شناسهٔ خبر: 20721092 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: فردا قدیمی | لینک خبر

«نواصولگرایی» چه می‌خواهد؟

قالیباف بعنوان یک فعال سیاسی عملگرا، هرچند که می‌داند سخن از ضرورت «خود انتقادی» در جریان اصولگرایی ممکن است مورد استفاده جریان رقیب قرار بگیرد، اما با نگاه به دستاوردهای آن، فواید این مهم را بیش از مضراتش می‌داند.

صاحب‌خبر -
سرویس سیاسی فردا؛ سدنانیوز نوشت: نامه قالیباف که منتشر شد، عده‌ای ابرو در هم کشیدند، برخی تعجب کردند، رقبا هم شادمان شدند و با خود پنداشتند که فرصت مناسبی برای اختلاف‌اندازی در درون اصولگرایی پدید آمده است، برخی دیگر هم دست به قلم شدند و به نگارنده نامه تاختند که در این بحبوحه بمباران تبلیغاتی رقیب این چه سخنانی بود که مطرح کردی و احوالات دوستان داخل اردوگاه را مکدر ساختی و موجبات شادی بدخواهان و مخالفین را فراهم آوردی؟!

قالیباف در نامه خود از کلیدواژه «نواصولگرایی» سخن به میان آورد؛ واژه‌ای که باعث ایجاد ابهام و ایهام در برخی اصولگرایان شد.

ابهام از این جهت که اگر این واژه به معنای تغییر در مبانی بنیادین اصولگرایی معنی شود، قابل قبول نیست زیرا اصول حاکم بر این جریان برآمده و الهام گرفته از علل مبقیه و جاریه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی همچون قانون اساسی، ولایت فقیه، اتکا به آراء ملت، دین اسلام و ... است.

اما آنچه قالیباف در نامه مهم خود خطاب به جوانان انقلابی تاکید کرد، ضرورت تغییر در روش‌های رفتاری و ساختاری در جریان اصولگرایی ضمن حفظ مبانی و ارزش‌های حاکم بر این جریان بود. وی تصریح می‌کند: «امروز دیگر روشن است که اصول‌گرایی باید با حفظ مبانی و ارزش‌های انقلابی جمهوری اسلامی، در نگرش و شیوه سیاست‌ورزی خود متحوّل شود و با گفتمان و چهره‌هایی نو، حرکت در راستای نو‌اصول‌گرایی را هرچه زودتر آغاز کند»

قالیباف یکی از دلایل تحول در ساختارها، عملکردها و رویکردهای اصولگرایی را استفاده از روش «خودانتقادی» برای مقابله با جریانی می‌داند که تنها هنرش ترساندن مردم از رقیب برای به انحراف کشاندن ذهن آنها از سوتدبیرها و ناکارآمدی‌هایش است. او معتقد است: «یکی از کارهای بزرگ، جسارت خود‌انتقادی و متحوّل کردن اصول‌گرایی، بدون تضعیف این جریان در مقابل رقیبی است که اصلی‌ترین هنر آن تزریق ترس مصنوعی به جامعه، به قصد فراموش کردن وعده‌هایش است»

آنچه قالیباف را بر آن می‌دارد که از «خودانتقادی» در جریان اصولگرایی سخن بگوید و ضرورتش را به اندازه تحول در یک جریان سیاسی ببیند، روحیه عملگرایانه وی در مواجهه با پدیده‌های سیاسی است؛ همانطور که وی پس از چندی از انتشار نامه مذکور، در شبکه افق حاضر شد و از ضعف جریان اصولگرایی در جذب آراء مردم در انتخابات مجلس دهم سخن گفت و تاکید کرد: «ما باید بتوانیم مردم را جذب کنیم و درست کار کنیم تا نرویم در انتخابات ۳۰ بر هیچ ببازیم»

این جمله قالیباف نشان دهنده آن است که وی اعتقاد مطلقی به ادای تکلیف بدون توجه به نتیجه ندارد؛ موضوعی که از پیش از انتخابات مجلس نهم و ریاست‌جمهوری یازدهم، اصولگرایان را به بحث و چالشی داخلی واداشت. در آن مقطع طیفی از اصولگرایان با رد مدیریت تکنوکرات مآبانه و فن سالارانه برای اداره کشور، انتخاب «اصلح» را مرجح از «صالح مقبول» می‌دیدند و تاکید می‌کردند که ما به تکلیف خود عمل می‌کنیم هرچند نتیجه‌ قابل قبولی را بدست نیاوریم.

