشروان جهاد في سبيل الله
شهيد سيداسدالله لاجوردي  از پيشروان جهاد في سبيل الله بود. عمق ارادتش به انقلاب و مکتب اسلام را مي‌شد از عمق حقد و کينه منافقان کوردل نسبت به او دريافت. در راه اهداف و آرمان‌هاي متعالي اسلام و انقلاب سختکوش و استوار و پايمرد بود و از شماتت مدعيان دروغين هراسي نداشت.
او در سال 1314 در دوران استيلاي استبداد قلدرمابانه رضاخاني، در جنوب تهران در خانواده‌اي متدين و از سلاله پاک رسول‌الله(ص) به دنيا آمد. پدرش سيد علي اکبر هيزم فروش از معتمدان محله بود. نخستين آشنايي سيد اسدالله با فعاليت سياسي در سال 1327 در 13 سالگي به وقوع پيوست. زماني که بازاريان تهران عليه «عبدالحسين هژير» يکي از عمال انگليس که به نخست وزيري رژيم شاه رسيده بود، تظاهرات به پا کرده بودند.
شهيد لاجوردي به همراه حاج صادق اماني که از نزديکان وي بود در مسجد «شيخ علي» ادبيات عرب و علوم حوزوي را فرا گرفت. انس و الفت شهيد لاجوردي با قرآن و نهج البلاغه، زبانزد بود. وي حتي در دوران زندان و شکنجه توسط دژخيمان ساواکي نيز از تعمق و تدبر در آيات نوراني قرآن غافل نماند.
نقطه عطف مبارزات سياسي سيد اسدالله را بايد مشارکت او در جلسات بحث «انسان و سرنوشت »استاد شهيد مرتضي مطهري(ره) دانست. اين جلسات با توجه به پيشينه مکتبي و قرآني سيد اسدالله در صيقل يافتن روح مبارزاتي و آزادي خواهانه او بسيار موثر افتاد و حتي در دوران پس از پيروزي انقلاب در استوار ماندن او در صراط مستقيم انقلاب تاثيرگذار بود.
بنيانگذاري هيئت موتلفه اسلامي
در سال 1342 همزمان با اوج گيري مبارزات ضد استبدادي امام خميني(ره)، سيد اسدالله لاجوردي با توصيه بزرگاني همچون آيت‌الله بهشتي و آيت‌الله مطهري، به کمک ساير همرزمان و همفکرانش، هيئت موتلفه اسلامي را بنيان مي‌نهد تا در راستاي انديشه‌هاي سياسي و مبارزاتي امام خميني(ره) به فعاليت عليه خفقان و استبداد و فساد رژيم طاغوتي شاه بپردازد.
پس از ترور انقلابي «حسنعلي منصور» عامل تصويب طرح ننگين کاپيتولاسيون، ساواک دستگيري‌هاي گسترده اي را آغاز کرد که سيد اسدالله لاجوردي نيز در زمره دستگيرشدگان بود.
برپايي محافل ديني براي مبارزه با رژيم ستمشاهي
سيد اسدالله لاجوردي پس از آزادي از زندان رژيم ستمشاهي، به سازماندهي جلسات محفلي و ديني به صورت سيار مبادرت ورزيد و از عالمان به مباني ديني و انقلابي براي سخنراني در جلسات خود دعوت به عمل آورد.
مرد پولادين
در ارديبهشت ماه سال 1349 پس از آنکه شرکت هواپيمايي «ال عال» متعلق به سرمايه داران صهيونيستي توسط نيروهاي انقلابي مورد هجوم قرار گرفت. ساواک بار ديگر سيد اسدالله را دستگير کرد، در اين دوران بود که وي «مردپولادين» لقب گرفت. در زير شکنجه‌هاي ددمنشانه دژخيمان ساواک کمرش شکست و بينايي يک چشم خود را تا حد زيادي از دست داد ولي استوار و پايمرد ايستاد و حسرت اظهار عجز بر دل سياه شکنجه گران طاغوتي نهاد.
سيد در اين دوران وصيت نامه‌اش را نوشت و در آن تاکيد کرد که ثلث مالش به مبارزان فلسطيني براي مبارزه با رژيم صهيونيستي تعلق گيرد. سيد اسدالله همچنين در دوران زندان با روشنگري‌هايش موجبات هوشياري و آگاهي ساير زندانيان را فراهم آورد.
