شناسهٔ خبر: 20522143 - سرویس علمی-فناوری
نسخه قابل چاپ منبع: شفا آنلاین | لینک خبر

نگاهی به علم طب در ایران پس از ورود اسلام

پزشکی ازجمله علومی است که در قرن اول تا سوم با حضور پزشکان جندی‌شاپور و حمایت تنی چند از خلفای عباسی رشد چشمگیری یافت و سپس باقدرت گیری آل‌بویه و دستیابی بر بخش‌های غربی به‌خصوص بغداد، پایتخت جهان اسلام، روند این تحولات شتاب بیشتری گرفت

صاحب‌خبر -
       

شفا آنلاین:پزشکی ازجمله علومی است که در قرن اول تا سوم با حضور پزشکان جندی‌شاپور و حمایت تنی چند از خلفای عباسی رشد چشمگیری یافت و سپس باقدرت گیری آل‌بویه و دستیابی بر بخش‌های غربی به‌خصوص بغداد، پایتخت جهان اسلام، روند این تحولات شتاب بیشتری گرفت.


به گزارش شفا آنلاین:با ورود آل‌بویه به عرصه سیاست و اعمال‌نفوذ در دستگاه خلافت، فضای نسبتا مناسبی به وجود آمد و پزشکان توانستند به کارهای علمی رو آوردند، عواملی چند سبب شد تا ساخت بیمارستان در دوره آل‌بویه در نقطه اوج خود قرار گیرد، اولین علت آن را باید علاقه و اهتمام امرای آل‌بویه به علوم به‌خصوص علم پزشکی دانست، چنان‌که معزالدوله به‌عنوان اولین قدم در پیشبرد علمی جامعه، اقدام به ساخت بیمارستان در بغداد کرد. رفتار دور از تعصب مذهبی امرای آل‌بویه با پیروان سایر ادیان، عامل دیگر پیشرفت دانش و شکوفایی در حکومت آل‌بویه بود.


چنان‌که اهل ذمه با احترام در میان مسلمان زندگی می‌کردند و بعضی از آنان هم توسط امیران بویه به مقامات بالا می‌رسیدند. تعداد زیادی پزشک نیز بودند که تحت حمایت امرای بویه قرارگرفته و هیچ‌گاه به علت اهل ذمه بودن طرد نشدند. این تسامح مذهبی چنان در جامعه موردقبول قرارگرفته بود که در زمان مرگ ابراهیم بن هلال دانشمند مسیحی، شریف بزرگوار سید رضی برای او مرثیه خواند.
در این میان توجه به امور رفاهی، عمران و آبادانی سرزمین تحت تابعیت آل‌بویه را نیز نباید ازنظر دور داشت، چراکه برای رشد پایه علمی یک جامعه، امنیت حرف اول را می‌زند، هم‌چنین علاقه امرای این خاندان به علم و دانش و احترام زایدالوصفی آنان به طبقه دانشمندان و تشکیل مجالس بحث و مناظره، حضور تمامی فرقه‌های مسلمان و غیرمسلمان علم و ادب در این مجالس علمی، به جذب علما و دانشمندان در این دوره ختم گردید. تمامی این عوامل دست‌به‌دست هم داده و یک دوره طلایی در تاریخ طب سنتی ایران به وجود آورد.


