شناسهٔ خبر: 20521650 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اعتماد | لینک خبر

دايره‌المعارف بزرگ اسلامي در دويست‌و‌نودونهمين شب بخارا

بايد فرهنگ نامه خودمان را بنويسيم

صاحب‌خبر -

محسن آزموده

انديشه نگارش دايره‌المعارف (encyclopedia) انديشه‌اي جديد است و سابقه‌اش به سده هجدهم ميلادي و عصر روشنگري بازمي‌گردد، اگر چه بشر از ديرباز دانشنامه مي‌نوشته و مي‌خواسته مجموعه دانش خود را مضبوط و مكتوب كند. فكر نوشتن دايره‌المعارف محصول اين ايده انسان تراز نوين است كه در اين تصور بوده كه اسرار دانش را كشف كرده و مي‌تواند تمام معارف بشري را يكجا گرد آورد، نشانه‌اي از گام گذاشتن انسان به گردونه جهاني نو كه در آن مي‌توان بر هر تاريكي و ظلمتي نور دانش افكند. در ايران نيز انديشه نگارش دايره‌المعارف متاخر است و به دوران معاصر باز مي‌گردد، اگرچه همواره و به‌خصوص در دوره‌هاي اعتلاي فكري و فرهنگي و گسترش و رشد علمي، دانشمندان مترصد بوده‌اند دانشنامه‌ها و فرهنگنامه‌هايي طبقه‌بندي شده و منظم گرد آورند و كار جويندگان دانايي را ساده كنند. نخستين دايره‌المعارف جديد ايران تاليف غلامحسين مصاحب (1358-1289) رياضيدان و دانشمند برجسته ايراني است كه دو مجلد آن به ترتيب در سال‌هاي 1345 و 1350 منتشر شد. دايره‌المعارف بزرگ اسلامي كه از سال‌هاي آغازين پس از انقلاب اسلامي به همت سيد كاظم موسوي‌بجنوردي تاسيس و راه‌اندازي شد، اما مفصل‌ترين و مهم‌ترين دانشنامه جديد ايراني است كه از زمان انتشار نخستين مجلد آن در سال 1367 تاكنون 22 جلد آن منتشر شده و شماري از برجسته‌ترين محققان و پژوهشگران ايراني در نگارش و تهيه مداخل آن دست‌اندركار بوده‌اند. دويست و نود و نهمين شب مجله بخارا كه به همت بنياد موقوفات دكتر محمود افشار، مجله بخارا و گنجينه پژوهشي ايرج افشار برگزار شد، به اين دايره‌المعارف سترگ اختصاص داشت. در ابتداي جلسه علي دهباشي، سردبير مجله گزارش كوتاهي درباره روند برگزاري شب‌هاي بخارا ارايه كرد و به دست‌اندركاران آن به ويژه نقش موثر مصطفي محقق داماد در اين زمينه اشاره كرد. وي همچنين با اشاره به 850 هزار كتاب در كتابخانه دايره‌المعارف اسامي برخي از 117 نفر از اهدا‌كنندگان كتاب به اين مجموعه را ياد كرد كه از آن ميان مي‌توان به اين اسامي اشاره كرد: ايرج افشار، صادق كيا، منوچهر ستوده، سلطانعلي سلطاني، شيخ‌الاسلامي‌، بهبهاني، عبدالحسين زرين‌كوب، بهرام فره‌وشي، منوچهر مرتضوي، عنآيت‌الله رضا، محمود افشار يزدي، فريدون آدميت، احمد پاكتچي، كامبيز اسلامي، شاهرخ مسكوب، احمد و علينقي منزوي، فتح‌الله مجتبايي، نصرالله پورجوادي، سيد جعفر و سيد صادق سجادي، مهدي رفيع، اسماعيل شمس، اميرهوشنگ كاووسي، همايون صنعتي‌زاده، مهدي بياني، محمد جواد مشكور، فريدون مشيري، شرف‌الدين خراساني، شفيعي كدكني، قاسم آرين‌پور، محمدحسن گنجي، احمد اقتداري، غلامعلي و غلامرضا توسلي و... .