اما در طرف مقابل این طیف، گروهی از اصولگرایان که افرادی همچون محمدباقر قالیباف نیز در زمره آنان بودند، اعتقاد داشتند انجام تکلیف نباید بی‌توجه به نتیجه احتمالی باشد، از این رو لازم است که در انتخابات بر گزینه «صالح مقبول» تاکید کنیم.

طیف اول در جریان اصولگرا که تکلیف محوری را سرلوحه فعالیت سیاسی خود می‌دانستند و می‌دانند، در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم، محمدباقر قالیباف را سمبل تکنوکراسی مدیریتی معرفی می‌کردند و تاکید داشتند که نوع مدیریت وی خالی از ارزش‌ها و آرمان‌های اصولگرایی است از این رو هرچند ممکن است رای آوری بالایی در انتخابات داشته باشد اما گزینه‌ای «اصلح» محسوب نمی‌شود.

از سوی دیگر هرچند عده‌ای پس از انتخابات سال 92 تنها دلیل شکست اصولگرایان را در نبود وحدت می‌دانستند، اما قالیباف به این مهم بعنوان تنها دلیل مطلق نمی‌نگرد. وی دلیل کناره‌گیری خود از صحنه رقابت‌ها در انتخابات96 را هم اتمام حجت با اصولگرایان مبنی بر اینکه تنها مشکل آنان موضوع وحدت نیست عنوان می‌کند و می‌گوید: «در انتخابات سال ۹۲ دوستان تعهد داده بودند که برای وحدت کناره‌گیری کنند اما به قولشان پایبند نبودند. من به این نتیجه رسیدم اگر در انتخابات ۹۶ نتیجه‌ دیگری حاصل شود خواهند گفت مشکل در نداشتن وحدت بود»

وی مشکل اصولگرایان را علاوه بر موضوع وحدت، نداشتن خود انتقادی و عدم ارتباط صحیح با مردم می‌داند و تاکید می‌کند: «بزرگ‌ترین مشکل اصولگرایان این است که اهل گفت‌وگو نیستند و خودانتقادی ندارند. نباید فکر کنیم که مبانی اصولگرایی فقط مال ماست و گفتمان انقلاب و اصولگرایی را فقط برای خودمان مصادره کنیم. متاسفانه اصولگرایان با مردم نمی‌توانند ارتباط برقرار کنند»

قالیباف درحالی واژه «نواصولگرایی» را مطرح کرد که هیچگونه داعیه‌ای برای رهبری این جریان ندارد، همانطور که تاکید می‌کند: «من هرگز با انتشار آن نامه منظورم این نبود که مدعی رهبری اصولگرایی هستم». او در عین حال از برخی واکنش‌ها نسبت به نامه اخیرش گلایه می‌کند و می‌گوید: «یک فردی گفت مانیفست سیاسی اصولگرایی را ما نوشتیم و کسی هم نمی‌تواند تغییرش دهد. هروقت خودمان بخواهیم تغییرش می‌دهیم. این یعنی چه؟! این درست است؟! یعنی همه باید بروند و در خانه‌هایشان بنشینند؟»

قالیباف بعنوان یک فعال سیاسی عملگرا، هرچند که می‌داند سخن از ضرورت «خود انتقادی» در جریان اصولگرایی ممکن است مورد استفاده جریان رقیب قرار بگیرد اما با نگاه به دستاوردهای آن، فواید این مهم را بیش از مضراتش می‌داند.

امروز پاسخ اصولگرایان در محافل و جلسات خصوصی خود به 5 سوال قالیباف که در نامه اخیرش مطرح شده بود، می‌تواند تاحدودی به ضعف‌ها و زخم‌های بوجود آمده در این جریان مرحم بنهد و پنجره‌ای هرچند کوچک، پیش چشمان آنها جهت تهیه مانیفست و راهبردی جدید برای حضور در عرصه‌های آینده سیاسی باز کند.

نظر شما