«جستارهایی در حکمت متعالیه»
نویسنده: دکتر بیوک علیزاده
ناشر: دانشگاه امام صادق(ع)؛ چاپ اول 1392
408 صفحه ، 16500تومان
شما میتوانید کتاب «جستارهایی در حکمت متعالیه» را تا یک هفته پس از معرفی با ۱۰ درصد تخفیف از فروشگاه اینترنتی شهر کتاب خرید کنید.
*****
در مواجهه با سنت فلسفهی اسلامی، یک برخورد سنتی وجود دارد که عبارت است از خواندن متن و شرح و ترجمهی آن. گرچه این کار محاسن خودش را دارد و لزومش را بهسختی میتوان انکار کرد، اما بدون شک کافی نیست. اما باید پرسید: چه کار دیگری غیر از این میتوان انجام داد؟
اگر مطالعهی فلسفی تنها به ترجمه و شرح بگذرد، طبعاً بعد از مدتی به تکرار میافتد و به انتزاعیشدنِ بیش از حد مطالب میانجامد. در نتیجه، از حوزههای علمی دیگر فاصلهاش بیشتر و بیشتر میشود و ممکن است اتفاقی بیفتد که الان برای ما تا حدی افتاده است: میبینیم که فلسفهی ما ارتباط محکمی با مسایل روزانهی علمی و عملیمان ندارد.
اما برای حل این مشکل چه میتوان کرد؟ آیا باید میراث گذشتهی خود را رها کنیم و فلسفهی جدیدی پیبریزیم، یا آنکه فلسفهی کارآمدتری را از جایی وارد کنیم؟ به نظر میرسد مشکل با هیچ کدام از اینها حل نخواهد شد. بلکه راه حل درست، در نحوهی مواجهه با سنت فلسفی گذشته است. پیشنهادهای بسیاری را میتوان در این زمینه مطرح کرد، اما بخشی از این پیشنهادها را دکتر بیوک علیزاده در کتاب «جستارهایی در حکمت متعالیه» بیان کرده است.
نویسنده در این کتاب سعی کرده است حکمت متعالیه را از جهات متعددی مورد بازاندیشی قرار دهد، و آن را در مسیری بگذارد که برای یک فرآیند فلسفی امروزیتر و کارآمدتر مناسب باشد. البته این که این اقدام چقدر به نتیجه رسیده یا نرسیده، مطلب دیگری است. ولی شکی نیست که از جهات بسیاری این کتاب بصیرتهایی پیشِ روی اهل تحقیق و تفلسف در این زمینه گذاشته است.
این کتاب مجموعه مقالاتی است که در دههی هفتاد و هشتاد نگاشته شدهاند. بنا به اهمیت این مقالات، نویسنده پژوهشهای نوآورانهای را که در حکمت صدرایی داشتهاست، در این مجموعه گرد آورده است. و البته مقالهها را برای قراردادن در این کتاب، بار دیگر بررسی کرده، و احیانا تغییراتی هم داده است.
شاید بتوان تمام مطالب این کتاب را به دو دسته تقسیم کرد. دستهای از مطالب این کتاب، سعی کردهاند نگاهی بیرونی به فلسفه، و به طور خاص حکمت صدرایی داشته باشند. و دستهای دیگر، چند موضوع خیلی اساسی در حکمت صدرایی (مثل ماهیت، معرفت و...) را مورد تحقیق قرار دادهاند. و گرچه این هر دو دسته ارزشمند و شایستهی توجه است، اما بررسی حکمت صدرایی از منظری بیرونی و با یک مطالعهی درجه دو، کاری است که نیازش این روزها بیشتر حس میشود. مخصوصاً که نمونههای سخیفِ این نوع مطالعه بیشتر به چشم میخورد.