 

سرمايه ايران زمين، تمدن و فرهنگ است

مصطفي محقق داماد

پژوهشگر حقوق و علوم اسلامي

نخستين سخنران اين مجلس مصطفي محقق‌داماد، عضو پيوسته فرهنگستان علوم ايران بود كه در آغاز به نقش موثر كاظم موسوي‌بجنوردي در تهيه و انتشار دايره‌المعارف بزرگ اسلامي اشاره كرد و گفت: استاد محمد كاظم موسوي‌بجنوردي از نوادگان مرجع عاليقدر مرحوم آيت‌الله‌العظمي حاج سيدابوالحسن‌ اصفهاني است كه عموميت مرجعيت عامه ايشان در تاريخ مرجعيت سابقه نداشته و ندارد. پدر بزرگوار ايشان علامه آيت‌الله ‌العظمي ميرزا حسن موسوي‌بجنوردي كه هنگامه آثارش براي اهل فقه و اصول شناخته شده است، كار عمده ايشان در مجلدات عظيم و مستطاب «القواعد الفقهيه» و همچنين در «مفاتيح‌الاصول» شناخته شده است. آثار ارجمندي از ايشان به جا مانده كه هر كس بخواند با سليقه اين بزرگوار آشنا مي‌شود. ايشان شاگرد مرحوم ميرزاي‌ناييني است، اما خود چيزي كمتر از ناييني ندارد. همه اين خانواده اهل علم هستند. يكي از برادران ايشان آيت‌الله سيد محمد مهدي موسوي‌بجنوردي از علماي فاضل اما گمنام است كه در كنج خانه جهان بنشسته در گوشه‌اي است. كاظم موسوي‌بجنوردي از جواني دنبال اين بود كه براي اين ملت كاري كند. راه‌هاي مختلف رفت، 14 سال در زندان دوران ستمشاهي به سر برد، به اين اميد كه كاري كرده باشد. بعد از آزادي از زندان، پس از مدت كوتاهي فعاليت سياسي در استانداري و نمايندگي مجلس، خيلي زود از سياست كنار كشيد و به دايره‌المعارف آمد، به تعبير ملك‌الشعراي بهار متوجه شد كه «نيست يك جو ايمني در قرب درگاه ملوك/ ‌اي خوش آن موري كز او باشد سليمان بي‌خبر.»
محقق داماد با اشاره به بزرگاني از اهل فرهنگ و دانش ايران كه در دايره‌المعارف به همراه موسوي‌بجنوردي فعاليت كردند، گفت: يكي از فعاليت‌هاي برجسته ايشان در دايره‌المعارف 22 جلد كتاب مستطاب و عظيم تاريخ جامع ايران است. كار ايشان در دايره‌المعارف تنها دايره‌المعارف نيست، چندين دايره‌المعارف در كنار آن مثل دانشنامه حقوق ايران و دانشنامه تهران بزرگ تهيه شده است. جوانان بايد اهتمام بورزند و جاي چهره‌هايي كه در اين دايره‌المعارف زحمت كشيده‌اند مثل دكتر شرف‌الدين خراساني، علامه زرياب خويي، استاد زرين‌كوب، مرحوم رفيع و استاد ايرج افشار را پر كنند. اين كشور بايد با دانش و فرهنگ اداره شود. سرمايه ايران زمين، سرمايه تمدن و فرهنگ است. اجازه بدهيم اين فرهنگ به دست جوانان باقي بماند.

 