بر همین اساس شناخت جایگاه پزشکی در زمان آل‌بویه به‌عنوان حلقه استمرار پیوند دانش پزشکی پیش از اسلام به دوران اسلامی از اهمیت به سزایی برخوردار است. حمایت‌های بی‌دریغ امرای آل‌بویه به‌خصوص عضد الدوله موجبات ارتقای سطح بهداشت و درمان جامعه را به همراه داشته است. پیامد عوامل فوق، جذب دانشمندان و پزشکان برجسته‌ای بود که بدون توجه به مشکلات گوناگون، به بهترین وجه به امر پزشکی و حتی انتقال اطلاعات طبی خود از طریق تهیه کتاب و حفظ آن‌ها به‌صورت تالیف، ترجمه چنان کارنامه درخشانی از خود به‌جای گذاشتند و از جهتی نیز در فنون درمانی و داروسازی به کشفیات تازه‌ای دست یافتند. دولت‌مردان آل‌بویه هم‌چنین از ساخت بیمارستان نیز غافل نمانده و در شهرهای مهمی چون بغداد، اصفهان و شیراز که اصلی‌ترین مراکز تحت حکومت آل‌بویه بودند، مراکز درمانی تاسیس کردند که ضمن درمان بیماران،مراکزی برای تحقیق و مطالعه پزشکان نیز به شمار می‌رفته است. در این میان بغداد به‌عنوان پایتخت جهان اسلام در شکل‌گیری این مراکز، جذب دانشمندان و طبیبان نقش مهم‌تری ایفا می‌کرد. حضور پزشکانی که از سراسر جهان اسلام راهی بغداد می‌شدند در کنار تشویقی که از سوی امرا به‌خصوص عضد الدوله نسبت به آنان به عمل می‌آمد، پیشرفت علم پزشکی را صدچندان می‌کرد. این علاقه و عنایت زایدالوصفی که برای ترویج علم و فرهنگ و ارتقای مقام هنرمندان و دانشمندان در این دوره می‌شد به همت حکام و بزرگان آل‌بویه شکل گرفت و نهایتا در امر بهداشت و درمان و احداث مراکز درمانی گوی سبقت را ازاعصار دیگر ربود و پزشکان بزرگی چون علی بن عباس مجوسی، ابن‌سینا و غیره را پرورش داد.
پس از فتوحات مسلمانان و تصرف ایران‌زمین توسط اعراب، علوم مختلف و به‌ویژه علم پزشکی و دستاوردهای ایرانیان درزمینه تجهیزات وتاسیسات بیمارستانی به عالم اسلامی منتقل گشت، بدین نحو که با آمدوشد دانشمندان ایرانی به مراکز اسلامی (ازجمله دارالخلافه اسلامی) و هم‌چنین سکونت اعراب در ایران و نیاز ایشان مبنی بر استفاده از علوم درمانگری ایرانیان، به‌تدریج در سرزمین‌های اسلامی بیمارستان‌هایی برپا گردید که در بنای آن‌ها الگوبرداری مستقیمی از بیمارستان‌های ایرانی به‌ویژه تشکیلات و تاسیسات بیمارستان جندی‌شاپور شده بود. درواقع بیمارستان‌های این دوره برگرفته از همان سلسله‌مراتب و ساختارهایی بودند که پیش از آن‌ها بیمارستان‌های ایرانی و ازجمله بیمارستان جندی‌شاپور از آن بهره‌مند بودند، زیرا پزشکان و گردانندگان بیمارستان‌های اسلامی همان متصدیان و پزشکان بیمارستان‌های ایرانی بودند. بیمارستان‌های ایرانی در دوران باستان در امور داخلی و تشکیلات سازمانی خود دارای سلسله‌مراتب و بخش‌های مختلفی بودند. این امور و تاسیسات به‌مرورزمان و با بهره‌مندی پزشکان ایرانی از دستاوردهای نوین پزشکی حاصل‌شده بودند.
از این میان بیمارستان‌هایی که در دارالخلافه مسلمین بنا شدند با شرکت و همکاری مستقیم ایرانیان و پزشکان مکاتب درمانگری ایرانی بنیان گذارده شدند و در طراحی ساختار داخلی این مراکز درمانی و مدیریت و طبابت بیماران نیز پزشکان خوزی وجندی شاپوری نقش اصلی و اساسی را ایفا می‌نمودند.
کلمه بیمارستان یا مخفف آن مارستان نیز از زبان فارسی وارد فرهنگ عرب گردید. نخستین موسسه درمانی در سرزمین اسلام، در سال 88 (ه.ق) دردمشق به امر ولید بن عبدالملک اموی برای جمع‌آوری دیوانگان ساخته شد. بودجه این مرکز تا انقراض دولت اموی، توسط دولت تعیین می‌شد،. این مرکز درمانی را نمی‌توان بیمارستان نامید.