این کتاب در پنج بخش (و چهارده فصل) تدوین شده است. در بخش اول، «نگاه بیرونی به مکتب صدرایی»، مؤلف در یک مقاله به بررسی ماهیت حکمت صدرایی و وجه تمایز آن از سایر مکاتب فلسفی میپردازد. او چهار نظر موجود را طرح، و سپس با در کنار هم قراردادن محاسن و معایب آنها، نظر پنجمی را ارایه میکند. و سپس در مقالهای دیگر از این بخش، بایستههای تحقیق در فلسفهی اسلامی را بررسی میکند و زمینههایی را که امکان رشد و گسترش فلسفهی اسلامی در آنها فراهم است، نشان میدهد.
مؤلف در بخش دوم، به بررسی «مکتب نوصدرایی» میپردازد. ایشان با بیان اینکه فیلسوفانی زیادی هستند که در چارچوب نظری صدرایی فکر میکنند، اما تمام آراء ملاصدرا را قبول ندارند، نشان میدهد که باید حساب کسانی مانند امام خمینی و علامه طباطبایی و شهید مطهری و بسیاری دیگر از اقران و شاگردانشان را از ملاصدرا تا حدی جدا کرد. ایشان با بررسی تفصیلیتر علامه طباطبایی و شهید مطهری، ویژگی کار فلسفی این دو را بررسی میکند. همچنین در مقایسهی تأملاتِ صدرایی آیت الله مصباح، آیت الله جوادی آملی و شهید مطهری، کار شهید مطهری را کارآمدتر قلمداد میکند، چه اینکه در پی قرائتی نظاممند از حکمت صدرایی است، و مانند بقیه دنبال قضاوتی همدلانه یا منتقدانه نبوده است.
در بخش سوم، دکتر علیزاده پیرامون خود فلسفه، به مثابهی یک رشتهی علمی، تأملاتی را مطرح کردهاند. ایشان در این بخش گسترهی فلسفهورزی را در دنیای امروز نشان میدهند. این نقشهی کلی، روشن میکند که به طور کلی مطالعهی فلسفی ما با توجه به دغدغهی ما چه شکلی میتواند داشته باشد. سپس فلسفهی تطبیقی و قلمروهای آن را تبیین میکنند. همچنین ایشان با اشاره به طبقهبندی علوم در فلسفه، جایگاه عرفان را در آن نشان میدهند.
در بخش چهارم، ایشان مطالعهی معرفتشناسی در فلسفهی اسلامی را بررسی کردهاند. در این بخش، ابتدا جایگاه معرفتشناسی در فلسفهی اسلامی مورد بررسی قرار گرفته است، که به نوعی راهنمایی و درآمدی بر مطالعات معرفتشناسانه در فلسفهی اسلامی است. سپس در ادامه، ایشان بحث اتحاد عاقل و معقول را، که نظریهی کلیدی خاص معرفتشناسانهی ملاصدرا محسوب میشود، به شکلی نسبتاً مبسوط تحقیق کردهاند. ایشان پیشینه و مبانی این نظریه را بررسی، و سپس دلایل آن را مورد نقد و نظر قرار میدهند.
در بخش پنجم بحث حول محور وجود و ماهیت میگردد. در این قسمت، چیستی ماهیت که در حکمت صدرایی بحثی پرمناقشه است، مورد تحقیق قرار میگیرد. سپس در ادامه بحثی دیگر پیش میآید که تا حد زیادی ناشی از بحث قبلی است؛ و آن نقد مبانی فلسفی منطق ارسطویی است. برخی پیشفرضهای فلسفی منطق ارسطویی مورد نقد و بررسی واقع میشود.
در مجموع میشود گفت این کتاب، برای کسانی که علاقهمند هستند حکمت صدرایی را پابهپای مطالعات امروزی پیش بیاورند، میتواند بسیار سودمند باشد. قلم روان و خوشخوان کتاب، و بیان رسای نویسنده، در کنار محتوای قابلِ استفادهی آن، میتواند کتاب را برای اهل تحقیق هم، جذاب و خواندنی بکند.