در اوايل دهه 50، سيد اسدالله از زندان اوين به زندان شهرباني مشهد منتقل شد. در اين دوران تمامي خانواده سيد مورد کنترل ساواک قرار داشتند. سيد اسدالله که در دوران زندان و شکنجه مبتلا به عارضه‌ها و امراض زيادي شده بود از فرصت حبس استفاده برد و با توجه به علاقه شديد به تفسير قرآن به اين امر همت گمارد و از توشه مباحث فقهي آيت الله انواري که در دوران زندان کسب کرده بود، بهره‌ها برد.
سيد اسدالله در سي‌ام فروردين ماه سال 1353 سومين دوران زندان خويش را سپري کرد و از زندان مشهد به خانه بازگشت و اين در حالي بود که همچنان تحت نظارت پنهان عناصر ساواک بود.
ضد انحراف و التقاط
دايره مبارزات و روشنگري‌هاي سيد اسدالله لاجوردي در دوران زندان تنها به مقابله با رژيم ستمشاهي محدود نماند بلکه وي با بصيرتي که داشت در همان زندان روي در روي جريانات انحرافي و التقاطي ايستاد و عليه آن‌ها دست به روشنگري زد و همين امر سبب شد آن‌ها نسبت به اين سيد بصير حقد و کينه پيدا کنند.
مقابله با تفکرات الحادي منافقين
در اسفند 1353، سيد اسدالله لاجوردي براي چهارمين بار دستگير شد و اين بار او را که بازجويان ساواک از حلم و علمش به ستوه آمده بودند، به 18 سال حبس محکوم کردند. سيد اسدالله در اين دوره از زندان با منافقيني روبه رو بود که اگر چه به صورت ظاهري دم از اسلام و دين مي زدند اما در واقع هسته فکري و اعتقادي شان را تفکرات الحادي و ضدديني مارکسيستي تشکيل مي‌داد.
سيداسدالله لاجوردي با شناخت عميق به اسلام ناب و تسلط خاص به مباني نحله مارکسيسم در همان زندان در برابر منافقين دست به روشنگري زد و کذب دعاوي آن‌ها و باطل بودن تفکرات مارکسيستي را به اثبات رساند.
با توجه به دستوري که از جانب آمريکايي‌ها به رژيم شاه مبني بر ايجاد فضاي باز سياسي ابلاغ شده بود در اواسط سال 1356 جمع کثيري از زندانيان سياسي از زندان‌هاي رژيم ستمشاهي آزاد شدند؛ سيد اسدالله لاجوردي نيز در تيرماه 56 از زندان آزاد شد و براي ادامه مبارزه به همرزمان و همسنگران ديرينه خود پيوست تا در سازماندهي حرکت‌هاي انقلاب نقشي فعال ايفا کند.
در روزها و ماه‌هايي که پيروزي و ظفرمندي نهضت اسلامي و انقلابي امام خميني(ره) نزديک بود و مردم ايران اسلامي چشم به راه رهبر عظيم الشان شان بودند، سيد اسدالله لاجوردي به مشايعت ساير انقلابيون همت گمارد و در کميته استقبال از امام امت، نقش‌هاي برجسته و تاثيرگذاري را ايفا کرد.
نقش رادمرداني همچون سيد اسدالله در پيروزي انقلاب اسلامي
در 22 بهمن 1357 انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني(ره) به پيروزي رسيد. حالا ديگر آيه «ونريدان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم الائمه و نجعلهم الوارثين » که سيد اسدالله لاجوردي در دوران مبارزه و زندان زمزمه مي‌کرد، جلوه عملي پيدا کرده بود و سيد اسدالله که تمام عمرش را مخلصانه در راه ظفرمندي مکتب اسلام ناب مجاهدت کرده بود احساس وظيفه و تکليفي دوچندان مي کرد.
انتصاب سيد اسدالله لاجوردي به دادستاني انقلاب اسلامي و فعاليت‌ها و مجاهدت‌هاي شبانه روزي او در اين سمت حساس، بر کسي پوشيده و مستور نيست. وي براي تامين و تضمين امنيت کشور با توجه به شرايط ملتهب اوايل انقلاب و همچنين مقابله با گروهک‌هاي معاند که ددمنشانه روي مردم سلاح کشيده بودند، جانفشاني‌هاي زيادي انجام داد. 
