شناسهٔ خبر: 20503284 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه ابتکار | لینک خبر

کارشناسان سیاسی در گفت‌وگو با «ابتکار» بررسی کردند

اصولگرایان علیه اصولگرایان

صاحب‌خبر - گروه سیاسی ـ آیت وکیلیان: سیر تکوین و تطور جریان اصولگرایی در یک دهه اخیر، گسست‌های جدی به خود دیده است. این اردوگاه در وضعیت کنونی عصر احتضار تاریخی و سیاسی خود را سپری می‌کند. انشعاب‌ها و انشقاق‌های صورت گرفته، دائم‌الحال وضعیت برزخی را برای این جریان به بار آورده است. ماجرا البته به دوران ظهور پدیده احمدی‌نژادیسم بازمی‌گردد؛ جایی که نخستین گسل‌های جدی چون زخمی عمیق بر پیکر این جریان سیاسی پدیدار می‌شود. از نشانه‌های آن می‌توان به بی‌مهری تیپ‌های جدید ذیل این جریان نوظهور به ریش‌سفیدان و میانه‌روها اشاره کرد.
زمین بازی که با شخم زدن آن دیگر جایی برای میانه‌روها و عقلای جریان اصولگرا باقی نمانده بود و انزوا و خروج بزرگانی چون علی‌اکبر ناطق‌نوری، حبیب‌الله عسکر اولادی، علی لاریجانی و بسیاری دیگر از مهره‌های کلیدی که زمانی میدان‌دار عرصه سیاست‌ورزی اصولگرایان بودند، در واقع آغاز رو به افول این جریان نیز بود.در شرایط فعلی نه تنها گسست و عبور نواصولگرایان (تیپ تندرو) ـ که نبض این جریان را در اختیار گرفته‌اند ـ از سنتی‌ها ترمیم نشده است، بلکه دست به قیام علیه آنان نیز زده‌اند و امروزه تنها به عبور از سنت‌گرایان بسنده نمی‌کنند، بلکه آنها را به شکلی جدی نواخته‌اند.
همین مسئله ترسیمی از آینده اردوگاه اصولگرایی را طرح می‌کند که جز انشقاق رسمی نمی‌توان از آن انتظار داشت.
تبارشناسی انشعابات در میدان اصولگرایان
آغاز دوران انشقاق در بین اصولگرایان در دوره ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد کلید خورد؛ در این دوره برخی از اطرافیان رئیس دولت وقت، راه خودشان را از ساختار اصولگرایی جدا کردند و خود به طراحی جدیدی در مناسبات قدرت دست زدند. در شرایط فعلی مجموعه‌ای از سیاسیون وجود دارد که امروزه ما آنها را به عنوان حامیان احمدی‌نژاد می‌شناسیم. حلقه‌ای که البته مورد غضب اصولگرایان نیز قرار گرفته است. بعد از آن و در سال 88 و متاثر از فضای غبارآلود سیاسی ای که بر کشور حاکم بود، جریان اصولگرایی طیف دیگری از افراد را از اردوگاه خود خارج کرد که علی‌اکبر ناطق‌نوری از جمله این افراد بود.
فاز دیگر انشعاب جریان اصولگرایی در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری 92 بود که افرادی چون آیت‌الله مهدوی‌کنی و حبیب‌الله عسکراولادی را از گردونه خود منزوی کرد که البته عمر آنها کفاف نداد که مشخص شود آیا آنها نیز همچون ناطق نوری از جریان اصولگرایی خارج می شوند یا خیر. بعد از آن و در ادامه توالی انشعابات این جریان به انتخابات مجلس سال 94 می‌رسیم، جایی که علی لاریجانی و برخی میانه‌روهای بهارستانی از مسیری که تندروها انتخاب کرده بودند، خارج شدند و به نوعی در لیست اصولگرایان قرار نگرفتند.
اما انتخابات سال جاری گونه‌ای دیگر از انشعابات در جریان اصولگرایی رخ داد که طیفی از آن را قالیباف نمایندگی می‌کند و جریانی از آن نیز تحت مدیریت سعید جلیلی و جریانات نزدیک به اوست. مجموعه عوامل را اگر همچون پازل در کنار هم قرار می‌دهیم، به این نتیجه می‌رسیم که جریان اصولگرایان بیش از گذشته شکل مجمع‌الجزایر خود بازتولید کرده است.