بیمارستان‌هایی که در امور داخلی و سیستم تشکیلاتی به مرحله تحسین‌برانگیز و قابل قبولی از درمانگری نایل آمدند، بیمارستان‌هایی بودند که در عهد آل‌بویه و در مراکز مهمی هم چون فارس و بغداد ایجاد گردیدند و با توجه به اینکه حکمرانان بویه‌ای رویکرد خاصی به ایران باستان و علوم و دانشمندان ایرانی داشتند، در این زمان الگوبرداری دقیق و بهتری از دستاوردهای پزشکان ایرانی در امور بیمارستانی و مدیریت و تشکیلات و تاسیسات درمانگری به‌عمل‌آمده و با توجه به فرآورده‌هایی که پس از اسلام پزشکان ایرانی و انیرانی در حوزه ساختارهای داخلی بیمارستان‌ها و ساماندهی امور داخلی بیمارستانی دست‌یافته بودند، بیمارستان‌های این دوران در امور آموزشی، درمانگری و تخصص‌های گوناگون طبی نه‌تنها از مسببین ظهور عصر طلایی طب و طبابت در این دوران، بلکه زمینه‌ساز پیشرفت‌های مهم در امور بیمارستانی در عصر اسلامی گردیدند. درواقع علم طب هم مانند علم نجوم از نخستین فنونی است که در بین مسلمانان رواج یافت. این علم در دوره اسلامی با ترجمه کتاب‌های پهلوی، یونانی و هندی آغاز شد و علم پزشکی بعد از تطور در سده‌های سوم تا پنجم هجری منتهی به تالیف چهار دانشنامه جامع پزشکی عربی در اوایل سده پنجم هجری شد.
در بیمارستان‌های دوران آل‌بویه هم چون بیمارستان‌های پیش از آن‌ها و یا بیمارستان‌های موجود در بغداد متولی یا (ساعور) مدیر و رییس داخلی بیمارستان بود که بر امورات بیمارستان و سایر پزشکان ریاست داشت، در اینجا نیز هر بیماری که به تشخیص پزشک می‌بایست بستری می‌شد به بخش ویژه بیماری خود انتقال می‌یافت که در این بخش‌ها علاوه بر طبیبان عمومی، چشم‌پزشکان دانشمند، گروهی از شکسته‌بندان و جراحان نیز وجود داشتند. هر یک از پزشکان و متخصصان مشهور، به‌تناسب اهمیت بیماری و تعداد بیماران، چند پزشک و خدمتگزار داشت و عده‌ای کارگزار نیز با عناوین گوناگون ازجمله وکیل، ناظر، خزانه‌دار، دربان و... در بیمارستان‌ها خدمت می‌کردند. در دوران آل‌بویه و هم‌چنین پس‌ازآن در دوران سلجوقی و خوارزمشاهی به بیماران بیمارستان‌ها دودست لباس داده می‌شد که یکی را به هنگام روز و دیگری را شبانگاه می‌پوشیدند. این البسه تابستان‌ها نازک و
زمستان‌ها ضخیم بودند و به بیماران مستمند پس از بهبودی پول داده می‌شد که می‌توانستند با آن مدتی زندگی کنند تا کاری بیابند. لباس بیماران به هنگام مراجعه به بیمارستان از ایشان گرفته می‌شد و به هنگام ترک بیمارستان به ایشان مسترد می‌گشت. به‌این‌ترتیب در محیط بیمارستان فقیر و غنی لباسی مشابه هم دربر می‌کردند و تحت درمان یکسان قرار می‌گرفتند و این امر شامل خارجیانی که در خارج از مرز ایران و در مراکش بیمار می‌شدند، نیز می‌گردید.
به‌طورکلی روش کار در مورد بیماران بستری در بیمارستان‌های قرون چهارم و پنجم هجری اندکی با آن چه که امروز رایج است تفاوت داشت. اگر بیماری فرد بیمار شدیدتر از آن بود که به‌صورت سرپایی مداوا گردد، به قسمت مخصوص بیماری‌های بستری فرستاده می‌شد. در هر یک از این قسمت‌ها یک یا چند پزشک متخصص خدمت می‌کردند و تعداد پزشکان هر بخش بستگی به اهمیت بیماری‌های مختلف در هر محل داشت. اگر چنین تشخیص داده می‌شد که شخص بیمار، مبتلابه چند بیماری مختلف است، یک جلسه مشاوره طبی تشکیل می‌گردید و در مورد بیماری مشخص تحقیق و تبادل‌نظر به عمل می‌آمد.
درمان همراه با آموزش
با توجه به اینکه سازمان اداری و علمی بیمارستان‌های ایران دوره اسلامی از جندی‌شاپور نشات گرفته و به جهان اسلام انتقال‌یافته و اینکه مرکز درمانی جندی‌شاپور دارای مرکز پیشرفته و بزرگ آموزشی نیز بوده است و در آن پزشکان و اساتید مجرب پزشکی مشهوری علاوه بر درمانگری به کار تعلیم به دانش‌پژوهان پزشکی نیز اشتغال داشتند، به‌تبع آن مراکز درمانی بزرگ در جهان اسلام نیز مکانی برای آموزش و تعلیم علم طب بوده‌اند. در زمینه آموزش پزشکی مطالعه بر روی بیمار و تحقیقات در بیمارستان و مطب، در دوره‌ای که فراگرفتن علوم غالبا نظری بوده، امری واجب و ضروری محسوب می‌گردیده است. بنابراین بیمارستان تنها اختصاص به درمان بیماران نداشت، بلکه دانشکده پزشکی نیز بود و شاگردان طب بعد از مدتی تحصیل و کسب تجربه عملی در پزشکی پس از دادن امتحان و موفقیت در آن طبیب