دشوار؛ به ويژه از نظر معنوي

سيدمحمدصادق سجادي

عضو شوراي عالي علمي دايره‌المعارف بزرگ اسلامي

صادق سجادي مورخ و عضو شوراي علمي دايره‌المعارف در آغاز با اشاره به 33 سال فعاليتش در اين دايره‌المعارف به شكل‌گيري اين نهاد اشاره كرد و گفت: وقتي ما جوان بوديم، افتخار شاگردي اساتيدي چون دكتر زرياب، دكتر زرين‌كوب، دكتر عنايت‌الله رضا، دكتر شرف‌الدين خراساني و... را داشتيم. امروز هم تلاش مي‌شود محققان جوان تربيت شوند. دايره‌المعارف بزرگ اسلامي در اسفند 1362 شمسي تاسيس شد. مقارن تاسيس دايره‌المعارف، آقاي بجنوردي مانيفستي مشتمل بر تحليلي از نگاه اسلام شناسان و ايران شناسان غربي به فرهنگ و تمدن اسلامي منتشر كرد و در آن آرزوي تدوين دايره‌المعارفي در اين زمينه به دست مسلمانان و مخصوصا ايرانيان را بيان كردند. اين هدف اصلي و اوليه آقاي بجنوردي بود كه خوشبختانه تحقق يافته و امروز نيز در حال تكميل است. اما مطلب مهم پايداري بر سر تدوين دايره‌المعارف و رساندن آن به اينجاست. اين كاري بسيار دشوار هم از نظر امكانات مادي و مهم‌تر از آن از نظر علمي است. سجادي گفت: در آغاز دايره‌المعارف يكي- دو بخش بيشتر نداشت، يكي بخش گزينش عناوين كه وظيفه‌اش فيش‌برداري از كتب اصلي مثل لغتنامه دهخدا يا برخي از متون فقهي و رجالي و تاريخي و ادبي بود، ديگري بخش پرونده‌هاي علمي كه در سال 1363 تاسيس شد و با معدود منابعي كه آن زمان وجود داشت، آثاري را كپي مي‌كردند و براي نويسندگان خارج از مركز ارسال مي‌كردند. اين غير از دايره سرويراستاري و ويراستاران بود. از اواخر سال 1363 و مخصوصا در سال 1365 گروه بزرگي از محققان و استادان درجه اول همچون استاد دكتر زرياب خويي، دكتر شرف‌الدين خراساني، دكتر عنايت‌الله رضا و پيش از ايشان مرحوم دكتر احمد تفضلي، دكتر شعار به دايره‌المعارف پيوستند و روند تدوين دايره‌المعارف تغيير كرد. يعني تا پيش از آن تعداد قابل توجهي مقاله نوشته و جمع‌آوري شده بود، اما اين مقالات كه بين سال‌هاي 1363 تا 1365 تدوين شده بود، بر اساس نگاه بعدي‌اي كه در دايره‌المعارف شكل گرفت، يعني اينكه بايد مبتني بر معتبرترين منابع تحقيق باشد و شيوه دانشنامه‌نگاري جهاني به لحاظ بيان و صورت و شكل مدخل باشد و حدود يك جلد مي‌شد، توسط شوراي علمي دايره‌المعارف كنار گذاشته شد. زيرا با حضور اين اساتيد بزرگ براي تفكيك مسووليت‌ها و مدخل‌ها بر حسب موضوع، تشكيل بخش‌هاي پژوهشي ضروري شد. تا سال 1365 بخش‌هاي تفكيك شده علمي به معناي امروزي نداشتيم. من در سال 1363 به‌طور منفرد به عنوان دستيار استاد دكتر آذرنوش بودم و هنوز مدخل‌ها بر حسب بخش‌ها تفكيك نشده بود و البته بخش‌هايي هم وجود نداشت. يعني مثلا در اتاقي كه بنده در كنار دكتر آذرنوش كار مي‌كردم، هم مقاله ادبيات تدوين مي‌شد، هم مقاله تاريخ و هم رجال. بعد از مستقر شدن