*کارشناس ارشد فلسفه
∎
نویسنده: دکتر بیوک علیزاده
ناشر: دانشگاه امام صادق(ع)؛ چاپ اول 1392
408 صفحه ، 16500تومان
شما میتوانید کتاب «جستارهایی در حکمت متعالیه» را تا یک هفته پس از معرفی با ۱۰ درصد تخفیف از فروشگاه اینترنتی شهر کتاب خرید کنید.
*****
در مواجهه با سنت فلسفهی اسلامی، یک برخورد سنتی وجود دارد که عبارت است از خواندن متن و شرح و ترجمهی آن. گرچه این کار محاسن خودش را دارد و لزومش را بهسختی میتوان انکار کرد، اما بدون شک کافی نیست. اما باید پرسید: چه کار دیگری غیر از این میتوان انجام داد؟
اگر مطالعهی فلسفی تنها به ترجمه و شرح بگذرد، طبعاً بعد از مدتی به تکرار میافتد و به انتزاعیشدنِ بیش از حد مطالب میانجامد. در نتیجه، از حوزههای علمی دیگر فاصلهاش بیشتر و بیشتر میشود و ممکن است اتفاقی بیفتد که الان برای ما تا حدی افتاده است: میبینیم که فلسفهی ما ارتباط محکمی با مسایل روزانهی علمی و عملیمان ندارد.
اما برای حل این مشکل چه میتوان کرد؟ آیا باید میراث گذشتهی خود را رها کنیم و فلسفهی جدیدی پیبریزیم، یا آنکه فلسفهی کارآمدتری را از جایی وارد کنیم؟ به نظر میرسد مشکل با هیچ کدام از اینها حل نخواهد شد. بلکه راه حل درست، در نحوهی مواجهه با سنت فلسفی گذشته است. پیشنهادهای بسیاری را میتوان در این زمینه مطرح کرد، اما بخشی از این پیشنهادها را دکتر بیوک علیزاده در کتاب «جستارهایی در حکمت متعالیه» بیان کرده است.
نویسنده در این کتاب سعی کرده است حکمت متعالیه را از جهات متعددی مورد بازاندیشی قرار دهد، و آن را در مسیری بگذارد که برای یک فرآیند فلسفی امروزیتر و کارآمدتر مناسب باشد. البته این که این اقدام چقدر به نتیجه رسیده یا نرسیده، مطلب دیگری است. ولی شکی نیست که از جهات بسیاری این کتاب بصیرتهایی پیشِ روی اهل تحقیق و تفلسف در این زمینه گذاشته است.
این کتاب مجموعه مقالاتی است که در دههی هفتاد و هشتاد نگاشته شدهاند. بنا به اهمیت این مقالات، نویسنده پژوهشهای نوآورانهای را که در حکمت صدرایی داشتهاست، در این مجموعه گرد آورده است. و البته مقالهها را برای قراردادن در این کتاب، بار دیگر بررسی کرده، و احیانا تغییراتی هم داده است.
شاید بتوان تمام مطالب این کتاب را به دو دسته تقسیم کرد. دستهای از مطالب این کتاب، سعی کردهاند نگاهی بیرونی به فلسفه، و به طور خاص حکمت صدرایی داشته باشند. و دستهای دیگر، چند موضوع خیلی اساسی در حکمت صدرایی (مثل ماهیت، معرفت و...) را مورد تحقیق قرار دادهاند. و گرچه این هر دو دسته ارزشمند و شایستهی توجه است، اما بررسی حکمت صدرایی از منظری بیرونی و با یک مطالعهی درجه دو، کاری است که نیازش این روزها بیشتر حس میشود. مخصوصاً که نمونههای سخیفِ این نوع مطالعه بیشتر به چشم میخورد.