می‌شدند و معمولاگواهینامه فارغ‌التحصیلی پزشکی را یکی از اطبای معروف و رئیس بیمارستان امضا می‌نمود چون در دوره مذکور (آل‌بویه) پزشکانی بوده‌اند که به کار طبابت مشغول بوده و شهره عام و خاص بوده‌اند و تا قرن‌ها بعد نیز درزمینه پزشکی از نوشته‌ها و معلومات ایشان استفاده می‌شد. این پزشکان در دوره‌ای می‌درخشیدند که دوران احداث بیمارستان‌های عظیم و مجهزی هم چون بیمارستان‌های عضدی در بغداد و شیراز و مراکز مهمی در دوران آل‌بویه بود و با تصدی‌گری در بیمارستان‌های آن روز مانند ری، شیراز و غیره علم پزشکی را به مرتبه والایی از پیشرفت رسانیدند.
دانشجویان پزشکی آن دوران علاوه بر همراهی طبیب، تحت نظر او به معاینه بیماران
می‌پرداختند و کیفیت دارو و درمان را می‌آموختند. دراین‌باره ابن ندیم از معاصران زکریای رازی می‌گوید: رازی در مطب خود می‌نشست و زیردستش شاگردانش بودند و زیردست آن‌ها شاگردان ایشان و بعدازآن ها شاگردان دیگری می‌نشستند. چون بیماری، وارد می‌شد به اولین کسی که ملاقات می‌کرد حال خود را تقریر می‌کرد، اگر او به تشخیص طبی نمی‌رسید بیماری را به دسته دیگر حواله می‌داد، اگر این دسته هم از تشخیص عاجز می‌شدند به دسته بالاتر رجوع می‌کردند تا وقتی‌که بالاخره به استاد می‌رسید و او شخصا بیمار را معاینه می‌کرد و در آن موضوع صحبت می‌شد.
صرف‌نظر از این مطلب، گفتنی است که علاوه بر برقراری کرسی درس در بیمارستان‌ها و تعلیم علم طب به علاقه‌مندان این رشته، نکته‌ای که از سخنان ابن ندیم و قفطی می‌توان دریافت وجود سلسله مراتبی در بین پزشکان بیمارستان‌ها می‌باشد، به‌گونه‌ای که پزشکان درجه اول و دوم و حتی درجه سوم به نسبت مهارت و تخصصشان دسته‌بندی‌شده و هر یک به تبحر و علم خویش واقف بوده‌اند و در این میان پزشکان بسیار مشهور (درجه اول) به اموری چون تدریس و درمانگری در مورد بیماران صعب‌العلاج و احتمالا داروسازی و تدوین رساله و کتب مشغول بوده و پزشکان درجه دوم و سوم به کار درمانگری در مورد بیماری‌های عمومی اشتغال داشتند و هر بیمار ابتدا به این پزشکان مراجعه نموده و تنها در صورت ناتوانی این اطبا از درمان، به سراغ پزشکان درجه اول بیمارستان‌ها رفته و مورد درمان قرارمی گرفتند و تنها از این طریق بوده که پزشکان معروف و مشهوری همچون رازی و ابن‌سینا می‌توانستند علاوه بر تدریس به نگارش کتب و رسالات نیز به پردازند و در غیر این صورت تمامی وقت آن‌ها صرف معالجه بیماران می‌گشت و این مانع از امورات دیگر آن‌ها در زمینه خدمت به علم پزشکی می‌شد. به دلیل وجود آل‌بویه در عرصه سیاست و اعمال‌نفوذ در دستگاه خلافت فضای نسبتا مناسبی برای تنفس دانش و فرهنگ به وجود آمده بود. معزالدوله دیلمی که امیری بانفوذ و قدرتمند بود و تحت تاثیر تمایلات متعصبانه مذهبی قرار نداشت، توانست آرامشی برای علما و پزشکان فراهم آورد. گرچه ارزش علمی دوران او با دوران مامون برابر نبود، ولی تشویق و تقویتی که از پزشکان به عمل می‌آورد، باعث فراهم شدن زمینه‌ای شد که دردامان آن پزشکان بزرگی چون ابن‌سینا و رازی متولد شوند. ابن العبری در کتاب خود در مورد این دوران چنین می‌گوید:
«بدین ترتیب این‌گونه مطالعات و تفکرات که مرده بودند جانی تازه یافتند و مشتاقان این حقایق که پراکنده بودند بار دیگر انجمن آراستند. جوانان به تحصیل و مطالعه تشویق شدند و پیران به ارشاد و تربیت مامور گشتند. میدان آزاد و وسیع شد و بازار قابلیت‌ها که قبلا خریدار نداشت گرم و رایج گردید.»
پس به جرات می‌توان گفت پزشکی دوران آل‌بویه یک دوره اوج و شکوه از تاریخ پزشکی اسلامی است که می‌تواند به‌عنوان منبع غنی دانش مورد بهره‌برداری قرار گیرد.سپید
منابع: تشکیلات داخلی بیمارستان‌های آل‌بویه (عضدی)/حمید کاویانی پویا، سید محمد طیبی
بیمارستان‌های دوران آل‌بویه /رقیه السادات عظیمی

نظر شما