اساتيد، گروه‌هاي پژوهشي شكل گرفت، مثل گروه تاريخ، گروه هنر و... مرحوم يحيي ذكا نخستين مدير بخش هنر دايره‌المعارف بود. بعد از ايشان استاد محمد حسن سمسار اين وظيفه را برعهده گرفت. همچنين بخش‌هاي ادبيات عرب و ادبيات غيرعرب يعني مشتمل بر ادبيات فارسي و ديگر اقوام مسلمان و بخش اديان و عرفان به رياست استاد دكتر فتح‌الله مجتبايي شكل گرفت. مقالات بر حسب بخش‌ها تفكيك شد و وظايف بخش‌ها مشخص شد. از آن پس مقالات به‌طور تخصصي براي تاليف به نويسندگان و محققان احاله مي‌شد. يكي از وظايف بخش‌ها شناسايي متخصصان در هر زمينه‌اي بود. گرچه مديران و دستياران بخش‌ها در زمينه‌هايي كه مسووليتي به ايشان محول مي‌شد، در زمره متخصصان درجه اول بودند.
سجادي سپس به ديگر فعاليت دايره‌المعارف يعني وظيفه تربيت محققان و پژوهشگران براي جايگزيني با اساتيد كهنسال اشاره كرد و گفت: در اين زمينه دايره‌المعارف موفق بوده است. در سال 1366 كه بخش پرونده‌ها تحول اساسي پيدا كرد، تعداد قابل توجهي از جوانان جذب شدند. جذب جوانان يكي از خصايص آقاي بجنوردي بود. امروز بسياري از كساني كه در مراكز پژوهشي فعاليت مي‌كنند تربيت شده دايره‌المعارف بزرگ اسلامي هستند.
وي در پايان به تاثيرات دروني و بيروني دايره‌المعارف اشاره كرد و به تداوم فعاليت اين دايره‌المعارف پرداخت و گفت: اين امر با پايمردي و پايداري امكان‌پذير شد. زيرا تنها برخي از مشكلات كافي بود كه اين كار تداوم نيابد. نخستين شخصي كه در اين تداوم نقش داشت، خود آقاي بجنوردي بود. اين مشكلات به خصوص در كشوري كه سابقه دانشنامه‌نويسي در آن زياد نيست، قابل ذكر است. تنها دايره‌المعارف‌هايي كه در آغاز كار دايره‌المعارف بزرگ اسلامي در فارسي وجود داشت، يكي دايره‌المعارف مصاحب بود كه قسمت عمده آن ترجمه دايره‌المعارف كلمبيا است و بخش مربوط به اسلام و ايران البته تاليف است كه البته بسيار معتبر است. ديگري دانشنامه ايران و اسلام آقاي دكتر يارشاطر است كه بر اساس چاپ دايره‌المعارف اسلام و اروپا آن را منتشر كرده و آنچه مربوط به فرهنگ و تمدن ايران و به خصوص مذاهب شيعي بود به كتاب افزوده شده است. اما بيش از 10 جزوه از آن منتشر نشد و به‌دنبال انقلاب اسلامي متوقف شد. بنابراين تجربه دانشنامه اسلامي در ايران چندان نبود و اين فقدان ترجمه بر مشكلات مي‌افزود. رد كردن مقاله يا ضعيف تلقي كردن آن يكي از بزرگ‌ترين مشكلات ما در دايره‌المعارف بوده و هست. به خصوص امروز كه محققان جواني كه انعطاف علمي و خصلت شاگردي استادان بزرگ را از دست داده‌اند و به سختي مي‌پذيرند كه مقاله‌شان حك و اصلاح شود، چه برسد به اينكه مقاله‌شان رد شود. با اين همه ما در دايره‌المعارف اهل مجامله نيستيم و در اين زمينه تعارف نداريم. با اين همه همواره جوانان را تشويق كرده‌ايم كه به دايره‌المعارف بيايند و مقاله بنويسند.

