به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، محمدرضا تاجیک نظریهپرداز علوم سیاسی و روابط بینالملل در گفتوگویی به بررسی آرمان رهایی در اندیشه سیاسی غرب پرداخته است.
برخی از جملات کلیدی وی در این مصاحبه عبارت است:
* انحصار مفهوم رهایی در مکتب مارکسیستی بهمنزله به حصار کشیدن رهایی است
* چپ جدید رهایی را از چنگال مارکسیسم ارتدوکس میرهاند
* همه ما بهشکل جدیدی از خود بیگانه شدهایم اما آن را فهم نمیکنیم
* با مرگ انسانها درون خود مواجهیم
* گفتمان مسلط متوجه استعداد رهاییبخش دین شده است
* انسان هیچگاه در طول تاریخ تا به این حد در بند نبوده است
* شخصاً باور ندارم که بدون ایدئولوژی بتوان به رهایی اندیشید
* روشنفکری کنونی حاضر نیست برای رهایی بهایی بپردازد
* پستمدرنیسم هم میتواند افیون جوامع و افیون روشنفکری باشد
* شاهد بازگشت شکوهمند دین و خدا هستیم
تاجیک در بخشی از این مصاحبه به نقش و ظرفیت رهاییبخشی دین اشاره میکند که بخشی از این نظرات بهشرح ذیل است:
بیتردید دین چهرهای مانند فارماکون افلاطون دارد، میتواند هم درد باشد و هم درمان، هم زهر باشد و هم پادزهر؛ دین میتواند مانند نی مولانا هم توخالی و هم توپر باشد؛ دین میتواند همچون رند حافظ باشد که انسان را هم اهل میخانه و هم اهل مسجد کند. دین میتواند هم چهره افیون ملتها را داشته باشد و هم میتواند در چهره رهاییبخش و روح جهان بیروح ظاهر گردد و انسانها را رهایی دهد، پس دین از چنین استعدادی برخوردار است. بستگی دارد که چه قرائتی از دین داشته باشیم. قرائت کوخنشینها بهقول امام یا قرائت کاخنشینها، قرائت اسلام آمریکایی یا اسلام اصیلی که میتواند رهاییبخش باشد. گفتمان مسلط و نظام سلطه جهانی بهشدت متوجه استعداد رهاییبخش دین شده است، در نتیجه با تمام توان میکوشد تا آن را سایش و صیقل دهد و دین را لطیف و ظریف سازد و تیزیها را از فضای دین بگیرد و دین را به عالم خصوصی انسانها ببرد و به یک مرام بهداشتی مبدل سازد که با معنویت انسانها در عالم خصوصیشان سروکار دارد و دین را از حوزه عمومی به حاشیه بکشاند.
متأسفانه بسیاری از روشنفکران نیز در این فضا به گفتمان مسلط کمک میکنند. امروز تلاش میشود استعداد ایدئولوژیک شدن و تبدیل شدن به یک پراکسیس در فضای مبارزاتی و رهاییبخشی از دین سلب گردد تا دین صرفاً در حکم یک سری آداب و شعائر برای رهنمون کردن انسانها به یک زندگی اخلاقی و یا بهشت برین باشد. اما دین میتواند بهشتی در زمین برپا کند، میتواند نظم موجود را به نظم مطلوب مبدل سازد چراکه دین قادر است در نقش میکروفیزیک قدرت و میکروپولیتیک ظهور یاید و هر انسانی را سوژه خود قرار دهد و در مسیر خود روان کند.
دین میتواند دستهای متفرق را به یکدیگر پیوند زند و یک اراده جمعی ایجاد نماید و آن را به یک سماجت مقدس مزین سازد. دین میتواند در مقابل چشمان پیروانش یک آرمان و اتوپیای بسیار زیبا قرار دهد و به آنها انگیزه و انگیختهای بخشد تا برایش هزینهها بپردازند و از هرآنچه دارند بگذرند و تمامی اینها لازمه امر رهایی است، این چیزی است که یک دین میتواند عرضه کند. دین نهتنها در موضع سلبی برنامهای برای حرکت دارد بلکه افقی را هم روشن میکند و یک جامعه متفاوت، یک شهر خدا، یک مُثُل و یک مدینه فاضله را طراحی مینماید و تا این مهم محقق نگردد و مشخص نباشد که از جایی که حرکت کردهایم و با هزینهای که پرداختیم به کدام سو و برای چه میرویم، نمیشود در جامعه و در میان مردم جنبشی پدید آورد.
دین از تمامی این امکانات برخوردار است لذا اگر بخواهم از منظری گفتمانی بنگرم و دین را در معنای موسع یک نوع گفتمان بدانم، باید بگویم ادیان دیرپاترین، ماناترین و بالندهترین گفتمانهای بشری بودهاند. قرنها است که ادیان وجود دارند و با جوامع انسانی رابطه برقرار میکنند، چه آن زمان که جوامع به ثبات میاندیشند و چه آنگاه که در پی تغییر هستند، دین حضور دارد؛ چه آن زمان که از سنت سخن میگویند و چه آن هنگام که از مدرنیته دم میزنند، دین حضور دارد؛ چه آن زمان که به رستگاری توجه دارند و چه آن وقت که درگیر زندگی روزمره هستند، دین حضور دارد.
بنابراین دین در تمامی فراز و فرودها و حالات بیرونی و درونی انسانها سکنی گزیده و از جایگاه وزینی برخوردار است، در نتیجه علیرغم اینکه پس از مدرنیته تلاش شد عقل جای دین و انسان جای خدا بنشیند، اما ما شاهد بازگشت شکوهمند دین و خدا هستیم و این موجب میشود فرض بگیریم که ممکن است بقیه گفتمانها بهتعبیر مرحوم شریعتی تبدیل به دگم شوند و نسلی و عصری باشند و وقتی نسل و عصرشان به سر آید، رخت بربندند و خداحافظی کنند اما ادیان ظاهراً تا تاریخ هست و انسان هست هستند و میتوانند به نیازهای انسانها پاسخ گویند.
منبع: عصر اندیشه
انتهای پیام/*
∎
نظر شما