مقابله با گروهکي جنايت پيشه
مقابله با گروهک منافقين که ذات پليد و قدرت طلب خود را براي مردم عيان کرده بودند و آشکارا دست به قتل مردم و غارت اموال آنان مي‌زدند، آزموني بود که سيد اسدالله ظفرمندانه آن را پشت سر گذاشت. منافقين کوردل که حتي از پيش از انقلاب به واسطه روشنگري‌هاي سيد اسدالله در زندان‌هاي رژيم شاه، از او حقد و کينه داشتند، با برخوردهاي قاطع و انقلابي سيد اسدالله بر حقد و کينه خود نسبت به اين مجاهد في‌السبيل الله افزودند.
نصيحت‌هاي مشفقانه سيد
البته سيد اسدالله در زماني که تصدي مسئوليت زندان‌ها را برعهده داشت، حدالامکان از فريب خوردگان توسط گروهک منافقين را با نصيحت‌هاي دلسوزانه و پدرانه که البته آميخته با منطق و استدلال بود به دامن حق و حقيقت بازگرداند و آن‌ها به واسطه نصيحت هاي مشفقانه سيد از عقايد و رفتار مزورانه و جنايتکارانه گروهک منافقين برائت جستند.
شهادت؛ اجر مجاهدت‌هاي خالصانه سيد اسدالله
منافقين کوردل که حقد و کينه ديرينه‌اي از سيد اسدالله لاجوردي داشتند بارها براي به شهادت رساندن او، برنامه ريزي کردند. اما هر بار ناموفق شدند و مشيت الهي بر اين تعلق گرفت که سيد براي استمرار خدمات صادقانه و مخلصانه خود به اسلام و انقلاب، زنده بماند. سرانجام گروهک تروريستي منافقين اول شهريورماه 1377 شهيد اسدالله لاجوردي را در بازار تهران و در حالي که بنا به درخواست خودش هيچ گونه محافظتي نيز از وي نمي‌شد، ترور کردند.
يکي از ويژگي‌هاي شهيد لاجوردي، عشق و ارادتش به اصل مترقي ولايت فقيه و ولي فقيه زمان بود. ولايت فقيه اصلي نبود که شهيد لاجوردي با پيروزي انقلاب با آن آشنا شده باشد او از زماني که حرکت امام(ره) شروع شد سر در گرو ولايت و فرامين ولايت فقيه داشت او از زماني که درسهاي حضرت امام(ره) به صورت کپي ازنجف اشرف به ايران آورده شد ازتکثيرکنندگان و توزيع کنندگان آن بود و به ولايت اعتقادي راسخ داشت.
مسئوليت پذيري به دور از مطامع مادي
رهبر معظم انقلاب اسلامي پس از شهادت سيد اسدالله لاجوردي طي پيامي به اين مناسبت، فرمودند:« شهادت سيد بزرگوار و مجاهدفي سبيل الله مرحوم آقاي حاج سيداسدالله‌لاجوردي که از چهره هاي منور انقلاب و پيشروان جهاد في سبيل الله بود بار ديگر ارج و قدر سربازان ديرين اسلام و مبارزان سختکوش راه آزادي را در خاطره ها زنده ساخت .
منافقان کوردل و خيانت پيشه با اين جنايت ، عمق کينه خود را نسبت به ياران صادق امام امت و خدمتگزاران حقيقي مردم آشکار کردند و چهره منفور خود را تيره تر و منفورتر ساختند اين شهيد عزيز در تمام دوران مبارزات اسلامي ، به اخلاص و صبر و مقاومت و روشن بيني شناخته شده بود . در راه خدا بلاهاي بزرگ را به جان مي خريد و در ميدانهاي سخت حاضر بود . پس از پيروزي انقلاب در همه مسئوليت‌هايي که در راه خدمتگزاري به مردم و کشور به او تحويل شد ، با قدرت و ايثار و به دور از اغراض و مطامع مادي ، اداي وظيفه کرد و هيچ گاه خستگي به خود راه نداد ، شهادت در راه خدا اجر بزرگي است که خداي عليم به اين انسان مومن و با اخلاص مرحمت فرمود خداوند روح مطهر او را با اجداد طيبين و طاهرينش محشورفرمايد».
* به نقل از ميزان

نظر شما