 

نقش ايرانيان در فرهنگ اسلامي

آذرتاش آذرنوش
مدير بخش ادبيات عرب دايره‌المعارف

 آذرتاش آذرنوش، مدير بخش ادبيات عرب دايره‌المعارف سخنراني خود را با اشاره به بيش از سه دهه فعاليت در اين مركز آغاز كرد و گفت: در آغاز كار وقتي با آقاي بجنوردي بحث مي‌كرديم، تاكيد مي‌شد كه ما بايد يك دايره‌المعارف ايراني بنويسم، به اين معنا كه از ذكر آنچه خاورشناسان كرده‌اند و ترجمه مستقيم آنها دست‌برداريم و بايد به عنوان دانشمندان ايراني واقعي دست به تدوين دايره‌المعارف بزنيم. به همين خاطر شيوه ما با دايره‌المعارف ديگري كه در ميدان فلسطين بود، متفاوت بود، يعني ما تاليف مي‌كرديم. نكته ديگر اينكه آقاي بجنوردي لطفي در حق ما كرد و آن اينكه هرگز دست به سانسور مقالات ما نزد. يعني ايشان به ما اجازه داده بود آنچه را مي‌خواهيم، بنگاريم، مگر جايي كه خطاي علمي باشد. اين امر راهي خجسته را براي ما گشود.
آذرنوش سپس به تخصصش يعني ادبيات عرب اشاره كرد و گفت: در اين زمينه البته هزاران منبع موجود است، اما وظيفه ما اين بود كه آنچه را خاورشناسان به‌طور نسبي مغفول گذاشته‌اند و نويسندگان عرب مطلقا بر ما منع مي‌كردند را بازيابي كنيم و در آثار خودمان بازتاب دهيم. منظور از سهم مغفول فرهنگ ايراني است كه بايد در جهان‌اسلام نقش مهمي بازي مي‌كرد كه كرد، اما كسي به دنبال بازيابي اين فرهنگ كه اين نقش مهم را در حيات فرهنگي اسلامي داشت، نبود. ما هر گاه در اين زمينه بحث مي‌كرديم، مورد انتقاد دوستان عرب قرار مي‌گرفتيم. يك شب در گفت‌وگو با رشدي راشد، استاد بزرگ عربي در زمينه نقش ايرانيان در فرهنگ و تمدن اسلامي بحث كردم و ايشان به‌شدت مثل طه حسين تاكيد داشت كه ايرانيان اصلا وجود خارجي نداشتند! بنابراين ما سعي كرديم حالا كه قلم در دست داريم، بايد همت كنيم و در زمينه نقش ايرانيان در اين فرهنگ غني بنويسيم. اين كار رنجي بر دوش من نهاد كه امروز به خاطر آن بسيار شادمان هستم. يكي از دشواري‌ها اين است كه براي يافتن آثار ايراني در يك اثر بايد تمام آن را خواند. مثلا اگر جاحظ به عنوان بزرگ‌ترين مرد ادب عربي در سراسر عربي صد جلد كتاب دارد، بايد كل آثار او را با دقت خواند. اين كار نتيجه خوبي داد. از آثار جاحظ توانستم انبوهي روايت‌هاي مربوط به ايران و اطلاعات بسيار جالب توجه راجع به ايرانيان و زرتشتيان و عيد نوروز و جشن‌هاي ايراني و جملات فارسي در ابتداي قرن سوم هجري بيابم. علاوه بر آن حدود 300 كلمه فارسي در آثار جاحظ يافته‌ام.
آذرنوش گفت: نقش تاثير ايرانيان و فرهنگ ايراني بر زبان و فرهنگ عربي شوخي نيست. بحث اصلي درباره دوره‌هاي پيش از اسلام نيست، اگرچه من تمام شعر عصر جاهلي را خوانده‌ام و كلمه‌هاي فارسي را يافته‌ام. تك و توك ايرانياني از زرتشتيان و مانويان در حجاز زندگي مي‌كردند يا برخي حاكمان رفت و آمد داشته‌اند كه در اين باره تحقيقات زيادي كرده‌ام. اما در قرن اول (سال‌هاي حدود 66-65 هجري) حادثه مهمي رخ مي‌دهد. شاعري ابن‌زياد را هزل مي‌كند و او اين شاعر را با طناب مي‌بندد و با شرايط نامناسب در شهر بصره مي‌چرخاند. اين فرد عليه عبيدالله بن زياد هجو مي‌سرايد. نخستين شعر فارسي كه در تمام تاريخ ادبيات ما هست، همين شعر معروف «آب است و نبيذ است» است. همچنين بايد از نقش ابن‌مقفع ياد كرد. ابن‌مقفع شهسوار ادب عرب و ايراني در سراسر تاريخ ادبيات عرب است. اين مرد كاري كرد كه آن را مي‌توان بزرگ‌ترين گام در زمينه نثر و ادبيات عرب خواند. به اين معني كه ابن‌مقفع نخستين كسي بود كه حكمت‌هاي ايراني را به زبان عربي ترجمه كرد. پس از آن جزواتي در زمينه حكومتداري به شيوه ساسانيان تاليف كرد. بعد كتاب داستان‌هاي ايراني- هندي كليله و دمنه را به زبان عربي ترجمه