افزایش شکاف میان سنت گرایان و نوظهورهای
اصولگرا شده است
عبدالله ناصری فعال سیاسی اصلاح‌طلب در مورد اصطکاک بین نیروهای جدید اصولگرا با تیپ سنتی این جریان به «ابتکار» می‌گوید: یک از مهم‌ترین مشکلات اصولگرایان این است که گفتمان آنها برای نسل جدید قابل قرائت و قابل درک نیست. این مسئله به بحران زعامت در این اردوگاه برمی‌گردد. بحرانی که نتوانسته خود را با مناسبات جدید سیاسی در داخل انطباق دهد. عضو بنیاد باران معتقد است: اصولگرایان هنوز نمی‌دانند که اگر در یک کارزار سیاسی شکست خوردند، با پذیرش شکست بتوانند هواداران و حامیان خود را نگه‌دارند. وی در مورد تبارشناسی بحرانی که گریبان اصولگرایان را گرفت، بیان کرد: ظهور احمدی‌نژاد و عملکرد او بدترین ضربه را به این جریان زد. به این دلیل که شخص احمدی‌نژاد مدعی این بود که گفتمان دیگری را در سپهر سیاسی ایران نمایندگی می‌کند. طبیعتا در گفتمان او نه اصولگرایان سنتی محلی از اعراب داشتن و نه نوظهورهای این جریان. در این میانه یک جریانی با همراهی نیروهای جوان به او پیوستند و این مسئله شکاف را عمیق کرد. وی با اشاره به شکاف بین نسل جدید و نسل قدیم جریان اصولگرایی گفت: امروزه بحث در رهبری اردوگاه اصولگرایی است. این جریان با تکثر زعامت روبه‌روست و هر فردی در هر جایی ساز خود را می‌نوازد. این مسئله نشان دهنده این است که شکاف عمیقی بین سنت‌گرایان و نوظهورهای اصولگرا ایجاد شده است.
دوپینگی‌های قدیم، مافنگی‌های جدید!
با همه این تفاسیر امروزه تئوریسین‌‌ها و تحلیلگران جدید جریان اصولگرایی به شکلی عریان به تبیین و مرزبندی‌های جدی خود با راست‌گرایان سنتی می‌پردازند و حتی بین خود و آنها دیوار می‌کشند. نمونه آن گفتاری از وحید جلیلی برادر سعید جلیلی است که اخیراً در جمع طلاب «مدرسه انقلاب اسلامی» به بیان آن پرداخته است. وحید جلیلی که در این گفتار به آسیب‌شناسی جریان موسوم به اصولگرا که وی آن‌ها را «حزب اللّابی» و متمایز از جریان حزب‌اللهی تصویر می‌کند، پرداخته است. او معتقد است تا تفکر انقلابی ویروس زدایی نشود و به پالایش بدنه مردمی انقلاب از «خواصی» که قصد استحاله آن را دارند، دست نزند، بیم آن وجود دارد که مبانی سکولار و روش‌های کمونیستی، اندیشه اسلام ناب را به کلی کنار بزند. در بیان جلیلی نکته‌ای ظریف نیز مستتر است؛ جایی که حتی ریش‌سفیدان این قوم نمی‌توانند در جایگاه ایدئولوگ نیز قرار گیرند: تکنیسین‌های انتخاباتی که توسط بعضی از نهادها، تریبون در اختیارشان قرار می‌گیرد، این‌ها بشوند ایدئولوگ‌های انقلاب اسلامی! امروز با وفور این تکنسین‌ها و تاکتیسیَن‌های سیاست‌زده، جایی برای ایدئولوژی و سلوک مکتبی باقی نمی‌ماند. نکته جالب توجه در سخنان سعید جلیلی تاختن آشکار ریش‌سفیدان قوم و طلایه‌داران اصولگرا است که با عنوان «دوپینگی‌های قدیم، مافنگی‌های جدید» به استقبال آنان رفته است: اصولگراهای مافنگی امروز همان پهلوان پنبه‌هایی هستند که به دوپینگ عادت کردند. با قدرت لابی و تشکیلات، شایسته‌ترها را حذف کردند و نوچه‌بازی و قبیله‌گرایی راه انداختند و حالا که عمرشان سرآمده می‌خواهند از طریق تئوریزه کردن فساد سیاسی‌شان و تسری دادن آن به بدنه اجتماعی، احتضارشان را عقب بیندازند.