این کتاب در پنج بخش (و چهارده فصل) تدوین شده است. در بخش اول، «نگاه بیرونی به مکتب صدرایی»، مؤلف در یک مقاله به بررسی ماهیت حکمت صدرایی و وجه تمایز آن از سایر مکاتب فلسفی میپردازد. او چهار نظر موجود را طرح، و سپس با در کنار هم قراردادن محاسن و معایب آنها، نظر پنجمی را ارایه میکند. و سپس در مقالهای دیگر از این بخش، بایستههای تحقیق در فلسفهی اسلامی را بررسی میکند و زمینههایی را که امکان رشد و گسترش فلسفهی اسلامی در آنها فراهم است، نشان میدهد.
مؤلف در بخش دوم، به بررسی «مکتب نوصدرایی» میپردازد. ایشان با بیان اینکه فیلسوفانی زیادی هستند که در چارچوب نظری صدرایی فکر میکنند، اما تمام آراء ملاصدرا را قبول ندارند، نشان میدهد که باید حساب کسانی مانند امام خمینی و علامه طباطبایی و شهید مطهری و بسیاری دیگر از اقران و شاگردانشان را از ملاصدرا تا حدی جدا کرد. ایشان با بررسی تفصیلیتر علامه طباطبایی و شهید مطهری، ویژگی کار فلسفی این دو را بررسی میکند. همچنین در مقایسهی تأملاتِ صدرایی آیت الله مصباح، آیت الله جوادی آملی و شهید مطهری، کار شهید مطهری را کارآمدتر قلمداد میکند، چه اینکه در پی قرائتی نظاممند از حکمت صدرایی است، و مانند بقیه دنبال قضاوتی همدلانه یا منتقدانه نبوده است.
در بخش سوم، دکتر علیزاده پیرامون خود فلسفه، به مثابهی یک رشتهی علمی، تأملاتی را مطرح کردهاند. ایشان در این بخش گسترهی فلسفهورزی را در دنیای امروز نشان میدهند. این نقشهی کلی، روشن میکند که به طور کلی مطالعهی فلسفی ما با توجه به دغدغهی ما چه شکلی میتواند داشته باشد. سپس فلسفهی تطبیقی و قلمروهای آن را تبیین میکنند. همچنین ایشان با اشاره به طبقهبندی علوم در فلسفه، جایگاه عرفان را در آن نشان میدهند.
در بخش چهارم، ایشان مطالعهی معرفتشناسی در فلسفهی اسلامی را بررسی کردهاند. در این بخش، ابتدا جایگاه معرفتشناسی در فلسفهی اسلامی مورد بررسی قرار گرفته است، که به نوعی راهنمایی و درآمدی بر مطالعات معرفتشناسانه در فلسفهی اسلامی است. سپس در ادامه، ایشان بحث اتحاد عاقل و معقول را، که نظریهی کلیدی خاص معرفتشناسانهی ملاصدرا محسوب میشود، به شکلی نسبتاً مبسوط تحقیق کردهاند. ایشان پیشینه و مبانی این نظریه را بررسی، و سپس دلایل آن را مورد نقد و نظر قرار میدهند.
در بخش پنجم بحث حول محور وجود و ماهیت میگردد. در این قسمت، چیستی ماهیت که در حکمت صدرایی بحثی پرمناقشه است، مورد تحقیق قرار میگیرد. سپس در ادامه بحثی دیگر پیش میآید که تا حد زیادی ناشی از بحث قبلی است؛ و آن نقد مبانی فلسفی منطق ارسطویی است. برخی پیشفرضهای فلسفی منطق ارسطویی مورد نقد و بررسی واقع میشود.
در مجموع میشود گفت این کتاب، برای کسانی که علاقهمند هستند حکمت صدرایی را پابهپای مطالعات امروزی پیش بیاورند، میتواند بسیار سودمند باشد. قلم روان و خوشخوان کتاب، و بیان رسای نویسنده، در کنار محتوای قابلِ استفادهی آن، میتواند کتاب را برای اهل تحقیق هم، جذاب و خواندنی بکند.
*کارشناس ارشد فلسفه
نظر شما