شناسهٔ خبر: 20494912 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: خبرآنلاین | لینک خبر

یک زوج متفاوت با ۱۶۰ هزار فالوور/ دستان «آیدا» و «آزاد» روی شانه‌های پردرد …

جامعه > خانواده - درنگ نوشت: پشت کوه‌های دور افتاده دورترین روستاهای کشور، آنجا که فریادرسی نیست تا گرسنه‌ای را سیر کند، مریضی را تیمار کند، بی‌سوادی را علم بیاموزاند، دستان خداوند همیشه آنقدر بزرگ است که دو فرشته از جنس انسان را به کمک روستائیان همیشه مهربان فرستاده است.

صاحب‌خبر -

اینستاگرام را اگر جدا از تمام ضعف‌هایش فاکتور بگیریم، دریچه‌ای جدید درباره ارتباط با انسان‌های واقعی پیش روی ما گشوده است. مهربانی را می‌توانیم کنار این افراد بیاموزیم و در راهی که می‌پیمایند با آنها هم‌قدم شویم. از همین دریچه با زوجی آشنا شدیم که آوازه مهربانیهایشان در اینستاگرام پیچیده است. آیدا پوریانسب و آزاد مطهری زن و شوهر جوانی که بهترین روزهای زندگی‌شان را ایرانگردی می‌کنند و کمک حال روستائیان درد کشیده هستند. آنها چشم و گوش مردم روستاها شده‌اند و مانند پدر و مادری مهربان، تیمارشان می‌کنند.

با آیدا پوریانسب درباره راه پر از مهربانی که در پیش گرفته‌اند همراه شده‌ایم تا ذره‌ای یا گوشه‌ای از خوبی‌های بی‌دریغ‌شان را بازگو کرده باشیم.


خودتان و همسرتان را برای مخاطبان سایت درنگ و کاربران فضای مجازی که با اقدامات ارزنده‌تان آشنا هستند، معرفی کنید.

من آیدا پوریانسب دانشجوی دکتری مدیریت تکنولوژی و استاد دانشگاه هستم؛ آزمون جامع را گذراندم و هم اکنون روی تز دکتری کار می‌کنم. همچنین مشاوره راه‌اندازی کسب و کار انجام می‌دهم. درباره همسرم آزاد مطهری هم باید بگویم او مدرس موسیقی، آهنگساز و خواننده است.

شما یک کیترینگ آنلاین به نام "آیزاد فود" دارید که این حرفه در نوع خود بی‌نظیر است. لطفاً درباره این حرفه و کاری که در آن صورت می‌گیرد، بیشتر توضیح دهید.

من و همسرم یک کیترینگ آنلاین به نام "آیزاد فود" با مخفف نام خودمان (آیدا و آزاد) راه‌اندازی کردیم که در ۱۱ استان کشور شعبه دارد. در این کیترینگ، زنان سرپرست خانوار یا زنان خانه‌دار مشغول به شیرینی‌پزی و آشپزی هستند. همچنین مجموعه دیگری به نام "آیزاد آرت" هم توسط ما فعال شده است. در آیزادآرت، صنایع دستی و هنرهای زنان و دختران را به فروش می‌رسانیم. این هنرها عبارتند از خیاطی، بلوچی‌دوزی، آینه‌دوزی، سکه‌بافی، حصیربافی، زیورآلات دستی، گلیم‌بافی و فرش‌بافی. هر فردی در هر جایی هنری داشته باشد که نمی‌تواند هنر خود را به عرضه بگذارد، در آیزاد آرت این هنر را به فروش می‌رسانیم تا بتوانیم رشد و گسترش دهنده هنرشان باشیم. ما در این این سفرها ضمن لذت بردن و کمک کردن با هنرهای مختلف زنان و دختران آشنا می‌شویم.

در بیوگرافی اینستاگرام نوشته‌اید که "روستا به روستا ایران را می‌گردیم" ... این حرکت شایسته و قابل ستایش شما در خصوص کمک به افرادی که نیازمند هستند چگونه شکل گرفت؟

بله ما روستا به روستا را می‌‌گردیم. از وقتی با هم آشنا شدیم ایرانگردی را شروع کردیم و تصمیم گرفتیم به جاهای کمتر شناخته شده و کمتر شنیده شده برویم. وقتی به این شهرها می‌رفتیم سعی می‌کردیم به روستاهای اطراف برویم و مناطق بکر و زیبا را مشاهده کنیم. به همین دلیل با اهالی روستا هم صحبت می‌کردیم و متوجه شدیم علاوه بر اینکه در منطقه بکر زندگی می‌کنند، آداب و رسوم کمتر شنیده شده‌ای دارند.