اصولگرایی بدون جامعتین و روحانیت معنا ندارد
حسین کنعانی‌مقدم فعال سیاسی اصولگرا در گفت‌وگو با «ابتکار» در واکنش به ادعای تبیین نواصولگرایی، گفت: اولا دغدغه‌های قالیباف به عنوان یک شخصیت سیاسی قابل تامل است. دوم اینکه وی منادی یک جریان سیاسی جدید به نام نواصولگرایی در کلیت ساختار جریان اصولگرایی شده است. دبیر کل حزب سبز ایران اسلامی در ادامه به تبیین مولفه نواصولگرایی می‌پردازد و می‌گوید: در ساختار و چارچوب مولفه نواصولگرایی قاعده بر این است که زعامت یک اندیشه سیاسی را ناکارآمد می‌دانیم و در اصل آن جای تردید جدی وجود دارد. بهتر است که ساختار مولفه نواصولگرایی تکثری از ساحات مختلف اصولگرایی باشد. وی افزود: بحث در تبیین و نقشه راه مسیر نواصولگرایی، بیداری جریان اصولگرایی است. جریانی که با دو مولفه یا تفکر و اندیشه امام (ره) و رهبری قابل شناسایی است. البته به این مسئله اشاره کنم که جریان نواصولگرایی به دنبال اسلام منهای روحانیت نیست. در واقع اصولگرایی بدون روحانیت و جامعتین معنا ندارد. شالوده اصولگرایی نباید دستخوش تغییر شود و این مشی سیاسی است که تغییر را با خود همراه می‌کند. این عضو جبهه ایستادگی در مورد مشی سیاسی نواصولگرایی اظهار کرد: در این مسئله مشی سیاسی نیازمند تغییرات جدی است و باید مناسبات خود را متصل به حوزه علمیه و جامعتین کند. بحث در تغییر در مطالبات، شورای رهبری و پایگاه مردمی است.
در جستجوی راه گم شده اصولگرایی
همچنین ابوالقاسم رئوفیان، دیگر فعال سیاسی اصولگرا در مورد عقبه و پیشینه جریان اصولگرایی و افرادی که روزگاری در آن میدان‌دار بودند، معتقد است: شرایط به‌گونه‌ای پیش رفت که اصولگرایان به‌جای مشاوره از چهره‌های استخوان‌دار در این جبهه سیاسی علیه آنان به فعالیت پرداختند و از آن زمان تا به امروز هم این طیف سیاسی موفق نشد با تمام امکاناتی که در اختیار دارد و تلاش‌هایی که صورت می‌دهد، در هیچ انتخاباتی پیروزی به دست آورد، اما در عوض انجام کارهای عجیب به‌وفور دیده شد. به نظر می‌رسد اصولگرایان راه را گم‌کرده‌اند زیرا جایگزین کردن امیر تتلو به‌جای مهره‌های تاثیرگذار قدیمی نه‌تنها برای آنان محبوبیت بیشتر به‌خصوص در بین نسل جوان به دنبال نمی‌آورد بلکه سبب ریزش هر چه بیشتر مهره‌های خودی هم خواهد شد. رئوفیان در این رابطه که گروهی که ادای اصولگرایی درمی‌آورند از قدرت برخوردارند و توانایی حذف و دفع مهره‌ها رادارند، خاطرنشان کرد: برخی چهره‌ها مانند ناطق نوری خودشان برای حضور در عرصه سیاسی اراده نکردند. البته درهرصورت به ایشان اجحاف شد کما اینکه به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی هم ظلم صورت گرفت، این خطای فاحش برخی از اصولگرایان بود و البته به‌تدریج حقانیت این شخصیت‌ها و قابلیت آنان مجدداً مانند خورشیدی که از پشت ابر سر درمی‌آورد خود را نشان می‌دهد. این فعال سیاسی اصولگرا در این خصوص که مشکلات اصولگرایان به دلیل قرار گرفتن محوریت آن به دست افراد فاقد تجربه سیاسی لازم نیست، تصریح کرد: اصولگرایی نیاز به بازتعریف دارد و ساختار کنونی در این جبهه سیاسی هم به‌روز نیست و باید با توجه به این مسئله اصلاح شود.

نظر شما