كرد. اما نكته مهم اين است كه در ادبيات عرب و زبان عربي از پيش از اسلام تا آن زمان جز يكي- دو سطر نثر عربي نداشتيم و آنچه بوده يا نظم يا سجع بوده است. البته قرآن‌كريم زبان انساني نيست و بيان الهي است و كسي نمي‌تواند از اين كتاب تقليد كند، زيرا قرآن تقليدناپذير است. نهج‌البلاغه نيز كه تالي تلو قرآن است، چنين است و زبانش زبان گفتاري نيست، زيرا زباني فاخر و اديبانه و پر از سجع و قافيه است. چند خطبه نيز هست كه مملو از سجع و قافيه است. تا پيش از ابن‌مقفع تمام زيبايي ادبيات عرب در اين ريتم و قافيه جمع شده است، هنوز زبان عربي يك زبان عادي مردمي همگاني كه بتواند فرهنگ يك ملت و دولت را بازگو كند و داستان‌هاي عاميانه مردم را بيان كند و داده‌هاي مردان هنرمند را بيان كند، به وجود نيامده است. زبان عربي چند دهه درنگ كرد تا به كمك فرهنگ‌هاي ديگر مثل فرهنگ ايراني گوياي زندگي مردم باشد. كسي كه اين كار را انجام داد و باعث شد عرب‌ها منتظر تحول تدريجي نباشند، ابن‌مقفع بود. ابن‌مقفع ايراني بود و زبان اصلي او فارسي دري بود و زبان دومي كه مي‌دانست پهلوي بود و زبان عربي را نيز آموخته بود. او داستان كليله و دمنه را به زبان فارسي نوشت و زباني كه به كار برد، اصلا سجع و قافيه ندارد. او زباني شفاف و گويا براي همه مردم دارد كه جامعه را تحت تاثير قرار داد.
آذرنوش با اشاره به دشواري ترجمه از فارسي به عربي گفت: ابن‌مقفع ايراني است و زبان عربي را آموخته است. طه حسين مي‌گويد ابن مقفع عربي را به اندازه خاورشناسي كه عربي است، مي‌دانست. او نثر جديد مورد حاجت جامعه عرب را خلق مي‌كند. ابن‌مقفع به فارسي مي‌انديشيد و به عربي مي‌نوشت و اين براي مترجمان دردآور است، به همين جهت است كه برخي دنبال غلط در نثر او هستند. كاري كه ابن‌مقفع كرد، بزرگ‌ترين گامي بود كه براي عربي برداشت. او خدمتي به اسلام كرد كه پيوسته بايد مورد تقدير قرار گيرد، زيرا دولت‌هاي اسلامي در آن زمان به روي فرهنگ‌هاي بيگانه از فلسفه يوناني تا نجوم فارسي و حكمت ايراني آغوش گشوده بودند و‌ اين فرهنگ نياز به يك شفافيت و پويايي و پر تواني دارد تا بتواند فرهنگ را به زبان خود آورد.
آذرنوش در پايان گفت: اين داستان نشان مي‌دهد وقتي ما آزادي داريم كه هر چه مي‌خواهيم بنويسيم، مسووليت‌مان سنگين مي‌شود. براي نگارش اين داستان‌ها درباره تاثير ايرانيان در فرهنگ و تمدن اسلامي و حتي جهاني نيازمند منابع دقيق هستيم. داستان ابن‌مقفع به اوايل دوره عباسيان (3-131 هجري قمري) برمي‌گردد. در پايان قرن دوم حادثه بزرگ ديگري رخ مي‌دهد كه ناگهان تمام فرهنگ مادي ما ايرانيان در شعر عرب مثل آينه‌اي كه پرتو افكنده باشد، بازتاب مي‌يابد. ابونواس (196 - 133ه. ق.) شاعري قصيده‌سرا و غزل‌سرا به ظهور مي‌رسد كه در زمينه عشق و عاشقي بسيار شعر گفته است. البته شعرهايي در زمينه زهديات دارد. اين شاعر يعني ابونواس بدون ترديد تنها شاعري است كه عرب‌ها مي‌توانند به عنوان يك شاعر جهاني جلوه بدهند. مادر او ايراني است، خودش در اهواز زندگي كرده و شاعري بزرگ مي‌شود. اين شاعر بزرگ به قدري سنت‌ها و آيين‌هاي ما ايرانيان در قرون دوم و سوم هجري را بيان مي‌كند كه شگفت‌انگيز است. ما ايرانيان فرهنگ مادي و زندگي روزمره خودمان در اين بازه زماني را از كتاب‌هاي ابونواس در مي‌يابيم. در 5 جلد ديوان او مطالب شگفت‌انگيزي راجع به فرهنگ ايراني مي‌يابيم. 300 كلمه فارسي و 4-3 قطعه شعر به زبان فارسي پهلوي دارد و فارسيات ابونواس است و مرحوم مجتبي مينوي در اين زمينه كار كرده است. نخستين شعري كه در سراسر ادبيات جهان راجع به بازي چوگان گفته قصيده‌اي از ابونواس است. به‌طور خلاصه تاثير زبان فارسي در ادبيات عرب بسيار زياد است.