بنابراین تصمیم گرفتیم آنها را بیشتر بشناسیم. به عنوان مثال پای درد دل مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها نشستیم و مهمان سفره‌های‌شان شدیم. از غذاهای سنتی و فرهنگ‌شان سوال می‌کردیم و به این شکل شیفته فرهنگ‌‌های روستایی شدیم و کم‌کم سعی کردیم وارد زندگی‌شان شویم و متوجه شدیم که دردهای شنیده نشده‌ای هم دارند. ابتدا هدف‌مان این بود که به دیدن مناطق بکر برویم اما بعد هدف‌مان از روستاگردی تغییر کرد و رفتیم که آداب و رسوم بکر را ببینیم، همچنین با افرادی برخورد کردیم که در نقاط دور افتاده دردهایی داشتند و حالا ما گوش شنوای آنها شده‌ایم.

رفتیم و با این خانواده‌ها آشنا شدیم ... سعی کردیم ابتدا از خودمان برای برطرف کردن نیازهایشان شروع کنیم. در سفرهای بعدی تصمیم گرفتیم برای‌شان خوراک، پوشاک و لوازم بهداشتی ببریم چون احتمال می‌دادیم روستا با اولین سوپر مارکت یک ساعت فاصله داشته باشد. برای بچه‌ها اسباب‌بازی و کتاب می‌بریم و حتی همسرم آزاد برای‌شان موسیقی می‌نوازد.

ما از پنج سال گذشته که با هم آشنا شدیم و ازدواج کردیم، سفرها را شروع کردیم ولی از دو سال پیش تاکنون مردم با ما همراه شدند و به نیت کمک به مردم روستا همچنان به روستاها سر می‌زنیم.

مردم چگونه با شما همراه و هم‌قسم شدند که در این راه کنارتان باشند؟

ما خواستیم التیام‌بخش دردهای‌ مردم روستا باشیم، اگر نیازمندانی در نقاطی از روستاها بودند یا هستند، می‌خواستیم و می‌خواهیم برطرف‌کننده این نیازها باشیم. بنابراین از خودمان، دوستان‌مان و آشناهای‌مان شروع کردیم.

عکس‌های‌ مردم روستا را که در صفحات مجازی منتشر می‌کردیم می‌دیدیم مردم هم دوست دارند با ما همراه باشند؛ منتظر سفرهای بعدی بودند و پیگیر سفر ما به روستاهای دیگر می‌شدند. در واقع مردم با ما همراه و دوست شدند تا کمک‌های‌شان به روستاهای دورافتاده برسد. اعتماد مردم اینطور جلب شد.

حتی در مواردی تصاویر وضعیت مردم روستاها را در قبل و بعد از کمک‌های مردم نشان می‌دهیم تا همه متوجه تغییرات شوند.

البته هدف ما جلب اعتماد مردم برای ارسال کمک‌ها نبود بلکه این مردم بودند که خودجوش به ما اعتماد کردند، پیش‌قدم شدند و پیشنهاد دادند کمک‌ها را به دست ما برسانند تا بتوانیم به نیازمندان کمک کنیم.

از آنجا که اینستاگرام دفتر خاطرات مصور برای ما بود، این عکس‌ها را که منتشر کردیم متوجه شدیم مردم آنقدر خوب هستند که تصمیم به همراهی با ما گرفتند. این نیت‌شان قابل تقدیر است. ما هم تصمیم گرفتیم دست و پای مردم شویم، سفر می‌کنیم و کمک آنها را به دست اهالی روستا می‌رسانیم. هر چقدر که مردم مشتاق‌‌تر می‌شوند ما هم با انگیزه بیشتری این سفر را ادامه می‌دهیم.

درباره کارهای نیکی که تاکنون با مشارکت مردم انجام داده‌اید، بیشتر بگویید.

اگر مشکل امرار معاش دارند به آن رسیدگی می‌کنیم یا فرزندشان را به مرکز درمانی می‌بریم. به عنوان مثال، مردی در روستایی پایش را از دست داده بود که برایش ماشین تهیه شد. فرد دیگری بود که می‌گفت اگر نانوایی داشته باشد شاید بتواند امرار معاش کند که با کمک مردم برایش نانوایی راه‌اندازی شد. فرد دیگری نیازمند موتور بود که بتواند دورتر از روستا برود و کار کند که موتوری برایش تهیه شد.

هم اکنون نزدیک به ۳۰۰ تا ۴۰۰ خانوار معادل یک هزار نفر را تحت پوشش محبت‌های مردم داریم، جمعیت این خانواده‌ها بین چهار تا هشت نفر است. حتی خانواده‌های تک عضوی مثل پیرزن یا پیرمرد را تحت پوشش داریم اما بیشترشان عیالوار هستند.

بعد از اینکه برای تعدادی از مردم روستا اشتغال فراهم کردیم، در حال حاضر برای خودشان کسب و کار و درآمد دارند. برخی در کارگاه‌های خیاطی، حصیربافی و بلوچی‌دوزی ما مشغول به کار هستند. عده‌ای که بیماری داشتند تحت درمان قرار گرفتند. تعدادی از مردم روستا وضعیت مسکن مناسبی نداشتند که به همت مردم برای آنها خانه ساخته شد؛ خانه‌هایی سراغ دارم که مار و عقرب بچه‌ها را نیش زده بودند که به طور کامل آن خانه‌ها را تخلیه و جای دیگری برای اهالی رهن کردیم. از ۶ ماه گذشته چهار تا پنج مسکن رهن کرده‌ایم.

در استان کهگیلویه و بویراحمد خانه ساخته شد. با کمک مردم یک زن دارای سه فرزند را که به خاطر مشکل بدهی در زندان بود آزاد کردیم. مشکلات بچه‌های دارای سوءتغذیه برطرف شد، بچه‌هایی که مشکل کار درمانی و گفتار درمانی داشتند هزینه درمان دریافت کردند. برخی خانه‌ها در سیستان و بلوچستان یا اهواز کولر نداشتند، حالا کولردار شدند یا افرادی که نیازمند ویلچر بودند حالا ویلچر دارند. در اقدامی دیگر، دو مدرسه از طرف خودمان و یک مدرسه با همکاری مردم ساختیم.دانش‌آموزانی که در بناهای دارای قدمت ۴۰ ساله یا در کانکس بدون آب و برق حتی وسایل گرمایشی سرمایشی تحصیل می‌کردند از مهرماه سال جاری به یک مدرسه خوب با امکانات مناسب می‌روند. همچنین هشت دستگاه کامپیوتر به آموزش و پرورش اندیکا اختصاص داده شد.

درباره اهدای هشت دستگاه کامپیوتر باید بگویم با این اقدام در واقع بچه‌ها از زندان جهل که به خاطر امکانات کم آنها را احاطه کرده بود خارج شدند. کامپیوتر دنیای گسترده‌ای را به روی آنها باز می‌کند. آنها با وجود فرهنگ غنی‌شان با وسایل ارتباط جمعی آشنا نشده بودند.

چندین عمل ستون فقرات با هزینه ۲۵ میلیون تومان باید انجام می‌شد که صورت گرفت. برخی درگیر اعتیاد بودند که به کمپ فرستاده شدند و الان به خانواده بازگشتند. جای افتخار دارد یک فرد سالم را به خانوده برگردانیم. برخی افراد را دیدیم که حتی خانه نداشتند و در کپر، چادر یا حتی غار زندگی می‌کردند و از اولیه‌ترین امکانات زندگی به دور بودند که با کمک مردم به آنها علاوه بر کتاب، تلویزیون و سایر امکانات لازم اهدا شد.
تاکنون به چند روستا سفر کرده‌اید؟

تا الان به ۱۹ استان سفر کردیم که در هر کدام از استان‌ها را نقطه به نقطه می‌گردیم. نمی‌توانم تعداد روستاها را دقیق بگویم اما فکر می‌کنم بالای هزار روستا را دیده‌ایم. در هر استان به بالای ۱۰ شهر سفر کرده‌ایم. هر تابلویی که نشان‌دهنده یک روستا بود راهنمای ما برای ورود به آن روستا می‌شد و تا یک دل سیر پای حرف‌های مردم نمی‌نشستیم، دست بر نمی‌داشتیم.


از میزبانی و حال و هوای مردم روستا در برخورد با خودتان بگویید ...

مردم روستاها کاملاً خاکی هستند. تلاش می‌کردیم عین خودشان باشیم. حتی شب‌ها کنارشان بودیم و در سفره هر چه داشتند با آنها می‌خوردیم. از شیر برنج گرفته تا کره و پنیر محلی؛ حتی به ما هدیه می‌دادند. از وسایل تزئیی خودشان به ما هدیه می‌دهند اما ما سعی می‌کنیم این وسیله‌ها را بخریم که آنها هم از فروش دسترنج‌شان احساس غرور کنند حتی انگیزه‌ای برای ادامه کارشان داشته باشند. چیدن گل‌های باغچه‌شان، آویشن خشک، محصولات لبنی، نان، تخم‌مرغ محلی و هدیه‌های ناب دیگری هم به ما می‌دهند. موقع عروسی بچه‌های‌شان زنگ می‌زنند و دعوت‌مان می‌کنند، لباس محلی‌ می‌پوشیم و عکس می‌گیریم.

در خانه مردم روستا همیشه به روی همه باز است، با روی گشاده از آدم استقبال می‌کنند. اگر شام‌شان تنها پنیر محلی باشد همان را خالصانه در سفره می‌گذارند و تا دور هم باشیم و اصلاً اهل تجملات نیستند ...

42238

نظر شما