 

حكايتي و اشارتي

اصغر دادبه

مدير گروه ادبيات داير‌ه‌المعارف بزرگ اسلامي

اصغر دادبه در آغاز در ادامه بحث آذرنوش به تاثير فرهنگ ايراني در فرهنگ و تمدن اسلامي بحث خود را با اشاره به شكل‌گيري شاخه كلامي معتزله در سال 130 هجري آغاز كرد و گفت: معناي اين سخن آن است كه در اين زمان فرهنگ ايراني به همت بزرگاني چون ابن مقفع به عربي ترجمه شده بود و نظام‌هاي فكري در حال شكل‌گيري بود. ضمن آنكه دوران ترجمه يعني ترجمه آثار يوناني به سرياني و عبري و سپس به عربي از نيمه دوم قرن دوم هجري (175 ه. ق.) آغاز شد. 50 سال پيش از آن ماجراي «اعتزل عنا» (شكل‌گيري معتزله) رخ داده بود و هسته بنيادي تفكر كه اصلش از ايران بود، منتقل شده بود. اين آثار كه بيدادگرانه نابود شد و برخي چون كليله‌و دمنه باقي ماند، در آن دوره ترجمه شده بود. البته بعدا يونان هم تاثير گذاشت. كتاب ارزشمند «جدال فارسي و عربي» دكتر آذرنوش را بخوانيد، زيرا بسيار ارزشمند و معجزه‌گون است. متاسفانه در اين كتاب روشن مي‌شود كه برخي از اصلي‌ترين دشمنان زبان فارسي در سده‌هاي نخستين ايراني بودند و به اين آتش دامن زدند.
دادبه در ادامه به مشكلات امروزين و نقايص مربوط به زبان فارسي اشاره كرد و گفت: بزرگ‌ترين وظيفه ما آن است كه از آغاز فرزندان‌مان را با ميراث ادبي و فرهنگي خودمان و در راس آن حافظ و سعدي و فردوسي آشنا كنيم. امروز كودتايي عليه زبان فارسي در جريان است كه اگر ريشه تاريخي آن را بخواهيم دنبال كنيم، از ورود انگليسي‌ها آغاز مي‌شود. مرحوم دكتر فخرالدين شادمان در رساله‌اي به نام «حكايتي و اشارتي» به اين نكته مي‌پردازد.
وي سپس به سخني از ولتر، فيلسوف و نويسنده فرانسوي عصر روشنگري اشاره كرد و گفت: ولتر از ضرورت دايره‌المعارف سخن مي‌گويد تا گزارش مختصر و مستمر سخنان گذشتگان را بيان كند. البته ما از گذشته دايره‌المعارف‌هايي داشتيم. مثلا نفايس‌الفنون شمس‌الدين آملي در قرن هشتم نوعي دايره‌المعارف است و مثل جامع‌العلوم فخر رازي است. شمس‌الدين در مقدمه اين كتاب ضمن شكايت از اوضاع زمانه بر ضرورت نگارش كتابي مشتمل بر اولي الالباب و طبقه‌بندي علوم تاكيد مي‌كند. آنچه او در اين مقدمه مي‌گويد بيان همان سخن ولتر در قرن‌ها بعد است. در كتاب نيز ذيل عنوان هر دانشي شبيه مقالات دايره‌المعارف توضيحاتي ارايه مي‌شود. بنابراين ما از زمان فارابي به فارسي و عربي سنت دايره‌المعارف‌نويسي را داشته‌ايم و طبيعتا در دوره‌هاي فترت مثل خيلي چيزهاي ديگر افول كرده اما از بين نرفته است. بنابراين توجهي كه در غرب به دايره‌المعارف‌‌نويسي در
300 – 200 سال پيش پديد آمد در ما از ديرباز بوده است. فقدان آثاري از اين دست نشانه عدم پيشرفت و واماندگي است. دادبه در ادامه به تحولاتي كه پس از مشروطه رخ داد و ضرورت نگارش دايره‌المعارف را براي ما يادآوري كرد، پرداخت و گفت: اين تفكر در دوره مشروطيت تجديد شد و در كار كارستان زنده‌ياد مصاحب به ثمر نشست. كار ايران و اسلام دكتر يارشاطر نيز به دنبال اين امر به وقوع پيوست كه متاسفانه ابتر و ناقص ماند. از اين حيث كار دايره‌المعارف بزرگ اسلامي ارزشمند است.

 

دست ما خالي بود

كاظم موسوي‌بجنوردي

رييس مركز دايره‌المعارف بزرگ اسلامي

كاظم موسوي‌بجنوردي، رييس دايره‌المعارف بزرگ اسلامي آخرين سخنران اين شب بود كه در آغاز به اين پرسش پرداخت كه چگونه فكر گردآوري دايره‌المعارف به وجود آمد و گفت: زماني كه ما شروع به كار كرديم تب امروز براي دايره‌المعارف نبود. يك مرحوم غلامحسين مصاحب بود كه با عشق و علاقه دو جلد دايره‌المعارف وزين منتشر كرد. همچنين آقاي يارشاطر كه از چهره‌هايي است كه هميشه دوست داشته‌ام و به او افتخار مي‌كنم. ايشان يك خادم فرهنگ ايران است و جوانمردانه و قهرمانانه فرهنگ ايراني را معرفي و بارور مي‌كند. بايد در عقل و خرد كساني كه او را نمي‌شناسند و ارزش او را بي‌مقدار جلوه مي‌دهند، ترديد كرد. در زماني كه آقاي يارشاطر مشغول شد، دانشنامه ايران و اسلام پديد آمد كه 9 جزو آن قبل از انقلاب و 2 جزو بعد از انقلاب پديد آمد. اين كتاب ترجمه‌اي از دايره‌المعارف اسلام اروپا با اضافاتي بود. اين كل تجربه ما در اين زمينه بود. وي گفت: وقتي در زندان سياسي بودم، فعاليت‌هاي فكري زيادي صورت مي‌گرفت. شايد شما تصوري از زندان سياسي پيش از انقلاب نداشته باشيد. زندان سياسي در آن زمان بزرگ‌ترين دانشگاه بود. در يكي از مصاحبه‌ها گفته‌ام كه زندان سياسي در آن زمان چيزي برتر از آكسفورد بود، زيرا نزديك به دو هزار نفر اغلب متفكر و با تحصيلات بالا مرتبا در داد و ستد فكري بودند. اين چنان مجموعه‌اي را به وجود آورده بود كه مي‌توانم بگويم تربيت شده آنجا هستم. در آنجا نيروهاي چپ و مذهبي حضور داشتند. نيروهاي چپ از اقتصاد و فلسفه تا زيبايي‌شناسي كتاب داشتند و ما مسلمان‌ها دست‌مان خالي بود و مرتبا هم آثارشان را مي‌خوانديم و هم بحث مي‌كرديم. آنجا به فكرم رسيد بايد براي اينكه فرهنگ اسلامي و ايراني و به خصوص اسلامي را جمع‌آوري كنيم و چيزي را در اختيار جوانان بگذاريم، بايد دايره‌المعارفي گردآوري كنيم. شايد نتوانيد تصور كنيد كه نخستين بار در آنجا به خاطر اين ارتباطات فكري گسترده‌اي كه داشتيم، به مطالب زيادي راه يافتيم. مثلا يك متخصص اغذيه از فرانسه داشتيم كه از او خواهش كردم راجع به اغذيه براي ما بحث كند. او كلاس گذاشت و هنوز آموزه‌هاي او آويزه گوش من است. بجنوردي گفت: در زندان ملل و نحل شهرستاني در اختيار من بود و از همان زندان فيش‌برداري كردم. دو، سه مقاله آن را از عربي به فارسي ترجمه كردم و خوشبختانه به اين صرافت فكري افتادم كه اين نه كار زندان است، نه كار يك نفر و نه كار ملل و نحل شهرستاني. بعدا كه انقلاب شد، در دوره اول مجلس نماينده شدم و آنجا اتفاقاتي برايم افتاد. يك روز آقاي بهزاد نبوي در كريدورهاي مجلس به من گفت تو خيلي منزه‌طلب شده‌اي و مواظب هستي كه قبايت آلوده نشود! جواب دادم شايد. به هر حال به ياد افكارم در زندان افتادم و ماجراي دايره‌المعارف به خاطرم آمد. به اين نتيجه رسيدم حالا كه انقلاب شده و ما ‌ام‌القراي اسلامي شده‌ايم، بايد خودمان فرهنگ‌نامه بنويسيم، نه خاورشناسان و ايران‌شناسان. البته كار آنها ارزشمند است و ما در تمام زمينه‌ها از نتايج پژوهش‌هاي آنها بهره مي‌بريم. اما ما صاحبان اين فرهنگ هستيم و بايد خودمان دست به كار شويم. موسوي‌بجنوردي گفت: آن زمان رييس ما در مجلس مرحوم هاشمي‌رفسنجاني بود و ماجرا را با ايشان در ميان گذاشتم و گفتم مي‌خواهم سياست را كنار بگذارم و به كار دايره‌المعارف مشغول شوم. ايشان سخت استقبال كرد و گفت در ايران بعد از انقلاب جاي دايره‌المعارف خالي است. بعد هم با حساب و كتاب دقيق، در حدود 35 سال پيش به بودجه ماهي 10 ميليون تومان رسيد. آن را پذيرفت. اما من با اينكه از نظر مالي وضع مساعدي نداشتم، اين را نپذيرفتم و گفتم مي‌خواهم كار دولتي نباشد و اين يك كار علمي است. شايد راز اصلي موفقيت ما همين جمله بود. گفت پس از من چه مي‌خواهي؟ پاسخ دادم دو چيز: نخست اينكه بدانيد من چه كار مي‌كنم، چون بايد سال‌ها كار كنم، دوم سپر حمايتي مي‌خواهم. ايشان پذيرفت. يادداشتي براي آقاي كروبي نوشتم كه زماني با من در زندان بود. از ايشان محلي براي اين كار خواستم. ايشان بلافاصله دستور داد و به ما جايي دادند. كار شروع شد و يك سازمان غيرانتفاعي با سرمايه 100 هزار تومان آغاز به كار كرد. يك سوم سرمايه را طبق قانون براي ثبت موسسه به بانك داديم. موسوي‌بجنوردي در پايان گفت: دايره‌المعارف بزرگ اسلامي را استاداني كه با ما همكاري مي‌كنند، بايد معرفي كنند. همه اساتيد و بزرگان علم و ادب آنجا جمع شدند و با ما همكاري كردند، مثلا استاد مجيدي براي گردآوري منابع تحقيق غوغا كرد. در ابتدا برخي استادان گفتند ما منابع تحقيق و متخصص در تمام رشته‌ها نداريم و بايد ترجمه كنيم. من در اين دو زمينه برنامه‌ريزي كردم. امروز مي‌توانم ادعا كنم بيش از 250 هزار جلد كتاب فتوكپي از منابع ناياب و كمياب از گوشه و كنار ايران و جهان داريم. آن زمان منابع ديجيتال نبود. به‌طور متوسط ماهي 700 هزار (گاهي 800 هزار) صفحه فتوكپي و كتاب توليد مي‌كرديم.

نظر شما